شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

02-20-2012
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من كه ادعا نكردم
نمی گم خطا نکردم من که ادعا نکردم
همه گفتن بی وفایی من که اعتنا نکردم
عازم سفر شدی تو من دلم می خواست بمونی
واسه موندن تو اما بخدا دعا نکردم
واسه تو کلی نوشتم که یه جوری مبتلا شی
تقصیر منه که آخر تو رو مبتلا نکردم
توی کوچه ی رفاقت یه سلام جواب ندادم
تو دلم تویی اون و با کسی آشنا نکردم
می دونم دوسم نداری حتی قد یه قناری
اما عاشقم هنوزم بودن اشتباه نکردم
ما جایی قرار نذاشتیم جز تو کوچه های رویا
این دفعه تو اومدی من به قرار وفا نکردم
زیر دین ناز چشمات یه عمریه دارم می سوزم
تا خاکستری نشه دل دینمو ادا نکردم
اومدن واسه نصیحت به بهانه ی یه صحبت
عمرشون کلی تلف شد چون تو رو رها نکردم
راه آسمون که بسته س گرچه قلبامون شکسته س
تا بحال انقد خدا رو اینجوری صدا نکردم
تو من و گذشاتی رفتی خواستی من دیوونه تر شم
باورت نمی شه شاید آخه جون فدا نکردم
نامه های عاشقونه با نشونه بی نشونه
اما از کسای دیگه س پس اونا رو وا نکردم
یادته عکست و دادی بذارم تو قاب قلبم
بعد از اون روز دیگه هرگز به کسی نگا مکردم
تو از اون روزی که رفتی نه تو رفتی که ببینی
تا قیامت هم تو رو من از خودم جدا نکردم
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
5 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-23-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عاقبت عشق
عاقبت عشق را در سیاهی شبهای تنهایی باید جست
عاقب عشق را در دشتی که دیگر کویری خشک و بی جان است باید جست
کجاست آن سرسبزی و طراوت؟
کجاست آن رود آرام و پر آب؟
دیگر هیچ نیست در اینجا ، حتی خودت هم نیستی
تو کجایی؟ خدا میداند
عاقبت عشق را در آن دنیا باید دید
باید دید و گریست و به عشقهای این زمانه خندید
بدون التهاب آشیانه عشقت را ویران کرد ، تو در اینجا آرام و قرار نداشتی.
بدون پشیمانی قلب بی گناه تو را به دست ابدیت سپرد ، تو در اینجا یخ زده بودی.
عاقبت عشق تو همین شد که از قبل پیش بینی میشد.
آن روزهای شیرین گذشت.
آن روزهایی که قلبت برای کسی که دنیای تو بود میتپید گذشت .
امروز دیگر عمری از تو باقی نمانده که بخواهی قلبی در سینه داشتی باشی تا حتی یک لحظه برای خودت بتپد.
یک لحظه شاد بودن در این لحظه ها آرزوی تو است ، آرزویی که هر کس آن را بشنود به تو و این روزگار پوچ میخندد.
نه تقصیر تو بود و نه تقصیر دلت ! مقصر عشق بود که تو را در دام خودش اسیر کرد.
تو را شکنجه کرد تا بفهمی لحظه های عاشقی شیرین است اما به شیرینی تلخی های لحظه رفتن
عاقبت عشق را در چند قطره خون و یک عمر ماتم ، یا یک عمر رفتن باید جست.
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
3 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-23-2012
|
 |
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
(الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم )
حكومتها ممكن است كافر باشند و دوام يابند اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند يافت
ترانه وحدت از شادروان استاد فرهاد مهراد (والا پیامدار محمد)
والا پیامدار ... محمد
گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمیماند (برپا و) استوار!
والا پیامبر (پیامدار)
محمد
آنگاه، تمثیل وار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار!
والا پیامبر (پیامدار) محمد
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا، دیرینه ای محمد جا هست بیش و کم آزاده را
که تیغ کشیده است بر ستم
والا پیامبر (پیامدار) محمد
الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
5 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-27-2012
|
 |
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370
1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
متن ترانه برو خوشبخت بشی از پویا بیاتی
متن ترانه برو خوشبخت بشی از پویا بیاتی
منُ یادت نمیاد میدونم ، تا همین جاشم اَزت مَمنونم
دیگه حتی نفسم در نمیاد ، کاری جز دُعا ازم برنمیاد
برو خوش باش برو شیرینم ، من به آینده ی تو خوش بینم
برو که الهی خوشبخت بشی ، مثِ من دردِ جدایی نکشی
نوشِ جونت همه ی بی کسیام ، برو خوشبخت بشی
منُ ول کردی با دلواپسیام ، برو خوشبخت بشی
اگه رفتی اگه تنها موندم ، برو خوشبخت بشی
اگه تو خاطره هات جا موندم ، برو خوشبخت بشی
نوشِ جونم که همش دلتنگم ، نگرانِ من نباش
اگه گریه داره این آهنگم ، نگرانِ من نباش
اگه عمرم داره از کف میره ، نگرانِ من نباش
اگه هر شب نفسم میگیره ، نگرانِ من نباش
کاشکی میشد با دل می ساختی ، تو هنوز دلِ منُ نشناختی
کاش مثِ گذشته عاشق بودی ، کاش همون آدمِ سابق بودی
برو خوش باش برو شیرینم ، من به آینده ی تو خوش بینم
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|
4 کاربر زیر از مهبا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-23-2012
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شبی با خیال تو هم خونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می زد
نه مرد قلندر نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
نه یک شب که هر شب دلم بی قراره
می خواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن
شبای جوونی چه بی اعتباره
همش بی قراری همش انتظاره
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
6 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-27-2012
|
 |
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترانه برادر جان از داريوش
برادرجان نمی*دونی چه دلتنگم
برادرجان نمی*دونی چه غمگینم
نمی*دونی، نمی*دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی*دونی چه سخته دربدر بودن
مثل طوفان همیشه در سفر بودن
برادرجان، برادرجان نمی*دونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه
دلم تنگه از این روزهای بی*امید
از این شبگردیهای خسته و مأیوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم یک درد و یک کابوس
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه
دلم خوش نیست غمگینم برادرجان
از این تکرار بی*رؤیا و بی*لبخند
چه تنهایی غمگینی که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق، عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه
شب رو با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
5 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-27-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آخرین تلاش
این آخرین تلاشمه : ستار
واسه بدست آوردنت
باور کن این قلب و نرو
این التماس آخره
چقدر می خوای تو بشکنی
غرور این شکسته رو
هر چی میخوای بگی بگو
اما نگو بهم برو
این دل و عاشقش نکن اگه منو
دوست نداری
راحت بگو اگه می خوای
قلبه منو جا بذاری
دلم پر از شکایته
اما صدام در نمیاد
می ترسم از دستم بری
کاری ازم بر نمیاد
این آخرین تلاشمه
واسه بدست آوردنت
باور کن این قلب و نرو
این التماس آخره
چقدر می خوای تو بشکنی
غرور این شکسته رو
هر چی میخوای بگی بگو
اما بهم نگو برو
***نرو نذار که بعد از این دنیا به عشق شک بکنه....هر کی دلش جای دیگست عشق و بخواد ترک بکنه
نفس زدم از ته دل ..معصوم این قلب به خدا...نذار بشه محال واسش باور عشق آدما****
مرگ دلم پایه توآه
اگه ازش گذر کنی
لب تر کنی رفیقتم
کافیه با ما سر کنی
مرگ دلم پایه توآه
اگه ازش گذر کنی
لب تر کنی رفیقتم
کافیه با ما سر کنی
این دل و عاشقش نکن اگه منو
دوست نداری
راحت بگو اگه می خوای
قلبه منو جا بذاری
دلم پر از شکایته
اما صدام در نمیاد
می ترسم از دستم بری
کاری ازم بر نمیاد
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
ویرایش توسط mohammad.90 : 02-27-2012 در ساعت 08:19 PM
|
3 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

02-29-2012
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
ﺑﺎرون اﻣﺸﺐ، ﺗﻮي اﻳﻮون
ﻣـﺜـﻞ آزادي ﺗـﻮ زﻧـﺪون
ﺑﻲ ﺻﻔﺎ، ﺑﻲ ﺗﺤﺮك، ﺑﻲ رﻳﺎ ﺑﻮد
ﺗﻮي زﻧﺪون، ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺟﻮن
ﻣـﺮد ﺑـﺎ ﻫـﻤـﺖ ﻣـﻴﺪون
ﺗﻮي ﻓﻜﺮ راي ﻓﺮﺟﺎم اﻣﻴﺮه
ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﻧﺪاره ﺣﺘﻲ رﻓﻴﻘﻲ
ﻛـﻪ ﺑـﮕـﻪ دردﺷـﻮ
درد دﻳﺪن و ﻧﮕﻔﺘﻦ
ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﺗﻮي ﻓﻜﺮ آﺳﻤﻮﻧﻪ
ﻛـﻪ ﺑـﺒـﺎره
ﺑـﻠـﻜـﻪ ﺗـﻮ ﻗـﻄﺮهي ﺑـﺎرون
ﺑﺘﻮﻧﻪ اﺷﻚ ﺧﺪا رو ﻫﻢ ﺑﺒﻴﻨﻪ
ﻧﻤﻲدوﻧﻪ ﺣﺘﻲ اﺷﻚ ﻫﻢ
دﻳـﮕـﻪ ﻓـﺎﻳﺪهاي ﻧـﺪاره
ﺑﺎرون اﻣﺸﺐ، ﺗﻮي اﻳﻮون
ﻣـﺜـﻞ آزادي ﺗـﻮ زﻧـﺪون
ﺑﻲ ﺻﻔﺎ، ﺑﻲ ﺗﺤﺮك، ﺑﻲ رﻳﺎ ﺑﻮد
ﺗﻮي زﻧﺪون، ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺟﻮن
ﻣـﺮد ﺑـﺎ ﻫـﻤـﺖ ﻣـﻴﺪون
ﺗﻮي ﻓﻜﺮ راي ﻓﺮﺟﺎم اﻣﻴﺮه
ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﻧﺪاره ﺣﺘﻲ رﻓﻴﻘﻲ
ﻛـﻪ ﺑـﮕـﻪ دردﺷـﻮ
درد دﻳﺪن و ﻧﮕﻔﺘﻦ
ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﺗﻮي ﻓﻜﺮ آﺳﻤﻮﻧﻪ
ﻛـﻪ ﺑـﺒـﺎره
ﺑـﻠـﻜـﻪ ﺗـﻮ ﻗـﻄﺮهي ﺑـﺎرون
ﺑﺘﻮﻧﻪ اﺷﻚ ﺧﺪا رو ﻫﻢ ﺑﺒﻴﻨﻪ
ﻧﻤﻲدوﻧﻪ ﺣﺘﻲ اﺷﻚ ﻫﻢ
دﻳـﮕـﻪ ﻓـﺎﻳﺪهاي ﻧـﺪاره
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
4 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-01-2012
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است
حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند
حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی
بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی
بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم
دوستت دارم...
عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست
لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه
زندگی
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
عاشقانه های آرام
اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
رفت و آمد ،
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟
تقصیر همون حسوداست که حالا
هستی ما شده یکی بود یکی نبود...
کاش همیشه در کودکی می ماندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخمی میشد!...
وقتی که نیستی
بادیدن هر صحنه عاشقانه ای
احساس یک پرانتز را دارم
که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….
من ازگم شدن درجاهای شلوغ
...میترسم ...
زیر باران باید رفت
آسمان دلش گرفته است و مدام می بارد
باید زیر باران روم
شاید دل من هم همچون آسمان خالی شود
شاید این بارش تسلی دل من هم شود
چقدر باریدنش زیباست
زیر باران باید رفت
باید تر شد
تا شاید بهتر شد
و هر آغازی از پایان، آغاز می شود!
چه آغازی بهتر از باران و پاییز!!
باید دوباره متولد شوم ......
پائیز مبارک
پاییز زیبا و عروس فصل هاست
برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست
خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست
هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل فصل قصه هاست . . .
فصل باد و برگ فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ
فصل مشق و مشق عشق و عشق انار
فصل باز باران با ترانه فصل شیدایی و مهر و مهرگان
فصل یلدا و چله
پائیز پادشاه فصول بر همه مبارک باد . . . !
دلهای تشنه ...
دعای باران چرا؟
دعایعشقبخوان!
این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها
خدایا کمیعشقببار!
تو تک ستاره ی منی
منم اسیر بودنت
از ته دل داد می زنم
می میرم از نبودنت
دوستت دارم ....
قصه آدم، قصه یک دل است و یک نردبان
قصه بالا رفتن، قصه پله پله تا خدا.
قصه آدم، قصه هزار راه است و یک نشانی.
قصه جستو جو.قصه از هر کجا تا او.
قصه آدم، قصه پیله است و پروانه، قصة تنیدن و پاره کردن.
[IMG]http://*****************/images/tzki4n3bee0grcnwkzlr.jpg[/IMG]
قصه به درآمدن، قصه پرواز...
من اما هنوز اول قصهام؛
قصه همان دلی که روی اولین پله مانده است، دلی که از بالا بلندی واهمه دارد، از افتادن.
[IMG]http://*****************/images/tsds4cx3ivezzutn03zo.jpg[/IMG]
پایین پای نردبانت چقدر دل افتاده است!
دست دلم را میگیری؟ مواظبی که نیفتد؟
من هنوز اول قصهام؛
قصه هزار راه و یک نشانی. نشانیات را اما گم کردهام. باد وزید و نشانیات را بُرد.
[IMG]http://*****************/images/662iovgdbhjxwja4fiqu.jpg[/IMG]
نشانیات را دوباره به من میدهی؟ با یک چراغ و یک ستاره قطبی؟
من هنوز اول قصهام.
قصه پیله و پروانه، کسی پیله بافتن را یادم نداده است. به من میگویی پیلهام را چطوری ببافم؟
[IMG]http://*****************/images/2mj3bsjznj0l0iiczd7b.jpg[/IMG]
پروانگی را یادم میدهی؟
دو بال ناتمام و یک آسمان
من هنوز اول قصهام.
قصه...
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
ویرایش توسط hossein : 03-01-2012 در ساعت 05:03 PM
|
5 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

03-03-2012
|
 |
مدیر تالار کرمانشاه 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم
با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره
دل یهو میپوسه
من نمیتونم بسازم خونه رویاتو
حیف پای من بریزی همه دنیاتو
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
....
...
..
|
6 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت ترکیبی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 11:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|