Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 02-12-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید کلیات تاریخ اسلام

کلیات تاریخ اسلام


اِفك

دروغ، افتراء و تهمت. افك در تاريخ اسلام تهمتى است كه منافقان به عايشه همسر پيغمبر (ص) بستند و روح الامين، آن حضرت را به كذب بودن آن آگاه ساخت و اين آيات نازل گرديد »ان الذين جاءوا بالافك عصبة منكم لا تحسبوه شرا لكم بل هو خير لكم لكل امرء منهم ما اكتسب من الاثم...« . (نور:13 - 11)

طبرسى در تفسير خود سند را به عايشه مى‏رساند كه گفت: عادت پيغمبر (ص) بر اين بود كه چون مى‏خواست به سفرى برود ميان همسران خود قرعه مى‏زد بنام هر كدام مى‏افتاد همان را با خود مى‏برد، اتفاقاً در يكى از غزوات (كه گفته شده غزوه بنى مصطلق بوده) قرعه به نام من افتاد و مرا با خود برد و پس از پايان غزوه در بازگشت به مدينه، يك منزل مانده به شهر هنگامى كه اعلان كوچ كاروان نمودند من جهت قضاء حاجت از لشكرگاه فاصله گرفتم، چون بازگشتم گردنبند خويش را به گردن نيافتم، به جستجوى آن پرداختم تا گاهى كه آن را جستم دير زمانى گذشت، هنگامى برگشتم كه همه رفته بودند، من همانجا بماندم به گمان اينكه حتماً به سراغ من خواهند آمد ولى مدتى گذشت و كسى نيامد و من در همانجا به خواب رفتم ، اتفاقاً صفوان بن معطل سلمى كه از لشكر عقب مانده بود بر من عبور كرد مرا شناخت و بدون اينكه با من سخنى بگويد، شتر خود را بخوابانيد و من سوار شدم و خود از عقب ، شتر را همى‏راند تا به مدينه رسيديم به خانه رفتم ناگهان بيمار شدم و بيمارى من يك ماه به طول كشيد و در ضمن اين مدت كسانى سخنانى درباره من مى‏گفتند و من از همه جا بى خبر بودم، اين قدر مى‏دانستم كه پيغمبر(ص) نسبت به من بى مهر گرديده با من سخنى نمى‏گويد و هرگاه مى‏خواهد احوال مرا بپرسد به ديگران مى‏گويد: آن زن در چه حال است؟ وضع بدين منوال بود تا مرض من رو به بهبود رفت و دوران نقاهت بسر مى‏بردم كه روزى از زنى از دوستانم چيزى شنيدم كه مرا در شك و شبهه فرو برد، به او گفتم: مگر چه بوده؟ وى داستان افك و بهتانى كه منافقين به من بسته بودند و هدفشان آزار پيغمبر (ص) بود برايم بيان داشت، من بى اندازه غمگين شدم از پيغمبر(ص) اجازه گرفتم و به خانه پدر رفتم از مادرم پرسيدم، وى گفت: آخر تو هوو دارى و مانند تو دخترى كه چندين هوو دارد هووها نمى‏توانند الطاف و محبتهاى شوهرى مانند پيغمبر (ص) را نسبت به تو ببينند. هر چه بود آن شب را تا به صبح از غم و اندوه نخفتم و پيوسته آرزو مى‏كردم اى كاش پيغمبر (ص) خوابى مى‏ديد كه دلالت بر پاكدامنى من كند، صبح آن روز بود كه آيات افك نازل گرديد و اين خبر در شهر شايع شد تا به خانه پدرم رسيد ، مادرم گفت: اكنون به نزد پيغمبر رو، من گفتم: خير، من خدا را سپاس مى‏گويم كه آبروى مرا حفظ كرد و از كسى منتى ندارم، تا اينكه پيغمبر (ص) مرا بخواند و فرمود: اى عايشه مژده باد تو را كه خداوند تبرئه‏ات كرد، و سپس آيات را تلاوت نمود.
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها