#1  
قدیمی 11-27-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb گشتالت درمانی - Gestalt Therapy

گشتالت درمانی - Gestalt Therapy



گشتالت درماني يكي ازروشهاي مشاوره است كه فردريك پرلزو همسرش لورا آن را ارائه دادند. پرلزدريك خانواده يهودي متولدشد، وي بعد از اخذ درجه دكتراي طب با سمت دستيار با كرت گلدشتاين و پل شيلدر درمؤسسات روانكاوي درمقام روانكاو كارمي كرد. او از طريق تماسهاي خود با ورتهايمر، تيليچ، گلدشتاين، بيوبرو ديگرصاحبنظران مجمع علمي و حرفه اي آلمان در سالهاي دهه بيست و سي قرن بيستم ميلادي موفق شد مقدمات گشتالت درماني(Gestalt Therapy) را تدوين كند.


تعريف گشتالت درماني:

آنچه بنام گشتالت درماني معروف شده است چيز تازه اي نيست، بلكه سازماندهي جديدي است از افكاري كه از قديم الايام در زمينه هاي مختلف وجود داشته است.

به نظرمي رسد پرلز در تدوين نظريات خود از سه حوزه فكري خاص و مستقل تأثير پذيرفته است كه عبارتند از: مكتب اصالت وجود، پديدارشناسي اروپايي و روانشناسي گشتالت. درمكتب اصالت وجود، برتجارب زمان حال فرد؛ در روانشناسي گشتالت بر ادراك و كلي­نگري و در پديدارشناسي بر ادراك فرد از واقعيت تأكيد مي شود. در حالي كه در گشتالت درماني ضمن توجه به اهميت تجربه، ادراك فرد از هستي خود در زمان حال بر ارگانيزم به عنوان يك كل، همچنين چگونگي ارتباط ارگانيزم با محيط و چگونگي كسب تجربه ازجانب فرد تأكيد مي شود (به عبارت ديگر تأكيد پرلز بر ادراك وكل نگري و چگونگي واكنش فرد در مقابل پديده­ها تأثيري است كه پرلز از مكاتب اصالت وجود، پديدارشناسي و روانشناسي گشتالت گرفته است.

در روانشناسي اصالت وجود تأكيد برآن است كه فرد در زمان حال چه تجربه اي دارد، درحالي كه درگشتالت درماني ضمن پذيرش اهميت تجربه تأكيد برآن است كه فرد در زمان حال هستي­اش را چگونه درك مي كند. تأكيد بر ارگانيزم به مثابه يك كل و همين طور تأكيد بر ارتباط ارگانيزم با محيط و فرايند تجربه فرد از مفاهيم اساسي تفكرگشتالتي و مكتب اصالت وجود است).

روانشناسي گشتالت كه به منزله نظريه اي درزمينه ادراك به­ وجود آمد بر روابط متقابل ميان شكل شيء و زمينه آن و فرايندهاي ادراكي تأكيد داشت و واكنشي بود نسبت به شيوهاي اجزا نگرانه­اي كه سعي مي­كردند ادراك و فرايندهاي ذهني را از راه تجزيه آنها به اجزا و يا به محتويات ذهني مطالعه كنند. از آغازگران نهضت روانشناسي گشتالت مي توان از ورتهايمر، كافكا و كهلرنام برد.


گشتالت درماني بر افكار و احساسات و برداشت فرد از دنيا در زمان حال تمركز دارد و به گذشته فرد توجهي ندارد. در اين روش بيش از اين كه به گفتگوهاي انتزاعي در مورد وقايع و موقعيتهاي مختلف توجه شود بر ايجاد زمينه براي تجربة مستقيم تأكيد مي شود. در گشتالت درماني درمانگر به مراجع كمك مي كند كه رفتارهاي اجتنابي را به سطح آگاهي بياورد تا بدين وسيله حالت تعادل در فرد ايجاد شود، زيرا هنگامي كه فرد از اميال، تحريكات و عواطف ناخواسته خود مطلع شود مي تواند با محيط تعادل مناسبتري داشته باشد.



توجه به زمان و مكان موجود (حال) و ايجاد حداكثرآگاهي، اساس گشتالت درماني است. فرد پس ازكسب آگاهي قادرخواهد بود به كمك اصول گشتالت رابطة بين مشكل و زمينه را وسعت بخشد و موقعيتهاي ناتمام را تشخيص داده و درصدد اصلاح آن برآيد. منظور از موقعيتهاي ناتمام نيازهاي ارضانشده اي است كه معمولا ًفشار رواني زيادي برفرد وارد مي كنند و رفتار او را تحت تأثيرقرار مي­دهند (كري،1996).

درگشتالت درماني به مسائلي نظيراينكه فرد چگونه بدان حالت درآمده است، يادليل انجام كارهايش چه بوده، يافردا چه خواهد كرد و چه پيش خواهد آمد توجهي نمي شود.


گشتالت درماني به تمركزدرماني نيز معروف است.

هدف گشتالت درماني:

هدف اصلي گشتالت درماني رشد آگاهي و مسئوليت­ پذيري مراجع است.

آگاهي عبارت است ازكسب دانش نسبت به محيط؛ يعني فرد هرچه بيشتر با محيط واقعي خود در تماس و تعامل طبيعي قرارگيرد.

شناخت خود آگاهي از نيازهاي ارضا نشده است كه بر رفتار فرد تأثيرمي گذارد؛ پذيرش و توانايي برقراري ارتباط با محيط و ديگران.


بدون كسب آگاهي، مراجع قادر به تغييرشخصيت خود نخواهد بود. از طريق كسب آگاهي، مراجع ظرفيت مواجهه با احساسات وعواطف انكار شدة خود را پيدا مي كند و درمي­يابد كه موجود مستقلي است و نيازي به وابستگي به ديگران ندارد. گشتالت درماني به مراجع كمك مي كند موانع و سدها را از سر راه "شدن" فرد بردارد تا فرد از حمايتهاي محيطي به حمايتهاي شخصي، يعني استعدادهاي دروني كه همان بلوغ است، برسد و با كشف زندگي رشد كند و سپس به بلوغ شخصي برسد. درواقع گشتالت درماني سعي مي كند كه فرد آن چيزي بشود كه هست. زماني كه فرد به بلوغ شخصي(فردي) دست يافت مي تواند شكافهاي موجود در زندگي خود را شناخته و شيوة پركردن آنها را بياموزد و در جهت ايجاد وحدت و يكپارچگي در زندگي خود گام بردارد. بطوركلي مي توان گفت هدف غايي گشتالت درماني برقراري تعادل مطلوب در ارگانيزم است(جاكوبس ويونتف).

هدفهاي اصلي گشتالت درماني، توانمند كردن مراجع درجهت نيل به يكپارچه ترشدن، آگاهترشدن و آزاد شدن براي تجربه كردن و درنتيجه به فعل درآوردن توانايي هاي بالقوه مراجع است و اساس تمام هدفهاي گشتالت درماني كسب آگاهي است.


فرآيندمشاوره اي درمان گشتالتي:



به نظر زينكر در فرآيند مشاوره اي گشتالتي انتظار مي رود كه:

1. آگاهي مراجع نسبت به خود افزايش يابد، كه اين آگاهي از طريق تماس با محيط، احساس نيروهاي متضاد، توجه و تمركزكردن حواس بريك موضوع، بالابردن احساس بدني، گوش دادن به توصيفهاي كلامي و… حاصل مي شود.

2. مراجع بتدريج مسئوليت تجارب خود را بر عهده بگيرد و ديگران را مسئول تفكرات، احساسات و اعمال خود نداند.

3. مهارتها و ارزشهاي مورد نياز به منظور پاسخگويي به نيازهاي خود را بدون تعدي به حقوق ديگران رشد دهد.

4. نسبت به احساسات خود آگاهي كسب كند.

5. پس از پذيرش مسئوليت اعمال خود پيامدهاي آنها را نيز بپذيرد و براي هريك از رفتارهايش اعلام قبول مسئوليت كند.

6. تلاش كند به جاي حمايتهاي بيروني به حمايتهاي دروني متكي باشد.

7. بتواند از ديگران كمك بخواهد و به ديگران نيز ياري رساند.


در رويكرد گشتالت درماني، خودشناسي تنها از طريق درون­نگري حاصل نمي شود بلكه در عمل به­ دست مي آيد. توجه به يك موضوع، تشخيص وجوه تمايز و تشابه موضوعهاي مختلف، به تجربه درآوردن عواطف، توصيف كلامي، بررسي رفتارهاي نادرست و… به رشد آگاهي مي انجامد كه همان آگاهي ازخود است.


كل فرآيند روان­درماني مركب از سه فرآيند جزئي تر است. يكي خود فرآيند درمان است كه همان رابطه مراجع و درمانگر مي­باشد؛ ديگري فرآيند درون بيمار است كه به­ وسيله علامت و نشانه هاي مرضي نشان داده مي شود و سومي فرآيند درون درمانگر است كه به فرآيند مرضي بيمار پاسخ مي دهد. فرآيند درمان يا رابطه مراجع و درمانگر تنها فرآيندي است كه نمي تواند وجود نداشته باشد ،بنابراين از اهميت فوق العاده اي برخوردار است


به نظريونتف اگرچه درمانگردرفرآيندمشاوره به راهنمايي مراجع،ارائه تجربه ومشاهده مي پردازدولي فعاليت اصلي مشاوره بعهدةمراجع است.

يونتف تأكيدداردوظيفةدرمانگرايجادفضاي ي مناسب است كه شيوهاي جديد«بودن»رابه مراجع بشناساند.درمانگرگشتالتي بايدتوجه زيادي به حركات بدني مراجع داشته باشد،زيرانشانه هاي غيركلامي اطلاعات بسياري رادرزمينةاحساسات مراجع ابراز مي دارد.صدا،حركات،ژستهاوسايرنشانه هابيانگراحساسات واقعي مراجع هستند.علاوه براين مشاوةگشتالتي بررابطه بين الگوهاي زباني وشخصيت نيزتأكيدبسيارمي شود.الگوهاي زباني مراجع اغلب بيانگراحساسات،تفكرات ونگرشهاي اوهستند.درواقع يك مشاورخوب درسخنان بي معناي مراجع دقت نمي كند،بلكه به شكل ظاهري كلمات مراجع مي نگرد.


مشاوردرجريان درمان كاملاً فعال است وباقدرت واعتمادبه نفس عمل مي كند،ولي ازقدرت به منظوررضاي خاطرخويش استفاده نمي كندروي اين اصل اشخاص محتاط،محافظه كاروكساني كه ترجيح مي دهندرفتارشان فقط مبتني برانعكاس مطلبي باشدكه مراجع اظهارداشته است وهمينطورافرادي كه به تجربيات خودشان آگاه نيستند،نمي توانندبه شيوه گشتالتي انجام وظيفه كنند.درگشتالت درماني ازتشخيص وبرچسب زدن استفاده نمي شودزيراتشخيص فرارازمشاركت درفرآيندفعال ارتباط مشاورومراجع محسوب مي شود.


مشاورگشتالتي همه آن چيزهايي راكه درشخص جريان دارددقيقاًموردتوجه قرارمي دهد،يعني هرآنچه راكه مراجع فكرمي كند،احساس مي كند،انجام مي دهد،بخاطرمي آورد ويابا اعضاي حسي خوددريافت مي كندوتمام اينهارابه منزلةداده هاي رفتاري درنظر مي گيردتابتواندبه رويدادهاي تجربي برحسب واژهاي كاربردي اشاره بكندواصولي رابراي تغييرآنهاپيشنهادكند.درگشتالت درماني مشاورازواژه«چرا» احترازمي كندبه اين دليل كه فقط موجب دليل تراشي مي شودوبه فهم ودرك مشكل اصلي نمي انجامد،درصورتي كه استفاده ازواژه«چگونه»موجب شناسايي رفتاروتمام وقايع جريان درمان مي شود.سئوالاتي ازقبيل«اكنون چگونه نشسته اي؟»و«اكنون چگونه حرف مي زني؟»و«داري بادست راستت چه مي كني؟»ويا«اكنون صدايت چگونه است؟»به مراجع كمك مي كندكه آن چيزي بشودكه هست نه آنكه چيزي بشودكه نيست ولي آرزو دارد باشد.


مشاورگشتالتي درصددايجادآرامش خاطر،حس آزادي،انعطاف پذيري درارتباط باديگران كمك گرفتن ازنيروهاي دروني براي حل مشكلات وخلاقيت درمراجع است.فردي كه به عنوان مراجع به مشاورمراجعه مي كنددرصددتعالي بخشيدن ارزشهاي خوداست وبه بهبودكيفيت ارتباطي خود باديگران مي انديشد.بدين منظورمراجع بايدرفتارها واعمالي راكه درصدد تغيير آن است مشخص كند،سپس با كمك مشاوربه آزمودن تجارب مختلف بپردازدونسبت به نادرستي رفتار خودآگاهي كسب كند.درطي فرآيند مشاوره،مراجع بايدبتواند توجه خودرا ازحمايتهاي محيطي به سوي حمايتهاي شخصي معطوف داردوزمينةبلوغ فكري رابراي خود مهيا سازد.تعامل بامحيط،آزمايش تجربه وآگاهي ازاصول مهم گشتالت درماني هستند.


به نظرپرلز دربرخورد بامراجع بايد تلاش كردتا فهميداواز چه چيزاجتناب مي ورزد.پس موقعيتي فراهم كردكه مراجع بتوانداحساسات وعواطف خودراتجربه كندوازاجتناب بپرهيزد.مراجع بايدبه آنچه درزمان حال تجربه مي كندوچگونگي وقوع اجتناب درتجارب اينجا واكنون آگاهي يابد.بنابراين درمانگربايد مراجع راوادار كندكه ازحالت تنگنا ومعذوريت بگذرد،يعني كاملاًبا آن درگيرشودبه طوري كه بتوانداستعدادهاي بالقوةخودش رارشدوتوسعه دهد،اين كار ازطريق فراهم آوردن موقعيتهايي كه مراجع ازطريق آن بتواند حالت تنگنا راتجربه كند.سپس ازطريق ناكام كردن اوانجام مي گيرد،يعني بعد ازفراهم آوردن موقعيتها بيماررا ناكام مي كنيم تاباسدهاوموانع خودش وباشيوه اجتناب خويش رودررو قرار گيرد.


پولسترسه مرحله رادر فرآيند مشاوره مشخص كرده است:



1.مرحلة اكتشاف: مراجع بينش واقع گرايانه و جديد دربارة خود و موقعيت خودكسب مي كند.

2.مرحلة انطباق:اين مرحله مستلزم شناخت مراجع نسبت به قدرت انتخاب خوداست.مراجع رفتارهاي جديدي را درمحيط حمايتي نشان مي دهد و سپس اين رفتارها را به تمام موقعيتهاي ديگرگسترش مي دهد،درابتدا انتخاب مناسب ازجانب مراجع ممكن است ناشيانه صورت گيرد،ولي حمايت مشاوربه تدريج مهارتهاي لازم رادر انطباق با مسائل ومشكلات درموقعيتهاي مختلف كسب مي كند.درفرآيندمشاوره،مشاور دريك سيستم حمايتي،مراجع رابه عمل و كسب تجربه باشيوهاي جايگزيني ومناسب تشويق مي كند.

3.مرحلةجذب: اين مرحله مستلزم اين است كه مراجع چگونگي تأثرگذاري برمحيط رايادبگيرد.دراين صورت مراجع احساس مي كندظرفيت وتوانايي مواجه شدن بامسائل ومشكلات زندگي رادارد.دراين مرحله مراجع يادمي گيردكه چگونه شانس دريافت آنچه راكه ازمحيط نياز داردبه حداكثربرساند.

درفرآيند مشاوره تمرين وتجربه ازاهميت بسياري برخوردارند.تمرين عبارت است ازبه كارگيري تكنيكهايي كه مراجع رابراي مواجه با هيجانات خاص نظير خشم آماده مي سازد.تجربه نيز براثرتعامل بين مشاورومراجع ايجاد مي شود.تجربه ويادگيري اساس يادگيري تجربي هستند.

زينكر جلسات درمان رابه عنوان مجموعه اي ازتجارب تلقي مي كندكه راه رابراي يادگيري تجربي مراجع بازمي كنند.به نظريونتف(1993)درگشتالت درماني تجربه پيش ازاين كه به عنوان يك تكنيك درنظر گرفته شود جزءلاينكف فرآينددرمان است.


