مشاعره واژه ای

[FereShteH]

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

[مهدی]

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

[FereShteH]

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است

[مهدی]

هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

[FereShteH]

جرمی نکرده‌ام که عقوبت کند ولیک

مردم به شرع می‌نکشد ترک مست ما

[مهدی]

جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
از زعفران روی من رو می‌بگردانی چرا

[FereShteH]

چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان

همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

[مهدی]

بر چشم تو عالم ارچه می‌آرایند
مگرای بدان که عاقلان نگرایند

[FereShteH]

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود

خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

[مهدی]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما