بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[فریبا]

تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف ومی ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

[مهدی]

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

[فرانک]

تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل

[مهدی]

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

[فرانک]

تو خانقاه و خرابات در میانه مبین
خدا گواه که هر جا که هست با اویم

[مهدی]

من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد

[فریبا]

در انتظار رویت ما وامیدواری
در عشوه ی وصالت ماوخیال وخوابی

[مهدی]

يا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست

[shokofe]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

[مهدی]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست