بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #531  
قدیمی 07-17-2012
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط peleshk نمایش پست ها
تولد داداشم!!!!
مبارک باشه!
ماهین جان خسته نباشی
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #532  
قدیمی 10-16-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بچه ها من استرس گرفتم میدونید همون دندونی که گفتم پر کردم الان یه مقداری شروع کرده به درد گرفتن ! یه چیزی برام سواله این هست که چه وقتی دندون نیاز به عصب کشی داره خدا نیاره اون روز رو که من برم دندونم رو عصب کشی کنم
دندونام رو خیلی دوست دارم نمیخوام سرشون بلا بیاد
--------------------------------------------------------------------------
این ترم 3 تا کارگاه دارم که نمیتونم از هیچکدومشون بزنم آزمایشگاه هم که اصلاً یه جلسه غیبت حرام هست گاهی این درسای یک واحدی 3 ، 4 تاشون کار یه ترم رو میکنن و ضربه اشون رو بهت میزنن ، خسته میشم فردا صبح کارگاه اتومکانیک دارم با مهندس عمرانی ، خدایا فارق التحصیل شم برم ارشد زودتر ، نگرانم لامصب زودتر باید مدرکم رو بگیرم سربازی هر داستانی هم که هست باید زودتر اوکی بشه
خدایا همه جوونها رو خوشبخت کن من و هم خوشبخت کن الهی آمین
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #533  
قدیمی 10-18-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درود دوست جونا
مهم ترین اتفاق امروز
...همین که چشامو وا کردم ...تصمیم گرفتم امروز امتحانم رو بی خیال شم !!!
دیدین روزایی که کلی کار دارین یهو از همه جا براتون می باره ؟!
خب منم خواستم تو سالن درس بخونم اما نشد ، از زمین و آسمون بارید !

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #534  
قدیمی 10-18-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

امروز اتفاقی سر راه که به خونه بر میگشتم سری به
یکی از دوستان صمیمیم زدم از پشت آیفون گفت بیا بالا
خواهش کردم بیاد پایین ببینمشو برم
اصرار کرد برم بالا رفتم دیدم چه خبره
روز تولدش بود جشن گرفته بودن
همه ی فامیلش جمع بودن از خجالت مردم
اول اینکه دست خالی رفته بودم
دوم از روز تولدش فراموش کرده بودم
فکر کنید چه حالی شدم
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #535  
قدیمی 10-20-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اوایل تایستان رفتم روی پشت بام برا راه اندازی کولر دیدم زنبورهای
قرمز بزرگ که ما به اونا میگیم زنبور گاوی کنار
جان پناه دارن لونه می سازن با خودم گفتم بذار
باشند اینام به ما پناه آوردن امروز چون حالم خوب نبود نرفتم سرکار
تو خونه بودم خواهرم با بچه هاش اومدن
همایون بچه سه سالش رفت رو پشت بوم بازی کنه
یک وقت دیدم جیغش هوا رفت دویدم به طرفش دیدم
گردنشو گرفته و داد میزنه نگاه کردم دیدم زنبور زده
چشمتون روز بد نبینه نگاهم افتاد به لونه ی زنبورها
دیدم یک محوطه ای در حدود 20در40 را برای خوشان تصرف کرده بودند
مثل اینه یه جایی را با گل بپوشانی روی لونه را پوشیده
بودند و از یک سوراخ کوچک که در پایین باز بود داخل و خارج می شدند
بیا و ببین چه زنبوری رفت و آمد میکنن زنگ زدم 115

بنده های خدا آمدن و کلی هم خرده گرفتن چرا زودتر خبر ندادین خیل خطرناک
بوده با تبر و کلنگ و پیف پاف افتادن به جان زنبورها
هر چه پیله بود درآوردن و بعد مقداری پارچه نفتی فرو کردن تو سوراخشون
بعد همایون رو سوار کردن با مامانش رفتن درمانگاه یکساعتی هست دارم
پشت بام رو تمیز میکنم ولی هنوز خواهرم برنگشته
دلم برای بچه های توی پیله ها که مرده بودن خیلی سوخت

ویرایش توسط مستور : 10-20-2012 در ساعت 09:54 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #536  
قدیمی 10-21-2012
شابادی آواتار ها
شابادی شابادی آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240

