مشاعره با حروف انتخابی

[FereShteH]

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر

زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

م

[مهدی]

من از بيگانگان ديگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد


ف

[FereShteH]

فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی

بیش ازین از شمس تبریزی مگوی




ک

[مهدی]

کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
که تیر غمزه تمامست صید آهو را


گ

[FereShteH]

گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی

جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را


ک

[مهدی]

کویر و شوره و ریگ رونده
سنوم جانکش و شیر دمنده


ب

[FereShteH]

باغی که در آن آشیانه کردی

منزلگه صیاد جانشکار است


ب

[مهدی]

بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از ديده بارمت


م

[FereShteH]

مرا خیره گشتی سر از فر شاه

وزان ژنده پیلان و چندان سپاه




ک

[مهدی]

کس به آرام جان ما نرسد
که نه اول به جان رسد کارش

س