آموزش زبانهای خارجی در این تالار مباحث مرتبط با اموزش زبانهای خارجی قرار میگرد و در صورت جذب شدن کاربران متبحر سوالات شما پاسخ داده خواهد شد |
09-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
+ آشنایی با فن ترجمه - مقالات مفید در ارتباط با ترجمه +
اصول ترجمه
مقدمه
در اين واحد درسي ابتدا با تعريف ترجمه و نقطه نظرات انديشمندان در مورد ترجمه آشنا ميشويد. پس از آن به تاريخچه مختصري از ترجمه و علل ترجمه مي پردازيم و انواع ترجمه را از ديدگاه ترجمه شناسان و زبانشناسان بيان ميكنيم . در دنباله، ويژگيهاي يك ترجمه و مترجم خوب را مرور مي كنيم و در پايان نيز ضمن طرح مسأله نسبيت زباني به مسائل و مشكلات ترجمه ، مسائل سبكي ، مشكلات ترجمه ادبي و ترجمهناپذيري ميپردازيم.
قبل از هر چيز لازم است تا به خود واژه ترجمه (translation ) و مشتقات آن بپردازيم. ترجمه عمل تغيير يك متن يا گفتار از يك زبان به زبان ديگر است. اين تنها تعريفي ابتدايي و عاميانه از لفظ ترجمه است. شخصي كه عملاً درگير كار ترجمه است را مترجم (translator) مينامند و علمي كه اصول و روش ترجمه را مورد مطالعه قرار ميدهد علم ترجمه شناسي translatology)) ناميده ميشود و شخصي كه آگاه به اين علم بوده و يا آن را مطالعه ميكند ترجمه شناس (translatologist) اطلاق ميگردد.
معمولآً در ترجمه، ما با دو زبان سرو كار داريم و در نتيجه مقايسه و مقابله دو زبان مطرح ميشود. بنابراين، ميتوان گفت كه ترجمه شناسي بخشي از زبان شناسي مقابلهاي (contrastive linguistics) است.
زباني كه در آن زبان كار ترجمه را شروع ميكنيم معمولاً زبان اول/ مبدأ (language1= L1 يا Source language = SL) ناميده ميشود و زباني كه ترجمه به آن ختم مي شود زبان دوم/ مقصد (language 2=L2 يا Target language =TL ) ناميده ميشود.
علاوه بر واژه translation از واژه ديگري نيز براي ترجمه استفاده مي شود كه آن واژه interpretation است كه به معني ترجمه، تعبير يا تفسير مي باشد و شخصي كه اين كار را انجام ميدهد مترجم يا مفسر (interpreter ) ناميده مي شود. امروزه واژه interpreter بيشتر براي مترجمان شفاهي و همزمان به كار ميرود.
تعريف ترجمه و نقطه نظرات مختلف در اين باره
براي واژه « ترجمه» تعاريف مختلفي از سوي متخصصان فن بيان شده است كه در اينجا به اختصار چند مورد را بررسي ميكنيم
جان كتفورد (Catford, 1965 ) ترجمه را اينگونه تعريف مي كند:
»Translation is the replacement of textual material in one language by equivalent textual material in another language«
ترجمه جايگزيني مواد متني است در يك زبان (زبان مبدأ) با مواد متني معادل در زبان ديگر (زبان مقصد)
يوجين نايدا (E. Nida) نيز ترجمه را چنين تعريف مي كند:
«ترجمه عبارت است از پيدا كردن نزديكترين معادل طبيعي پيام زبان دهنده در زبان گيرنده، نخست از لحاظ معنايي و دوم از لحاظ سبك»
پيترنيومارك (P. Newmark) نيز مي گويد:
«ترجمه فني است كه يك پيام نوشتاري در زباني را با همان پيام در زبان ديگر جايگزين ميكند»
ورنر وينتر (Werner Winter ) مي گويد:
« ترجمه كوششي است در جهت جايگزيني يك تجربه و يا فرمول خاصي از جهان پيرامون به زبان ديگر»
سروانتس(Cervantes ) معتقد است:
« يك ترجمه مثل پشت قالي فقط مي تواند طرح كار را نشان دهد»
كولي (Cowley ) هم در دفاع از ترجمه آزاد خود مي گويد:
«... ترجمه كلمه به كلمه و يا خط به خط به اين مي ماند كه ديوانهاي حرفهاي ديوانهاي ديگر را نقل كند.»
و يك ضربالمثل ايتاليايي هم كاملاً ترجمه را خيانت ميداند:
Traduttore,Traditore
مترجم خائن است
مي بينيم كه تعريف دقيق و فني ترجمه كار چندان سادهاي نيست و بيشتر تعريفهايي كه تاكنون به دست داده شدهاند غالباً آن قدر كلي و نظري است كه عملاً هيچ گرهي از مشكلات مترجمان در كار ترجمه نميگشايد.
هر مترجم پس از سالها ترجمه، تعريف تازهاي از كار ترجمه استنباط مي كند كه باز هم اغلب براي خودش قابل فهم است و نمي تواند هيچگونه رهنمود عملي در اختيار مشتاقان كار ترجمه و مترجمان تازه كار قرار دهد.
اگر ترجمه را به صورت برگردان نوشته يا گفتهاي از يك زبان به عنوان زبان مبدأ ، به زبان ديگر يا زبان مقصد تعريف كنيم، مطلوبترين نوع اين برگردان زماني تحقق مي يابد كه تأثير آن نوشته يا گفته در خواننده يا شنوندة زبان مبدأ به خواننده يا شنونده زبان مقصد نيز منتقل شود
به عبارت ساده تر، ترجمه عبارت است از برگردان متني از زبان مبدأ به زبان مقصد بدون كوچكترين افزايش يا كاهش در صورت (Form) يا معني (meaning )
اين تعريف اگر چه دقيق است اما عملي نيست زيرا هيچ پيامي را نميتوان بدون تغيير در صورت و معني از زباني به زبان ديگر منتقل كرد. اين مسئله به ساختارهاي متفاوت زبانها بر ميگردد كه در بحث نسبيت زباني مفصلتر مورد بحث قرار ميگيرد.
منبع: iraninfoweb.com
ویرایش توسط مهرگان : 07-07-2012 در ساعت 09:03 PM
دلیل: با اجازه گلبرگ عزیز، اسم این تاپیک رو کلی تر کردم : )
|
2 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
09-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مختصري از تاريخچه ترجمه و علل آن
به گفته پيتر نيومارك(1988) اولين ردپاي ترجمه را ميتوان در سه هزار سال قبل از ميلاد و دوران پادشاهي مصر باستان ديد كه نوشتههايي به دو زبان در منطقه الفاتين(Elephantine ) يافت شده است. لازم به ذكر است كه نظير اين نوشتهها به دو زبان به صورت سنگ و يا نوشتههاي روي پوست از پادشاهان ايراني قبل از ميلاد نيز يافت شده و موجود ميباشند.
اما شروع ترجمه به صورت رسمي به حدود سال 240 قبل از ميلاد برميگردد. در آن زمان شخصي به نام ليويوس آندريكوس (Livius Andricus ) متن « اديسه» اثر هومر را از يوناني به لاتين برگرداند. در قرن دوم قبل از ميلاد نيز ترجمه تورات توسط هفتاد تن از علماي يهودي به منظور رفع نيازهاي جامعه يهودي اسكندريه كه به زبان لاتين تكلم ميكردند انجام شد. ترجمه انجيل نيز به زبانهاي لاتين، سرياني ، قبطي و ارمني كمي بيشتر از آن شروع شده بود كه اين نوع ترجمهها عمدتاً ترجمههاي « كلمه به كلمه» بودند . تنها جرم قديس (Saint Jerome ) يك ترجمه تحتالفظي از انجيل در قرن چهارم ميلادي به عمل آورد كه بسيار مورد انتقاد مترجمان و مذهبيون واقع شد. در واقع همين انتقادات و مخالفتها سرآغاز بحث بر سر شيوة ترجمه و لزوم تعيين اصول و مباني ترجمه شد.
در قرون وسطي( قرن چهارم تا چهاردهم) ترجمه در اروپاي غربي منحصر به مباحث، مقالات و متون مذهبي بود.
در قرن نهم و دهم ميلادي در بغداد مركزي به نام « دارالحكمه» داير شد كه در واقع مركز ترجمه آثار كلاسيك يوناني به زبان عربي بود و عدة زيادي از اين مترجمان ايرانيالاصل بودند.
در قرن دوازدهم كه با فتح اسپانيا به دست مسلمانان، اسلام و غرب در تماس قرار گرفتند، مركزي براي ترجمه آثار اسلامي به زبان لاتين و آثار يوناني به عربي در آنجا داير شد.
با پيدايش رنسانس پرداختن به كار ترجمه در جوامع فرهنگي اروپايي غربي از هر سو رواج گرفت در اين دوران، ترجمه انجيل از مسائل و معضلات عمده به شمار مي رفت. اولين ترجمه كامل از انجيل به زبان انگليسي توسط ويكليف بين سالهاي 1380 تا 1384 ميلادي به عمل آمد.
تا قبل از قرن نوزدهم عمدة مطالب ترجمه شده به مسائل مذهبي، ادبيات، يا فلسفه مربوط ميشوند. در قرن نوزدهم ترجمه به عنوان وسيلهاي يك جانبه جهت ارتباط بين دانشمندان و متفكران دنيا نقش ايفا ميكرد و قرن بيستم نقش ترجمه به مراتب بيشتر شد، تا جائي كه آن را « عصر ترجمه » لقب دادند.
امروزه ترجمه ابزاري است براي:
- آگاهي از آخرين دستاوردهاي علمي و فني
- تبادل اطلاعات فرهنگي، هنري و ادبي
- آگاهي از اوضاع سياسي و اقتصادي جهان
- مبادلات اقتصادي و تجارت
- آگاهي از افكار و انديشههاي پيشينيان و گذشتگان
ترجمه در ايران
كار ترجمه در كشور ما با ترجمه كتابهاي درسي دارالفنون آغاز شد . اين موسسه آموزشي در زمان عباس ميرزا و به پيشنهاد روشنفكران و آزاديخواهان تأسيس شد و هدفش كسب تمدن و علوم مغرب زمين بود و لذا به استخدام معلمين خارجي اقدام كردند. كتب درسي به زبان خارجي در زمينه علوم ، ادبيات ، تاريخ ، پزشکی و مهندسی با کمک همين معلمين تهيه و به فارسی ترجمه می شدند. از آنجايي که محصلين بيشتر به فرانسه اعزام ميشدند، زبان فرانسه در مملكت رايج شد و با گسترش آن آثار نويسندگان فرانسوي به فارسي ترجمه شد و در كنار آن ترجمههايي از ديگر زبانها مانند آلماني، روسي ،لهستاني، مجاري، اسپانيايي، پرتغالي ، و انگليسي نيز به فارسي صورت گرفت.
از نخستين كتابهاي ترجمه شده ادبي در آن زمان ميتوان به نمايشنامه مردم گريز مولير(Mollier ) اشاره كرد كه از فرانسه به فارسي ترجمه شد. در ضمن دو كتاب تاريخي« پطر كبير» و « شارل دوازدهم» نيز به سفارش عباس ميرزا توسط ميرزا رضا مهندس به فارسي ترجمه شدند. از آن پس كار ترجمه رونق بيشتري يافت و محمد طاهر ميرزا و محمد خان اعتمادالسلطنه پركارترين مترجمان آن دوره بودند.
پس از جنگ جهاني دوم، زبان انگليسي جاي فرانسه را به عنوان زبان دوم گرفت و گسترش روزافزون يافت. با وجود اين، در قلمرو ادبيات هنوز بهترين مترجمان ما اغلب كساني هستند كه از زبان فرانسه ترجمه كرده اند و نمونه بارز آن « محمد قاضي» است.
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
09-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
انواع ترجمه از ديدگاه زبانشناسان و ترجمهشناسان
آبراهام كولي(A. Cowley) ، شاعر انگليسي قرن هفدهم، شخصي است كه اشعار پيندار (Pindar ) شاعر كلاسيك يوناني را به انگليسي ترجمه كرده است. تا آن زمان اصولاً همه پاي بند به ترجمه «كلمه به كلمه» بودند و كولي كه اين سنت را شكسته بود سخت مورد انتقاد واقع شد . كولي در پاسخ به اين انتقادها ميگويد:
« هر كسي شعرهاي پيندار را كلمه به كلمه ترجمه كند بدان ميماند كه ديوانهاي سخن ديوانهاي را نقل كرده باشد. بنابراين در ترجمه آثار او ، من آنچه را خواستهام به متن افزودهام و آنچه را كه زايد دانستهام حذف كردهام.
درايدن (Dryden ) شاعر انگليسي هم عصر كولي در نقد ترجمه كولي، دست به تقسيم بندي انواع ترجمه مي زند و ترجمه كولي را در يكي از اين دستهها قرار ميدهد و آن را ترجمه جعلي و ساختگي يا به اصطلاح(imitation ) مينامد. درايدن ترجمه را بر سه قسم ميداند:
1- metaphrase : كلمه در برابر كلمه و عبارت در برابر عبارت قرار ميگيرد (بنابراين فقط صورت حفظ مي شود).
2- paraphrase : ترجمهاي كه مترجم مفهوم اصلي متن را در نظر دارد و براي رساندن اين مفهوم گاه تفسيرهايي بر آن ميافزايد (بنابراين مفهوم حفظ مي شود اما صورت نه).
3-imitation : مترجم نه به كلمه وفادار است و نه به مفهوم، بلكه فقط براي حفظ «روح كلي مطلب» آنهم به گونه اي كه خود در يافته، هرگونه تصرفي در متن به عمل ميآورد و ترجمه كولي از اين دسته است.
پس از درايدن ، زبانشناسان معاصر تقسيمبنديهايي از انواع ترجمه به عمل آورده اند.
چنانكه قبلاً اشاره شد كتفورد ترجمه را جايگزيني مواد متني زبان مبدأ با مواد متني معادل از زبان مقصد ميداند اما از اين جايگزيني هميشه يك ترجمه خوب حاصل نمي شود زيرا يك ترجمه به نظامهاي زبان مبدأ و مقصد، هدف مترجم از ترجمه متن، مخاطب يا خواننده متن و نوع سبك و سياق متن مورد ترجمه بستگي دارد و انتخاب يك ترجمه از ميان ترجمههاي مختلف نيز بايد با در نظر گرفتن اين عوامل صورت گيرد.
الف) از نظر ميزان(extent ) متن مورد ترجمه آن را به دو نوع ترجمة كامل (full translation ) و ترجمه نسبي / غير كامل translation) partial ) تقسيم بندي ميكند.
در ترجمه كامل، كلية عناصر متن مبدأ بدون استثناء با عناصر زبان مقصد جايگزين ميگردد ولي در ترجمه غير كامل قسمتي از متن زبان مبدأ جايگزين نشده باقي مي ماند و به همان صورت اصلي نوشته ميشود. براي مثال وقتي يك متن گرامر انگليسي را به فارسي ترجمه ميكنيم گاهي اصطلاحات دستوري و مثالهاي آن را به صورت انگليسي (جايگزين نشده) مينويسيم.
به عنوان يك تمرين دو متن زير را به فارسي ترجمه كنيد:
1- "Let's" usually expresses a suggestion and is reported by the verb "suggest" in indirect speech.
e.g.: He said, "Let's leave the case at the station"
He suggested leaving the case at the station.
2-The word "Paper" derives from "Papyrus" which is the name of a plant and was used for writing in old Egypt.
ب) ترجمه از نظر سطح (level ) توصيف زباني به دو گروه ترجمه کلي (total) و ترجمه محدود (restricted ) تقسيمبندي ميشود. ميدانيم كه هر زبان در چند سطح مورد مطالعه قرار مي گيرد كه عبارتند از:
واج شناسي(phonology ) ، واژهشناسي(morphology ) ، نحو (syntax)، معناشناسي (semantics ) و رسم الخط (graphology ) . در ترجمه كلي، زبان مبدأ در همه سطوح توسط زبان مقصد جايگزين مي شود مثال:
Translation is a branch of contrastive linguistics.
ترجمه شاخه اي از زبان شناسي مقابلهاي است.
اما در ترجمه محدود امر جايگزيني در همة سطوح اعمال نميشود. به نمونه زير توجه كنيد.
The fibroma is a tumor that often arises in the gastrointestinal tract.
فيبروما نوعي تومور است كه اغلب در لوله گوارش ظاهر مي شود.
در اينجا واژههاي مشخص شده تنها از نظر رسمالخط و تا حدودي تلفظ دچار دگرگوني شدهاند و به طور كامل با واژه هاي معادل در زبان مقصد جايگزين نشدهاند و بنابراين در همه سطوح جايگزيني اعمال نشده است.
تمرين: كداميك از ترجمههاي زير كلي و كدام محدود است؟ چرا؟
Phonology is the study of the sound system of a language.
1- فونولوژي عبارت است از مطالعه سيستم صوتي زبان
2- واج شناسي عبارت است از مطالعه سيستم صوتي زبان
3- واج شاسي عبارت است از مطالعه نظام صوتي زبان.
ج) ترجمه از نظر رديف (rank ) ساختمان زباني به سه دسته آزاد (free ) ، وابسته به رديف (rank– bound ) و تحتالفظي (literal ) تقسيم ميشود.
منظور از رديف، رديف هاي سلسله مراتبي است كه عناصر ساختماني زبان در چهارچوب متن در آنها آرايش مييابند. در اين سلسله مراتب، عناصر هر رديف از يك يا چند عنصر مافوق خود تشكيل مييابند.
پائينترين رديف «كلمه» و بالاترين رديف «متن» است.
كلمه / واژه word
گروه / عبارت group/phrase
بند clause
جمله sentence
متن text
ترجمه آزاد: در ترجمه آزاد، مترجم پيام متن مبدأ را صرف نظر از آرايش رديفي زبان مبدأ به صورت آزاد در چهارچوب زبان مقصد ترجمه مي كند. آنچه در اين ترجمه معيار و ملاك قرار ميگيرد پيام ، مفهوم و منظور متن مبدأ ميباشد و نه نوع كلمات ، تعداد كلمهها و جملهها و غيره. بنابراين در ترجمه آزاد، متن ترجمه شده ممكن است از نظر تعداد كلمات و جملهها و عبارات با متن مبدأ برابر نباشد. براي مثال عبارت فارسي «خداحافظ» بدون توجه به نوع و تعداد و معني كلمات به Good – bye ترجمه مي شود و عبارت « دست شما درد نكند» به عبارت «thank you » ترجمه ميشود.
ترجمة وابسته به رديف: در اين نوع ترجمه، مترجم آرايش رديفي متن مبدأ را حفظ ميكند و كلمه را به كلمه، عبارت را به عبارت، و جمله را به جمله ترجمه مي كند. اين نوع ترجمه را اصطلاحاً ترجمه « كلمه به كلمه» word- for- word Translation) ) نيز مي نامند. براي مثال ترجمه «كلمه به كلمه» واژة خداحافظ به صورت (God protector ) در ميآيد كه از نظر مفهومي ترجمه مناسبي نيست. البته ترجمه وابسته به رديف ( كلمه به كلمه) هميشه منجر به پيدايش ترجمه نامقبول نميشود.
ترجمه تحتالفظي: در اين نوع ترجمه، مترجم تا حدودي كلمه به كلمه عمل مينمايد ولي گاهي براي بهتر رساندن پيام، كلمات يا عناصري را به زبان مقصد ميافزايد. براي نمونه ميتوان گفت ترجمه تحتالفظي عبارت « خداحافظ» در انگليسي مي شود:
.God protect you
كه نه ترجمه كلمه به كلمه است (زيرا كلمه you به ترجمه اضافه شده است ) و نه ترجمه آزاد است (زيرا در انگليسي اين مفهوم را با Good- bye بيان ميكنند).
تمرين : تعاريف زير كه به زبان انگليسي بيان شدهاند مربوط به يكي از انواع ترجمه ميباشند. شما نام آن نوع ترجمه را در مقابل هر تعريف بنويسيد.
1) The entire SL text is replaced by TL text material.
2) Some parts of the SL text are left untranslated.
3) This translation Lies between the two extremes of free and rank- based.
4) A total translation in which equivalences shift freely up and down the rank scale.
5) A total translation in which the selection of TL equivalents is deliberately confined to one rank, in the grammatical units.
6) Translation in which all levels of SL text (grammar, lexis , Phonology….) are replaced by TL material.
7) Replacement of SL textual material by equivalent TL textual material, not at all levels.
انواع ترجمه از نظر پيتر نيومارك(Peter Newmark )
نيومارك(1981) در بحث از انواع ترجمه ، به دو نوع ترجمه اشاره ميكند؛ ترجمه معنايي(Semantic translation) وترجمه پيامي(Communicative )، كه ميتوان آنها را تا حدودي به ترتيب با ترجمه «كلمه به كلمه» و » ترجمه آزاد» كتفورد مطابقت داد. در اينجا به نقل گفته هاي نيومارك در مورد اين دو نوع ترجمه مي پردازيم:
- Communicative translation attempts to produce on its readers an effect as close as possible to that obtained on the readers of the original.
- Semantic translation attempts to render, as closely as the semantic and syntactic structures of the second language allow, the exact contextual meaning of the original.
چنانكه قبلاً متذكر شديم، ترجمه معنايي بيشتر با ترجمه ( كلمه به كلمه) و يا شايد تحتالفظي كتفورد شباهت داد كه در آن مترجم نه تنها مفهوم متن مبدإ را نشان ميدهد بلكه نحوة بيان نويسنده اصلي يعني آرايش و ساختار نحوي را نيز حفظ ميكند. در ترجمه پيامي ، مترجم تنها پيام اصلي را مد نظر قرار ميدهد آنچه را كه خودش از متن اصلي درك مي كند . در قالب متن مقصد عرضه ميكند و به شيوه بيان متن اصلي توجه ندارد.
تمرين:
1- در جاهايي كه تازه رنگ / نقاشي شده است علامت انگليسي«wet paint » نصب مي شود تا مردم رنگي نشوند اين عبارت را يك بار به طور معنايي و يك بار به صورت پيامي ترجمه كنيد و بگوئيد كداميك در فارسي مقبولتر است.
2- عبارت فارسي زير را در نظر بگيريد:
«استعمال دخانيات ممنوع»
دو ترجمه براي اين جمله به انگليسي ارائه شده است شما ضمن تعيين نوع آنها را در فارسي باهم مقايسه كنيد
- It is forbidden to use tobacco products
- No smoking
3-عبارت زير را به دو صورت معنايي و پيامي ترجمه كنيد و آنها را با هم مقايسه كنيد.
- It was as dark as coal
4- جمله انگليسي زير بخشي از داستان Animal Farm نوشته Orwell George است. آن را به صورت پيامي به فارسي ترجمه كنيد.
- They knew every inch of the farm
5- جملات و عبارات زير را به صورت معنايي ترجمه كنيد. آيا حاصل ترجمه در فارسي مقبوليت دارد؟
-to kill time
- to rise the price
- to play with someone's feeling
- to break the silence
- golden hair
- to die of hunger
ویرایش توسط GolBarg : 09-08-2011 در ساعت 09:43 PM
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
09-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ويژگي هاي يك مترجم خوب
درباره يك مترجم خوب نظرات زيادي ارائه شده است. در نگاه اول به نظر ميرسد كه يك مترجم خوب بايد به دو زبان تسلط كامل داشته باشد اما اين به تنهايي كافي نيست. برخي، علاوه بر تسلط به دو زبان ، بعضي مهارتها و ويژگيهاي ديگر را نيز براي مترجم خوب برشمردهاند. براي نمونه ناباكوف ميگويد: استعداد نويسندگي مترجم بايد در حدود استعداد كسي باشد كه اثرش را ترجمه ميكند. نايدا نيز ميگويد: كسي كه نتواند اثر قابل ملاحظهاي بنويسد بعيد است بتواند اثر قابل ملاحظهي ترجمه كند. يك مترجم خوب بايد مثل يك هنرپيشه خوب به كلمات حيات و حركت ببخشد، مترجم حتماً بايد خودش نويسنده باشد».
اما متأسفانه چنانكه جان دان(John Donne ) مي گويد اكثر مترجمان ما كساني هستند كه چون نميتوانند بنويسند به ترجمه روي ميآورند.
اتين دوله(Etienne Dollet ) درباره ويژگيهاي يك مترجم خوب مي گويد:
- مترجم بايد محتواي متن و قصد نويسنده را بخوبي درك كند.
- مترجم بايد از دانشي وسيع در زبان مبدأ و مقصد برخوردار باشد.
- مترجم بايد از ترجمه لفظ به لفظ كه هم به مفهوم متن اصلي و هم به زيبايي آن لطمه وارد مي كند بپرهيزد.
- مترجم بايد شكلهاي گفتاري رايج و متداول در دو زبان را بشناسد و به كار گيرد.
- مترجم بايد از طريق انتخاب و ترتيب مناسب كلمات ، تأثيري همه جانبه و لحني مناسب متن اصلي به ترجمه ببخشد.
According to Newmark , Cicero(106-43 B.C) believed that:
" … a translator must be either an interpreter or a rhetorician and who knows an interpreter's knowledge is not equaled to bilingualism, and that the rhetorician is not only one who looks things superficially but one who sees through things " (Newmark:1981)
فرزانه فرحزاد ميگويد: « امروزه بسياري از صاحبنظران بر اين عقيده كه مترجم خوب كسي است كه به زبان مبدأ ( زباني كه از آن ترجمه ميشود) و زبان مقصد (زباني كه به آن ترجمه ميشود) و موضوع متن مورد ترجمه احاطه داشته باشد».
پيتر نيومارك (1988 ) مي گويد:
"A translator requires a knowledge of literary and non – literary textual criticism, since he has to assess the quality of a text before he decides how to interpret and then translate it. there are differences between literary and technical translation. The technical translator is concerned with content and the literary translator, with form. A technical translation must be literal; a literary translation must be free"
پازارگادي نيز ويژگيهاي يك مترجم خوب را 1- تسلط به زبان مادري 2- تسلط به زبان خارجي 3- تشخيص اختلافات دو زبان ذكر مي كند.
ويژگيهاي يك ترجمه خوب
Mollanazar (2001) says:
"A good translation is one which conveys the same message accurately , naturally and clearly"
دلي فيتس (Duddly Fits) مي گويد:
"ترجمه خوب عبارت است از نزديكترين معادل در زبان مترجم براي مطلب مورد ترجمه، با حفظ مشخصات متن اصلي تا آنجا كه ظرفيت زبان اول ايجاب كند و عجيب و دور از ذهن ننمايد."
موريس نادو (Maurice Nadeau ) معتقد است:
« يك ترجمه خوب در درجه اول بايد ترجمه گون نباشد، به عبارت ديگر مترجم با سلاست و رواني و حفظ كيفيات متن اصلي آن را به زبان دوم برگرداند"
نورتروپ فراي (Northrop Frye ) ميگويد:
" ترجمه خوب آن است كه مفاد متن اصلي را بازگو كند. نوع ديگر ترجمه نيز وجود دارد كه خلق دوباره متن است و بنابراين ميتوان آن را اثري مستقل و جداگانه محسبو ب كرد».
ارنست سميونز (Ernest Simmons ) نيز ميگويد:
« ترجمه خوب، ترجمهاي است كه مفهوم و پيام متن اصلي را به علاوه فرم ( شكل بيان ) تا سر حد امكان حفظ كرده باشد».
طاهره صفارزاده می گويد یک مترجم خوب آن است که دارای چند ويژگی باشد :
1- مفهوم متن اصلی را برساند .
2- لحن نویسنده در آن حفظ شده باشد .
3- مترجم زبان خاص و متناسب را دريافته باشد . ( سبک )
4- واژگان درست و دقيق را انتخاب کرده باشد .
5- متن ترجمه شده از نظر دستوری با متن اصلی تطابق داشته باشد.
6- در برگرداندن جملات طول کلام نويسنده رعايت شده باشد .
7- به علايم نگارشی و نقطه گذاری توجه شده باشد .
يوجين نايدا ( 1974) می گويد :
«ترجمه خوب ترجمه ای است که در آن مترجم توانسته باشد برای متن زبان مبدا نزديکترين و مصطلح ترين معادل را در زبان مقصد بيابد . در چنين ترجمه ای نخست انتقال درست معنا مهم شمرده می شود و سپس رعايت سبک ».
Dryden ( 1631- 1700) says :
a . the translator must understand the language of the author.
b . the translator must be familiar with the author's thoughts.
c . the translator must look into himself to conform his genius to that of the author's .
d . if the thoughts in the translator's language and those of the author's are identical, then rendering would occur smoothly.
e . if the thoughts in the translator's language and those of the author's are not identical , then redressing is required .
اگر بخواهيم مجموع نظرات گفته شده درمورد يک ترجمه خوب را به شکل خلاصه در آوريم بايد بگوييم که يک ترجمه خوب بايد از دو ويژگی برخوردار باشد :
1- ترجمه خوب بايد دارای دقت / صحت (accuracy) باشد، يعنی ترجمه بايد دقيق باشد و دقيقآ همان معنا ، مفهوم ، سبک و لحنی را داشته باشد که متن اصلی دارد .
2- ترجمه خوب بايد از سلاست و روانی (fluency) برخوردار باشد ، يعنی بايد روان و طبيعی باشد و به اصطلاح جملات آن مصنوعی نبوده و بوی ترجمه نداشته باشد . به عبارت ديگر زمانی که يک گويشور زبان مقصد آن ترجمه را می خواند آن را به عنوان يک نوشته طبيعی در آن زبان قبول داشته باشد .
معمولآ صحت يک ترجمه را يک گويشور زبان مبدإ می تواند بسنجد و روانی يک ترجمه را يک گويشور زبان مقصد تعيين می کند .
