|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| ایران ما در این تالار هرآنچه به استانها و شهرهای ایران عزیز ما مرتبط میشه قرار داده میشه به طور ویژه تر کاربران مختلف از نقاط مختلف ایران در این تالار به معرفی شهر و استان خودشون میپردازند. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#71
08-08-2011
|
||||
|
||||
سلام به همه دوستان یزدی
__________________
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#72
08-08-2011
|
|||
|
|||
غزل بانو خوش اومدی
__________________
|
|
#73
08-08-2011
|
||||
|
||||
سلام به دوستان گل
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
#74
08-08-2011
|
|||
|
|||
|
هی شکوفه جان
 ...هنجارها و باید و نباید ها و........خیلی چیزای دیگه مجبورم میکنن که بگم خوبم... بازم خدا رو شکر..میدونم هیچ نعمتی بالاتر از سلامتی نیست.. خدا را بخاطر داشته هام و نداشته هام شاکرم  یک هفته این اقای همکار ما به من گیر داده تو یه چیزیت هست هر چی میگم هیچیم نیست...بابا خالم خوبه ..باز حرف خودشو میزنه  این شکلکه باحاله الان فک کنم این شکلیم و خودمم نمیدونم چمه... شاید میدونم چمه..ولش کن حالا یه چیزی هست...اره این غزل توی شمال میرقصه ..نمیگه ما چی میکشیم ....خواهر زاده م از تهران اماده ..سه سالشه...انگار بچه مون تا حالا اسمون ندیده..شب اولی که تو حیاط بودیم اسمونو نگاه کرد و گفت اینجا کجاس
__________________
|
|
#75
08-08-2011
|
||||
|
||||
|
الهی یاد اولین روزی افتادم که مینا جیگیلی این تاپیک رو زد
و قرار شد همیشه به اینجا سر بزنیم اما بعد از یه مدت یادمون رفت انگاری خوب مینایی وقتی قیافه ات اینطوریه اون بنده خدا چطور باور کن که حالت خوبهیعنی بیست سال دیگه اینجا چه شکلی میشه  فکر کنم تا اونموقع سایت مثل یه خونه واقعی بشه و وقتی مثلا می خوایم بریم کلوب یزد شال و کلاه کنیم و در کمتر از چند ثانیه بیایم داخل کلوب و همه از نزدیک همدیگه رو ببینیم مینا هم دیگه بهانه ای برای نیاوردن باقلوا نداره  راستی مینا ماه رمضان شده توی کرمانشاه آش عباسعلی می پزن نمی خوای بیایی با وانت آبیه دنبال عباسعلی 
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
|
#76
08-09-2011
|
||||
|
||||
|
سلام
اول این که غزل یه اسپندی دود کردم واسه بچه های کرمانشاه تا بعضیا  چشمشون نکنن  اقا مهدی روزت قبول باشه اصل روزه همینه که تو سخترین شرایط بتونی حفظ ش کنی تبریک میگم اقا احوال فرانک و شکوفه ومینایه صاحب خونه خوبه مهبا اینجا چیکار میکنی =========================== بچهای کرمانشاهی کمتر بیاین اینجا مینا رودار میشه
__________________
. . . . .
|
|
#77
08-09-2011
|
||||
|
||||
|
می بینم که همه پستاشونو به اسم مبارک غزل (
 ) مزین کردند تقبل الله می بینم که اجنبی ها یزد رو گرفتن ! اِ پس راس میگفتن همه جای ایران سرای من است ؟ الان خونه ی مینا اینا سرای من است ؟ آقا مهدی این چه روزه گرفتنیه خوب , نگیری که سنگین تری ننه ها ... یک سوال اختصای هم داشتم ! در ولایت شما 20 سال چقدر زود می گذرد ! ؟ راس میگی مینا ؟ وای من عاچق ترشی م .. از شیرینی زیاد خوشم نمیاد ! زود دلمو می زنه .. حالا یزد سوغاتی ترش نداره ؟ آخه شکوفه جون نسخه ی تورو پیچیدن یه حال دیگه ای داره چقد دلم میخواد پاتوق شمال و شلوغش کنم ولی این آقا مهدی تندر که نیست , اونجا یجوریه انگار ! بلاخره همشهری یه صفای دیگه داره مینا خو از این شکلک ناراحتی ها نذار دیگه !آدم دلش میگیره.. من نمی رقصم ! استخفرلا ! تو و شکوفه خجالت نمیکشین برام صفحه میچینین ؟  مینا من به این همکار محترم آقا دارم حساسم میشمااااااااااااا رگ غیرتم زد بالا ! [آیکون چی گفتیییییییی داااااااش !] دوستام بهم میگن غزل عین پسرایی مهباجان من میام .. میام آخ جون عباسعلی ! شوهر پس خودتم می دونی عین مورچه پی سی رو گرفتین , نه ترنم ؟ حالا بذار ما همین زودیا بیایم کرمونشاه ... میدانیم چطور براتان اسپند دود کنیم !! همچین میگه کرمانشاه آدم فک می کنه از خارج آمدند ! کرمانشاه که بغل گوشمانه . اینقد برامان کری نخوان  آخیش دلمان خنک شد
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود! غزل/. ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 08-09-2011 در ساعت 08:48 PM
|
|
#78
08-09-2011
|
|||
|
|||
مهبا کلی از دست آش عباسعلیت خندیدم
__________________
|
|
#79
08-09-2011
|
||||
|
||||
|
ها مینا جان همینه !
ببین گل و بلبل که میذاری آدم خوشش میاد  دیر شده مینا ؟؟؟  زود تند سریع اعتراف کن فرزندم !  پس من چی ؟ اصن وانت آبی بدون من نمیچسبه خودم راننده تان میشم قبوله ؟
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود! غزل/.
|
|
#80
08-09-2011
|
||||||
|
||||||
__________________
|
|
| برچسب ها |
| یزد, کلوب |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 04:43 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.