علي رغم اين كه يادگيري زمينه رابراي ايجاد تجربه مهيا مي كند،تجربه فرآيندي مشترك است كه مشاركت فعال مراجع رامي طلبد.تجربه شيوه اي است براي ازسرخارج كردن تعارض هاي دروني مراجع وكمك به اوبراي به كارگيري اين تجارب درمحيط زندگي خود.تجربه مراجع راتشويق مي كندكه داوطلبانه ومبتكرانه از توانايي هاوامكانات خود درجلسات درمان استفاده كند.


تجربه هاي مشاوره گشتالتي اشكال گوناگوني دارد:

تصور موقعيتي تهديد كننده،گفتگوبين مراجع وفردي كه براي او از اهميت برخوردار است،بيان خاطرات ووقايع دردناك زندگي، تجسم كردن تجربه هاي خاص زمان حال،ايفاي نقش،تمركزروي ژست ها،حالات بدني وسايرعلائم غيركلامي كه بيانگرحالات دروني هستندوگفتگوبين جنبه هاي متعارض درون فرد.درخلال اين تجربها مراجع احساسات همراه باتعارض هاراتجربه مي كند(پولستر).



براي اينكه درفرآيند مشاوره تجارب گشتالتي مفيدواقع شوند بايد موارد زيررعايت شود:

1.مشاور مي­بايست درمورد زمان وملاك پايان درمان شناخت كافي داشته باشد.

2.براي اينكه مراجع ازتجارب ايجاد شده بيشترين سودراببرد،مشاوربايد دقت كافي درانتخاب زمان ايجاد تجربه داشته باشد.

3.ماهيت تجربه به مشكلات فردوآنچه فرد تجربه مي كندبستگي دارد.

4.هنگامي كه مشاور به فرهنگ مراجع توجه كافي كندوبه آن احترام بگذارد،تجارب ايجاد شده درجلسات مشاوره بيشترين كارآيي رادارند.

5.براي ايجادتجربه نقش فعال مراجع براي خود اكتشافي ضروري است.

6.انعطاف پذيري مشاوردراستفاده ازتكنيكها وتوجه به چگونگي پاسخهاي مراجع درفرآيند مشاوره ازاهميت بسزايي برخوردار است.

7. تأمل مشاوردر فرآيند مشاوره،موجب درك بيشتر مراجع ازتجارب ايجاد شده مي شود.

8.مشاوربايدتكاليف مراجع رابه گونه انتخاب كندكه احتمال موفقيت اودرانجام آن وجودداشته باشد.

9.مشاوربايد تجاربي راكه براي جلسات مشاوره وخارج ازآن مناسبند شناسايي و تفكيك كند.

علي رغم اينكه پرلز اعتقادچنداني به كفكيك نداشت،تكنيكها مي توانندابزارسودمندي براي كمك به مراجع دركسب آگاهي هاي عميقترتجربه تعارضهاي دروني،حل ناهماهنگي هاودوگانگي هاوتگميل نيازهاي ناتمام باشند.


لوتسكي وپرلزبرخي ازتكنيك هاراتوصف كرده است:

1.تمرين گفتگو:مراجع بخشهايي ازشخصيت خودراكه متعارض اندوتجربه شده اند،انتخاب وبين آنهاگفتگو برقرار مي كند.اين بخشهاي شخصيت شامل جزءحاكم شخصيت (فراخوديا الزامها) درمقابل جزءمطيع وپيروآن(جزءمقاوم منفعل)،حالت تهاجمي درمقابل حالت منفعل،شخصيت خوب درمقابل شخصيت رذل،مذكردرمقابل مونث ويك سلسله دوقطبيهاي ديگرمي شود.ازمراجع خواسته مي شودكه بين هريك ازدوقطبيهاي موجودگفتگويي برقرار كندتا سرانجام به آگاهي بهتري دست يابد.

2.دورچرخيدن:كه درآن ازمراجع خواسته مي شودتااگر چنانچه گفته يا احساسي دارد، درصورت تمايل دوربچرخدوآن رابه افرادديگر جلسه گويد.اين تكنيك ممكن است اعمالي مثل لمس كردن، دلجويي ونوازش،مشاهده ومتوحش كردن رانيزدربرداشته باشد.

3.موضوع ناتمام:كه دراينجا هرموقع كه مراجع كاريا موضوع ناتمامي داشته باشدازاو خواستهمي شودبه پايان رساندوتمام كند.

4.مسئوليت پذيري:ازمراجع خواسته مي شودمسئوليت رفتارهاي خود رابپذيردوآن راباصداي بلند ابراز دارد،وبه دنبال هربياني دربارة خودش واحساساتش عبارت«… ومن مسئوليت آن رامي پذيرم»رابياورد.مثلاًبگويد«من آگاهم كه پايم راحركت مي دهم ومن مسئوليت آن رامي پذيرم»يا«من آگاهم كه نسبت به دوستم احساس تنفرمي كنم ومن مسئوليت آن را مي پذيرم».

5.رازداري:مراجع ياد مي گيردرازي راپوشيده نگه داردوتصور كنداگرديگران آن رابفهمندچه واكنشي نشان مي دهند.دراين حالت كم كم دلبستگي اوبه اين راز روشن خواهد شدواحساس گناه وشرمساري اوكشف خواهد شد.

6.فرافكني:وقتي كه مراجع ادراكي رابيان مي كندكه مؤيديك فرافكني است،مشاورازاومي خواهدتانقش مشخصي راكه دراين فرافكني وجوددارد بازكند وبدين ترتيب كشمكش خودرا در اين زمينه كشف كند.


7.وارونه سازي:درآن از مراجع خواسته مي شودنقش رفتاري متضادبا رفتار خودراايفا كند(مثلاًبه جاي آنكه منفعل باشد،باانرژي ومهاجم باشد)تابدان وسيله باجنبه هاي پنهان شخصيت خودتماس حاصل كندوآنها راتشخيص دهد.

8.تماس وعقب نشيني:تمايل طبيعي به عقب نشيني امري شناخته شده وموردقبول است ودر درمان،مراجع مجازاست كه به تناسب ازعقب نشيني موقتي احساس امنيت كند.تماس وعقب نشيني،هردودر درمانمقول به نظرمي رسندومراجع ودرمانگرمطابق يك طرح مناسب وموزون به موقع ازهريك استفاده مي كند،ولي استفاده مداوم پيوسته ازهريك از آنها به هيچ وجه توصيه نمي شود،چراكه تماس وعقب نشيني فقط درمواقع مناسب موردقبول است.

9.مشاورسؤال مي كند«آيامي تواني بااين احساس خودبه سرببري؟»:به هنگامي كه مراجع درحالت عاطفي شديد قرار داردواحساس گيجي،يأس وناكامي شديدمي كند،مشاوراز او مي خواهد تا موقتاًبا احساس خودش بسازد ولي ادراكات وتصوراتش رابازگوكند،مشاوربه مراجع كمك مي كندتا موفق شودتصور وادراكاتش رااز هم تميز دهد.

10.تكرار:دراين طرح ازمراج خواسته مي شودتارفتاريابياني راچندين مرتبه تكرار كندوحتي دربرخي مواردرفتار را به رقصي تبديل كندويا صدا رابلندترومؤكدتركندتابدين وسيله به احساس خودآگاهي بيشتري برسد.


نتيجه اينكه گشتالت درماني درزمينة افراد بهنجار،تربيت گروهاي حرفه اي درزمينه آگاهي دركلاس درس ودرمورد كودكان مضطرب ومراكز مراقبت كودك بكار گرفته مي شود.اطلاعات حاصل ازراه خواندن نظريه وتكنيكهاي گشتالت عملاًسودمند نخواهد بودواين اطلاعات بايد توأم باتجربه وكارورز ونظارت دقيق باشد.استفاده ازگشتالت درماني درموارد گروهي امري عادي است ولي اغلب به صورت مشاورة فردي دروضعيت گروهي اجرا مي شود.


منابع:

1. مشاوره(مباني روان شناختي)-محمدخداياري فرد
2. نظريه هاي مشاوره وروان درماني-عبدالله شفيع آبادي و غلامرضا ناصري

منبع: persianfemale.com
__________________


ویرایش توسط GolBarg : 11-27-2010 در ساعت 01:01 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ

برچسب ها
gestalt therapy, گشتالت, پرز, درمانی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها