چیک و چیکه چندتا ناودون رو شمردی
چشم من... تو و قاب ماه چند تا بغضی
دیگه داد هرچی ابره درآوردی
میدونی چند تا نمازت رو شکوندی
چند تا ربنای نیمه کاره خوندی
شونه های آسمون تر شده بس کن
حال ديگر چشماني ندارم كه نثارت كنم
فقط قلبي اكنده از درد برايم مانده كه ان هم از ان تو
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
باچشات مي خندي اما تو دلت يه چيز ديگه س
بهم ميگي عزيزم حيف تو و دلت عزيز ديگه س
پنهونش نکن مي فهمم،ميدونم که اشتباه نيست
هرچي باشه اونو ميخواي عزيزم اين که گناه نيست
اگه ميتونه غريبه تو رو خوشبخت کنه يارم
دستتو خودم با شادي توي دست اون ميذارم
ميگذرم از دلت اما اين تو خاطرت بمونه
واسه يارت کم نذاري بي تو يارت نميتونه
بهش نگو حتي که دستات يه روزي پناه من بود
صورت ماه و قشنگت يه زموني ماه من بود
من که عاشقم مي فهمم سخته اينها رو شنيدن
سخته تو چشماي يار،عشقِ يه غريبه ديدن
من که عاشقم مي فهمم چقدِ سخته نباشي
مرگه واسش که ببينه با غريبه آشنا شي
اگه ميتونه غريبه تو رو خوشبخت کنه يارم
دستتو خودم با شادي توي دست اون ميذارم
برو خوش باش نازنينم من خوشم به دلخوشي هام
بگذر از شکستن من دستشو بگير تو دستات
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)