وقتی سخن از داستان کوتاه به میان میآید، ناخودآگاه بحث مخاطب در کنار آن شکل میگیرد. مخاطبی که داستان کوتاه به مقصد او فرستاده میشود تا اینکه یا دقیق و یا بیتفاوت از کنار حجم آن بگذرد، شاید هم اندکی پس از خواندن آن سری تکان دهد یا بگوید: عجب! زیبا بود و یا بیمعنا و بیهوده.
این برخوردهای گوناگون با داستان کوتاه برخوردهایی قابل تامل است، بحث من در این مطلب بررسی اجمالی و تاملی درباره این است که مخاطب داستان کوتاه کیست و چه زمانی میتوانیم به درکی واقعبینانه از مخاطب برسیم و آیا داستان کوتاه میتواند بودن توجه به مخاطب راه خود را طی کند.
ابتدا باید به این سئوال پاسخ داد که مخاطب داستان کوتاه کیست؟ چند دیدگاه در این زمینه وجود دارد یکی آن که هرکس که داستان کوتاه را میخواند مخاطب آن محسوب میشود. دوم پس از زایش داستان کوتاه در برخورد با هر ذهینتی و شکلگیری روایات و متن در ذهنیت، مخاطب به وجود میآید، سوم اتفاقات پس از داستان کوتاه را مخاطب فرض میکنند، چهارم هرکس هر تعبیری از داستان کوتاه داشته باشد مخاطب است و… از این دست.
اما هیچ کدام به تعبیر و درک صحیح و کاملی از مخاطب داستان کوتاه نرسیدهاند و این در واقع نوعی کمبود در تعابیر مخاطب بودن است. مخاطب شاید به عبارتی تابع یک ارتباط دوسویه فیمابین فرستنده متن و گیرنده آن است. یعنی در تقابلی دوسویه متن اقدام به ارسال خویش میکند و مخاطب نیز خود را به درون متن هدایت میکند.
این مخالف آن نکته و تعریفی است که مخاطب را به عنوان گیرنده و متن را به عنوان رساننده مطرح میسازد. بین متن و مخاطب یک نوع ارتباط دوسویه برقرار است. اثری که مخاطب بر متن میگذارد همان اثری است که متن بر مخاطب مینهد.
اگر زمان خواندن یک داستان کوتاه با ذهنیتی خاص به سمت داستان برویم همان ذهنیت، دیدگاه و نظرگاه بر خوانش داستان کوتاه اثر میگذارد و نوع برداشت ما بر مبنای این ذهنیت و نظرگاه اثری است که منهای لذات زیباییشناسانه متن از اثر دریافت میکنیم.
اما این دریافتها چقدر خاص مخاطب است و آیا هر دریافت بافتی زیباییشناسانه دارد؟ هر دریافتی از اثر چه معنایی، چه متنی و چه فرمی، ماهیتی زیباییشناسانه برای مخاطب دارد. زیرا اصولا مخاطب با نظرگاه زیباییشناسانه و دریافتهای خاص ذهنیت خود به سمت و سوی اثر میرود. شما برای خواندن یک خبر هیچگاه نگاهی زیباییشناسانه ندارید بلکه صرفا با نگاهی بیاطلاع جهت فراگیری و یا به عبارت صحیحتر اطلاعگیرانه به سمت خبر میروید ولی زمانی داستانکوتاه میخوانید که برای خویش نگاهی زیباییشناسانه داشته باشید.
در واقع به این ترتیب میتوان گفت مخاطب در پروسه سرایش به طور غیر محسوسی حضور دارد و نمیشود او را حذف کرد. حتی مدعیان حذف مخاطب از اثر و نظریهپردازانی که میگویند ما داستان کوتاه برای مخاطب نمینویسیم نیز به طور ناخودآگاه در داستانشان حضور مخاطب مفروض نقش اساسی دارد.
اما سئوال دیگرکه مطرح میشود این است که بلوغ ذهنی و فکری مخاطب در دریافت چقدرتاثیر دارد. این مبحث کاملا شخصی است زیرا اگر دامنه تاویل داستان کوتاه بالا باشد و داستان کوتاه توانسته باشد عناصر گوناگون داستان کوتاه را به طورکامل در اختیار درآورده باشد بر مبنای درجه بلوغ مخاطب میتواند شکل یابد. اما بعضی چنان دست و پا شکسته از عناصر استفاده میکنند که گویی باید برایشان یک ترم کلاس کامل برای برقراری ارتباط متن و مخاطب گذاشت.
با تشکر از آقای محمد شاکری