نوروز قبل و بعد از اسلام
نوروز قبل و بعد از اسلام
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پیمان هایى گرفت كه تنها خداى یكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ایمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بیاورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست...» و نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «نوروز همان روزى است كه ابراهیم خلیل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.»
اشاره:
بهار, فرصتى است, براى تإمل در راز آفرینش و اندیشیدن در شإن و جایگاه بهار از نظرگاه دین. در كشور ما نوروز را جشن مى گیرند, و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریك مى گویند, آیا چنین روزى از نظر اسلام, عید است؟ و رفتار مسلمانان در این روز, چگونه باید باشد؟
در این فرصت برآنیم تا به بازبینى این موضوع بپردازیم, و زوایاى آن را از نگاه اسلام و امامان معصوم(ع) مورد بحث قرار دهیم.
نوروز, پیش از اسلام
پیش از اسلام, نخستین روز بهار را عید و جشن ملى به شمار مىآوردند و از آن به «عید باستانى» یاد مى كردند.
به عقیده بعضى نخستین كسى كه از «نوروز» تجلیل كرد, و آن روز را عید ملى شمرد, جمشید بود.1 جمشید بر سراسر جهان تسلط یافت, و سرزمین ایران را آباد كرد, و اسباب كارها و امور, در نوروز براى او تكمیل و موزون گردید, از این رو این روز, آغاز سال عجم گردید.2
جمشید پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پیش از تاریخ ایران (قبل از مادها) است. روزى كه او بر تخت سلطنت نشست, اولین روز بهار بود; آن را «نوروز» خواند و جشن گرفت. جمشید مدتى طولانى سلطنت كرد, تا آن كه مغرور شد و خود را خداى جهان نامید. سرانجام ضحاك با همكارى و همیارى مردم, او را از سلطنت خلع كرد, و روزى در كنار دریاى چین او را دید, و با اره, دو نیمش كرد3 و به زندگى سلطه جویانه اش پایان داد.
بنا به روایتى, امام صادق (ع) فرمود: «نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پیمان هایى گرفت كه تنها خداى یكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ایمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان (ع) بیاورند, و روزى است كه كشتى نوح (ع) بر كوه جودى نشست...»4
و نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «نوروز همان روزى است كه ابراهیم خلیل (ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.»5
مجوسیان نیز از قدیم, به نوروز اهمیت مى دادند و در آن روز به همدیگر تبریك مى گفتند و براى همدیگر هدیه مى فرستادند. هم چنین گفته اند: در عصر خلافت امیرمومنان على (ع), مجوسیان چند ظرف نقره كه در آن «شكر» ریخته بودند, در نوروز به آن حضرت هدیه كردند, آن حضرت هدیه آنها را پذیرفت و «شكر» ها را بین یاران خود تقسیم كرد, و آن ظروف را به عنوان جزیه (مالیات سرانه آنها) قبول كرد.6
امام صادق (ع) فرمود: «نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پیمان هایى گرفت كه تنها خداى یكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ایمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان (ع) بیاورند, و روزى است كه كشتى نوح (ع) بر كوه جودى نشست.»
بنابر همان روایت امام صادق (ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائیل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا كه در آیه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:7 كه در یكى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بیمارى طاعون, بسیارى مردند. این بیمارى در حقیقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زیرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپیچى كرده بودند.
در این میان هزاران نفر (طبق پاره اى روایات, ده هزار یا هفتاد هزار یا هشتاد هزار نفر) به بهانه گریز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با نادیده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبیعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نیز در همان بیابان با همان بیمارى نابود ساخت. سالیانى گذشت, و حضرت حزقیل (ع) ـ یكى از پیامبران بنى اسرائیل ـ از آن جا عبور مى كرد, و از خدا خواست كه آنها را زنده كند, خداوند دعاى او را اجابت كرد. آن روزى كه آنها زنده شدند, نوروز بود.8
از مجموع این مطالب به دست مى آید كه نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پیدایى رخدادهایى در آن روز كه غالبا مثبت بوده اند بر اهمیت و شهرت آن افزوده شد.
نیكو داشت نوروز پس از اسلام
پس از اسلام نیز طبق پاره اى روایات, از این روز تجلیل شده است. هم چنین بروز رخدادهایى مهم موجب افزایش عظمت و احترام آن شده است.
در حدیث «معلى بن خنیس»9 از امام صادق (ع) ـ كه علامه مجلسى مى گوید آن را در كتب معتبر دیده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
«و هو الیوم الذى نزل فیه جبرئیل على النبى (ص), و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله (ص) امیرالمومنین (ع) على منكبه حتى رمى اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهیم, و هو الیوم الذى امر النبى اصحابه ان یبایعوا علیا بامره المومنین, و هو الیوم الذى وجه النبى علیا (ع) الى وادى الجن یإخذ علیهم البیعه له, و هو الیوم الذى بویع لامیرالمومنین (ع) فیه البیعه الثانیه, و هو الیوم الذى ظفر فیه باهل النهروان, و قتل ذوالثدیه, و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا و ولاه الامر و هو الیوم الذى یظفر فیه قائمنا بالدجال, فیصلبه على كناسه الكوفه, و ما من یوم نیروز, الا و نحن نتوقع فیه الفرج, لانه من ایامنا و ایام شیعتنا, حفظته العجم, و ضیعتموه إنتم؛
نوروز روزى است كه:
1ـ جبرئیل بر پیامبر نازل شد؛
2ـ پیامبر (ص), على (ع) را بر دوش خود گرفت, تا على (ع) بت هاى قریش را از بالاى خانه كعبه فرو ریزد. هم چنین ابراهیم (ع) در چنین روزى بت ها را شكست؛
3ـ پیامبر (ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدیر خم) با على (ع) به عنوان امیرمومنان, بیعت كنند؛
4ـ پیامبر (ص) على (ع) را به «وادى جنیان» فرستاد, تا از آنها در پذیرش اسلام و پیامبر (ص) بیعت بگیرد؛
5 ـ در چنین روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على (ع) بیعتى دوباره شد؛
6ـ در چنین روزى على (ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پیروز شد, و مخدج ذوالثدیه (سردمدار خوارج) را كشت؛
7ـ در چنین روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غیب, آشكار مى شود؛
8ـ در چنین روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پیروز مى گردد, و او را در میدان كناسه كوفه به دار مى كشد؛
9ـ هیچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر این كه ما در آن روز امید فرج قائم(عج) را داریم, زیرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شیعیان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختید.»10
چنان كه گفته آمد پدیدار شدن نه رخداد بسیار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنیانگذار حوزه علمیه نجف اشرف, شیخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب «المصباح المتهجد» از معلى بن خنیس روایت مى كند كه امام صادق (ع) فرمود: «هرگاه نوروز فرا رسید, در آن روز غسل كن, و پاكیزه ترین لباس ها را بپوش, و با بهترین عطرها خود را خوشبو نما, و در این روز روزه بگیر, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نیت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحید, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در این سجده, دعاى زیر را بخوان, كه در این صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (یا پنج سال تو) را (اگر با شرایط باشد) مى بخشد». آن دعا این است:«اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصیإ المرضیین, و على ارواحهم و اجسادهم[ «...دعا در مفاتیح الجنان, ذكر شده است].
در نوروز این فراز از دعا را بسیار برخوان: «یا ذاالجلال والاكرام».
نوروز روزى است كه: پیامبر (ص), على (ع) را بر دوش خود گرفت, تا على (ع) بت هاى قریش را از بالاى خانه كعبه فرو ریزد. هم چنین ابراهیم (ع) در چنین روزى بت ها را شكست.
نوروز; رستاخیز طبیعت
نوروز, نخستین روز بهار است, نخستین روز سبزترین فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمین و شكوفایى ها و وزیدن نسیم دل انگیز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چیز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نوید زندگى تازه مى دهد,
بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تكامل است, اگر انسان ها از این طبیعت زیبا, درس بیاموزند, در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند, در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر این اساس پى ریزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; كه بیان گر تحول و نغمه توحیدى است, سازند كه:
«یا مقلب القلوب و الابصار, یا مدبر اللیل و النهار, یا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى كه گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبیر كننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون كننده حال و احوال, حال ما را به نیكوترین حال تبدیل ساز.» قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.
آنان كه طعم توحید را چشیده اند, در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان (ع) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت كرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى كنند كه:
«ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب;11 همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.»
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنین روزى مبارك است, ولى اگر از این ایام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سیزده بدر, و یا فال گوش ایستادن... روشن است, كه باطل گرایى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد كرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمى كشید.
اسلام وقتى كه ظهور كرد, در دوران جاهلیت مراسمى وجود داشت, اكثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها كشید, ولى مراسمى نیز وجود داشت, مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) این رسم را كه دربرگیرنده امنیت و آرامش است, امضا نمود, رسم دختركشى را مردود دانست, ولى سنت دیه قتل انسان را كه صد شتر بود, امضا كرد.
نوروز, مبارك, ستوده و مورد توجه امامان (ع) بود, و اختصاصى به ایرانیان ندارد, بلكه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگیزى است, مشروط بر این كه با مراسم صحیح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل اندیشى و گناه, پرهیز گردد.
در این صورت حتى مى توان آن را «عید» نامید, بدان دلیل كه امیرمومنان على(ع) فرمود: «كل یوم لایعصى الله فیه فهو عید;12 هر روزى كه در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عید است.»
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام ،محمد محمدى اشتهاردى
گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
1) آقا محمد مقدس اصفهانى, الاوائل, ص584.
2) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص141.
3 ) جمعى از دانشمندان و نویسندگان, دائره المعارف یا فرهنگ و هنر, ص1260.
4 ) بحار, ج59, ص92 و ج;11 ص342.
5 ) بحار, ج12, ص43. (ماجراى شكستن بت ها در عصر نمرود, به دست حضرت ابراهیم, درقرآن سوره انبیإ,آیه58آمده است)
6 ) علامه مجلسى, بحار, ج41, ص118.
7 ) همان, ج59, ص92.
8 ) علامه طبرسى, تفسیر مجمع البیان, تفسیر قرطبى و آلوسى, تفسیر روح البیان, ذیل آیه 243 بقره.
9 ) معلى بن خنیس از دوستان و شیفتگان امام صادق(ع) بود, مرحوم شیخ طوسى(ره) در شإن او مى نویسد: «و كان محمودا عنده و مضى على منهاجه; معلى, در محضر امام صادق(ع) شخص ستوده اى بود, و در حالى كه در صراط امام صادق(ع) بود, از دنیا رفت. » و شیخ بهایى(ره) مى گوید: «الحق ان معلى بن خنیس, ممدوح جدا; حق این است كه معلى بن خنیس حقیقتا مورد ستایش است.» علامه علیارى, بهجه الامال, ج7, ص48)
از گفتنى ها این كه: داوود بن على, فرماندار مدینه, به فرمان عبدالله سفاح (اولین خلیفه عباسى) معلى بن خنیس را دستگیر كرد و به او گفت: «فهرست شیعیان را به من بده.» معلى نام آنها را فاش نساخت, و با قاطعیت گفت: اگر شیعیان, زیر قدم هایم باشند, قدمم را برنمى دارم, داوود فرمان داد گردن او را زدند, و پیكر مطهرش را به دار آویختند, هنگامى كه امام صادق(ع) از شهادت او آگاه شد, فرمود: «قطعا براى داود نفرین مى كنم.» امام صادق(ع) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نكرده بود كه صداى شیون بلند شد, و گفتند داود بن على از دنیا رفت... (اقتباس از: محمد بن یعقوب كلینى, اصول كافى, ج1, ص512 و 513).
امام صادق(ع) به داوود بن على در مورد كشتن معلى اعتراض كرد و فرمود: «قتلت رجلا من إهل الجنه; تو مردى از اهل بهشت را كشتى.» (علامه علیارى, بهجه الامال, ج7,ص48(
10 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص92.
11 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص100 و 101.
12 ) آل عمران (3) آیه 190.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|