|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#8301
12-04-2011
|
||||
|
||||
ظلم ماری است هر که پروردش
اژدهایی شد و فرو بردش س
__________________
|
| 2 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#8302
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
ستاره شب هجران نمی فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن ف
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8303
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ل
__________________
اسم مرا باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند مدتهاست دلم هوای تورا داردوبی هوا نفس میکشم
|
|
#8304
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
لنگ لنگان قدمی بر میداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت ب
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8305
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را ل
__________________
اسم مرا باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند مدتهاست دلم هوای تورا داردوبی هوا نفس میکشم
ویرایش توسط SOHRAB_HAZHII : 12-04-2011 در ساعت 01:15 PM دلیل: اشتباه تایپ
|
|
#8306
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست گ
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8307
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
گرفت دامن گل شبنم از سحرخیزی
تو هم شبی رخی از اشک تازه دار مخسب ب
__________________
ویرایش توسط hossein : 12-04-2011 در ساعت 03:08 PM
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8308
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
بنشين نرو چه غم كه شب از نيمه رفته است
بگذار كه سپيده بخندد به روي ما بنشين و ببين دختر خورشيد صبحگاه حسرت خورد ز روشني آرزوي ما بشين مرو صفاي تمناي من ببين امشب چراغ عشق در اين خانه روشن است ف
__________________
|
| کاربران زیر از ROJINAjoON به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8309
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به به مداوای حکیم هـ
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8310
12-04-2011
|
||||
|
||||
|
هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته ی
__________________
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 23 نفر (0 عضو و 23 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 12:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.