بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نومحافظه کاران ؛ نظریه پردازان ویرانی دنیا

نو محافظه کاران ؛ نظريه پردازان ويراني دنيا
اين مطلب درباره گروهي روشنفکر مستقردر واشنگتن است که شمار آنها از صد يا دويست نفر فراتر نمي رود. آنها طراحاني هستند که مي خواهند امپراطوري امريکايي خود را برروي حمام خون ، کشتار، مجازات و تروريسم بنا کنند.
اين داستان نظريه جنگل است که برخي افراد انسان نما آن را از حيوانات به عاريت گرفته وبر اساس آن قتل ، غارت و ويراني را به عادتي براي بشريت تبديل مي کنند و هنوز خوردن طعمه اي به انتها نرسيده و خون در ميان دندان هاي درنده آنها مشاهده مي شود ، درانديشه خوردن طعمه و قرباني بعدي هستند.
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نومحافظه کاران چه کساني هستند؟ نومحافظه کاران ، يک گروه سياسي امريکايي است که طرفداران آن با ابراز گرايش به مسيحيان تندرو و راستگرا ، به قدرت امريکا و سلطه اين کشور بر تمام جهان مي انديشند. البته آنها فقط سياستمدار نيستند، بلکه نويسندگان بانفوذ ، متفکران برنامه ريز و استراتژ، کهنه سربازان و گروهي از فرهيختگان بسيار تندرو از قشرهاي مختلف فکري کنوني امريکا درميان آنان حضور دارند.
آنها همچنين پيروتفکرات صهيونيستي هستند که دشمني شديدي با اعراب و مسلمانان دارند و روند سياست خارجي امريکا را در دوره جرج دبليو بوش به دست گرفته اند.
تفکر صهيونيستي به دنبال اجراي سياستي است که بدون توجه به هراعتراضي ، استفاده از قدرت نظامي امريکا را براي رسيدن به همه اهداف مجاز مي شمارد ؛ چرا که به عقيده نومحافظه کاران حقيقت و واقعيت تنها دراختيار آنان است و با بهره گيري از قدرت سلاح خود مي توانند بر همه نفوذ و تسلط يابند.
اكنون اين موضوع به روشني مشخص است كه جناح نو محافظه کارآمريکا،ارتباط محکمي با اسرائيل دارد و هم پيمان با تعصبي براي تل آويو محسوب مي شود ؛ به گونه اي که بيشتر سران ونظريه پردازان نومحافظه کارازانديشمندان يهودي هستند.
برخي از کارشناسان عقيده دارند که ظهور جناح نومحافظه کار، نتيجه اختلاف و درگيري بين يهوديان ميانه رو و محافظه کار بر سر سلطه و تاثير بر جهان بيني يهوديان امريکا بوده است.
نومحافظه کاران فقط دراعمال نقش و ديدگاههاي خود جديد هستند ؛ زيرا از زمان تاسيس امريکا انديشه محافظه کارانه يکي از اصول ارزشي دراين کشور به حساب آمده و اکنون نيز تنها در سايه رويکرد و برنامه هاي سياسي جورج بوش پسر و برپايه انديشه هاي خفته محافظه کاران ، اينگونه گروههاي افراطي ظهور کرده اند.
جنبش نومحافظه کاران با خروج گروه زيادي از انديشمندان يهودي و راستگرايان از حزب دمکرات در دوره جيمي کارتر پايه گذاري شد که برنامه هاي چپگرايان جديد را پذيرفت ، با تنش آفريني عليه شوروي مخالفت کرد و خواسته هاي محافظه کاران براي به خدمت گرفتن برخي از آنها در دولت خود را رد کرد.
محافظه کاران پس از آن ، با اتخاذ سياست تندروي براي درخواست تقويت توان نظامي و مقابله با شوروي ، به حزب جمهوري خواه گرايش پيدا کردند و در دوره رونالد ريگان که به ايده تنش آفريني معتقد بود و انتقاد شديد چپگرايان از فرهنگ امريکا را رد کرد ، سلطه آنها بر سياست خارجي امريکا افزايش يافت.
از آن پس اين محافظه کاران که گروهي جدا شده از حزب دمکرات به شمار مي آمدند ، بدون آنکه در چارچوب حزب جمهوري خواه قرار گيرند و يا يک گروه سياسي داراي عقايد تعريف شده تشکيل دهند ؛ با نام "دمکرات هاي ريگان" شناخته شده ، و در مراکز دانشگاهي ، پژوهشي ، رسانه اي و تبليغاتي پراکنده شدند.
در همين مرحله " جناح نومحافظه کاران " شکل گرفت ، درحالي که جنبش ها يا به معناي دقيق ترتغييرات فکري و سياسي جامعه امريکا نيز فضاي مناسب براي رشد افکار و شکل گيري جناح فکري و سياسي آنها ايجاد کرده بود.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ديدگاهها و نظرات نومحافظه کاران نومحافظه کاران " قدرت نظامي" را ابزاري اساسي براي مقابله با چالش و درگيري ها در جهان مي دانند ومعتقدند که روابط بين الملل بر قدرت استوار شده و صلح واقعي ، نه با ديپلماسي و يا عدالت ، بلکه فقط در نتيجه پيروزي در جنگ برقرار مي شود.
نومحافظه کاران طي سالهاي اخير از ديدگاهها و نظراتي که در واشنگتن به طور گسترده رواج يافت و در راس آنها " اعتقاد به اينکه فرصت بي سابقه اي براي آمريکا به منظور ايجاد نظم جهاني فراهم شده است " ، حمايت کردند.
اين ديدگاه بر اين تفکر استوار شد که پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ، امريکا بايد با به عهده گرفتن نقش "هدايت گري" خلا ناشي از نابودي شوروي را پر کند.
آنها معتقدند که در شرايط کنوني جهان بدنبال " رهبر" است و آمريكا بايد رهبري ، را به عهده گيرد ؛ چرا که سلطه و حاکميت مطلق امريکا بر جهان منشاء ثبات است. از اين رو نومحافظه کاران ، اتحاد غرب و ساير کشورهاي جهان ، تحت رهبري آمريکا را براي ايجاد نظم و ساختار جديد جهاني طبيعي و ضروري مي دانند.
نومحافظه کاران همچنين به طور گسترده تلاش براي خلع سلاح و نقش قانون و سازمان هاي بين المللي در ساختار جهاني را رد مي کنند و بخصوص با سازمان ملل متحد به دشمني برخاسته اند و معتقدند قدرت نظامي بايد رکن سياست خارجي باشد.
نومحافظه کاران معتقد بودند که مي توانند براي ايجاد ساختار جديد در کشورهايي مانند عراق ، افغانستان ، لبنان و ايران دخالت نظامي کنند و اين کشورها را به عنوان نمونه اي براي اعمال قدرت امريکا در مداخله ، تغيير وکمک به دوستان معرفي نمايند.
به همين علت ديدگاه حاکميت ملي محدود ، يا حتي لغو آنها هنگام تعارض داشتن با منافع راهبردي امريکا ترويج شد ، امريکايي ها زمينه حملات نظامي تنبيهي به کشورهاي مستقل و اعضاي سازمان ملل متحد را فراهم کردند و وضع به گونه اي شد که کشورهاي بزرگ داراي نقش اساسي و موثر در جهان مانند چين و روسيه را ناديده گرفتند.
يکي از اعتقادات نومحافظه کاران اينست که وظيفه سرعت بخشيدن به بازگشت "مسيح" به زمين ، با راه انداختن جنگ عليه مسلمانان و سلطه بر همه سرزمينهاي مقدس ، به عهده اين گروه است. آنها ديگران را افراط گرا مي دانند و و معتقدند افراط گرا هرکه باشد ، دشمني است که بايد ريشه کن شود.
" استيون هلبر" و "جاناتان کلارک" ، دو نويسنده و گردآورنده کتاب "نومحافظه کاران و نظام جهاني" ، عناصر اساسي انديشه نومحافظه کاران را شامل ايمان اعتقادي و درگيري بين "خير" و "شر" معرفي مي کنند و برهمين اساس " لئو اشتراوس " از انديشمندان معروف نومحافظه کار که از آلمان به آمريکا مهاجرت کرد ، خواستار آن شد که امريکا به عنوان ابرقدرتي براي مبارزه با شر در جهان ساخته شود.
در زمينه اقتصاد ، نومحافظه کاران ، ليبراليسم جديدي را پايه ريزي کردند که مبتني بر امريکايي کردن روند" جهاني سازي " است . اين روند شامل بين المللي کردن گسترده توليد ، مبادلات ، جابجايي خدمات ، ارتباطات و دانش ، مجموعه اي از ارزش ها و افکار است. همچنين سياست اجتماعي را پايه ريزي کرده اند که اساس آن بر طرفداري از ثروتمندان و شرکت هاي بزرگ سرمايه دار و به ضرر فقرا و قشرهاي زيادي از جامعه است. آنها همچنين با انقلاب فرهنگي که دهه شصت آمريکا را در برگرفت و حقوق اقليت ها و زنان و تعدد فرهنگي را شعار خود قرارداد ، به مخالف برخاسته اند و عقيده دارند که اين حرکت مي تواند امريکا را تضعيف کند.
جيمي کارتر رئيس جمهوري اسبق آمريکا در کتاب خود با عنوان "ارزش هاي امريکايي در معرض خطر" هشدار داد که نومحافظه کاران با ترويج اين تفکر که " هر کس با ما نيست عليه ماست " و با فلسفه امپرياليستي خود بزرگترين خطر براي اعتبار امريکا در جهان به شمار مي روند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هرج و مرج سازنده "هرج و مرج سازنده" که معرف ديدگاه نومحافظه کاران در ارتباط با جهان اطراف به شمار مي رود، به مفهوم " غرق کردن توده هاي مردم در بحران و هرج و مرج براي تضمين ثبات وضع برگزيدگان جامعه است."
و براساس ديدگاه " لئواشتراوس " که کارشناسان به آن اشاره مي کنند ، اگر شخص در حالت ثبات باقي بماند يا وضعيت کنوني را حفظ کند نمي توان سلطه واقعي را اعمال کرد ؛ بلکه بر عکس بايد براي نابودي هر نوع مقاومت تلاش نمود.
نظريه هرج و مرج سازنده يا هدفمند همچنين شامل ايده غير مسكوني كردن مناطق گسترده اي از جهان است که بر اساس آن براي ايجاد نظام جديد بايد در مناطق مملو از ثروت خون و خونريزي به راه انداخت.
اين تفكر را " هنري کيسينجر" مشاور امنيت ملي سابق در دوره " ريچارد نيکسون" ، به عنوان سياست امنيت ملي امريکا ارائه و تثبيت کرد.
کيسينجر براساس مطالعه و بررسي هاي خود طرحي را ارائه کرد که در سال 1974 از سوي دولت امريکا به عنوان يادداشت امنيت ملي پذيرفته شد. از مهم ترين موارد اشاره شده در اين طرح اين است كه رشد جمعيت بويژه در کشورهاي جهان سوم تهديدي براي امنيت ملي امريکا و هم پيمانان غربي واشنگتن به شمار مي رود ؛ زيرا پيشرفت فناوري يا افزايش روزافزون جمعيت در اين کشورها به مصرف ثروت هاي معدني از سوي ساکنان آن منجر خواهد شد.
بررسي هنري کيسينجر تاكيد مي کند که اين امر تهديدي براي امنيت ملي آمريكا و كشورهاي صنعتي هم پيمان آن به شمار مي رود ، که بقا و رشد خود درآينده را وابسته به استفاده از ذخاير موجود در کشورهاي جهان سوم مي دانند.
در بررسي مذکور از تعدادي از کشورهاي آسيايي و آفريقايي نام برده شده که يکي از آنان مصر است که قانون کنترل جمعيت در آن اعمال مي شود.
اين طرح همچنين شامل تجزيه کشورهاي باثبات به چند کشور کوچک يک مليتي و ايجاد درگيري هاي پايدار وانداختن آنها به جان يکديگر است. به عبارت ساده تر اين طرح متضمن نابودي کشورهاي باثبات کنوني با هدف تشکيل کشورهاي کوچک و ضعيف است تا بتوان به سادگي بر آنها مسلط شد و به ثروت ها و سرنوشت آنها به راحتي چنگ انداخت.
براي روشنتر کردن مقاصد و برنامه هاي نومحافظه کاران آمريکا به اين مطلب اشاره مي کنيم و آن اينکه مجله " اکزکتف انتلجنس ريفيو " دريکي از شماره هاي خود از نشستي که در واشنگتن براي بررسي جنگ جهاني چهارم برگزار شد پرده برداشت ، که درآن شاخص ترين و پرنفوذ ترين نظريه پردازان و تصميم گيرندگان نو محافظه کار در دولت آمريکا شرکت کردند.
دراين نشست سه تن از مسئولان برجسته دولت " بوش – چني" ، يعني "وولويتر" معاون وزير دفاع اسبق آمريکا ، "جيمز وولزي" و "اليوت کوهينگ" دو تن از افراد بارز جنگ طلب و عضو شوراي سياست هاي دفاعي اين كشور حضور داشتند.
اين مسئولان آمريكايي در نشستي که باهمت گروههاي صليبي تندرو در نو محافظه کاران موسوم به "کميته تهديد هاي کنوني" و نيز موسسه دفاع از آزادي ها منعقد شد شرکت کردند. اين کميته همان سازماني است که در زمان جنگ سرد هم فعاليت داشت و خواستار بمباران اتمي کره شمالي در سال 1949 شده بود . هردو اين سازمان ها از پيش اعلام کردند که " اسلام دشمن نوين جهان است " و بايد با راه انداختن جنگ جهاني چهارم آن را نيست و نابود کردو به عقيده آنان اين جنگ هم اکنون آغاز شده است.
در اين جلسه به اين مسئله پرداخته شد که تمامي کشورهاي حامي ترويسم چه با توسل به جنگ يا انجام کودتا و يا ايجاد تغييرات ديگر بايد نابود شوند و همچنين تاکيد شد که آمريکا وارد جنگي دائمي مي شود و مهمترين عامل در اين مرحله نيز اداره کردن جنگ خواهد بود.
"جيمز وولزي " که مدتي مديريت سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا را عهده دار بود در برخي از سخنان پيشين خود و"اليوت کوهن" ازديگر شخصيت هاي آمريکايي چنين جنگي را جنگ صد ساله توصيف کردند.
" نورمن پودهورتز" norman podhoretz کمونيست سابق که به يک مخالف امپرياليسم و موسس گروه نومحافظه کاران تبديل شد ، إسخنگوي اصلي رئيس جمهوري در نشست کميته خطرناگهاني بود و " اليوت ابرامز" داماد وي نيز سمت مشاور امنيت ملي در امور خاورميانه اي دولت جرج بوش را به عهده داشت.
پروفسور " پورهورتز" از نسل اول طرفداران مکتب " اشتراوسي " کسي بود که نام " کميته خطر ناگهاني " را در مقاله اي که درمجله کومينتاري منتشر کرد ، براي اجتماع مذکور برگزيد . اين مجله از مهمترين نشريات نومحافظه کاران محسوب مي شود و "پورهورتز" سردبيري آن را به عهده دارد. ( فلسفه لئو اشتراوس آلماني درواقع قاعده هرم تئوري هاي محافظه کاري نوين بوده است)
ناظران بر اين باورند که دستور العمل هاي کميته خطر ناگهاني نظرات " ليندون لاروچ " نامزد پيشين دمکرات ها را براي رياست جمهوري که رياست " کميته لاروچ " را نيز عهده دار است ، تاييد مي کند.
لاورچ در يادداشتي راهبردي مي نويسد، هدف دستگاه و گروه بوش – چني ، برچيدن تمامي اصول مربوط به قوميت ها با حاکميت ملي در جهان و با آتش افروزي جنگي ابدي است. وي مي نويسد، هدف هوادران جرج بوش و ديک چني در داخل و خارج آمريکا اين نيست که مناطق معيني را از لحاظ سياسي تحت مستعمره خود درآورند ؛ بلکه هدف آنها از بين بردن تمامي موانع است که در مسير چپاول آزادانه کره زمين درمقابل آنها قرار دارد و نيت آنها فتح سرزمين هاي جديد نيست ؛ بلکه از بين بردن بقاياي حاکميت هاي ملي و قومي و کاهش دادن ساکنان زمين به کمتر از يک ميليارد تن است. به عنوان مثال هدف آنها در عراق و افغانستان تسلط به اين دو کشور نيست ؛ بلکه برنامه آنها از بين بردن قوميت ها از طريق ايجاد هرج و مرج و خونريزي است. بنابراين اگر کسي شکست عمليات نظامي درعراق را شکست نيات دولت بوش به شمار آورد خود را فريب داده است ؛ چرا که هدف وي نابود کردن آخرين بقاياي حاکميت دولت قومي و ملي است امري که هم اکنون موفقيت هايي درباره آن کسب مي کنند.
گروهي از نومحافظه کاران در سال 1996 طرحي با عنوان " درهم شکستن تميز، راهبرد جديد براي تامين کشور اسرائيل " تهيه و تدوين کردند که در برگيرنده برنامه استعماري وسيعي براي خاورميانه است .
طرح مذکور به دست کارشناساني که " ريچاد پرل " آنها را به کار گرفته بود تهيه و سپس تحويل بنيامين نتانياهو شد. اين طرح دربرگيرنده افکارصهيونيستي " ولاديمير ژاپوتنسکي " است که بر لغو توافق نامه هاي صلح اسلو، کشتن ياسرعرفات رهبر فلسطيني ها، اشغال سرزمين هاي فلسطيني ، سرنگون کردن صدام حسين ، بي ثبات کردن سوريه و لبنان ،از بين بردن دولت عراق، برپايي دولت فلسطين در خاک آن کشور و در نهايت به کارگيري اسرائيل به عنوان پايگاه اصلي پشتيباني جنگ ستارگان آمريکا تاکيد دارد.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اتحاد نومحافظه کاران نومحافظه کاران با جناح راست آمريکا و جناح تندرو مسيحي براي ايجاد اتحاد تلاش کردند و درنتيجه براي رسيدن به قدرت با جناح راست در حزب جمهوريخواه و گروه هاي مسيحي اصولگرا که به لابي هاي يهودي بسيار نزديک هستند متحد شدند.