تمرين:
در اينجا جملاتی از صاحبنظران در مورد ترجمه نقل شده است . ضمن مطالعه ی اين جملات آنها را به فارسی برگردانيد.
-«something new must be added to translations to accommodate for inevitable losses » (Steiner, 1966)
-« some translators , having faced the intolerable atrocities and having been tired of the injustices of their own communities , have found tranquility in translation to keep themselves away from the tormenting currents . Julia Zulawski΄s statement is interesting ; « In 1950, I started translating to run away from our century for a while ». This statement implies that you do not have to satisfy others ΄ curiosities but your own desire is sometimes a priority« (Mac Shane, 1971)
- « the inexperienced young writers can learn from translations carried out by great translators of great writers and thinkers of great eras ». (Mac Shane. 1971)
- « translation of a literary work is as tasteless as a stewed strawberry. (Harry Smith, 1959)
- « Almost all translations are bad ». (Max Eastman)
- « poetry is of so subtle a spirit that in pouring out of one language into another, it will all evaporate ». (Denham)
- « the literal translation is a lie, it is a fake and a fraud » (Burton, 1973)
- « translation is a customs house through which passes, if the custom officials are not alert , more smuggled goods of foreign idioms than through any other linguistic frontier » (Julia Casares , 1956)
- « we must learn to depend not whole on any man's translation. (George Joey, 17th century)
- «A good translation takes us a very long way ». (Goethe, 19th century)
- « Translation is a sin ». (Grant Showerman. 1916)
- « Translation from one language into another is like gazing at a tapestry with the wrong side out » . (Cervantes, 17th century)
- « Poetry cannot be translated ». (Samuel Johnson, 18th century)
- «Translation is like a woman, if it was beautiful, it could not be faithful ».
- « Few readers will get as much out of the originals as they would from a good translation ». (Elsa Gress, 1971)
- « I sometimes suspect that the universe is nothing but a translation from God's original and this is the reason that everything here is topsy- turvy . My cabalist theory is that Almighty trusted Satan to translate his creation and it was published before he could correct it ». (Isaac Bashevis)
- « Translation undresses a literary work, shows it in its true *****ness. An author can fool himself in his own language, but many of his shortcomings become clear to him in another language. Translation tells the bitter truth. It unveils all masks ». (Isaac Bashevis)
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
09-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اصول ترجمه
مسائل و مشکلات ترجمه
مسائل و مشکلاتی که پيش روی ترجمه است را می توان به دو گروه تقسيم بندی کرد : گروه اول مشکلات مربوط به خود مترجمان است و گروه دوم مشکلاتی است که به ماهيت زبانها و اختلافات ذاتی آنها برمی گردد .
گروه اول : مشکلات مترجمان
از مجموع نظرات صاحبنظران در مورد ويژگيهای ترجمه و مترجم خوب می توان چنين نتيجه گرفت که يک مترجم کارآمد بايد به زبان مبدا ، مقصد و موضوع ترجمه تسلط کامل داشته باشد و عده ای نيز معتقدند که يک مترجم خوب بايد از استعداد نقد و و نويسندگی نيز برخوردار بوده و اطلاعات زبان شناسی هم داشته باشد ، اما چنانکه جان دان ( J. Donne) می گويد، متاسفانه اکثر مترجمان ما کسانی هستند که چون نمی توانند بنويسند به کار ترجمه روی آورده اند.
کمتر مترجمی را می توان پيدا کرد که بر هر دو زبان تسلط کافی داشته باشد . علاوه بر آن، بسياری از افرادی که بنا به دلايلی بر دو زبان تسلط کافی دارند ، تحصيلات دانشگاهی و ذوق کافی برای ترجمه ندارند . ترجمه، علاوه بر تسلط کافی به دو زبان مستلزم علاقه ، ذوق و استعداد نيز می باشد و جمع شدن همه اين ويژگيها در يک فرد به ندرت اتفاق می افتد .
آموزش ترجمه در دانشگاهها نيز با مشکلات عديده ای روبروست . متاسفانه دانشجويان زمانی دروس ترجمه را می گذرانند که در مورد خود زبان انگليسی اطلاعات کافی ندارند و هنوز در مورد واژهها و ساختارهای ساده انگليسی دچار مشکل هستند . علت اين امر اين است که تا کنون زبان خارجه مرتبه مستقلی در آزمون ورودی دانشگاهها نداشت و ديپلمه رياضی ، تجربی و انسانی می توانستند وارد اين رشته شوند و گا هاً اين انتخاب نه از سر علاقه ، که از سر ناچاری بود .
از طرف ديگر ، بسياری از دانشجويان فارسی زبان که درس اصول و ترجمه را می گذرانند فکر می کنند که مشکلات فقط مربوط به زبان انگليسی است در حاليکه اکثر آنها با ساختار و ترکيبات زبان فارسی نيز آشنايی کافی ندارند و از اصول نگارش فارسی نيز خيلی کم می دانند و به قول دکتر صفوی گناه بی سوادی شان را بر گردن زبان فارسی می اندازند .
همين عوامل باعث می شود که امروزه شاهد ترجمه هايی باشيم که نه شباهتی به زبان فارسی دارند و نه می توان چيزی از آنها فهميد .
گروه دوم : مشکلات مربوط به ماهيت زبان
مسئله تفاوت بين زبانها برای اولين بار از سوی يک فرد مردم شناس بنام مالينفسکی (Malinovsky) مطرح شده . او که به مطالعه فرهنگ و زبان يک قبيله بومی در جزيره تروبرياند Trobereyand مشغول بود متوجه شد که آنها برای برخی مفاهيم ، از جمله حرکت قايق در آب ، واژههای زيادی دارند که برای آنها معادلی در زبان انگليسی نمی توان يافت و چنين استدلال کرد که برخی از مفاهيم قابل ترجمه از زباني به زبان ديگر نيستند .اين بحث را دو فرد زبانشناس به نامهای ادوارد ساپير (Edward Sapir) و بنيامين لی ورف ( Benjamin Lee Whorf ) بسط و گسترش دادند و بعداً تحت عنوان نظريه نسبيت زبانی و يا نظريه " ساپير-ورف" ( Sapir – Whorf hypothesis) مطرح شد . اين نظريه معتقد است که تفاوت بين زبانهای دنيا بسيار زياد است . روح اين نظريه را می توان به صورت زير خلاصه کرد :
«هر زبانی بر حسب علايق گويشوران خود ، محيط زندگی و فرهنگ آنها ، برش خاصی از واقعيت های جهان خارج را انتخاب و نامگذاری می نمايد که اين انتخاب ها با انتخاب های ساير زبانها يکسان نبوده و از طرف ديگر بر واقعيت های جهان خارج عيناً منطبق نيستند ».
به بيان ساده تر ، اين فرضيه ميخواهد بر اين مسئله تأ کيد کند که زبانهای دنيا به شيوه های متفاوت مفاهيم و مصاديق جهان خارج را نامگذاری می کنند و از اين رو اختلافات ذاتی موجود بين زبانها کار ترجمه را بسيار مشکل و ناموفق می سازد . برای نمونه به واژه های مربوط به روابط خويشاوندی ( kinship terms) در فارسی و انگليسی دقت کنيد . با وجود اينکه ، روابط و نسبت های فاميلی در دو جامعه انگليسی زبان و فارسی زبان يکسان هستند اما تقسيم بنديها و نامگذاريهای اين دو زبان با هم تفاوت آشکار دارند. در فارسی برای " برادر پدر" از لفظ " عمو " و برای " برادر مادر " از لفظ " دايی " استفاده می شود . اين در حالی است که در زبان انگليسی برای هر دو مصداق / مفهوم از لفظ واحد يعنی " uncle" استفاده می شود. همين مسئله را در مورد " خواهر پدر = عمه " و " خواهر مادر = خاله " نيز داريم .