1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

البته اتفاق دیروزه
تورو خدا ببینید تو چه شهر گندی هستیم
دانشگاه بودم هوا خوب بود یه هو هوا تاریک شد بیرونو که نگاه کردم دیدم گرد و غبار اون قدر زیاده هوا قرمز شده نیم ساعت بعد باد تندی و اومد بلافاصله بارون تند حساب کنید هوا غبار الود بود بارون هم اومد یعنی گل باریده از اسمون تو تندی بارون تگرگ هم بارید
اینجا اخر دنیاس( خرمشهررو میگم)
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از شابادی به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #537  
قدیمی 10-26-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درود

معمولا آخر هفته ها سرمون شلوغه ...
چند روز پیش یکی از دوستام برای کاری اومد پیشم و بعد از کلی صحبت گفت که یه روزی تو همین هفته دور هم جمع بشیم...
برنامه ریزی کردم ...
روز مهمونی بدون اینکه خودم خبر داشته باشم یکی از شاگردای سالن نوبت مشتری ها رو جابه جا کرد...
من مجبور شدم زودتر از همیشه برم ...کارها رو سپردم به بچه ها و رفتم...
هنوز 15 دقیقه از اومدنم نگذشته بود که زنگ زدن !!!
پرسیدم مهمون دیگه ای دارین ؟! دیدم همو نگاه میکنن و لبخند می زنن !
مهمونا اومدن ... فکر میکنید کیا بودن ؟!
تمام دوستای مشترکمون ...
دوست جونام برام تولد گرفتن و غافلگیرم کردن ...برام خیلی شیرین بود ...خیلی خوش حال شدم ...حتی الان که دارم براتون مینویسم هنوز مزه ی خوبش رو احساس می کنم...
همیشه من بودم که از این برنامه ها میذاشتم و دوستام رو غافلگیر می کردم ...
نمیدونم تونستم براتون خوب بگم که چه حس خوبی داشتم یا نه ؟!
داشتن دوستای خوب خیلی خوبه ...
اون دوستی که منزلش جمع شده بودیم ؛ 24 ساله که دوستیم ...
............
روز تولدم از روز های مهم زندگیمه !! نگید خود خواهم !!!
هر سال خدام رو شکر می کنم که بهم یه سال دیگه فرصت زندگی داد ...
خوش حالم که هستم و تونستم زندگی کنم ...
خوش حالم که حواس پنج گانم سالمن و می تونم از هر چیزی که بهم داده لذت ببرم...
هر سال ازش می خوام اگه لایقم می دونه فرصت و توانی بهم بده که بتونم شکرش رو به جا بیارم ...
کمکم کنه آدم باشم ...

.............
دوست جونا ...من الان خیلی خوش حالم...
براتون آرزوی روز های پر از رنگ و آسایش و آرامش رو دارم...

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار

ویرایش توسط ماهین : 10-26-2012 در ساعت 01:40 AM
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #538  
قدیمی 10-26-2012
Islander آواتار ها
Islander Islander آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 209
سپاسها: : 1,112

795 سپاس در 201 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Islander به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ماهین خانوم تولدتون مبارک.
امیدوارم همیشه همین قدر خوشحال باشید، همه چی شیرین باشه، سلامت باشید و از زندگیتون لذت ببرید.

__________________

پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Islander سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #539  
قدیمی 10-31-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اینقدر حرف زیاد تو این حرف دونمون باقی مونده که نمیدونم چطوری شروع کنم اصلاً از کجا شروع کنم از اونجایی که این تاپیک مربوط به مهمترین اتفاقی هست که امروز برامون افتاده من باید هر چی امروز اتفاق افتاده بگم ولی از اونجایی که به نظرم کل اتفاقات اینح هفته همه بهم مربوط بودن پس نمیتونم به امروز بدون اشاره به روزهای گذشته از این هفته اشاره کنم یه جوری همشون به هم مربوطن اما به حرف زیاد میرم سراغ اصل مطلب :
خوب حقیقتش برنامه این ترمم دور از انتظار نبود که اینقدر هم سخت باشه
شنبه و یکشنبه واقعاً روزهای مشکلی برای من هست مخصوصاً این که باید دو تا 4 ساعت کارگاه باشم و کلی روغن بخوریم و الکترود بسوزونیم ولی مخصوصاً شنبه رو اعصاب هست چون باید صبح زود کلاس برم ولی از اون جا که ما همه حزب بیدار باش هستیم و مطمئنم شما هم شبا بیداری میکشید پس درک میکنید منو !
دوشنبه روز خوبی هست ولی 3 شنبه نه چون تربیت 2 دارم و صبحم باید برم دانشگاه با دوستم در مورد پروژه صحبت کنیم و مشورت کنیم ، دو تا موضوع هم خانواده ولی متفاوت هست که باید روش کار کنیم ، ولی تربیت بدنی حقیقتش من چون نمیتونم مثل دوستام بدوئم اعصابم خورد میشه اضافه وزن هم دارم دیگه این ترم بدجور مصمم شدم که خودم رو لاغر کنم و از شر چربی های دور شکمم هم خلاص بشم لامصب چربی های دور شکم خیلی زود به وجود میان ولی آخرین چربی هایی هستن از بدن که میسوزن
اعصاب آدم داغون میشه ! تازه بعد تربیت بدنی آز ترمو دارم ، آزمایشگاه سنگین هست گاهی از کارگاه هم سنگین تر هست اگر سوتی بدی نگرت میدارن تا خوب یاد بگیری !
و البته 4 شنبه یا همون امروز خودمون که کارگاه اتومکانیک داشتم ، حقیقتش رو بخواید نمودار خوشحالی و ناراحتیم تو این هفته سینوسی بوده اگر ناراحتی بوده جاشو خوشحالی هم گرفته ! خلاصه روزهایی بوده که گذشته و این هفته به زودی تموم میشه و هفته بعد میاد ولی نه آخ جون شنبه تعطیل هست همین کلی خوشحالم میکنه و کلی وجهه جمعه رو به عنوان روزی که به دنیا اومدم برام با ارزش تر میکنه مخصوصاً اینکه وقتی ببینم که شنبه مجبور نیستم صبح بیدار بشم !
، ثبت نام ارشد هم شروع شده اما چی بگم آخه دوست ندارم ثبت نام کنم بابام میگه حالا تو برو امتحان بده ، آخه پدر من وقتی من هیچ برای ارشد نخوندم چی برم امتحان بدم آخه ! از طرفی خودم از ترس سربازی باید هر چه زودتر یه فکری به حال این وضعم بکنم ! خلاصه یک وضعیت همچین شلم شوربایی هم هست خداوکیلی این روزگار چه پدرسوخته اون موقعی که بیکاری هیچ فیلمی ، هیچ سریالی هیچ برنامه ای ، هیچی سرگرمی ای ، اصلاً انگار عقلت پاره سنگ برمیداره ولی تا میری درس بخونی انگار دنیا بسیج میشه تا این کله بیصاحاب از روی دفتر کتاب برداره بره سراغ الافی
این روزا اتفاق های دیگه هم در جریان هست مثلاً با دوستم داشتم صحبت میکردم یه مقداری جو حرفاش منفی بود آخر من اعصابم خورد شد گفتم یعنی میگی حالا ما بمیریم گفتش : نه نمیگم نا امید باش
گفتم پس چی میگی ؟ مثال زد برام که مثلاً عسلویه بزرگترین بنگاه تجاری ایران هست اونجا اصلاً پول ریخته هیچ میدونستی مثلاً چرثقیل های کل عسلویه مال کیه مال فلانی هست ! منو میگی همینجوری چشم 4 تا شد !
بعد پول هاییی اونجا رد و بدل میشه در مقابل پولهایی که ما ازش صحبت میکنیم هیچه !
میگفتش حالا اینا مهم نیست درستو که خوندی وقتی شرکت زدی مجبور شدی هر ماه 3 میلیون چک پاس کنی تازه متوجه میشی مشکل اصلاً یعنی چی ‍!
تازه این اوقاتی که داری روزهای خوبت هستن معنی استرسو وقتی رفتی تو کار متوجه میشی ، ولی حقیقتش نمیگم دستم به کار رفته من از اونهایی هستم که خیلی وسواس .و استرس دارم روی کار عملی ،و به خاطر وسواسم یه مقدار کارم رو دیرتر از بقیه هم انجام میدم تو کارگاه و آزمایشگاه هم همین وضع رو دارم ولی بیفتم رو دور یعنی از کارم مطمئن بشم میترکونم ! یعنی منفجر میکنم رکورد میزنم ، تا چند سال پیش کسی فکر نمیکرد ....بگذریم خلاصه ما باید آملی بودن خودمون رو یجوری نشون بدیم دیگه (تعصب در حد لالیگا )
امید به خدا دارم ، عزت و بزرگی رو خدا به آدم میده فقط کافی هست اراده کنم و تلاش روزی رو اون میده بهش توکل میکنم دیگه هر چی میخواد بشه بشه
درسته که تو اقتصاد جای ریسک نیست ، جای سعی و خطا نیست ، ولی این که بگی باختی دیگه باختی نه قبول ندارم پسر خاله مادرم 70میلیون بالا آورد رفت تو کار ام دی اف نه تنها تمام بدهی هاش رو پاس کرد بلکه الان وضعش از تمام طلبکاراش هم بهتر هست هر کجا همت باشه نظر خدا هم هست برکت از یک جایی که فکرش رو نمیکنی به زندگیت جاری میشه خلاصه ما هم راضی هستیم به رضای خدا ولی تلاش خودمون رو میکنیم .
----------------------------------------------------------------------------------
نمیخواستم فقط همینجوری سفره دلم رو باز کنم اینا رو گفتم که بگم چه حال عجیب غریبی دارم گاهی آدم از این که باید امیدوار باشه یا نا امید عاجز میشه نمیدونه اصلا ً باید چه حالی داشته باشه !
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-31-2012 در ساعت 09:01 PM
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #540  
قدیمی 10-31-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ساعت یک و نیم بود نشستم پای پی سی تا کمی پست بزنم که موبایلم زنگ زد خواهرم بود همون که چند روز پیش تو خونمون زنبور بچه را گزید
از پشت خط صداش میلرزید و می گفت پاشو بیا خونمون هر چی گفتم چیه نگفت با عجله و در حالیکه توی شهر به شدت باران می بارید خودمو رسوندم در خونش دیدم در خونشونو کندن برای طرح اگو و دارن پر میکنن
پرسیدم چی شده گفت میخواستم ماشینواز تو پارکینگ بیارم بیرون دیدم یک پی کی درب پارکینگ توقف کرده به هرطبقه زنگ زدم گفتن مال ما نیست منم که عجله داشتم میخواستم آزمایش همایون رو برسونم به آزمایشگاه اعصابم خورد بالاخره بعد از 45 دقیقه یک خانم از چند تا آپارتمان اون طرفتر اومد تا ماشینشو برداره بعنوان اعتراض جلو رفتم و مودبانه گفتم آخه خانم این کار از نظر شما صحیحه خانمه میگه حالا چی شده 2 دقیقه رفتم و برگشتم . گفتم خانم 45 دقیقه است رفتی . یکباره گفت رفتم که رفتم دلم خواسته اینجا پارک کنم من گفتم واقعاً که .... آمد پایین و گفت واقعاً که چی و یک چک محکم زد تو گوشم وقتی من نگاه کردم دیدم اثر پنجه هاش مونده بعد خواهرم میگه الان زنگ میزنم داداشم بیاد میگه (خواهرم قزاقستان زندگی میکنه و برای مرخص آمده ایران ولی شوهرش هنوز نیامده )خانمه میگه من شوهرم تو دادگستریه پدرتونو در میاره بعد هم زنگ میزنه به شوهرش و یک پاترول از دادگستری میاد و کلی برا اون خط و نشون میکشه وقتی من رسیدم که شوهر اون خانم از آپارتمان اومد
من حتما از شما شکایت خواهم کرد خیلی وقیحانه فرمودند هر غلطی میتونی بکن از ساعت 3 رفتیم پزشک قانونی آقای دکتر ساعت 6 تشریف آوردند و پس از معاینه گفتند آثاری نمونده گفتم میذاشتین یک دفعه صبح میومدین حتماً دردش هم تموم میشد بالاخره یک پاکت سر به مهر به ما دادند تا فردا بریم از طریق دادگاه پیگیری کنیم نزدیک 6 شب رسیدم خونه گرسنه و خسته این است حکومت سراسر عدل و عدالت خبرای بعدی را به اطلاعتان خواهم رساند

ویرایش توسط ترنم : 10-31-2012 در ساعت 11:19 PM دلیل: برداشتن جمله ای که نباید نوشته می شود!!!
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها