گفتوگو به جاي مشاجره!
همسراني كه ميتوانند مشكلات خودرا با موفقيت حل كنند، بهترين شانس ادامه يك ازدواج موفق را در پيش دارند.
نتايج برخي تحقيقات حاكي از آن است كه بر خلاف نظر بسياري از همسران، مشكلاتي كه در اوايل ازدواج به وجود ميآيند، به مرور زمان نه تنها بهتر نميشوند بلكه بدتر هم ميشوند.
زن و شوهرها به جاي اينكه بروز اختلافات و در گيريها را نشانه ضعف و نا تواني خود بدانند، بهتر است آنها را به چشم فرصتهايي براي ايجاد و تقويت مهارتهايي بدانند كه براي ادامه زندگي مشترك خود ميتوانند بهكار برند.مقاله زير برخي از مهارتهاي ضروري براي تحكيم زندگي خانوادگي را بررسي مي كند.
مشكل اين است كه همسران فرصتي براي يادگيري مهارتهاي ارتباطي و حل مسئله ندارند و تعداد كمي هم اين سعادت را داشتهاند كه در ميان خانواده خود بزرگ شوند. زماني كه زوجها ميتوانند اين مهارتها را بياموزند، قبل از به وجود آمدن مشكلات است. زن و شوهرها بيشتر علاقه مندند وقتي به مسائل و مشكلات خود بپردازند كه جريان امور در حال بهتر شدن هستند تا بدتر شدن.
علاوه بر اين، بيشتر زوج ها در اوايل ازدواجشان الگوهاي رفتاري- واكنشي براي خود ميسازند كه مثل پوستهاي سخت در آن گرفتار ميشوند، الگوهايي كه تغيير دادنشان بسيار مشكل است، مثل خشم، رنجش، و افسردگي.
دكتر مارك من بهعنوان روانشناس مسائل خانوادگي، پنج جلسه آموزشي با نام برنامه بهبود روابط قبل از ازدواج را طراحي كرده است كه در اين جلسات مهارتهاي حل مسئله به زنان و مرداني آموزش داده ميشود كه در شرف ازدواج هستند.
وي ميگويد:ما به اين زوجها قوانين و محدوديتهاي لازم براي ايجاد برخوردهاي سازنده را ميآموزيم. آخرين نتايج بهدست آمده از اين تحقيقات نشان ميدهد كه آمار طلاق در زوجهايي كه طريقه بحث و گفتوگوي سازنده را قبل از ازدواج ميآموزند، 50 در صد كمتر از زوجهايي است كه اين آموزشها را نديدهاند. همچنين، ميزان خشونتهاي فيزيكي در گروه آموزش نديده دو تا سه برابر بيشتر از گروه آموزش ديده است.
در سه سال اخير، ما رك من، آموزش برنامه بحث و گفتوگوي سازنده را در منطقه دنور پيشنهاد كرد. اين آموزش نه تنها عشق و علاقه بين همسران را افزايش ميدهد، بلكه اثرات مثبتي بر بچهها، اعتماد به نفس و رشد اجتماعي آنها خواهد داشت.
برنامه بهبود روابط قبل از ازدواج، به كودكان توانايي برخورد با اختلافات درروابط و زندگي شخصي را ياد ميدهد.نكته مهم اين است كه وجود اختلاف در روابط، عامل مهمي است كه موجب بروز آسيبهاي رواني در بزرگسالان و كودكان ميشود. به گفته دكتر مارك من، بسياري از آسيبهاي رواني افراد در واقع، بيشتر مشكلات ارتباطي هستند تا مشكلات درون رواني. اولين و مهمترين اين مشكلات افسردگي در زنان است.
مطالعات نشان ميدهند كه بين افسردگي و مشكلات زناشويي ارتباطي وجود دارد. اين ارتباط ناشي از اثرات مخرب روابط مشكل دار است.
vمهار كردن درگيريها
دكتر مارك من همزمان با ادامه مطالعات، توجه خود را بر جنبه منفي ازدواج متمركز كرده است: مردم غالبا به جنبههاي مثبت ازدواج نگاه ميكنند اما آنچه در روابط زناشويي اصل است، توانايي مهار كردن عواطف منفي است. 50-30 در صد زن و شوهرها متأسفانه بد دهن هستند كه بيانگر ضعف آنان در مديريت اختلافات است و اين خشونت وبد دهني نتيجه ناتواني آنها در كنترل كردن احساسات منفي شان است.
وي معتقد است: براي درمان مسائل و مشكلات زندگي مشترك، درمانگر بايد واكنش به اختلافات و درگيريهاي دو طرف را در خط اول حمله خود قرار دهد اما نبايد فقط به مهارتهاي بحث و گفتوگو بسنده كند.اين مهارتها بايد در متن روابط فرا گرفته شوند. بنا به گفته او ازدواج توانايي خاصي در بهر هبرداري ازآن مسائلي رادارد كه ريشه در خانوادهها دارند.
مردان و زنان در بر خورد با اختلافات خود از شيوههاي كاملا متفاوتي استفاده ميكنند و همين شيوهها هستند كه به روابط آنها خدشه وارد ميكنند. مردان طفره ميروند، زنان ميجنگند؛ وهر دو هم بر استفاده از الگوهاي رفتاري خود وفادار هستند. در حال حاضر، عدهاي از محققان بر اين باورند كه مردها اساسا نسبت به زنان در حل و فصل اختلافات، مشكلات بيشتري دارند كه دليلش ريشه در تجارب گذشته، نگرش جنسيتي و به ويژه وضعيت فيزيولوژيكي آنها دارد.
دكتر جان گاتمن، استاد روانشناسي در دانشگاه واشينگتن در سياتل معتقد است كه احساس درد در مردان نيز متفاوت است. از نظر وي اندازه گيري مستقيم واكنشهاي فيزيكي مردان در روابط خود، تصوير قابل قبولترو معتبرتري از آنچه زوجها در زندگي تجربه ميكنند نشان ميدهد تا زماني كه فقط از آنها سؤال ميشود.
اطلاعات دكتر گاتمن نشان ميدهد كه مردان از لحاظ فيزيكي بيشتر بر انگيخته ميشوند. بهعنوان مثال،هنگام درگيري با همسرخود قلبشان تندتر ميزند، بيشتر عرق ميكنند، و بيشتر راه ميروند.
اين گونه علائم كه مردان هنگام كشمكشهاي عاطفي از خود بروز ميدهند بسيار ناخوشايند هستند. در كل، مردان در اين مواقع دست به عقب نشيني ميزنند يا بهاصطلاح كوتاه ميآيند، و اين واكنشي است كه گاتمن آن را سنگ اندازي مينامد، روشي كه در آن شنونده ديواري سنگي در برابر گوينده ايجاد ميكند؛ عموما حالات و خطوط چهره خود را تغيير نميدهند؛ از نگاه مستقيم به چشم همسرشان خودداري ميكنند؛ سر و گردن خود را خشك و جدي نگه ميدارند؛ و از دادن پاسخ به شنونده معمولي هم ناتوان هستند.
وقتي مرد از در گيرشدن طفره ميرود، آن وقت است كه روابط آنها قطع ميشود. ابتدا، مرد از لحاظ روحي وسپس از لحاظ عاطفي پس ميكشد.زن با استفاده از احساسات و عواطف خود مرد را مغلوب ميكند. مرد از هر گونه در گيري با وي خودداري ميكند. زن سعي ميكند با نشان دادن خشم و رنجش شديد خود، مرد را وادارد تا هما ن گونه كه خود رابطه را قطع كرده، خود نيز آغاز گر آن باشد.
بيترديد، اگر زن و شوهرها در همين حد از الگوهاي رفتاري خود بمانند، اميدي به بهبود روابط هست اما اگر زن بخواهد با پس كشيدن خود براي از سر گيري ارتباط با همسرش مقابله به مثل كند، آن وقت است كه متأسفانه مجبور به جدايي ميشوند؛ يعني سرنوشت اين زندگي مشترك به وضعيت دو خط موازي دچار ميشود كه هرگز به نقطه اشتراكي نميرسند ؛ يعني وضعيتي كه از سر گيري زندگي مشترك گذشته نا ممكن ميشود.
مردان براي رفتار گريزانهاي كه در پيش مي گيرند، بهاي سنگيني ميپردازند، چنين رفتاري متأسفانه هر اميدي به بهبود روابط، برقراري احساس تعلقخاطر و صميميت را نا بود ميكند.
vبرجسته كردن نقاط مثبت
هنگام يادگيري روشهاي بهتر مديريت اختلافات، چه بسا كه وجود مسرت و شادي ضروري باشد.البته سخن گفتن درباره يك ازدواج موفق بسيار است. هر پژوهشي در اين باره نشان ميدهد كه عبارات محبت آميزي كه زوجها در روابط خود بهكار ميبرند، تأثير بسياري در ايجاد مسرت و رضايت خاطرآنها دارد.
بنا به گفته دكتر گاتمن، اختلافات زناشويي به تنهايي تأثير مخربي بر زندگي مشترك زوجها ندارند، البته اگر همراه با اقدامات مثبتي نظير شوخي، راه حلهاي مثبت، توافق، رضايت، همدلي، و گوش دادن فعال غير دفاعي باشد.
در تحقيقي كه در كاسلوز فلوريدا به عمل آمد، از زوجهايي كه 25 سال يا بيشتر از ازدواجشان ميگذشت، خواستند تا عوامل مؤثر در طولاني بودن ازدواجشان را بيان كنند. 40درصد از اين زوج ها دليل تداوم زندگي مشتركشان را لذت با هم بودن و گرامي داشتن اين با هم بودن، بيان كردند. علاوه بر اين، براين نكته توافق داشتند كه لذت با هم بودن، عامل اصلي زندگي شاد و سعادتمند انه آنهاست.
در ميان اين زوجها فقط تعداد اندكي از زوجهاي راضي يا ناراضي، وجود تفريح، شوخي و شيطنت را در وضعيت زندگي مشتركشان دخيل نميدانستند. از ميان عوامل مؤثر در تداوم زندگي مشترك اين زوجها بيان عبارات محبت آميز بود كه بهعنوان يكي از عوامل اساسي در يك ازدواج موفق ذكر شده بود و در صدر اين فهرست قرار داشت. دكتر گاتمن درباره يافتههاي تحقيق خود چنين ميگويد: تنها نكته مهم و مثبت همين است، شيفتگي و عشق ؛ زيرا شيفتگي و عشق، پديد آورنده تعهدي هستند كه در موفق بودن ازدواج بسيار نقش دارند.
در دانشگاه ميشيگان، تحقيق گستردهاي در دست انجام است. در اين تحقيق كه 6 سال به طول ميانجامد و هم اكنون چهار سال از آن سپري شده، 373 زوج شركت دارند. نكات مثبت اين تحقيق را خانم اليزابت دووان، استاد روانشناسي و دانشمند محقق در انجمن تحقيق اجتماعي، به روشني ارائه كرده است.
وي دريافت كه تأييد عاطفي يعني انتقال تمايلات محبت آميز ( عاشقانه) به مراتب قويترين بازگوكننده كيفيت روابط زناشويي است.تأييد عاطفي بيقيد و شرط خود از همسر، از طريق ارتباط غيركلامي در سلامت ازدواج اهميت بسيار دارد.
به اعتقاد دكتر دووان، ارتباط غيركلامي در روابط زناشويي تحول چشمگيري به وجود ميآورد ؛ چيزي كه تيم وي به آن انطباق يا همسازي ميگويد. هر يك از طرفين ميكوشد تا همسري دلخواه براي زوجش باشد. دكتر دووان ميگويد: اگر مرد احساس كند كه راه و روشي كه در پيش گرفته مورد قبول همسرش است، آنگاه ميكوشد تا به همان روش عمل كند.
از تلاش جمعي اين محققان الگويي از ازدواج در حال شكل گيري است كه در آن به ازدواج و روابط زناشويي همچون فرايندي پويا نگريسته ميشود، فرايندي كه دست اندر كار ساختن يك واقعيت مشترك است. اختلافات زندگي مشترك، عرصه وسيعي براي ارتباطات زناشويي و تبادل عواطف است.
همه اين كشمكشها و اختلافات مهماند و ميتوان آنها را فرا گرفت، هرچه زودتر، بهتر. مواردي كه زن و شوهرها موفق به حل وفصل اختلافات نيستند را ميتوان دوباره طراحي كرد و محققان باليني دقيقا مراقب هستند تا ببينند كجا وچگونه ميتوانند به زوجها ياري رسانند.