فارسی انگليسی
عمه __________ aunt
خاله __________ aunt
دايی ___________ uncle
عمو ___________ uncle
حال اگر فرزندان دايی ، عمو ، عمه ، و خاله را در نظر بگيريم موضوع پيچيده تر می شود . در فارسی کلماتی مثل پسر عمو ،پسر دايی، دختر دايی، پسر عمه ، دختر عمه ، پسر خاله ،و دختر خاله داريم در حاليکه همه آنها در انگلسيي معادل واژه cousin هستند . با اين احوال فرض کنيد بخواهيد جمله های زير را از فارسی به انگليسی يا بر عکس ترجمه کنيد :
پسر خاله ام را ديروز در خيابان ديدم .
دختر عمويم رشته حسابداری می خواند .
My aunt bought me a nice present.
He married one of his cousins.
به عنوان نمونه ای ديگر به واژه " پوست " در فارسی دقت کنيد . اين واژه برای پوشش خارجی بدن انسان ، حيوانات و اشياء به کار می رود . در مقابل در زبان انگليسی تقسيم بندی و نامگذاری دقيق تری برای آن وجود دارد .
Skin (انسان و برخی حیوانات)
Shell (تخم مرغ و میوه های مغزدار مثل گردو و فندوق)
Bark (درختان)
Peel (میوه جات)
Ring (مرکبات)
Hide (تمساح-بز-گوسفند-گاو)
Husk(لایه خارجی بذرها و هسته ها )
پوست
اين مثال و مثالهای متعدد ديگر نشان می دهند که با وجود يکسان بودن واقعيت های جهان خارج ، هر زبان تصويري متفاوت از اين واقعيت ها را به دست می دهد و همين مسئله موجب شد تا ورف ( Whorf) ادعا کند که هر شخصی از دريچه و زاويهء زبان خود به دنيا می نگرد و اين ادعا خود منجر به تقويت اين ايده فلسفی شد که مفاهيم ذهنی ما تحت تأ ثير زبان ما هستند و از همينجا گونه افراطی نظريه نسبيت زبانی شكل ميگيرد كه می گويد " زبان ما ، طرز تفکر و ذهنيت ما را تعيين می کند "
"Our language determines our mind"
اين نسخه از نظريه نسبيت زباني به وجود نوعی " جبر زبانی " ( ( linguistic determinismاعتقاد دارد . طرفداران اين نظريه، ترجمه را امری تقريباً غير ممکن می دانند . اکثر انديشمندان با اين مسئله موافقند که زبان ما بر تفکر و انديشه ما تأثير می گذارد، اما گونه افراطی اين نظريه را قبول ندارند.
به هر حال وجود تفاوت ميان زبانهای دنيا را نمی توان منکر شد و اين تفاوتها به واژگان زبان محدود نمی شود و ساختا زبانها هم با يکديگر متفاوتند. به عنوان نمونه ای از تفاوتهای ساختاری زبانها می توان به ساختار هسته و وابسته و يا ترتيب اجزای جمله اشاره کرد.
در برخی زبانها هسته قبل از وابسته می آيد و در برخی زبانها برعکس :
Noun Adj Adj noun
فارسی انگليسی
و يا برخی زبانها ساختار SOV و برخی SVO دارند ، تعداد معدودی نيز ساختار VOS يا VSO دارند . ( O= object , V= verb , S = subject )
تمرين : زبان فارسی و انگليسی را با هم مقايسه کنيد و تفاوتها ی ساختاری اين دو زبان را به اختصار و با ذکر مثال ذکر کنيد .
در ادامه بحث تفاوتهای واژگانی و ساختاری زبانها اجازه دهيد نمونه ای را از زبان فرانسه نقل کنيم : در اين زبان دو واژه riviere , fleure به ترتيب اولی به معنای " رودی است که به دريا می ريزد " و دومی به معنای " رودی است که به رود ديگری می ريزد " . در زبان انگليسی و فارسی نمی توان معادل دقيقی برای آنها پيدا کرد زيرا در اين دو زبان رودها بر حسب مقصدشان نامگذاری نمی شوند بلکه بر اساس اندازه نامگذاری می شوند ، مثل stream و river .
باز هم مثالی از زبان انگليسی : واژه انگليسی scowl به معنی نگاه کردن است اما هر نگاه کردنی را scowl نمی گويند بلکه نگاهی که از سر عصبانيت و خشم باشد ، يعنی
Scowl= look + angrily
و يا همينطور واژه jerk در انگلیسی : jerk = pull + suddenly حال چطور می توان جمله زير را به فارسی ترجمه کرد و در عين حال در مقابل هر کلمه انگليسی تنها يک کلمه معادل از فارسی قرار داد .
The little man jerked down the brim of his hat and scowled at the girl.
تمرين : واژه elope را در يک فرهنگ انگليسی به انگليسی بزرگ پيدا کنيد. به نظر شما آيا معادلی برای آن در زبان فارسی وجود دارد ؟
مسئله ديگری که بايد در ترجمه به آن توجه کرد مسئله همنشينی واژه هاست . ما برای هر واژه در خلاء يا بيرون از بافت ( out of context ) يک معنايی در ذهن داريم اما وقتی اين واژه با واژه ديگر در متن همنشين می شود ناگزيريم که معادل دقيق آن را در زبان مقصد پيدا کنيم . برای توضيح مطلب از واژهء ساده old شروع می کنيم :
یک مرد پیر An old man
یک دوست قدیمی An old friend
یک درخت کهنسال An old tree
یک کت کهنه An old jacket
حال به واژه "غليظ "فارسی دقت کنید .
دود غلیظ thick smoke
آرایش غلیظ heavy make-up
قهوه غلیظ strong coffee
لهجه غلیظ heavy accent
محلول غلیظ concentrated
تمرين : در زبان انگليسی از واژه wear برای لباس ، کفش ، عينک ، آرايش ، زينت آلات و ..... استفاده می شود در حاليکه در فارسی واژه های متفاوتی برای هر مورد داريم . حال عبارات زير را به فارسی برگردانيد :
Wear a jacket - wear gloves – wear tie – wear shoes- wear a ring wear glasses – wear cosmetics - wear denture.
موضوع ديگر تفاوتهای سبکی بين زبانهاست . گاهی ممکن است که در يک زبان ترتيب خاصی از عناصر واژگانی به کار رود و در زبان ديگر همان عناصر واژگانی با يک ترکيب و سبک ديگر بيان شود . مثال :
انگلیسی فارسی
Sooner or later دیر یا زود Fork and spoon قاشق و چنگال
Law and order نظم و قانون
More or less کم و بیش
Hope and fear بیم و امید
Cheese and bread نان و پنیر
مطلب ديگری که در کار ترجمه مشکل ساز می شود موضوع تفاوتهای فرهنگی است . فرهنگ مجموعه ايست از آداب ، رسوم ، سنت ها ، ارزشها ، باورها ، عقايد و مذهب . برخی مفاهيم وجود دارند که خاص يک فرهنگ و مذهب هستند و چون چنين پديده يا مفهومی را در زبان مقصد نداريم بنابراين معادلی نيز برای آن نداريم ، مثل واژه های جهاد، اجتهاد ، فتوی ، عاشورا ، سيزده بدر ، چهارشنبه سوری ، هفت سين ، ..... در فارسی و واژه communion , baptism , father , god mother god ، ...... در انگليسی .