جيمي کارتر رئيس جمهوري اسبق آمريکا در کتاب خود مي نويسد ، آنچه که کار را مشکل مي کند توافق نومحافظه کاران با گروه هاي افراطي ديگرمانند مسيحيان تندروي آمريکا است.
نومحافظه کاران در اصل يک جريان فکري و سياسي هستند و پايگاه مردمي و انتخاباتي واقعي ندارد ؛ بنابر اين بر جمهوري خواهان و گروه هاي راستگرا ، ثروتمندان جنوب آمريکا و نيروهاي محافظه کار قديمي در ايالت هاي جنوبي و غربي آمريکا اتکا مي کنند.
در نتيجه همکاري راستگرايان با نومحافظه کاران در تشکيل شبکه گسترده گروه هاي فکري فعال، نومحافظه کاران در داخل دانشگاه ها و مراکز تحقيقاتي آمريکا نيز رشد يافتند.
نومحافظه کاران بدون موافقت تلويحي نيروهاي راستگرا نمي توانستند به مراکز تصميم گيرنده آمريکا وارد شوند به ويژه اينکه برخي از آنها از لحاظ انديشه از برخي محافظه کارها نيز افراطي تر بودند.
در نظر آنها مسيحيان متدين درباره سياست خارجي آمريکا در قبال خاورميانه و جهان ديدگاه هاي خطرناکي دارند ؛ چرا که آنها بر اين باورند که آمريکا با آتش افروزي جنگي ويرانگر به نقطه برخوردي که همان پايان جهان به شمار مي رود حرکت مي کند و مرکز اين جنگ نيز که جهان رودروي آمريکا و متحدان آن از جمله اسرائيل قرار خواهد گرفت ، خاورميانه خواهد بود.
اما درباره آنگلوساکسون ها در آمريکا بايد گفت که آنها به سازمان هاي بين المللي و مسائلي مانند جلوگيري از افزايش تجهيزات نظامي و کاستن از هزينه هاي نظامي آمريکا اعتقادي ندارند ؛ چرا که در نظر آنها آمريکا براي جنگي ويرانگر و غير قابل اجتناب آماده مي شود.
نخبه هاي آمريکا(محافظه کاران سنتي) که منزوي شده و به سازمان هاي بين المللي و جهان خارجي اعتمادي ندارند ، فقط به افزايش توان نظامي آمريکا و افزايش مستمر اين توانمندي ايمان دارند.
" ادريان ولدريدج " و " جان مايکل ثويت " در کتاب مشترک خود به عنوان "ملت راستگرا ؛ نيروي محافظه کاران در آمريکا " درباره نومحافظه کاران مي نويسند، جرياني هستند که به منظور راضي کردن گرايش هاي مختلف راستگرا در آمريکا که بافت سياسي ملت آمريکا را تشکيل مي دهند ، ظاهر شده اند.
در اين کتاب آمده است که مراکز راستگراهاي امريکا از لحاظ انجام فعاليت ها به دو گروه تقسيم مي شوند: اول، مراکز تحقيقاتي دست راستي که اصولا بر انجام مطالعات و تحقيقات درباره افکار و انديشه ها و ترسيم طرح هاي کلي سياسي کشور مي پردازند و براي متقاعد کردن دولت و کنگره به پذيرفتن اين سياست ها تلاش مي کنند در حالي که اينها رهبري مراکز مطالعاتي و تحقيقاتي مانند مرکز" اينتر پرايز آمريکا" ، موسسه "هريتدج" و مرکز تحيقاتي "کاتو" را بر عهده دارند. دوم، گروه هاي دست راستي در سطح مردم هستند که ماموريت آنها جمع آوري آراء و معرفي و ترويج نام سياستمداران حامي منافع دست راستي هاي آمريکااست. گروهها و سازمان هايي مانند اتحاد محافظه کاران آمريکايي و اتحاد مسيحيان نمايندگان اين طيف محسوب مي شوند
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رسانه ؛ ابزاري براي نومحافظه کاران
نومحافظه کاران آراء و افکار خود را در جامعه آمريکا با استفاده از نفوذ در بين راستگراهاي پروتستان و استفاده از شبکه هاي تلويزيوني مانند شبکه فاکس نيوز و اجراي برنامه هاي گفت و گو که از دهه 30 قرن بيستم از نشانه هاي سياسي آمريکا به شمار مي رود، رواج مي دهند.
طي دهه هفتاد برنامه هاي راديويي پايگاههاي وسيعي از شنوندگان را جذب کرد و براساس اين موفقيت شبکه هاي تلويزيوني نيز به ايجاد تريبون هايي براي بيان افکار نو محافظه کاران اقدام کردند که به مرور زمان به مثابه ابزاري براي ايجاد توازن در درگيري هاي روزنامه ها و شبکه هاي تلويزيوني در شهرهاي بزرگ و ايستگاهاي راديويي متمايل به ميانه روها تبديل شد.
نومحافظه کاران همچنين براي گسترش افکار و انديشه هاي خود به استفاده از مطبوعات و نشريات مهم توجه مي کنند. مانند مجله "کومنتاري" که به نسل اول محافظه کاران مربوط مي شود و در سال 1945 کميته يهوديان آمريکا درنيويورک و اساسا خطاب به گروه روشنفکرها آن را منتشر کرد.
هفته نامه "ويکلي استاندارد" نيز که ارگان صهيونيست هاي محافظه کار آمريکا به شمارمي رود ؛ مجله مربوط به نسل دوم محافظه کاران است که سرمايه آن از سوي "رابرت مردوخ" امپراطور معروف رسانه اي که شخصي با گرايش هاي افراطي راست است ، تامين مي شود.
