#1  
قدیمی 03-02-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض راز درگوشی

راز درگوشی

سعد خفاف می گوید: از زاذان پرسیدم ، شما قرآن را بسیار خوب و صحیح تلاوت می كنید، آنرا پیش كه یاد گرفته اید؟
زاذان تبسمى كرده و گفت : روزى مشغول خواندن اشعار بودم و مرا صداى خوب و شیرینى بود، در این هنگام امیر المومنین از آن محل عبور میكردند، از خوشى صدایم بعجب آمده و فرمود: چرا تلاوت قرآن نمی كنى؟
عرض كردم : چگونه از قرآن تلاوت بكنم ، و قسم به خدا بیش از آن اندازه اى كه در حال نماز براى من واجب است قرائت نمایم : یاد ندارم و نمى توانم بخوانم .



آن حضرت مرا به نزدیكى خود طلبیده ، و در گوش من كلماتى را تلاوت فرمودند كه من آشناى به آن كلمات نبودم و نفهمیدم معانى آن ها را، و سپس امر كردند كه دهان خود را باز كن ! و چون باز كردم از آب دهان مباركش قطره اى به دهانم انداخت .
قسم به خدایم كه هنوز از پیشگاه آن حضرت قدم برنداشته بودم كه متوجه شدم : قرآن را با اعراب و قرائت صحیح حفظ كرده ام ، و پس از آن احتیاج نداشتم كه در قرآن از كسى تعلم پیدا كنم (1).
سعد خفاف می گوید: این قصه را در محضر

حضرت باقر علیه السلام نقل نمودم ، آن حضرت فرمود: زاذان راست گفته است ، امیرالمؤ منین (ع ) اسم اعظم را به گوش زاذان خواند.(2)





نتیجه :


آنانكه خاكرا بنظر كیمیا كنند آیا بود كه گوشه چشمى به ما كنند
بنده خودم در سال (1359) قمرى كه در همدان بودم : با پیر مردى در مدرسه آخوند مصادف شدم كه قرآن را از حفظ می خواند، این پیرمرد به نام مشهدى كاظم و از اهل سار(قریه ایست فیمابین همدان و اراك ) و آدم بى سواد و زارعى بوده است ، و به طوریكه اظهار می كرد روزى از بیابان به سوى آبادى می آمد در نزدیكى امامزداده هفتاد و دو تن با دو نفر جوان عمامه سبز عرب مواجه می شود.
این دو نفر كه آثار بزرگى و عظمت از چهره مباركشان جلوه گر بود، به مشهدى كاظم می فرمایند: بیا به همراه ما به زیارت این مرقد (امامزاده ) برویم .
مشهدى كاظم به همراه آنها وارد حرم می شود، و پس از زیارت و صلوات فرستادن ، متوجه مشهدى كاظم شده می فرمائید: این نوشته هائی كه در اطراف داخل حرم و گنبد نوشته شده است چیست ؟ مشهدى كاظم می گوید: من سوادى ندارم و از خواندن آنها معذرت می خواهم .
یكى از آن دو نفر می فرماید: ببین این نوشته ها چیست و می توانى آنها را بخوانى (و در این ضمن دست به صورت و سینه پیرمرد می كشند) مشهدى كاظم این دفعه متوجه به خطوط اطراف حرم شده ، و آیاتی را كه در كاشیها نوشته شده بود مى خواند، ولى از به یسوادى خود غفلت داشته است .
سعد خفاف می گوید: این قصه را در محضر حضرت باقر علیه السلام نقل نمودم ، آن حضرت فرمود: زاذان راست گفته است ، امیرالمؤ منین (ع ) اسم اعظم را به گوش زاذان خواند


آن دو نفر از حرم خارج می شوند، و مشهدى كاظم به فاصله چند قدمى از پشت سر آنها از حرم خارج و اثرى از آنها نمى بیند.
در این ساعت پیرمرد متوجه به حقیقت این پیش آمد شده ، و بى نهایت مضطرب و متوحش شده و بیهوش می شود، و چند ساعتى در این حال بوده ، و سپس كه به خود مى آید هوا تاریك و شب شده بود، و یواش یواش به سوى آبادى حركت می كند. و چون وارد آبادى می شود، متوجه به خود شده مى بیند كه : قرآن را از حفظ می خواند، و شروع می كند به خواندن آیات قرآن .
بنده خودم در مدرسه همدان با حضور جمعى از دوستان و علماى محترم همدان (كه از جلمه حضرت مستطاب آقاى آخوند ملا على آقا همدانى دام ظلّه العالى بود) چند روزى از احوال این پیرمرد تحقیق نموده و خصوصیات حفظ او را امتحان می نمودم ، و از عجایب حفظ او این بود كه هر كلمه را كه مى پرسیدیم بدون فكر به موارد آن كلمه اشاره كرده ، و بلافاصله آیات و كلمات قبل و بعد آنرا تلاوت می نمود، و به طورى در كلمات و آیات قرآن مجید مسلط بود كه گوئى تمام خطوط قرآن در مقابل چشم او صف كشیده است . و هر چه می خواستیم كلمه یا اعرابى را بر او مشتبه كنیم : نمی توانستیم .(3)
___________________
1- در سفینة البحار نقل می كند: زاذان در یكى از جنگها در محضر امیرالمؤ منین (ع ) به شهادت رسید، و اولاد او به شهر قزوین منتقل شدند، و زاذانیه نام قبیله ایست در قزوین .
2- (رجال ابوعلى )
3- مجموعه قصه های شیرین، مصطفوی، حسن
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها