بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > پارسی بگوییم

پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #941  
قدیمی 04-30-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


ذكرها و گويشهاي مذهبي

از روشهای آموزش غیر رسمی اثر گذار دیگر در گذشته و کمابیش در حال حاضر ، کاربرد واژه ها و عبارات دینی و مذهبی به صورت عادت در محاورات روز مره مردم بوده است.


در مورد لالایی خواندن مادران برای استراحت و آرام کردن کودکان و سلام و احوالپرسی ، تعارفات رایج ، دید و بازدید ، تسلیت گفتن و ... از کلمات و عبارتهای زیبا، جذاب و متناسب با غنای فرهنگی دین مبین اسلام استفاده می شده ، که این شیوه گفتگو خود نتیجه نوع تعلیم و تربیتی است که معمولاً بصورت غیر رسمی از فضای دینی و جو مذهبی حاکم بر جامعه ناشی شده است . که به اختصار به برخی از این موارد اشاره می نماییم.

* لا اله الا الله یا لا لایی خواندن : برای استراحت ، آرام کردن و خواباندن کودکان: لالایی خواندن یعنی بکار بردن کلمه لا اله الا الله در اشعار مربوطه .
آلا لا لا ، گلم لا لا با باش رفته خدا همراش
هدف ، آشنا نمودن نوزاد و کودک از همان روزهای اولیه تولد با ندای توحید و یکتا پرستی و نفی هر گونه کفر و شرک و بت پرستی است که از اصلی ترین رسالت پیامبران الهی می باشد.
* اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: در آغاز هر عمل عبادی ، پناه بردن به خداوند متعال ، از شر شیطان رانده شده ، بخاطر خالص بودن نیت انجام آن تا پایان عمل.
* بسم الله الرحمن الرحیم : برای شروع هر اقدامی اعم از کارکردن ، خروج از منزل ، غذا خوردن و....: یعنی :
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
* الله اعلم ، الله عالم : در مواردی که نتیجه اقدامات فردیا جمعی معلوم نباشد ، یا خطاب به فرد یا افرادی که از مسیر حق و حقیقت منحرف شده با تعجب می گویند ؛ این گروه با این وضعیت به کجا خواهند رسید. الله عالم
* لا حول و لا قوه الابالله العلی العظیم ، الله اکبر ، الحمدالله ، سبحان الله ، سبوح قدوس رب الملائکه والروح و اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. الهی به امید تو:
، استفاده از این اذکار بعد از خروج از منزل به ویژه در صبحگاهان:
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
* سلام ، سلام علیکم ، سلام علیکم و رحمه ا... و برکاته. : استفاده ازاین واژه های زیبا در آغاز برخورد و زیارت افراد با یکدیگر ، ، یعنی آرزوی سلامتی و عافیت برای یکدیگر نمودن – یعنی تو از جانب من در امان هستی.
*: الحمدالله ، به لطف خدا ، به مرحمت خدا بد نیستم : در جواب احوالپرسی
* صبح کم ا... بالخیر: زیارت افراد در صبحگاهان
* مساکم ا... بالخیر : زیارت افراد هنگام ظهر و عصر.
* سبحان الله : پاک و منزه است خداوند :هنگام مشاهده مناظر زیبا،جذاب و فوق العاده و در مواقع تعجب.
* الله اکبر ، لا اله الا الله- لعنت خدا بر شیطان:
هنگام عصبانیت و برانگیختن قوه غضب: یعنی تسلی دادن خود به نام و یاد خدا ، یعنی خداوند علی قادر اعلی ناظر است.
* یا علی (ع) ، یا علی مدد و یا مولا: برای برخاستن از جای خود یا بلند کردن اجسام.
* االلهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم : هنگام شنیدن نام پیامبر اعظم حضرت محمد (ص)
*: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم : در آغاز و در فواصل بین کارها به ویژه در بنایی و کشاورزی و....، برای رفع کسالت و خستگی و ایجاد روحیه نشاط و شادابی و سرزندگی.
* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم : در مواقع خطر.
* اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم : هنگام مسافرت. و در بین راه
* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم : در آغاز و پایان جلسات و معاملات و ....
* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم : برای پایان بخشیدن به منازعات و درگیریها.
* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم : برای پیدا کردن اشیاء گم شده.
* سلام الله علی الحسین (ع) و لعنت الله علی یزیدبن معاویه ، سلام بر لبان تشنه ات یا حسین (ع) و لعنت بر دل سیاه یزید و فدای لب تشنه ات یا حسین(ع): بعد از نوشیدن آب سرد
* ماشاءالله ، بارک ا...، احسنت : برای تشویق افراد.
* طیب الله ، غفرالله : پایان قرائت قرآن توسط هر فرد در جلسات قرآن.
* توکلت علی الله ، بر خدا توکل کن ، به یاری خدا : برای برطرف شدن تردید جهت شروع کارهای مهم پس از مشورت ،
* بسم الله: یعنی بفرمایید ، هنگام تعارف کردن برای ورود به منزل یا سرو غذا و......
* یا الله: که چندین بار تکرار می شود ، برای ورود به منزل یا اماکن دیگر .
* یک الحمد ( یلم): یعنی تا چند بار ذکر خدا گفتی یا الحمدالله گفتی من آمد ه ام . برای رفت و برگشت سریع یا در مواقع عجله داشتن .
* انشاءالله تعالی ، انشاءالله ، چشم شیطان کور ، گوش شیطان کر و صلوات :.جهت تضمین سر انجام صحیح و خوب و خوش کارها:
* بسم الله الرحمن الرحیم ، تسبیحات حضرت زهرا (س) و شهادتین را بر زبان جاری کردن، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد آن محمداً رسول الله و اشهد ان علی امیر المؤمنین و اولا ده المعصومین حجج الله: موقع خواب
* الحمدالله رب العالمین ، خدا را شکر: بعد از غذا و انجام کارها.
* استغفرالله ربی و اتوب الیه: هنگام پشیمانی از اشتباهات و گناهان.
* اسعد الله ایامکم : جهت تبریک اعیاد .
* الحمد لله الذی جعلنی من المتسمکین بولایه امیر المؤمنین والائمه علیهم السلام – در پناه امیر المؤمنین (ع) باشید: تبریک عید سعید غدیرخم.
* یرحکم الله – عافیت باشد – خیر باشد : هنگام عطسه کردن.
*سینی حاوی قرآن، آینه و آب ، قرآئت آیه الکرسی و سوره های چهار قل، قدر ، صلوات و صدقه دادن - هنگام مسافرت.
* یرحکم الله – عافیت باشد : بعد از استحمام
* فی امان الله ، خداحافظ شما ، دست خدا پشت و پناهت ، علی و محمد یار و نگهدارت : برای خداحافظی
* فالله خیر و حافظاً و هو ارحم الراحمین: خیر پیش ،آرزوی سلامتی و بدرقه مسافر.
* وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشینهم فهم لا یبصرون: ( آیه 9 سوره مبارکه یس): برای مخفی شدن از چشم دشمن
* و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوالذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر ً للعالمین : برای فرار از چشم زخم. ( آیه های 52 و 51 سوره مبارکه قلم )
* بیاد خدا باشی - بیاد امیرالمؤمنین (ع) باشی – در جواب فردی که می گوید به یاد شما بودم.
* ولا تزر وازرهٌ وزر اخری : هنگام هجوم زنبورها به افراد: یعنی هیچ کس بار دیگری را بر دوش نگیرد .( آیه 164 سوره مبارکه انعام )
* ید الله فوق ایدیهم – دست خدا بالای همه دستهاست: در مواقع ظلم و بی عدالتی
وهو خیر الحاکمین: در مقابل حکم ناحق. ( آیه 109 سوره مبارکه هود)
* والله واسع علیم ، خدا کریمه : در مواقع فقر و تنگدستی .(آیه 261 سوره مبارکه بقره )
* وهو ارحم الراحمین: خدا ارحم الرحمین است ، در مواقع ترس از خدا. ( آیه 92 سوره مبارکه یوسف)
* ان مع العسر یسرا: در پی هر سختی آسانی است، در مقابل سختیها و ناملایمات . ( آیه 5 سوره مبارکه شرح)
* لا یکلف الله نفساً الا وسعها : در مقابل تکلیفهای سخت و طاقت فرسا. .( آیه 286 سوره بقره)
* هل جزاء الاحسان الااحسان: در برابر نیکی دیگران.( آیه 60 سوره مبارکه اعلم )
* ومکروا ومکرا...: در مقابل مکر دیگران( آیه 54 سور آل عمران)
* امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء: در مواقع اضطرار.( آیه 62 سوره مبارکه نمل)
* نوررٌ علی نور: موقعی که خیر و نعمت فراوان و موفقیتهای پی در پی می رسد یا جمعه با یکی از لیا لی متبرکه دیگر مقارن می شود.( آیه 35 سوره مبارکه نور)
* کلوا وشربوا ولا تسرفوا: برای جلوگیری از اسراف.(آیه 31 سوره اعراف)
* و ما توفیقی الا بالله: هنگامیکه انسان موفق به کار خیر می شود.( آیه 88 سوره مبارکه هود)
* لباسٌ التقوی: بهترین لباس.( آیه 36 سوره اعراف)
* تقوی: وقتی فردی سوال می کرد بهترین اسباب و اثاثیه مسافرت چیست ؟ به کنایه جواب می داد : ان خیر الزاد التقوی.« حضرت علی (ع) »
* تقوی : بهترین توصیه و سفارش ، اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم.« حضرت علی (ع )»
* متقین: گرامی ترین افراد ، ان اکرمکم عندالله اتقیکم.
* ظلمت نفسی: ظلم به خود یا ضرر و زیان به خویش در اثر عدم محاسبه صحیح .( آیه 44 سوره مبارکه نمل )
* متاع قلیل: حیات دنیوی ، در مقابل سوال چه داری؟ چقدر توشه اندوخته ای؟ یا در برابر این جمله : بحمدالله در امور دنیوی و اخروی موفقی.( آیه 117 سوره مبارکه نحل)
* جا به جا ک نعبد ، جا به جا ک نستعین : هر کاری را به وقت و جای خود انجام دادن .
* ان احسنتم احسنتم لانفسکم: خطاب به فردی که در خدمت رسانی به همنوعان شهرتی پیدا کرده است ، یعنی هرکس نیکی کند به خود کند.(آیه 117 سوره مبارکه نحل)
* بضاعت مزجات: بضاعت ، موجودی و ذخیره اندک مادی و معنوی .( آیه88 سوره مبارکه یوسف)
* کمثل الحمار یحمل اسفاراً : علم بدون عمل ، چار پایی کتابی بر او چند، زنبور بدون عسل.
( آیه5 سوره مبارکه جمعه)
* سعی مشکور : فعالیت و تلاش موفق ( آیه 41 سوره مبارکه حجر)
* قلب مطمئن: اصمینان خاطر در مورد درست بودن عملی و عمل به تکلیف، تطمئن القلوب .
( آیه28 سوره مبارکه رعد)
* صراط مستقیم : راه راست ( آیه 19 سوره مبارکه اسراء)
* بالوالدین احساناً : تأکید بر احسان به پدر و مادر .(آیه 23 سوره مبارکه اسراء).
* خدا نداده را خدا نمی ده: روزی هر کس به میزان معین از قبل مشخص شده است .
* النظافت من الایمان : برای اهمیت پاکیزگی .
* الصلوه عمود الدین : برای اهمیت نماز .
* کل من علیها فان: هنگامیکه چیزی از بین می رود یا فردی به رحمت خدا پیوسته است.( آِیه 26 سوره مبارکه الرحمن )
* انالله و انا الیه راجعون: هنگام مصیبتها
علاوه بر کاربرد این واژه ها در گویش مردم ، نوشتن عبارتهای دینی و مذهبی بر سردر مساجد ، اماکن متبرکه ، منازل ، مغازه ها ، ادارات ، ورزشگاهها ، در و دیوار خیابانها ، و سایل نقلیه و.... نیز نوعی آموزش غیر رسمی دیگر است .
سبک معماری ایرانی – اسلامی سنتی ، متناسب با وضعیت جغرافیایی مناطق ، استفاده از کریاس، راهروهای طویل و با پیچ و خم که نگاه عابرین مستقیماً حیات منزل را نبیند ، اطاقهای درونی و اندرونی ، حصارهای بلند و حتی دیوارهای حفاظتی پشت بام ها ، سقف های هلالی شکل و سر صفه های محراب مانند ، عدم اشراف ساختمانها به منازل مسکونی مردم به ویژه همسایگان و دربهای ورودی منازل با کوبه های ویژه خانمها و آقایان نیز نوعی آموزش غیر رسمی عبودیت و بندگی خداوند متعال و حجاب ، عفت و پاکدامنی و حفظ حریم محارم و آموزش مسائل مربوط به محرم و نامحرم بر اساس آموزه های دینی ، ملی و شرعی می باشد.
لازم به یاد آوری است امروزه بر اثر پیشرفت و توسعه وسایل ارتباطی مدرن که جهان را به دهکده جهانی تبدیل نموده و هجمه امپراطوری های تبلیغاتی فاسد و فاقد اخلاق انسانی ، کاربرد بسیاری از این عناصر فرهنگی متعالی و انسان ساز در آستانه فراموشی یا در حال کم رنگ شدن بوده و جای خود را به کلمات و عبارتهای سبک ، لغو و بیهوده و بعضاً ضد ارزشی فیلمها و سریالهای داخلی و خارجی و پیام های کوتاه و بلوتوثهای غیر اخلاقی ، مستهجن و نابهنجار تلفن های همراه و سبک معماری غربی و فاقد حجاب می دهد. لذا بر عموم مردم و مسئولین و به ویژه نوجوانان و جوانان و بالاخص متولیان امور فرهنگ جامعه لازم و واجب است که برای حل این مشکلات و معضلات ، فکری نموده و طرحی اندیشیده وراهکارهای عملی پیدا نمایند که:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

کاین ره که تو می روی به ترکستان است.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #942  
قدیمی 05-09-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شهر هرت

تا بحال اصطلاح شهر هرت رو زیاد شنیدید اما از خودتون پرسیدید واقعا شهر هرت کجاست ?
شهر هرت جايي است که درختها علل اصلي ترافيکاند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند
شهر هرت جايي است که کودکان زاده مي شوند تا عقده هاي پدرها و مادرهاشان را درمان کنند
شهر هرت جايي است که رنگهاي رنگين کمان مکروهند و رنگ سياه مستحب
شهر هرت جايي است که اول ازدواج مي کنند بعد همديگر رو مي شناسن
شهر هرت جايي است که بهشتش زير پاي مادراني است که حقي از زندگي و فرزند و همسر ندارند
شهر هرت جايي است که شوهر ها انگشتر الماس براي زنانشان مي خرند اما حوصله 5 دقيقه قدم زدن را با همسران ندارند
شهر هرت جايي است که با ميلياردها پول بعد از ماهها فقط مي توان براي مردم مصيبت ديده،چند چادر برپا کرد
شهر هرت جايي است که خنده نشان از جلف بودن را دارد
شهر هرت جايي است که مردم سوار تاکسي مي شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسيشونو در بيارن
شهر هرت جاييه که نصف مردمش زير خط فقرن اما سريال هاي تلويزيونيروتوي کاخها مي سازن
شهر هرت جايي است که گريه محترم و خنده محکومه
شهر هرت جايي است که وطن هرگز مفهومي نداره و باعث ننگه پس ميرويم ترکيه و دوبي و اروپا وآمريکا و ......... را آبادميکنيم
شهر هرت جايي است که هرگز آنچه را بلدي نبايد به ديگري بياموزي
شهر هرت جايي است که وقتي مي ري مدرسه کيفتو مي گردن مبادا آينه داشته باشي
شهر هرت جايي است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
شهر هرت جايي است که توي فرودگاه برادر و پدرتو مي توني ببوسي اما همسرتو نه
شهر هرت جايي است که وقتي از دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي کني مي گه: نمي دونم هر چي بابام بگه
شهر هرت جايي است که وقتي مي خواي ازدواج کني 500نفر رو دعوت مي کني و شام ميدي تا برن و از بدي و زشتي و نفهمي و بي کلاسي تو کلي حرف بزنن
شهر هرت جايي است كه مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده
شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور
شهر هرت جایی است که ساق پا پیدا و موی سر پوشیده است
شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند
شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند
شهر هرت جايي است كه..... خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #943  
قدیمی 05-09-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question

نقل قول:
نوشته اصلی توسط behnam5555 نمایش پست ها


از خودتون پرسیدید واقعا شهر هرت کجاست ?

شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند

شهر هرت جايي است كه..... خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست


بابا همیشه میگف ماها مرگو شیرین میگیریم

راس میگف ....

شهر هرت ......!!!!!!!!

مچکرم
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-09-2011 در ساعت 10:43 PM
پاسخ با نقل قول
  #944  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


عجب سرگذشتی داشتی کل علی

چون یک نفر به دقت تمام برای دیگری حرف بزند اما آخر کار ببیند که حرفش در او اثر نکرده، این مثل را به زبان می‌آورد.
یک بابایی مستطیع شده بود و به مکه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او می‌گفتند : حاجلی (حاج علی)
اما یک دوست قدیمی داشت که مثل قدیم باز به او می‌گفت : کللی (کل علی ـ کربلایی علی). مثل اینکه اصلا قبول نداشت که این بابا حاجی شده ! این بابا هم از آن آدم‌هایی بود که تشنه­ی عنوان و لقب هستند و دلشان لک زده برای عنوان ! اگر هزار بلا سرشان بیاید راضیند اما به شرط اینکه اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند ! حاج علی پیش خودش گفت : باید کاری بکنم تا رفیقم یادش بماند که من حاجی شده‌ام به این جهت یک شب شام مفصلی تهیه دید و رفیقش را دعوت کرد.
بعد از اینکه شام خوردند، نشستند به صحبت کردن و او صحبت را به سفر مکه‌اش کشاند و تا توانست توی کله رفیقش کرد که حاجی شده ! توی راه حجاز یک نفر سرش به کجاوه خورد و شکست و یک همچین دهن وا کرد، آمدند و به من گفتند حاج علی از آن روغن عقربی که همراهت آورده‌ای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خیر ببینی حاج علی که جان بابا را خریدی.
در مدینه که داشتم زیارت می‌خواندم یکی از پشت سر صدا زد «حاج علی» من خیال کردم شما هستی برگشتم، دیدم یکی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایب‌الزیاره بودم.

توی کشتی که بودیم دو نفر دعوایشان شد نزدیک بود خون راه بیفتد همه پیش من آمدند که حاج علی بداد برس که الان خون راه می‌افتد. وسط افتادم و آشتی‌شان دادم همسفرها گفتند : «خیر ببینی حاج علی که همیشه قدمت خیر است.»
نزدیکی‌های جده بودیم که دریا طوفانی شد نزدیک بود کشتی غرق شود که یکی از مسافرها گفت : «حاج علی ! از آن تربت اعلات یک ذره بینداز توی دریا تا دریا آرام بشود.» همین که تربت را توی دریا انداختم دریا شد مثل حوض خانه‌مان ... همه همسفرها گفتند : «خدا عوضت بده حاج علی که جان همه ما را نجات دادی.»
خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانه‌شان : همه اهل محل با قرابه‌های گلاب آمدند پیشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علی زیارت قبول ... همین که پایم را گذاشتم توی دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت : وای حاج علی‌جون ... همین را گفت و از حال رفت.
خلاصه هی حاج علی حاج علی کرد تا قصه سفر مکه‌اش را به آخر رساند وقتی که خوب حرف‌هاش را زد، ساکت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفیقش ببیند، رفیقش هم با تعجب فراوان گفت : «عجب سرگذشتی داشتی کل علی !!!»

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #945  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مشکینی ای ( مشکین شهر) شده که از انبان ترسید

هر وقت کسی از یک چیز ساده و بی‌اهمیت بترسد این مثل را می‌آورند و می‌گویند : ?فلانی آن مشکینی را می‌ماند که از انبان ترسید?.
یک روز یک نفر از اهالی ?مشکین? برای ناهارش مقداری ماست توی انبان می‌ریزد و زیر چادر توی صحرا می‌گذارد. ظهر که برای خوردن ناهار به چادر می‌آید و می‌خواهد سر انبان را باز کند صدای جوک‌ جوکی از انبان می‌شنود نگو که ماست ترش کرده و صدا می‌کند.
مردک که تا به حال همچین چیزی ندیده بود دوستانش را خبر می‌کند که : ?آهای ! بیایید اینجا مار هست !? هرکدام از دوست‌هاش هم یک چوبدستی برمی‌دارند و می‌افتند به جان انبان و آنقدر می‌زنند و می‌زنند که انبان پاره می‌شود و ماست ترشیده بیرون می‌ریزد و آن وقت تازه متوجه می‌شوند که این ماست بوده نه مار.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #946  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


صبر کنید تا من تفی به دستم بزنم

در بیدهن نطنز برای کسی این مثل را می‌آورند که سر بزنگاه کار بی‌موردی بکند و در موقع خطر دست به دست کند.
در زمان‌های قدیم یک عده پنج نفری برای برداشتن لانه ­ی لاشخوری رفتند که در وسط کوه بود.
نقشه‌شان این بود که از بالای کوه یکی آویزان شود و دومی پای اولی را بگیرد و آویزان شود و سومی پای دومی و چهارمی پای سومی و پنجمی را هم با طناب به کوه ببندند تا بتوانند لانه ­ی لاشخور را بردارند.

چون به بالای کوه رسیدند و مطابق نقشه عمل کردند و آویزان شدند نفر اول گفت : «صو کری دمن یه تفی د دس خوسن»
(صبرکنید تا من تفی به دستم بزنم)
این را گفت و دستش را رها کرد و همگی از آن بالا به زیر افتادند و مردند.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #947  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


هم خدا را می خواهد هم خرما را

عبارت مثلی بالا در مورد آن دسته افراد حریص و طماع به کار می­رود که بخواهند از دو نفع و فایده­ ی مغایر و مخالف یکدیگر سودمند گردند و حاضر نباشند از هیچ یک صرف نظر کنند.
این گونه افراد از هر رهگذر حتی اگر به ضرر دیگران هم منتهی شود جلب نفع شخصی را از نظر دور نمی­دارند.
قبایل عرب هر کدام بتی به نام داشتند که با آداب مخصوص به زیارت آن می­رفتند و قربانی تقدیم میکردند. معروف­ترین بت­های سرزمین عربستان عبارت بودند از : «هبل» بر وزن زحل، «ود» بر وزن رد، «بعل» بر وزن لعل، «منات»، «عزی»، «سعد»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق»، که تقریبا کلیه­ی قبایل عرب در زمان جاهلیت آن­ها را می­پرستیدند و قربانی می­دادند.
علاوه بر بت­های مذکور، سدها بت دیگر هم مورد ستایش و نیایش بود که ذکر اسامی آن­ها از حوصله و بحث این مقاله خارج است.
اما جالب­ترین بت پرستی­ها که مورد بحث ما می­باشد بت پرستی طایفه­ ی «حنیفه» بوده است زیرا کار جهل و انحطاط و گمراهی را این طایفه به جایی رسانیده بودند که بت معبود خویش را از آرد و خرما می­ساختند و آن را می­پرستیدند. در یکی از سال­های مجاعه و قحطی که شدت گرسنگی به حد نهایت رسیده بود افراد قبیله­ ی حنیفه آن خدای خرمایی را بین خود قسمت کردند و خوردند !!

پس از این واقعه در میان سایر قبایل عرب اصطلاح «اکل ربه زمن المجاعة» رواج یافت و با تحریف و تصرفی که در این اصطلاح به عمل آمد عبارت فارسی «هم خدا را می­خواهد هم خرما را» در میان ایرانیان به صورت ضرب المثل درآمد.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #948  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اینهم روایتی دیگر از : بادنجان دور قاب چین

افراد متملق و چاپلوس را به این نام و نشان می­خوانند و بدین وسیله از آنان و رفتار خفت آمیزشان به زشتی یاد می­کنند.
اما ریشه­ ی تاریخی آن :

در پست آش شله قلمکار و سبزی پاک کردن، راجع به تشریفات آشپزان در زمان فتحعلی شاه و چگونگی تهیه و طبخ آش شله قلمکار در عهد ناصرالدین شاه قاجار تفصیلا بحث شد که برای اطلاع بیشتر می­توانید به دو پست مزبور مراجعه کنید.

آن­چه که مخصوصا در آشپزان سرخه حصار در زمان ناصرالدین شاه قابل توجه بود و برای شناخت متملقان و چاپلوسان ریاکار که در هر عصر و زمان به شکل و هیاتی خود نمایی می­کنند آموزندگی داشت، موضوع سبزی پاک کردن و بادنجان دور قاپ چیدن از طرف وزرا و امرا و رجال قوم بود که با این عمل و رفتار خویش جلافت و بی­مزگی در امر تملق و چاپلوسی را تا حد پستی و دنائت طبع می­رسانیدند.

راجع به سبزی پاک کردن در پستهای به همین عنوان بحث شد. اما دسته­ ی دوم کسانی بودند که در امر طبخ و آشپزی مطلقا چیزی نمی­دانستند و کاری از آن­ها ساخته نبود. این عده که در صدر آن­ها صدر اعظم قرار داشت دو وظیفه ­ی مهم و خطیر !! بر عهده داشتند :
یکی آن­که چهار زانو بر زمین بنشینند و مثل خدمه های آشپزخانه بادنجان را پوست بکنند.
دیگر آن­که این بادنجان­ها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قاب­های آش و خورش بچینند.
شادروان عبدالله مستوفی می­نویسد : «من خود عکسی از این آشپزان دیده­ ام که صدر اعظم مشغول پوست کردن بادنجان، و سایرین هریک به کاری مشغول بودند.» این آقایان رجال و بزرگان کشور طوری حساب کار را داشتند که بادنجان­ها را موقعی که شاه سری به چادر آن­ها می­زد به دور قاب می­چیدند و مخصوصا دقت و سلیقه به کار می­بردند که بادنجان­ها را به طرزی زیبا و شاه پسند دور قاب­ها بچینند تا مسرت خاطر ناصرالدین شاه فراهم آید و نسبت به مراتب اخلاص و چاکری آن­ها اظهار تفقد و عنایت فرماید.


دکتر فورویه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه می­نویسد: «... اعلیحضرت مرا هم دعوت کرد که در این آشپزان شرکت کنم. من هم اطاعت کردم و در جلوی مقداری بادنجان نشستم و مشغول شدم که این شغل جدید خود را تا آن­جا که می­توانم به خوبی انجام دهم. در همین موقع ملیجک به شاه گفت بادنجان­هایی که به دست یک نفر فرنگی پوست کنده شود نجس است. شاه امر را به شوخی گذراند و محمد خان پدر ملیجک تمام بادنجان­هایی را که من پوست کنده بودم جمع کرد و عمدتا آن­ها را با نوک کارد بر می­چید تا دستش به بادنجان­هایی که دست من به آن­ها خورده بود نخورد. بعد بادنجان­ها و سینی و کارد را با خود بیرون برد ...»
در هر صورت اصطلاح بادنجان دور قاپ چین از آن تاریخ ناظر بر افراد متملق و چاپلوس گردیده رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #949  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ولین بار چه کسی از دماغ فیل افتاد؟

از دماغ فیل افتادن ضرب المثلی كه از دیرباز میان مردم رد و بدل می‌شود، به كسی اطلاق می‌شود كه به...,
از دماغ فیل افتادن ضرب المثلی كه از دیرباز میان مردم رد و بدل می‌شود، به كسی اطلاق می‌شود كه به اصطلاح، خودش را بسیار می‌گیرد. یعنی به زبان صریح تر، كسی كه از خودراضی باشد و تكبر و خودبینی اش دیگران را آزار دهد، مردم درباره اش می‌گویند «فلانی از دماغ فیل افتاده» مهدی پرتوی آملی، نویسنده و محقق كتاب جامع «ریشه‌های تاریخی امثال و حكم» معتقد است كه ریشه این ضرب المثل به زمان حضرت نوح باز می‌گردد داستان از این قرار بود كه حضرت نوح كه از سوی خداوند مامور می‌شود تا از تمام موجودات كره زمین یك جفت در كشتی معروفش بگذارد تا سیل و طوفان نسل آنان را منقرض نكند، یك روز دید كه كشتی پر از فضولات حیوانات شده است. همراهان حضرت نوح گله به نزد پیامبر می‌برند و او هر چه می‌اندیشد برای تخلیه فضولات آن همه حیوان، فكری به ذهنش نمی‌رسد. پس دست به دعا می‌برد و از خداوند می‌خواهد كه در این طوفان، آنان را از فضولات و بوی آن نجات دهد. خداوند هم به او دستور می‌دهد كه دستی به پشت فیل بزند. حضرت نوح به محض این كه دستور را می‌شنود، آن را عملی می‌كند. دستی به پشت حیوان عظیم الجثه یعنی فیل می‌زند و ناگهان از دماغ بزرگ فیل، یعنی خرطومش یك خوك می‌افتد زمین. خوك هم به محض این كه پایش به زمین می‌رسد شروع می‌كند به خوردن فضولات و كثافات و كشتی ظرف چند ساعت، مثل روز اول، پاك و پاكیزه می‌شود


,

در همین هنگام می‌گویند، ابلیس كه از پاكیزگی كشتی ناراحت شده بود، دست به پشت خوك می‌زند و ناگهان از دماغ خوك، موشی بیرون می‌جهد. موش شروع می‌كند به خرابكاری و آنقدر به كارش ادامه می‌دهد كه نزدیك است كشتی سوراخ شود. خداوند كه این را می‌بیند به نوح دستور می‌دهد تا دوباره دستی به پشت شیر بمالد. هنوز حضرت نوح دستش را از پشت شیر برنداشته بود كه ناگهان از دماغ شیر درنده، گربه به زمین می‌افتد و به دنبال موش می‌افتد. پس طبق روایات اسلامی ‌سه حیوان پس از طوفان نوح به جهان هستی گام گذاشتند و پیش از آن وجود نداشتند: خوك، گربه و موش


حال ببینیم ارتباط خوك كه از دماغ فیل افتاده است چه ربطی دارد به آدم‌های متكبر و از خود راضی مهدی پرتوی آملی در این باره آورده است: «از آنجا كه فیل حیوان عظیم الجثه ای است و عظمت و هیبتش دل شیر را می‌لرزاند، لذا آنچه از دماغ فیل افتاده: «حتی اگر خوك مفلوك هم باشد» در مورد افراد خودخواه متكبر معجب مورد استفاده و ضرب المثل قرار گرفته است»


,

اما به نظر می‌رسد كه چهره خود خوك هم در كاربرد این ضرب المثل درباره آدم‌های از خود راضی، بی‌ارتباط نیست. خوك همان طور كه همگان می‌دانند دماغی سربالا دارد و چشم‌های ریزش هم طوری است كه انگار همیشه از بالا، آن هم از بالای دماغ سربالایش به بقیه چیزها نگاه می‌كند. چنانچه اصطلاح دیگری هم در مورد آدم‌های از خود راضی به كار می‌رود: «طرف چنان دماغش را بالا می‌گیرد و راه می‌رود كه انگار»


علی اكبر دهخدا در «امثال و حكم» خود، جلوی ضرب المثل «از دماغ فیل افتاده» فقط نوشته است «بسیار برتن و متكبر است.» احمد شاملو در «كتاب كوچه» یادی از این ضرب المثل نكرده است.

اما جوانان امروز اصطلاحاتی به جای این ضرب المثل به كار می‌برند كه در این سال‌ها ساخته شده است «طرف برای خودش پپسی باز می‌كند»، «طرف برای خودش كارت تبریك می‌فرستد»

در «فرهنگ لغات زبان مخفی» نوشته دكتر مهدی سمائی اشاره ای به اصطلاحات جوانان كه متضمن این مضمون باشد، دیده نشد


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #950  
قدیمی 05-16-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

این هم چند ضرب المثلهای کوتاه ایرانی:

درخت كج جز با آتش راست نمی شود.
توضیحات : در افراد سنگدل كه انسان امر به معروف می كند جز با زبان زور نمی شود آنها را درست كرد.

كباب پخته نگردد مگر به گردیدن.
توضیحات : كنایه از این كه در امر به معروف انسان باید زحمت بكشد وهمة زوایا را مورد بررسی قرار دهد.

با زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید.
توضیحات : به كار بردن زبان نرم و آرام باعث زود به نتیجه رسیدن می شود تا زبان خشن.

پا را به اندازه گلیم باید دراز كرد.
توضیحات : انسان به اندازه آن قدرتی كه دارد باید امر به معروف بكند و گرنه ممكن است شكست بخورد.

جواب ابلهان خاموشی است.
توضیحات : اگر در امر به معروف كسی حرفهای چرند و پرند گفت سكوت بهترین جواب آنهاست.

خوش زبان باش در امان باش.
توضیحات : درامر به معروف انسان باید با زبان خوش حرف بزند اگر انسان با زبان تند صحبت بكند ممكن است باعث دردسرهایی برای خودش بشود.

در عفو لذتی است كه در انتقام نیست.
توضیحات : اگر در امر به معروف و نهی از منكری كه می كنی كسی به شما ظلمی كرد او را ببخش.

از تو حركت از خدا بركت.
توضیحات : اگر انسان برای خدا امر به معروف بكند خدا او را كمك خواهد كرد.

از اون نترس كه های و هوی داره از اون بترس كه سر به زیر داره.
توضیحات : كنایه از این كه اگر كسی را امر به معروف كردی و آن شخص خیلی شلوغ كاری كرد شما نباید ترس به دل راه دهی این افراد طبل تو خالی هستند .

نردبان، پله به پله.
توضیحات : كنایه از اینكه در امر به معروف باید مراتب آن رعایت شود.

هر سخن جایی و هر نكته مقامی دارد.
توضیحات : كنایه از این كه در امر به معروف و نهی از منكر باید انسان در هر جایی كه این عمل را انجام می دهد بداند چگونه حرف بزند. و موقعیت را بسنجد. هر حرفی را نمی شود همه جا زد.

گر صبر كنی ز غوره حلوا سازی.
توضیحات : به این معنا كه اگر انسان در امر به معروفی كه می كند صبر و شكیبایی داشته باشد پیروزی ونتیجه خوبی نزدیك است.

شنونده باید عاقل باشد.
توضیحات : كنایه از این كه در امر به معروف اگر كسی بیخودی به شما زد شما باید عاقل باشی كه به بهترین صورت كار را تمام كنی نه اینكه خودت باعث منكر دیگری بشوی ( آیه قرآن : ادفع بالتی هی احسن السیئه).

ضرر را از هر كجا جلوشو بگیری منفعته.
توضیحات : كنایه از این كه انسان نباید بگوید حالا كه فرد مقابل گناهش را كرد دیگر رهایش كنیم بلكه باید انسان همیشه ، در هر كجا و هر زمان منكری را می بیند جلویش را بگیرد.

علاج واقعه پیش از وقوع باید كرد.
توضیحات : كنایه از این كه ما باید آنقدر سطح فكری جامعه را بالا ببریم كه نیاز كمی به اجرای امر به معروف و نهی از منكر داشته باشیم.

عجله كار شیطونه.
توضیحات : كنایه از اینكه در امر به معروف عجله كردن ( در اصطلاح دیگران بدون هیچ برنامه ای) نه تنها نتیجه مطلوب نمی دهد بلكه باعث شكست و بدتر شدن اوضاع می شود.

یه دست صدا نداره.
توضیحات : كنایه از اینكه كار فردی اثرش خیلی كمتر از كار جمعی است.

خربزه كه خوردی باید پای لرزش هم بنشینی.
توضیحات : كنایه از اینكه در امر به معروف و نهی از منكر یك سری درد سرهای مربوط به خودش را دارد كه باید بپذیری.

رفت زیر ابروش را برداره چشمش را كور كرد.
و یا اینكه
رفت ثواب كنه كباب شد.
توضیحات : كنایه از این كه اگر می خواهی كار فردی را اصلاح بكنی مواظب باش بدترش نكنی.

هر كه را طاووس خواهد جور هندوستان كشد.
توضیحات : كنایه از این كه اگر كسی خواهان عاقبت به خیری و بهشت است باید از دستورات خداوند اطاعت كند كه یكی از آنها امر به معروف است.

اگر بیل زنی باغچه خودت را بیل بزن .
كل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
توضیحات : كنایه از این كه انسان باید امر به معروف و نهی از منكر را از خود شروع كند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها