اگر ستاره نباشد!
نگاه اجمالی
زمانی
سنه کا (
Seneca) رومی میگفت: اگر در روی
کره زمین فقط یک محل برای روءیت
ستارگان وجود داشته باشد، مردم از سراسر دنیا روانه آنجا خواهند شد. در واقع منظره آسمان پر از ستاره باشکوه و زیباست، ولی ...
- آیا فقط این زیبایی موجب چنین جذابیت میشود؟
- اهمیت علمی مشاهده ستارگان در چیست؟
- شاید بشریت بدون وجود ستاره هم راضی باشد؟
اهمیت وجود ستاره
فرض کنید که آسمان ما همیشه ابری است. یعنی پوشش کدری بالای سرمان شناور باشد و ما را از هر گونه امکانی برای روءیت ستارگان کاملا محروم سازد. شاید تجسم چنین منظرهای استوار باشد. ولی برای ارزیابی اهمیت
اختر شناسی در تکامل بشر ضروری است. چنین تجسمی عجیب نیست ما برخی از
اجسام سماوی را می شناسیم که آسمانشان پیوسته از ابر ضخیمی پوشیده و یکی از آنها
سیاره همسایه ما
سیاره زهره است.
احتمالا بشر زمانی مجبور خواهد شد که در سیارات ابری زندگی کند و یا تمدن هایی را کشف خواهد نمود که اکنون در چنین مکانهایی زندگی می کنند ولی تجسم زمین بدون ستارگان و
خورشید مشکل است. ما دوست داریم که خورشید و
آسمان آبی ، قطعههای نور را بر روی آب و شاخ و برگ سبز درخشان مشاهده کنیم.
ابر ستاره اورگانیزم انسان
فرض کنید که تمام این دیدنیهای جهان از بین رفتهاند. آسمان آبی ، قطعه هایی از نور خورشید ، ستارگان و ماه هیچکدام وجود ندارد. در این صورت آسمان ما همیشه تاریک است. تیرگی آن پایان ندارد، روزهای ابری تاریک در سراسر زندگی که در آن باران بیپایان و ناامید کنندهای فرو میریزد، ادامه خواهد داشت. در برخی از مناطق کره زمین ، چند روز آفتابی وجود خواهد داشت و گفته میشود مردمی که در آنجا زندگی میکنند، به ندرت میخندند.
بشر ثمره هزارها میلیون سال میباشد و محیط به او شکل داده است. شرایط زندگی موجود در کره زمین ، ویژگیها ، قامت ، حساسیت دید نسبت به برخی نورها ، ساختمان گوش انسان و غیره را توصیف مینماید. بدیهی است که تمام این مسائل را میتوان در مورد خصوصیات و کیفیات ذهنی بشر نیز بیان نمود.
کشف کروی بودن زمین
اکنون بخاطر میآوریم چگونه بشر کشف نمود که بر روی یک کره زندگی می کند. متقاعد کنندهترین دلیل از مشاهدات مربوط به
خسوف ماه ، یعنی هنگامی که
زمین کروی ، زمین سایه کروی خود را بر روی ماه میافکند، ناشی میگردد. مردم متوجه شده بودند که طرح زمین در خلال هر خسوف دایره است و فقط یک کره با هر موقعیتی که داشته باشد، یک سایه دایره شکل ایجاد میکند. دلیل دیگر آن بود اجسامی که در حال دور شدن هستند، بطور تدریجی در پشت سطح برآمده زمین ناپدید میشوند. در واقع مشاهده چنین تجربیاتی از خشکی چندان متقاعد کننده نبود. زیرا آنها به صورت حرکت موجی تعبیر میشدند. بدیهی است که تجربیات باید در دریا انجام میگرفت.
تعیین زمان
ساکنین سیاره پوشیده از ابر ، برای مشخص ساختن زمان نیز با اشکالات قابل توجهی روبرو میشوند. زیرا زمان در آغاز تمدن بشر بوسیله ستارگان تعیین میگردید. تقویمها و نیز رصدهای نجومی بوجود آمدند. چنین چیزی در زمین پوشیده از ابر ممکن نیست، ولی تعیین زمان در چنین شرایطی باز هم آسانتر از جهت یابی میباشد. در این صورت اگر مردم وسایلی برای تعیین درخشانترین منطقه داشتند، میتوانستند زمان را نیز از روی حرکت منطقه درخشان در آسمان مشخص نمایند. آنها میتوانستند تقویمی را بر همین اساس بوجود آورند که کوتاهترین روز را در آغاز زمستان و بلندترین روز را در آغاز تابستان تعیین کند.
کشفیات اختر فیزیک
کپرنیک با مشاهده حرکتهای حلقهای شکل سیارات در برابر زمینه ستارگان به این نتیجه رسید که زمین به دور خورشید میچرخد (
حرکت انتقالی زمین).
جیور دانو برنو (Gior dano Bruno) و
میخائیل لومونوسف (Mikhail Lomonsov) با مقایسه اجسام روشن دور یعنی ستارگان و جسم روشن ما یعنی خورشید مفهوم جهانهای بیشمار مسکونی را مطرح ساختند.
نظریه نسبیت که در حقیقت
انقلاب علمی به شمار میآید، بر مبنای اختر شناسی پایه ریزی شده است.
سرعت نور ستارگان
یکی از اصول نظریه نسبیت
اصل ثابت بودن سرعت نور است، یعنی فرض اینکه نور در همه جهات با سرعت یکسان حرکت میکند. مفهوم این مطلب آن است که نور برای پیمودن فاصله منبع خود تا ناظر به زمان مشخص نیاز دارد. بدین ترتیب نور ستارهای را که مشاهده میکنیم، باید منبع خود را در گذشته بسیار دوری ترک کرده باشد و ما در واقع به
گذشته نگاه میکنیم. ولی تجربیات چیز کاملا متفاوتی را بیان میدارند، یک واقعه دقیقا در همان لحظهای که ما مشاهده مینماییم، رخ میدهد. فهم این مطلب که چرا ما بدین ترتیب فکر میکنیم آسان است. فواصل زمینی در مقایسه با فواصلی که نور در یک ثانیه طی میکند، ناچیز هستند و فقط مشاهداتی که در
مقیاس کیهانی انجام میشوند میتوانند توهم ما را از بین ببرند.