مشاعره سنتی

[مهدی]

در بندگيت حلقه بگوشم اي شاه
در چاكريت بجان بكوشم اي شاه
در خدمت تو چو سايه من پيش روم
تو شيري و من سياه گوشم اي شاه

[MAHDI]

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

[مهدی]

مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو

[MAHDI]

وصفی چنان که لایق حسنت نمی‌رود
آشفته حال را نبود معتبر سخن

[مهدی]

نكوئي با بدان كردن چنانست
كه بد كردن بجاي نيك مردان

[MAHDI]

ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی
تو آب چشمه حیوان و خاک غالیه بویی

[مهدی]

ياران ياران ز هم جدايي مكنيد
در سر هوس گريز پايي مكنيد
چون جمله يكيد دو هوايي مكنيد
فرمود وفا كه بي وفايي مكنيد

[MAHDI]

دلی دو دست نگیرد دو مهر دل نپذیرد
اگر موافق اویی به ترک خویش بگویی

[مهدی]

ياد تو كنم دلم تپيدن گيرد
خونابه ز ديده ام چكيدن گيرد
هرجا خبر دوست رسيدن گيرد
بيچاره دلم ز خود رميدن گيرد

[MAHDI]

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را