موسس آن " ويليام کريستول " پسر " ايروينگ کريستول " است ، مقالات و طرح هاي آن با گرايش مردمي منتشر مي شود و دفتر آن نيز با کاخ سفيد فاصله زيادي ندارد
نومحافظه کاران به طور مستمر درمجله "فارين افرز" به انتشار مقاله مي پردازند و در سه روزنامه مهم آمريکايي نيز مطالب خود را منتشر مي کنند.
به عنوان مثال " ديويد بروکس " براي روزنامه نيويورک تايمز مطلب مي نويسد ، " رابرت کاجن" و " چارلز کروتهمز" نيز در روزنامه هاي واشنگتن پست و "وال استريت جورنال" به درج مقاله و انتشار ديدگاههاي خود مي پردازند.
از ديگر روزنامه ها و مطبوعات که انديشه هاي يهوديان آمريکا را نشر مي دهند مجله "نيو رببلک" است که يکي از پنج مجله مهم منتشر کننده افکار و انديشه هاي يهوديان افراطي به شمار مي رود . چهار مجله ديگر عبارتند از : " مومنت "، " ناسيونال ريويو" ، " کومنتري " و " ويکلي استناندارد" .
اين پنج نشريه مجله از خطرناک ترين و مهمترين ارگانهايي هستند که نظرات محافظه کاران عليه اعراب و مسلمانان را منتشر مي کنند.
در دوره رياست جمهوري جرج بوش رئيس جمهوري کنوني آمريکا نومحافظه کاران به بيشتر مراکز مهم و تحريريه هاي مطبوعات برجسته تسلط پيدا کردند. درحالي که پيش از رسيدن به قدرت نيز ديدگاه ها و مواضع آنها درباره ترسيم سياست هاي کلي آمريکا تاثير گذار بود و همواره براي متقاعد کردن دولت و کنگره نسبت به ديدگاه هاي خود از طريق مراکز تحقيقاتي و مطالعاتي محافظه کاران تلاش مي کنند.
برخي مراکز تحقيقاتي محافظه کاران نيزعبارتند از ، " مرکز هدسون" ، " مرکز مطالعات اينترپرايز آمريکايي ها" ، " مرکز تحقيقات آمريکا" ، " طرح دهه جديد آمريکا" و بالاخره " مرکز ميمري " که ابزاري تبليغاتي است که " ميراف "و "ورمسر" همراه با سرهنگ " يجال کارمون " مزدور سابق دستگاه جاسوسي اسرائيل آن تاسيس کردند.
" مرکز تحقيقاتي آمريکا " از نزديک ترين مراکز تحقيقاتي سياسي به دولت کنوني آمريکا است و با ديک چني معاون رئيس جمهوري اين کشور رابطه تنگاتنگي دارد و همسر چني نيز به طور مستقيم بر فعاليت هاي آن نظارت دارد.
اشخاص بارز و اساتيد برجسته دانشگاه ها دراين مرکزعضو هستند وهيات مديره آن از35 عضو از جمله اشخاص مهم اقتصادي آمريکا مانند مدير بانک "چيس منهتن" ، مدير کل شرکت "تکساس انسترومنتس" ، رئيس شرکت نفت و گاز "کوکس" و شماري از استادان علوم سياسي تشکيل شده است.
با توجه به اينکه مرکز ياد شده کانوني براي انديشمندان نومحافظه کار نزديک به دولت جرج بوش به شمار مي آيد لذا مي توان گفت که مطالعات و تحقيقات اين مرکز رويکردهاي دولت آمريکا را مشخص مي کند يا اينکه سياست هاي دولت از تحقيقات اين مرکز بسيار تاثير پذير است.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نو محافظه کاران در کنار جورج دبليو بوش
با ظهورجورج دبليو بوش، خواب نومحافظه کاران تعبير شد و آنان حاکمي را يافتند که مي توانند اجراي انديشه هاي خود را از او بخواهند. نومحافظه کاران سال ها در راهروهاي ادارات موثر دولتي دويده بودند ؛ اما نتوانسته بودند کسي را بيابند که نهادهاي تصميم گيري کشور را در اختيار آنها قرار دهد. ولي اين رويا در زمان بوش پسر تعبير شد ، وي افراد موثري از اين گروه را وارد تيم خود کرد و پست هاي مهمي از قبيل وزارت دفاع، وزارت دادگستري و کاخ سفيد را به آنها سپرد و از آن گذشته پايگاه هايي که بر سياست هاي خارجي و دفاعي و اجتماعي آمريکا تاثيرگذار بودند را نيز در اختيار آنان قرار داد.
رئيس جمهوري آمريکا ده ها تن از نومحافظه کاران را وارد دستگاه اداره کشور کرد و براي اين کار به خود تبريک گفت.
شماري از آنان نيز وارد ادارات دولتي نشدند و در نقش مشاور دولت يا در سمت هاي بين المللي و پايگاه هاي اطلاع رساني واقتصادي پيشرفته در کناربوش قرار گرفتند. هر چند بوش شخصا به نومحافظه کاران وابسته نيست ؛ اما به شدت تحت تاثير سياست هاي آنان قرار داشته و دارد. آنان توانستند با ديدگاه ها و انديشه هاي خود توجه ادارات اطلاع رساني و سياسي تمام جهان را جلب کنند و به تاثيرگذارترين قدرت دولت و کنگره تبديل شوند.
منتقدان بوش و کابينه محافظه کارش مي گويند: رئيس جمهوري نمي تواند خود اقدام به تصميم گيري کند ؛ زيرا سازوکار دولتي که وي به صورت ظاهري آن را مي گرداند به گونه اي است که درواقع دولت رئيس جمهوري را اداره مي کند.
اين مساله سبب شد وجود نومحافظه كاران در زمينه هاي سياسي و اجرايي ملموس تر احساس شود. افکار و فلسفه آنان نيز کم کم انسجام کلاسيک موجود در جامعه سياسي آمريکا را به چالش کشيد. به تدريج کار به جايي رسيد که اين چالش به نوعي مصادره فرايند سياست خارجي آمريکا به دست اين گروه تبديل شد.
"بات بيوکانن" در کتاب خود به نام " راستگرايان کجا اشتباه کردند؟ ؛ " نومحافظه کاران را به ربودن و کنترل سياست خارجي در عهد بوش و تغيير افکار وي متهم کرد و نوشت: آنان افکار وي را از انتقاد از انديشه کلانتر جهان بودن آمريکا تا پيروي از سياست برپا کردن جنگ هاي پيشگيرانه براي حمايت از اسرائيل و انتشار تفكر آمريکايي سازي در جهان اسلام و جهان عرب و دوباره سازي آنها تغيير دادند.
در راس تشکيلات جورج بوش ديک چني به عنوان باز ، بازهاي نومحافظه کار در پست معاونت رياست جمهوري و رامسفيلد (وزير دفاع سابق ) قرار گرفتند و معروف است که چني و رامسفلد از مهم ترين و تاثير گذار ترين شخصيت هاي نومحافظه کار بر سياست ها و عملکرد دولت بوش بودند.
" باب ادوارد " در کتاب "حالت انکار " رامسفيلد و سپس چني را مسئول تنگناي آمريکا در عراق مي داند و نومحافظه کاران را زياد جدي نمي گيرد.
در اين ميان نام " پل ولفوويتز " دموکرات سابق و معاون وزير دفاع که بيش از همه طرفدار نظريه اشغال عراق بود نيز مشاهده مي شود. از آن گذشته " ريچارد پرل " معروف به "امير تاريکي" که نظريه پرداز حمله به عراق و استفاده از قدرت آمريکا براي نابود کردن دشمنان اسرائيل، و " داگلاس فيث "جانشين وزير دفاع در امور سياسي که دفتر طرح هاي ويژه را با دستکاري اطلاعات مربوط به سلاح کشتار جمعي، ايجاد کرد، نيز حضور دارند.
پل ولفوويتز، ريچارد پرل و داگلاس فيث مثلثي جهنمي به شمار مي روند که زمينه فريب افکار عمومي در چارچوب خطر سلاح هاي عراقي براي آمريکا و ملت آمريکا را در دولت بوش فراهم کردند.
آنان دولت را وارد جنگي پر هزينه از نظر مادي، سياسي، و انساني کردند و همين مثلث جهنمي است که همچنان سعي دارد از پشت پرده آمريکا را به مقابله با ايران بکشاند.
و اما جان بولتون نماينده سابق آمريکا در سازمان ملل متحد اين سازمان را جز در صورتي که ابزاري در دست آمريکا باشد، فاقد موجوديت مي دانست و مي گفت حتي اگر ده طبقه از اين ساختمان در نيويورک فرو بريزد اشکالي ندارد.
جيمي کارتر در کتاب خود با عنوان ارزش هاي آمريکايي در معرض خطر مي نويسد: بوش با انتخاب جان بولتون به عنوان نماينده آمريکا در سازمان ملل نشان داد که دولت او مجري فلسفه نومحافظه کاران مبني بر لزوم دخالت يکجانبه آمريکا در امور خارجي کشورها براي تعالي جايگاه اين کشور و منافع سياسي و نظامي آن به ويژه در خاورميانه است.
قابل ذکر است که جان بولتون وابسته به بازهاي نومحافظه کاران است و عضو مجلس مشورتي انجمن يهودي امور امنيت ملي بود و برخي از اعضاي خانواده اش به ويژه خواهرش در اسرائيل زندگي مي کنند. جان بولتون به تحقير حقوق بين الملل و قوانين بين المللي معروف بود. روزنامه وال استريت ژورنال در سال 1997 مقاله اي از او را به چاپ رساند که در آن نوشته بود: معاهدات بين المللي که آمريکا امضا مي کند الزام آور به شمار نمي روند ؛ بلکه ضرورتي سياسي به شمار مي روند که مي توان با تغيير شرايط از قيد آن رها شد.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اسرائيل در انديشه نومحافظه کاران
وجه مشخصي که نومحافظه کاران بر آن اتفاق نظر دارند ، دوست داشتن اسرائيل و حمايت و پشتيباني از آن است. آنان کساني که با مواضع آنان در تاييد از اسرائيل مخالف باشد را به دشمني با سامي ها متهم مي کنند و ضد سامي از نظر آنان کسي است که از يهوديان به سبب دين، فرهنگ و اصالت آنان متنفر است. نومحافظه کاران تقريبا با همه جهان به دشمني پرداختند و تنها اسرائيل را مستثني کردند ؛ زيرا اين دولت صهيونيست محور تفکر آنان را تشکيل مي داد. آنان معتقد بودند منافع آمريکا و اسرائيل بايد همانند باشد.
نومحافظه کاران تلاش بسياري کردند تا با تلفيق دلايل جعلي ثابت کنند آنچه به نفع اسرائيل باشد به نفع آمريکا نيز هست تا از اين طريق احساسات واقعي خود در مقدم بودن وابستگي به اسرائيل بروابستگي به ايالات متحده آمريکا را پنهان کنند.
بات بيوکانن از محافظه کاران کلاسيک آمريکايي در کتاب خود " راستگرايان کجا اشتباه کردند " به اين نتيجه مي رسد که استراتژي نومحافظه کاران از يک مبدا اساسي نشات گرفته و آن مطابقت منافع آمريکا با اسرائيل است. بدين ترتيب آنان واشنگتن را به جنگ با دشمنان اسرائيل سوق مي دهند و در همين چارچوب آمريکا را به حمله به عراق واداشتند که از نظر بيوکانن اين جنگ " بزرگترين اشتباه راهبردي آمريکا در چهل سال گذشته " بود.
پروفسور استنلي هافمن استاد دانشگاه هاروارد مي گويد: يک گروه از دوستان نامنسجم اسرائيل معتقد به مطابقت منافع اسرائيل و آمريکا هستند و به سياست خارجي آمريکا از پشت عينک وظيفه بزرگ خود مي نگرند وظيفه اي که براساس آن آنها مي پرسند : آيا اين سياست به نفع اسرائيل است يا به ضرر آن.
هافمن در ادامه مي گويد: از زمان ايجاد اسرائيل در سال 1948 تاکنون اين انديشمندان به هيچ وجه روابط حسنه اي با وزارت امور خارجه آمريکا نداشته اند ؛ اما اينک آنان جايگاه مستحکمي در پنتاگون دارند.
دانيال بايبس مدير بخش خاورميانه در مجله محافظه کار کامنتري که از سوي کميته يهودي آمريکايي منتشر مي شود ، در مقاله اي تحت عنوان آيا اسرائيل به نقشه نيازمند است تنها راه حل کشمکش فلسطيني - اسرائيلي را دست کشيدن عرب ها از روياي محو اسرائيل مي داند و قاطعانه مي نويسد کشمکش نه با مذاکره پايان مي يابد نه با کشيدن ديوار حائل. تنها راه حل کشمکش پذيرش شکست از سوي يکي از دو طرف است.
نسخه اي که بايبس براي حل اين کشمکش در نظر مي گيرد اين است که آنچه ما را در تغيير مواضع فلسطينيان ياري مي کند قدرت مقابله اسرائيل است و براي اين کار اسرائيل بايد حضور نظامي قدرتمند خود و تهديد به استفاده از آن در صورت مورد تعرض قرار گرفتن را حفظ کند.
اين گفتار به اين سبب خطرناک است که افکار صهيونيستي را بدون هيچ گونه ابهام ديپلماتيک يا در لفافه سخن گفتن ارائه داده است.
بازهاي نومحافظه کار هوادار سياست خارجي وابسته به اسرائيل جايگاه هاي خود را در داخل دولت بوش پسر مستحکم کردند و توانستند با همکاري موسسه هاي پژوهش راستگرايان سياست خارجي آمريکا را به ويژه در زمينه خاورميانه هماهنگ با منافع اسرائيل ترسيم کنند و ژنرال هاي اسرائيلي و آمريکايي ياد گرفتند که چگونه با يکديگر آشنا شوند و اين به برکت تلاش هاي نومحافظه کاران در برگزاري ديدارهاي دوطرفه به ويژه از سوي " موسسه يهودي امور امنيت ملي(jinsa) است. اين موسسه کارمندان رده بالاي خود را وادار مي کند همه کلاس هاي درس و همايش هاي متعلق به انديشه ها و طرح هاي لئو اشتراوس فيلسوف محافظه کاران را پيگيري کنند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

جهان اسلام در برنامه هاي نومحافظه کاران
اهتمام به جهان اسلام برخاسته از ريشه هاي عقايدي است که نومحافظه کاران رويکردهاي جديد خود را بر اساس آن اتخاذ مي کنند که با جهان بعد از 11 سپتامبر متناسب است. اين تاکيد بر جهان اسلام از جمله اهداف راهبردي و دلايل اعتقادي و سياسي است که از ميان آنها مي توان به محافظت از بقاي اسرائيل و حفظ موجوديت آن به عنوان قدرتي مسلط بر منطقه عربي و اسلامي اشاره کرد.
پس از حمله به برج هاي تجارت جهاني در نيويورک جورج بوش مستقيما اعلام کرد اين يک جنگ صليبي است و آن گونه که آنها وانمود کردند اين سخن وي اشتباه لفظي نبود ؛ بلکه راهبردي از پيش تعيين شده است .
راهبردي که با جنگ رواني عليه اعراب و مسلمانان آغاز شد ، با حملات عليه عربيت و اسلام گرايي ادامه يافت ، سپس به مبارزه رسانه اي و فرهنگي عليه فرهنگ و نظام آموزشي آنان رسيد و به جنگ نظامي و اشغال بخشي از کشورهاي آنان منتهي شد و پس از آن نشانه هاي جنگ ديني و تمدني که اينک آن را رواج مي دهند، آشکار شد.
نومحافظه کاران معتقدند جهان اسلام و به ويژه خاورميانه نقطه آغاز سياست آمريکا در شکل دهي به نظم نوين جهاني است. نومحافظه کاران ميان نازيسم و کمونيسم و جنبش هاي اسلامي را به هم مربوط مي سازند. اين ديدگاه در سخنراني بوش که در آن به سختي ميان هيتلر، لنين، حماس و حزب الله ارتباط برقرار مي کند و از فاشيسم اسلامي سخن مي گويد متبلور شد.
اليوت کوهن از موثرترين اساتيد دانشگاه بر نومحافظه کاران است که پس از آنکه از سوي کاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريکا به سمت مشاور انتخاب شد ، درخشيدن گرفت. وي معتقد است که جهان در جنگ جهاني چهارمي عليه جهان اسلام است.
آنان يک دين کامل را به تحريک به خشونت و ايجاد فضايي فرهنگي که به تروريسم منتهي مي شود متهم مي کنند و معتقدند اساسي ترين خطري که ايالات متحده را تهديد مي کند خطر تروريسم گروه هاي مسلح اسلام گرا است. ريچارد پرل مي گويد: تنها سياست ممکن پيش روي غرب و آمريکا سياست مقابله طولاني مدت و چندجانبه با جهان عرب و جهان اسلام است.
ويليام کريستول يکي از مراجع موثر بر افکار بوش که يکي از نظريه پردازان حمله به عراق به شمار مي رود در پاسخ به سئوال خبرنگار روزنامه صهيونيستي هاآرتس درباره دليل حمله به عراق گفت : هدف اصلي و اوليه از اين جنگ تشکيل خاورميانه جديد است . اين جنگ براي تغيير فرهنگ سياسي همه منطقه است.
وي افزود : پس از حوادث 11 سپتامبر آمريکايي ها بيدار شده و پي بردند که اين جهان ناامن شده است ، به همين سبب به دنبال پايه و عقيده اي گشتند که زمينه مقابله با اين جهان خطرناک را براي آنان فراهم کند و آنچه يافتند نظريه نومحافظه کاران بود. اين عقيده بر تغيير فرهنگ سياسي منطقه و ايجاد نظم نوين جهاني و آمادگي براي استفاده از زور براي ايجاد اين نظم نوين استوار است. بر اين اساس حمله به عراق براي ايجاد نظم نوين جهاني و خاورميانه جديد صورت گرفت.
دبير هاآرتس از او مي پرسد آيا اين بدان معني است که حمله به عراق جنگ نومحافظه کاران بود؟ کريستول مي خندد و مي گويد اينطور مي گويند ؛ اما در واقع اين جنگي آمريکايي است و نومحافظه کاران توانستند در بافت جامعه آمريکايي نفوذ کنند و از آنجا که آمريکايي ها شهرونداني ارزشي هستند توجيه نومحافظه کاران براي جنگ را پذيرفتند.
آمريکايي ها با جنگ به خاطر منافع مخالفند ؛ اما وقتي مساله به ارزش ها مربوط باشد با جنگ موافقت مي کنند بنابراين اين جنگ بر اساس ديدگاهي عقيدتي استوار است.
دبير هاآرتس مي پرسد: آيا بر اساس اين ديدگاه عقيدتي پس از عراق نوبت به عربستان و مصر خواهد رسيد؟ کريستول مي گويد هنوز من و دولت آمريکا بر سر عربستان اختلاف نظر داريم ؛ اما من معتقدم نمي توان به عربستان اجازه داد به اقدامات تحريک آميز و خصومت بار خود عليه آمريکايي ها ادامه دهند.
اما درباره مصر کريستول معتقد است نمي توان به ادامه وضع کنوني موافقت کرد بايد دموکراسي ليبراليستي در اين کشور حاکم شود .
وي مي افزايد ثباتي که کشورهاي عربي عرضه مي کنند ثباتي موهوم و خيالي است.
شماري از نومحافظه کاران بلند پايه هوادار اسرائيل در اوايل مارس سال جاري نشستي تحت عنوان نشست سران اسلامي اصلاحي در آمريکا به منظور لائيک سازي اسلام و تفسير دوباره قرآن با تهي ساختن آن از مضمون برگزار کردند.
اين نشست با حضور چهره هاي شاخص لائيک و مسئولان اطلاع رساني و اطلاعاتي غربي برگزار شد. برگزار کنندگان اين نشست در بيانيه اي مطبوعاتي اعلام کردند اين نشست تفسيرهاي لائيک از اسلام و اهميت توسعه گستره نقد و نياز به نقد قرآن را بررسي خواهد کرد. در اين بيانيه آمده است اين نشست در پي تدوين اسلام متمدن از طريق تفسير دوباره اسلام به شيوه متمدنانه است.
يکي از شاخص ترين افراد برگزار کننده اين نشست مايکل ليدين است که به موسسه امريکن اينترپرايز وابسته است. اين موسسه در تدوين سياست خارجي دولت آمريکا سهيم است. يکي ديگر از برگزار کنندگان اين نشست موسسه دموکراتيک اروپايي است که شاخه اروپايي "دفاع از دموکراسي ها"ي آمريکا وابسته به اسرائيل به شمار مي رود. اين موسسه تنها دو روز پس از حوادث 11 سپتامبر تاسيس شد و راستگرايان جمهوري خواه نومحافظه کار کنترل آن را به دست دارند.
در اين نشست ويليام کريستول سردبير هفته نامه ويکلي استاندارد که سخنگوي راستگرايان صهيونيست آمريکايي به شمار مي رود و فرانک گافني رئيس مرکز مطالعات امنيتي نيز شرکت داشتند اين دو از چهره هاي شاخص نومحافظه کاران به شمار مي روند و از روابط متعددي با موسسات محافظه کار برخوردارند.
با وجود آنکه موضوع نشست اصلاح اسلام بود اکثر سخنرانان بر اساس فهرست توزيع شده ميان حاضران غير مسلمان و از ميان لائيک ها يا کساني که از اسلام برگشته اند و عليه آن تبليغ مي کنند بودند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 12-24-2007
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حملات 11 سپتامبر
بسياري از پژوهشگران و کارشناسان معتقدند که بخش اعظم موفقيت مرحله اي نومحافظه کاران در چند سال گذشته به حوادث 11 سپتامبر و تاثيرات آن بر سياست آمريکا و جهان باز مي گردد. روشنفکراني که به فرماندهي جنگ انديشه ها عادت کرده اند فرصت مناسبي براي اجراي نظريه هاي خويش يافتند. آنان تنها گروهي بودند که چند روز پس از حملات 11 سپتامبر آن را تفسير کرده و پاسخي آني براي آن پيشنهاد کردند.
اگر واقعا غير قابل پيش بيني بودن اين حوادث براي آنها درست بوده باشد ؛ لااقل نبايد از کنار هشدارهاي آنان به سادگي گذشت. آنان مرتب هشدار مي دادند که نبايد پس از پايان جنگ سرد به خواب برويم بايد هشيار بمانيم براي صحبت کردن از غنيمت هاي جنگ هنوز زود است ؛ زيرا خطرهاي جديدي ما را تهديد مي کنند.
شايد يکي از مسائلي که در اين زمينه جلب نظر مي کند اين باشد که کارشناسان معتقدند رئيس جمهوري آمريکا از يک رئيس جمهوري عادي که بازيچه حکومت است به رهبر و فرمانده و نظريه پردازي تبديل شد که معتقد بود وظيفه دارد شر را از بين ببرد.
کارشناسان يکي از سخنان بوش را متذکر مي شوند وقتي از او پرسيده شد ؛ آيا با پدرش " رئيس جمهوري سابق" آمريکا صحبت مي کند پاسخ داده بود: من با پدري که در آسمان هاست صحبت مي کنم.
در هر صورت محافظه کاران پس از حملات 11 سپتامبر توانستند به طور کامل بر تمامي آمريکا سلطه يابند.
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:50 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها