نازنینا
نازنینا صد جور غم کشیدیم ما از بهر عشق
اما هیچ ماهی نگرفتیم به جز تو از نهر عشق
نازنینا اگر ما زتو دوریم و سوختیم در این فراق
تو همیشه زنده باش و روشن بمان در این چراغ
نازنینا ما همه در پی تو سوی آسمانها رفته ایم
حتی برای گل روسری تو به سوی باغبانها رفته ایم
نازنینا با تار گیسوی تو ، ما شب سر زنده ایم
گر برفت صبح در جنگ بیداریها همیشه رزمنده ایم
نازینا هر شبم پیش توام در خلوت این شبانه ها
با یاد تو من شعر گویم در غفلت این ترانه ها
نازنینا مهلت رفتنت بس شد زیاد در خاطره ها
من میروم سرجنگ با هرچه هست دراین فاصله ها
نازنینا درد جان سوز جدایی گفت فراموشت کنم
اما جان مال من نیست که مثل شمع خاموشت کنم
نازنینا به هر سوی دلم رو میکنم از تو دارم قافیه
پس نازنینا در دلم هر چه دارم از تو دارم کافیه