بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #671  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض پرستار...

پرستار


الـهی تب کنم شـــــاید پــــــرستارم تو باشی
طبیــب حاذق این قلـــــب بیـــمارم تو باشـــی
میدونی می شکنه این قلب من در کنج سینه
اگه بیــــــدار بـشـــم و بازم به بـالـینم نباشـی
نمـــــــی ترسم اگه در راه عشــقت زابرا شـم
نمـــــــی ترسم اگر قــــربونیه عشق تو باشـم
تو یه باغ گــلـــی بـــذار که من خـــار تو باشـم
بـذار تا آخـــــر عـــــمرم گــــرفـــتار تو باشـــــم

میخـــوام اسب مرادوزین کنم و پشتش سوار شم
بتازم ســوی شـهرت پشت خونت مـــوندگار شم
به دنبال تو از شهری به شـــهری راهی می شم
بخوای آب میشمودرجوی عشقت جاری می شم
می خـــوام هر جا که میرم همش حــرف تو باشه
به جز اســـــم تو می خوام دیگه اسمــــی نباشه
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #672  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بیزارم از شما


از تحجر تا دل
از دلم تا به خدا
از خدا تا به خودم
همه را می بینم
ذهن من گمشده در حرف شماست
نابترین حادثه ی فردا را ــ
در نفسهای شما می شنوم.
ــــ کاکل بسته ی یک بوته خشک .
ـــــــ اول یک باغستان ــــــ
فکر من را به تماشای بهاران می برد
و در آن چشم به راهی دلم ـــــ
گل دل را دیدم !
ــــــ اگر از همهمه ها خشنودم
اگر از صورت پر چین و چروک می فهمم ـــ
ــــ معنی زیبایی را ـــ
و اگر از پشت دوتا ــ
پای دوتا ـــ
خرسندم
وگر از دست شما می نالم
راحتستان شما را دیدم واز آن بیزارم .

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #673  
قدیمی 03-05-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سخت زیبا می‌روی یک بارگی

سخت زیبا می‌روی یک بارگی
در تو حیران می‌شود نظارگی
این چنین رخ با پری باید نمود
تا بیاموزد پری رخسارگی
هر که را پیش تو پای از جای رفت
زیر بارش برنخیزد بارگی
چشم‌های نیم خوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی
دوست تا خواهی به جای ما نکوست
در حسودان اوفتاد آوارگی
سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست
چاره عاشق بجز بیچارگی



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #674  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض اسیر.....

اسیر.....

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من

دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما

نمی تونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار
همه یعشق من وتو
قصه هست قصه ی دیوار

همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من و تو

راه دوری بین ما نیست
اما بازم اینم زیاده
تنها پیوند من وتو
دست مهربون باده

ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ی ما رهایی مرگه
تا رها بشیم میمیریم

کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم

شاید اونجا توی دلها
درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
دیگه دیواری نباشه


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #675  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض از خدا می خواهیم ................ پیچ و شکن

از خدا می خواهیم ................ پیچ و شکن


عزیزم با تمام وجود دوستت دارم
بیشتر از این چشم براهم نگذار
" از خدا می خواهیم "
ما سروپا تقصیر
سبد خاطره هامان همه نیز
خالی از خنده و روئیدن عشق
و در این بی حرفی
مانده در گوشه پستوی اتاق ـــ در هوای تصعید ـــ
از خدا می خواهیم
که شود پنجره ها ـــ
باز به روی خورشید






" پیچ و شکن "

در تلاشی غرور ـــ
سمت هر پیچ و خمی می شکنم
وه ، چه تردم اینجا !
سنگ اخطار کسی ـــ
می شکند قامت دل
و من از عزت خود یا فته ام
می شوم
اسفل تندیس
خطور
من به تقدیر
خودم می گریم !




__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #676  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض





وقتی می خواند زندگی آغاز می شود.( معین )
پس از آن غـــروب رفتن اولین طلــوع من باش
من رسیـــدم رو به آخر تو بیا شــروع من باش

شب و از قصه جــــدا کن چکه کن رو بـــاور من
خط بکش رو جـای پای گــــریه های آخــــر من

اســــمتو ببخش به لبهام بی تو خالیه نفسهام
خـــط بکش رو باور من زیــر سایبــــون دستهام

خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خستــه ام از تلـخی شب تو طلـوع زندگی باش

من پـر از حرف سکـــوتم خالیم رو به سقوطـــم
بی تو و آبی عشقـــت تشنــه ام کویـــر لوطـــم

نمی خــــوام آشفته باشــم آرزوی خفته باشم
تو نذار آخـــر قصــه حــــرفمـــو نگفته باشـــــم

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #677  
قدیمی 03-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض دختر غریب ....

دختر غریب.......

دخترکی با گیسوهای بافته
و چشمهای غمناک
پر کرده بود کنج تنهای را
در دل هرگز نمی پنداشت
غم روز آشنایی را
-
درسکوت نگاهش می وزید
داد رهایی
سر گشته و مات
از این همه بی وفایی
می شـنید
نوای روح افزای گندمکان خشک طلاگون روحش را
که با هر نغمه می انداخت
دانه های ثمرش را
شکوه می کرد از خود و دردهایش به خود ـــ
با دستی لرزان می لرزاند
قلم روحش را
بر صفحه ی کفن پوش دفترش -
می نگاشت هر آنچه بود
ولی در آخر می ماند
بدنی لمس و ضعیف
با سر در گمی و قلبی سرد و نحیف ناله میزد -
که ای خدا -
در کدامین واژه نهفته است
سر تنهائی من ؟
در کدامین وادی نهفته است مآمن تنهائی من ؟
در کدامین قلب نهفته است یاد تنها ئی من ؟
کیست که با اشکهایم ببارد ؟
کیست که با دردهایم سر آید ؟
و چنین بود که فهمید
تنهایی
کنجی است
پر
از خرابات و میخانه نشین


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #678  
قدیمی 03-05-2010
آسوي روون آسوي روون آنلاین نیست.
تازه وارد
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 1
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اي كاش در نگاه خسته ام زنگاهت اثر نبود يا در دل شكسته ام زنشانت خبر نبود
كاش در ميان اين همه ديدگان مست چشمم به خراميدن تو در سفر نبود
پاسخ با نقل قول
  #679  
قدیمی 03-06-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ

بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود
ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ

سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی
چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ

کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده
سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ

عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون
ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ

برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی
که آنجا می‌توان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ

به شکلی بند و خرسندی به نامی تابه کی وحشی
بیا تا در نوردم گردم از نام و نشان فارغ

وحشي
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #680  
قدیمی 03-06-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض





کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می‌کنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.


...
...
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 7 نفر (0 عضو و 7 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها