بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #81  
قدیمی 01-27-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

۲۰ سال پیش ...!

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...

شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!

مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!

مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم !
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #82  
قدیمی 01-27-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مرد مهربون

تعدادی مرد در رخت كن یك باشگاه گلف هستند ... .

موبایل یكی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیكر می گذارد و شروع

به صحبت می كند.

همه ساكت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند !

مرد: بله بفرمایید ...

زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟

مرد:سلام بله باشگاه هستم.

زن: من الان توی فروشگاهم یك كت چرمی خیلی شیك دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟

مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر .

زن:می دونی از كنار نمایشگاه ماشین هم كه رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی كه خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یكی از اون ها رو داشته باشم ...

مرد:چنده؟

زن:شصت هزار دلار!!!

مرد:باشه اما با این قیمتی كه داره باید مطمئن بشی كه همه چیزش رو به راهه !!!

زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای كه پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!!

مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش !

زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم .

مرد:خداحافظ عزیزم...

مرد گوشی را قطع میكند . مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!

بعد مرد می پرسد: ببخشید شما تميدونيد این گوشی مال كیه؟!!!
پاسخ با نقل قول
  #83  
قدیمی 02-02-2010
fada آواتار ها
fada fada آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: قم
نوشته ها: 120
سپاسها: : 1

3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

میتونم این انشارو بذارم تو وبلاگ خودم؟
پاسخ با نقل قول
  #84  
قدیمی 02-02-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط fada نمایش پست ها
میتونم این انشارو بذارم تو وبلاگ خودم؟
آره رفیق هر کدوم از مطالب سایتو خواستی میتونی بزاری ولی ذکره منبع یادت نره
پاسخ با نقل قول
  #85  
قدیمی 02-09-2010
fardin_fani آواتار ها
fardin_fani fardin_fani آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 700
سپاسها: : 0

11 سپاس در 8 نوشته ایشان در یکماه اخیر
fardin_fani به Yahoo ارسال پیام
Question دعای پسرای مجرد

دعای پسرای مجرد

الهم نزلنا حوریاً تک دانه و هیکل توپ (خدایا منو به خاطر این درخواست سنگینم ببخش)...!

کم توقعا...!
السّن الصغیرا...!
I Need لا کوزه ترشی...!
الوضع المالی.... عالی و جهیزیتها کاملةُ...!
و والدینها رو به موتا، ترجیحاً لا خواهر و مادر و پدر و کلهم فک و فامیلا...!
الچشم البسته (لا آفتاب مهتاب دیده)...!
کدبانوا فی المور المنزل (همه جور چیزا)...!
١٨٠% مطیع الامر، لا چون و چرا و تسلیماً لخشمنا...!
قویاً فی تحمل بوی جوراب و الغیر چیزها...!
یا رب اعطینا الیک For Me فوری....!
پاسخ با نقل قول
  #86  
قدیمی 02-10-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زن جوان و عکاس باشی



زن جوان و عکاس باشی

زن و شوهر جواني که بچه دار نمي شدند براي يافتن چاره به يکي از بهترين پزشکان متخصص مراجعه کردند.


پس از معاينات و آزمايش هاي مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد ميباشد و تنها راه حل ممکن، بهره برداري از خدمات «پدر جايگزين» است.
زن: منظورتان از پدر جايگزين چيست؟
پزشک: مردي که با دقت انتخاب مي شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداري خانم کمک کند.
زن ترديد نشان داد لکن شوهرش بچه مي خواست و او را راضي کرد تا راه حل را بعنوان تجويز پزشک بپذيرد.
چند روز بعد جواني را يافتند تا زمانيکه شوهر در خانه نباشد براي انجام وظيفه مراجعه کند.
روز موعود فرا رسيد، لکن همسايه نيز عکاسي را براي گرفتن عکس از نوزاد خود خبر کرده و منتظر او بودند.
از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهي رفته و به خانه زوج جوان رسيد و در زد.
زن در را باز کرد.
- سلام، براي موضوع بچه آمدم.
- سلام، بفرمائيد. مشروب ميل داريد؟
- نه، متشکرم. الکل با کار من سازگاري نداره.
علاوه بر اون ميخوام هرچه زودتر شروع کنم.

- باشه! بريم اتاق خواب؟
- حرفي نيست، هرچند که سالن مناسب تر است؛ دو تا روي فرش، دوتا رو مبل و يکي هم تو حياط.
- چند تا؟
- حداقل پنج تا. البته اگر بيشتر خواستيد حرفي نيست.
عکاس در حاليکه آلبومي را از کيف خود بيرون مي آورد، ادامه داد:
- مايلم نمونه کارم را نشونتون بدم.
روشي را بکار مي برم که مشتريام خيلي دوست دارن..
مثلاً ببينيد اين بچه چقدر زيباست.
اينکار رو تو يک پارک کردم..
وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن.
اون خانم خيلي پر توقع بود و مرتباً بهانه مي گرفت.
در نهايت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگيرم.
علاوه بر اون يه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز مي گرفت.
زن بيچاره حيرت زده به سخنان گوش مي کرد.
- حالا اين دوقلوها را نگاه کنين.
اينبار خودي نشان دادم.
مامانه همکاري تاپي کرد وظرف پنچ دقيقه کارمون رو تموم کرديم.
رسيدم و با دو تا تق تق همه چيز روبراه شد و اين دوقلوهائي که مي بينيد.
حيرت زن به نوعي سرگيجه تبديل شده بود و عکاس اينگونه ادامه مي داد:
- در مورد اين بچه کار سخت تر بود. مامانش عصبي شده بود. بهش گفتم شما آروم باشيد تا من کار خودمو بکنم.
روشو برگردوند و همه چي بخوبي و خوشي پايان يافت.
چيزي نمونده بود که زن بيچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:
- شروع کنيم؟
- هر وقت شما بگين!
- عاليه! ميرم سه پايه رو بيارم.
- سه پايه؟ براي چي؟
- آخه وسيله کار خيلي بزرگه. نمي تونم تو دست بگيرمش و بايستي بذارمش رو سه پايه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا ميري؟ چرا فرار ميکني؟ پس بچه چي شد؟



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط GolBarg : 02-14-2010 در ساعت 12:34 PM دلیل: حذف لینک
پاسخ با نقل قول
  #87  
قدیمی 02-14-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید طنز جالب و خواندنی از دنیای زن و شوهرها

طنز جالب و خواندنی از دنیای زن و شوهر ها




۱- به نظر شما ، چرا ۹۹در صد آقایان از همسرشان می ترسند ؟!الف ) چون خانوم ها ناخن بلند دارند ولی آقایان ندارند !ب ) چون خانوم ها کفش پاشنه ۱۵ سانتی دارند ولی آقایان ندارند !ج ) چون خانوم ها جیغ دلخراش دارند ولی آقایان ندارند


مرد , مظلوم یا آب زیر کاه ؟!

۱- به نظر شما ، چرا ۹۹در صد آقایان از همسرشان می ترسند ؟!
الف ) چون خانوم ها ناخن بلند دارند ولی آقایان ندارند !
ب ) چون خانوم ها کفش پاشنه ۱۵ سانتی دارند ولی آقایان ندارند !
ج ) چون خانوم ها جیغ دلخراش دارند ولی آقایان ندارند !
د ) چون خانوم ها اگر با استفاده از مهمات فوق هم زورشان به شوهرشان نرسد ، فقط کافیست سرشان را از پنجره بیرون کنند و از مردم کمک بخواهند تا ظرف ایکی ثانیه ، 15 مرد قلچماق به طرف شوهرشان حمله ور شوند ، ولی آقایان اگر بمیرند هم کسی به دادشان نمی رسد !


۲- چرا آقایان زمانیکه با همسر خود قصد ورود و یا خروج از دری را دارند ، می گویند خانوم ها مقدمند و اجازه می دهند که اول همسرشان از در عبور کند ؟!
الف ) چون حدس می زنند که پشت در ، یک دره ای ، خندقی ، گودالی ، چیزی باشد !
ب ) چون احتمال می دهند که از لب پنجره بالای در ، یک گلدان سنگی در حال سقوط باشد !
ج ) چون گمان می کنند که پشت در ، یک حیوان درنده و گرسنه باشد !
د ) چون می ترسند که اگر آنها زودتر بروند خانومشان در را پشت سر آنها ببندد و دیگر هم باز نکند !


۳ - شما فکر می کنید که اگر روزی همسر مردی از طبقه شصتم ساختمانی سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، میله ای که از دیوار ساختمان بیرون آمده را بگیرد و در هوا معلق بماند ، این مرد برای نجات همسرش چه اقدامی انجام خواهد داد ؟!
الف ) سریعا با استفاده از اره برقی در صدد جدا نمودن میله از ساختمان بر می آید !
ب ) یک عدد سوسک و یا موش را بر روی دست همسرش می گذارد !
ج ) یک طناب پوسیده را برای بالا کشیدن همسرش به طرف او می اندازد !
د ) با به خطر انداختن جان خودش ، هر طور که شده همسرش را نجات می دهد و سپس اینبار طوری او را هل می دهد که دیگر به هیچ عنوان نتواند دستش را به جایی بند کند !


۴ – چرا معمولا در تصادفات رانندگی ، میزان صدمه ای که به خانوم ها وارد می شود بیشتر از آقایانی است که مشغول رانندگی می باشند ؟!
الف ) چون ۵ دقیقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بیرون پرت کرده است !
ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ایمنی خانوم دستکاری شده بوده تا عمل نکند !
ج ) چون در اینگونه تصادفات ، راننده حتی الامکان سعی کرده که خودرو اش از سمت راست با خودروی روبرویی برخورد کند !
د ) چون بعد از سانحه مشخص شده که علت تشدید جراحات وارده به خانوم ، مواد محترقه ای بوده که به دلایل نامعلوم توسط فردی ناشناس در زیر صندلی او تعبیه شده بوده تا با کوچکترین ضربه ای منفجر شود !
پاسخ با نقل قول
  #88  
قدیمی 02-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض آنکه شنید، آنکه نشنید


آنکه شنید، آنکه نشنید

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد.
به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است ، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
« ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد ، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
« عزيزم ، شام چي داريم؟ » جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزيزم شام چي داريم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کري؟! » براي چهارمين بار ميگم: « خوراک مرغ » !!

حقيقت به همين سادگي و صراحت است..
مشکل ، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم ، در ديگران نباشد ؛ شايد در خودمان باشد...


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #89  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


این متن رو یک مرد متاهل نوشته و خوبیش اینه که به زبون طنز مارو با دنیای زندگی متاهل ها آشنا میکنه.

شما به دل نگیرین ،یه چیزی میگن دیگه، ابراز وجود نکنن می میرن….

همیشه خانم ها به امر شریف ”شرط و شروط تعیین کردن“ مشغولن.ولی حالا وقتشه که ما مردها هم تکلیف خودمون رو روشن کنیم.خانوما توجه کنن؛ اینها قانون های ما هستن:توجه بفرمایید که همه قانون ها شماره ”۱“ هستن

۱- با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست.

1-
گریه کردن یعنی باج خواستن !

1 -
هر چیزی که می خواهید درست بگید. بذارید درست روشنتون کنیم:با گوشه زدن به جایی نمی رسینبا کنایه زدن به جایی نمی رسینبا حرفای مبهم به جایی نمی رسینصاف و پوست کنده بگین چه مرگتونه.

1-
هیچ اشکالی نداره اگه سوال های ما رو با ”بله“ و ”خیر“ جواب بدین. خیلی هم خوشحال میشیم.

1-
بی زحمت فقط وقتی مشکلتون رو پیش ما بیارین که بخواهین ما حلش کنیم. ما فقط مشکل حل کردن بلدیم. اگه همدردی می خواهید برید پیش بقیه خانم ها.

1-
اگه برای ۱۷ ماه متوالی سردرد دارید، یه چیزیتون میشه. خودتونو به دکتر نشون بدین.

1-
چیزایی که ۶ ماه پیش گفتیم رو توی دعوای امروز علیه خودمون استفاده نکنین. اصلاً می دونین چیه؟ ما فقط حرفای هفته پیش یادمونه.

۱-
اگه فکر می کنین چاقین خب حتماً هستین دیگه. چرا باز می پرسین؟

1-
اگه از حرف ما ۲ تا برداشت می کنین و یکیش شما رو عصبانی یا غمگین می کنه، پس منظور ما این یکی نبوده، اون یکی بوده.

1-
یا از ما بخواهید یه کاری براتون بکنیم، یا بهمون بگید چطوری باید انجامش بدیم. نه هر دو تاش با هم!اصلاً اگه شما بهتر می دونید که چطور باید انجام بشه، چرا خودتون انجام نمی دین؟

1-
اگه خیلی احساس میکنین که حتماً باید یه حرفی رو بزنین، حداقل تا آگهی بازرگانی تلویزیون صبر کنین. نه وسط فیلم!

1-
کریستف کلمب از کسی آدرس نپرسید. ما هم نمی پرسیم.

1-
ما مردا فقط اسم ۱۶ تا رنگ رو بلدیم..

1-
اگه ما پرسیدیم ”چته؟“ و شما گفتین ”هیچی“، ما هم فرض می کنیم چیزیتون نیست. البته میدونیم که یه مرگیتون هست، ولی به دردسرش نمی ارزه.

1-
اگه یه چیزی می گین ولی نمی خواهین جوابشو بشنوین، پس ما هم یه جوابی می دیم که نخواهید بشنوید.

1-
وقتی می خواهیم با هم بریم بیرون، هر چی که بپوشین خوبه. به جون خودمون راست می گیم.

1-
لباساتون کافیه.

1-
کفشاتون هم خیلی زیاده.

۱-
اندام ما خیلی هم متناسبه. خپل هم خیلی خوبه.

1-
خانمای محترم. از اینکه این مطلب رو خوندین متشکریم. ضمناً اگه قراره امشب جدا بخوابیم اصلاً نگران نباشین. بیرون خوابیدن برای مردا مثل پیک نیکه.لطفاً این فایل رو برای همه آقایون بفرستین تا یک کمی بخندن
برای همه خانوما هم بفرستین بلکه یه چیزی یاد بگیرن.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #90  
قدیمی 02-23-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مرخصی از همسر



مرخصی از همسر


می گویند در دوران قبل که پاسگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط دیگر برای خدمت منتقل می شدند باید مدت زیادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کمااینکه سفر و رفت وآمد به سهولت فعلی نبوده.
شاید بعضی مواقع حتی در طول سال هم امکانی برای مسافرت ماموران به شهر موطن خود پیش نمی آمد و به همین خاطر معدود خانه سازمانی در اختیار فرمانده پاسگاه و برخی ماموران دیگر قرار می گرفت.

همسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی هم ازدواج کرده و چندین ماه از زندگیشان ....
دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می گذشت بدجوری دلتنگ خانواده پدری اش شده بود,
چندین بار از شوهرش درخواست می کند که برای دیدن پدر ومادرش به شهرشان به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند ولی هر بار شوهرش به بهانه ای از زیر بار موضوع شانه خالی می کند.
زن که در این مدت با چگونگی برخورد ماموران زیر دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها برای گرفتن مرخصی و غیره هم کم و وبیش آشنا شده بود به فکر می افتد حالا که همسرش به خواسته وی اهمیتی قائل نمیشود او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران درخواست مرخصی برای رفتن و دیدن خانواده اش بکند پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح می نویسد:
" جناب ..... فرمانده محترم ... اینجانب .... همسر حضرتعالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم حال که شما بدلیل مشغله بیش از حد کاری فرصت سفر و دیدار بستگان را ندارید بدینوسیله درخواست دارم که با مرخصی اینجانب به مدت .... برای مسافرت و دیدن پدر ومادر واقوام موافقت فرمائید." " با احترام ..... همسر شما " و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می گذارد. چند وقت بعد جواب نامه به این مضمون بدستش میرسد: سرکار خانم... عطف به درخواست مرخصی سرکار عالی جهت سفر برای دیدار اقوام با درخواست شما به شرط تامین جانشین موافقت میشود.

فرمانده ... خودتان می توانید حدس بزنید که همسر بیچاره با دیدن این جواب قید مسافرت ودیدن پدرو مادر را زده ماندن در همان محل خدمت شوهر رضایت می دهد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:45 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها