مشاعره با حروف انتخابی

[فرانک]

چشم خود را گفتم آخر یک نظر شیرین ببین
گفت میخواهی مگر تا جوی خون را نذر من
و

[FereShteH]

ورطه و سیلاب نداری به پیش

تا خردت کشتی و جان ناخداست


ی

[فرانک]

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ز

[مهبا]

زخم ها را شمرده نشمرده زخمهایی که از خودش خورده

باز احساس میکند باید از کسی زخم تازه ای بخورد


پ

[yad]

پیش از اینت بیش ازاین اندیشه ی عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود

ق

[فرانک]

قیاس کردم و آن چشم جاودانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
گ

[shokofe]

گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد


ج

[MAHDI]

جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
از زعفران روی من رو می‌بگردانی چرا
//...

[فرانک]

//..حرف جدیده؟

//...درید و برید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
م

[yad]

ماجفا ازتوندیدیم وتوخودنپسندی
آن چه درمذهب ارباب طریقت نبود

ب