همچنين محيط جغرافيايی و طبيعی که گويشوران يک زبان در آن زندگی می کنند با محيط زندگی ساير گويشوران متفاوت است و اين مسئله باعث بروز تفاوتهای واژگانی بين زبانها می شود . برای نمونه قبيله اسکيمو چندين واژه مختلف برای انواع برف دارند که معادلی بر آنها در انگليسی و فارسی نمی توان يافت . همينطور اعراب واژه های متفاوتی برای انواع شتر دارند که معادلی در فارسی ندارند . در زبان مازندرانی واژه های متنوعی برای انواع باران وجود دارد که فارسی از بيان آن عاجز است .
ویرایش توسط GolBarg : 09-08-2011 در ساعت 10:27 PM
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
07-07-2012
|
|
مدیر تالار انگلیسی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750
4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
انواع روش های ترجمه
روش های ترجمه
در دوره ای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه می نامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت می گرفت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی؟. نظریه پرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش می دید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی (و یا مجموعه ای ار این عوامل) بیان می کرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، می توان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:
عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.
عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند پرهیز کند.
عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.
عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.
استدلالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزی اند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هر کدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نا مقبول. در تاریح ملتها بسیار پیش آمده است که زمانی یک استدلال مقبول واقع شده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی فرهنگی و زبانی دوره ای خاص می باشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می کند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید "باید" این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا آن متن به کار رفته است یا مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.
نوشته: دکتر خزاعی فر
منبع: فصلنامه مترجم
adapted from : here
__________________
|
کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
07-07-2012
|
|
مدیر تالار انگلیسی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750
4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روش ترجمه - مقالات مفید در ازتباط با علم ترجمه - آشنایی با ترجمه - برگرداندن از یک زبان به زبان دیگر : )
روش ترجمه
ترجمه، كه بازگرداندن متني از يك زبان به زبان ديگر است، يكي از راه هاي«ارتباط فرهنگي» است. اهل مطالعه، از راه خواندن اين گونه كتب، با دانشمندان و انديشه ها و علوم مختلف آشنا مي شوند و بينشي عميق تر و گسترده تر مي يابند. مترجمان نيز كه اين نقش را ايفا مي كنند، از خدمت گزاران علم و ادب و فرهنگ در مقياس جهانياند؛ به شرط آن كه متون مورد ترجمه، سالم و مفيد باشد و به تبادل فرهنگي و ارتقاي سطح دانش مردم و گسترش علم و فرهنگ بيانجامد. در ترجمه، هم بهره گيري از فرهنگ جهاني و انديشه هاي ديگر ملل در كار است، هم بهرهرساني و ابلاغ پيام خودي به ديگران؛ از اين رو، مي تواند يكي از شيوه هاي مؤثر تبليغ باشد و محتواي دين و مباني انقلاب را به ديگران انتقال دهد. در جامعه اسلامي و نسبت به مسلمانان نيز، از آن جا كه متون اصلي دين، هم چون قرآن و حديث و اغلب كتب تاريخ و تفسير و كلام و ... به زبان عربي است و اغلب مسلمانان نيز غير عرباند، پس برگردانِ زيبا و روان و فني محتواي معارف ديني از عربي به زبان هاي ديگر، خدمتي شايسته به بيش از يك ميليارد مسلمانِ غيرعرب است. ترجمه از زبان هاي ديگر به عربي نيز اين گونه است. «نهضت ترجمه» از صدر اسلام، رواج داشت و كتب متعددي از زبان هاي ديگر به عربي و از عربي به زبان هاي ديگر ترجمه شد. ضرورت اين مسأله در جهان امروز و با گستردگي ارتباطات و سرعت آن و نيز وسعت و دامنه كار چاپ و نشر و پخش رسانه ها و مطبوعات، بيش از پيش احساس مي شود. به همين دليل، آشنايي با«ترجمه» و اصول آن، هر چند گذرا و اجمالي، ضروري است و براي كساني كه توانايي تأليف يا انگيزه آن را ندارند، ترجمه مي تواند يك كار علمي و فرهنگي به شمار آيد. حتي در اموري هم چون ترجمه قرآن، دعاها، احاديث، متون اخلاقي، شعرهاي حكمت آميز و ... ترجمه شايسته و شيوا مي تواند بُرد اين تعاليم را افزايش دهد.
در يك تقسيم بندي، ترجمه به دو صورت انجام مي گيرد:
1. ترجمه شفاهي و زنده
2. ترجمه كتبي و نوشتاري.
ترجمه شفاهي
ترجمه شفاهي آن است كه مترجم، سخنان يك گوينده را به صورت زنده و في المجلس به زبان ديگري برگرداند. اين گونه ترجمه، در جلسات، كنفرانس ها، سمينارها، ملاقات هاي رسمي، مجامع بين المللي، مصاحبه ها و ديدارها و با توريست ها انجام مي گيرد. ترجمه شفاهي به يكي از سه صورت زير است: الف. فراز به فراز ب. جمله به جمله ج. كلمه به كلمه.
در نوع«فراز به فراز» مترجم، سخنان گوينده را بخش بخش گوش مي دهد و پس از پايان هر فراز، آن را ترجمه مي كند. معمولاً ممكن است هنگام گوش دادن، با استفاده از شيوه«تندنويسي» يادداشت هايي هم بردارد. پس از سكوتِ گوينده، مترجم مضمون صحبت او را بازگو مي كند. طبيعي است كه در اين شيوه، ترجمه كمي آزاد انجام مي گيرد. در نوع«جمله به جمله» سخنان گوينده پس از پايان هر جمله، برگردانده مي شود. اين شيوه، هم راحت تر است و هم دقيق تر و مطابق با گفتار اصلي. در هر يك از اين دو شيوه، مترجم بايد از«حافظه» و«سرعت انتقال» برخوردار باشد، تا مضمون ارائه شده را از ياد نبرد و در گزينش معادل ها، معطّل نشود. در نوع «كلمه به كلمه» مترجم مترصّد است تا هر كلمه و تعبيري كه از زبان گوينده بيرون مي آيد، آن را به زبان دوم بر مي گرداند. اغلب در ترجمه زنده در كنگره هاي بين المللي و مصاحبه هاي مطبوعاتي با خبرنگاران خارجي كه حاضران با گوشي به نطق گوينده گوش مي دهند، اين شيوه رعايت مي شود. البته گاهي به لحاظ ساختار دستوري و جمله بندي كه در زبان ها مختلف است، چارهاي جز صبر تا پايان جمله نيست تا مفهوم آن را سريعاً به زبان ديگري ترجمه كند و بدون تمام شدن جمله، گاهي نمي توان شروع به ترجمه كرد. به هر تقدير، مترجم شفاهي بايد در زمينه اصلي سخن، اطلاعات علمي داشته باشد تا در ترجمه بتواند مطلب گوينده را به زبان ديگري بيان كند. مثلاً اگر سخن گوينده، بار فلسفي يا اقتصادي داشته باشد، مترجمي كه از فلسفه و اقتصاد چيزي نداند، قطعاً در برگرداندن مطلب، دچار مشكل يا خطا خواهد شد.
ترجمه كتبي
در ترجمه كتبي، از آن جا كه«متن» در اختيار مترجم است، با دقت و حوصله بيشتري به برگرداندن آن و يافتن معادل ها و اصطلاحات و تنظيم جمله بندي مي پردازد. به همين دليل، در حد ترجمه شفاهي، نياز به حافظه و سرعت انتقال نيست؛ چون مي تواند با مراجعه به فرهنگ ها و كتب لغت و پرسيدن از ديگران، معادل يابي كند، حتي فرصتِ تجديد نظر يا تغيير عبارات و اصلاحات لفظي هم وجود دارد. البته در اين نوع ترجمه هم، تسلط به دو زبان«مبدأ» و«مقصد»[1] لازم است، تا اين«برقراري ارتباط كلامي» به سهولت و مهارت انجام گيرد. ولي عوامل ياد شده(1. فرصت براي معادل يابي دقيق 2. فرصت براي اصلاح و تجديد نظر 3. ضروري نبودن حافظه و انتقال سريع) از نقاط مثبت و قوت ترجمه كتبي محسوب مي شود و به لحاظي آن را آسان تر از ترجمه زنده و شفاهي مي سازد.
شرايط و نيازهاي ترجمه
گفتهاند كه: «ترجمه، پيش از آن كه«علم» باشد، «هنر» است... .» و اين سخن حقي است، زيرا تنها توانايي بر فهم لغات و جملات متن، كافي نيست و مترجمي نياز به مهارت، ذوق هنري بيش از اين دارد. ترجمه، اگر فني و عالمانه و خوب انجام گيرد، كمتر از«تأليف» و«تصنيف» نيست. ترجمه خوب، گاهي يك اثر را زنده مي كند و ترجمه بد، كتابي را از اعتبار و ارزش مي اندازد.
__________________
|
کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
07-07-2012
|
|
مدیر تالار انگلیسی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750
4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آشنایی با فن ترجمه - انواع ترجمه - مقالات مفید در ارتباط با ترجمه : )
آن چه در مورد ترجمه نياز است:
1. تسلط مترجم به زبان مادري: مترجم، بايد پيش از ترجمه، نويسنده باشد؛ يعني در نوشتن سليس و صحيح و خوب، در زبانِ خودش، گيري نداشته باشد و در حد كافي به لغات، اصطلاحات، قواعد دستوري و جهاتِ ادبي و بديعي زبان خويش، مسلّط باشد تا در نگارش، دچار زحمت نشود.
2. تسلّط به زبان متنِ مورد ترجمه: گام نخست ترجمه، آن است كه مترجم، متن مورد نظر را بفهمد. از آن جا كه در متن، لغات و اصطلاحات و معاني حقيقي و مجازي و استعاري وجود دارد و از قواعد جمله سازي خاصّ خود پيروي مي كند، اگر مترجم به آن زبان تسلط نداشته باشد، در ترجمه دچار اشكال مي شود، چون ساختار كلام در زبان هاي مختلف يكسان نيست.
3. تسلّط به اصطلاحات خاصّ: هميشه جملات، به صورت عادي و معمولي نيست. گاهي در متن، يك اصطلاح، ضرب المثل، معناي مجازي و كنايي يا تعبير علمي خاصّي كه معناي ويژهاي دارد به كار مي رود. مترجم بايد هم اصطلاحات خاص«زبان مبدأ» را بداند، هم اصطلاحات معادل آن را در«زبان مقصد» يا زبان دوم. مثلاً تعبير«التمييز العنصري» اصطلاحاً به جاي«تبعيض نژادي» است و«مِنَ الانتاج اِلَي الاستهلاك» اصطلاح عربي«از توليد به مصرف» است و«تقريرٌ يومي» يعني«گزارش روزانه». ندانستن اصطلاحات، كار ترجمه را مشكل مي سازد؛ زيرا اين كار، تنها از«كتاب لغت» بر نميآيد. ضرب المثل ها، طنز، كنايات و ... نيز در همين مقوله است و دانستن معادل آن ها در زبان دوم، بسيار كارساز است. از اين رو آشنايي با فرهنگ دو زبان و دو ملّت و ويژگي هاي دستوري و ادبي و بلاغي زبان مبدأ و مقصد، لازم است.
4. آشنايي با موضوع مورد ترجمه: صرف دانستن يك زبان، نبايد سبب شود كه در هر موضوعي انسان دست به ترجمه بزند. رشته ها و علوم مختلف، گاهي از مباحث، موضوعات و اصطلاحات خاصّي برخوردار است كه اگر مترجم با آن موضوع آشنا نباشد، به خوبي از عهده ترجمه بر نميآيد؛ مثلاً اگر موضوع متن، فلسفي، طبي، معماري، هنري، بازرگاني يا فقهي باشد، بدون آشنايي با فلسفه، طب، هنر، فقه و ... يا نمي توان از عهده ترجمه برآمد، يا ترجمهاي غلط و يا نارسا و گنگ و غيراستاندارد ارائه خواهد شد.
5. امانت و بي طرفي: علاوه بر تخصص و مهارت مترجم، بايد نسبت به محتوا يا مؤلف متن يا موضوع خاص، نظرگاه شخصي خود را اعمال نكند و«متعهد» به متن باشد. دخالت دادن ديدگاه ها و پيش فرض هاي شخصي در ترجمه، از اعتبار آن مي كاهد. اگر مترجم ديدگاه مؤلف را قبول ندارد، مي تواند در پاورقي يا الحاقات، بيان كند؛ نه آن كه متن را طبق دلخواه و سليقه خود ترجمه كند. نكتهاي كه بايد افزود اين است كه در ترجمه، به خصوص در متون ادبي و مذهبي مثل قرآن، حديث و دعا، رعايت شيوايي و زيبايي ترجمه، موجب دور شدن از امانت مي شود و رعايت امانت در ترجمه، نوشته را از زيبايي و شيوايي دور مي كند. جمع ميان اين دو به شدت دشوار است و هنرمندترين مترجمان آنانند كه شيوايي و امانت را هر چه بيشتر توإماً در ترجمه خود داشته باشند. عمده دشواري كار ترجمه در متون ديني و مذهبي از همين جا سرچشمه مي گيرد، به خصوص كه در مواردي مثل قرآن، ژرفاي مفاهيم و تفسيرهاي گوناگون، كار ترجمه را سخت تر مي سازد.
معادل يابي
هم چنان كه اشاره شد، يافتن برابر و معادل، براي لغات و اصطلاحات و تعبيرات، از مراحل دشوار ترجمه است. مترجم هر چه اديب تر و پر مطالعه تر باشد، به لحاظ وسعتِ دايره معلوماتش بهتر و دقيق تر مي تواند معادل يابي كند. گاهي در متن، كلمهاي به كار رفته است كه با مراجعه به لغت، مي بينيم به چندين معناست. در ترجمه كدام يك را بايد آورد؟ هم بايد ديد كدام معني با سياق جمله و مطلب سازگار است، و هم از ميان معادل هاي نزديك به هم، آن چه را كه دقيق تر، نزديك تر و مصطلح تر است بايد برگزيد. اينجاست كه تسلط و مهارت مترجم در اين سه زمينه كارساز است: الف. معادل يابي ب. معادل گزيني ج. معادل سازي.
البته معادل سازي، كار فرهنگستان زبان يا اديبان فرزانه و زبان شناسي است كه به درستي از عهده اين كار برآيند. به علاوه يك واژه، در كاربردهاي مختلف، شايد معادل هاي مصطلح مختلفي داشته باشد، كه بايد سراغ رايج ترين آن ها رفت، مثلاً به كلمه سوء و سيئ(به معناي بد) در اين تعبيرها دقت كنيد:
سيئ التربيه: بي تربيت؛
تغذيه سيئه: سوء تغذيه؛
سلوكٌ سيئ: رفتار ناپسند؛
سُمعَهٌ سيئه: بد نامي؛
معاملهٌ سيئه: بد رفتاري؛
نيهٌ سيئه: سوء نيت.
«سيئ» در اين كلمات و تعابير، همه از ريشه واحد است، ولي در معادل ها، گاهي كلمات مختلفي بايد گذاشت كه هميشه كلمه«بد» معادل مطلوب آن نيست. نمونه ديگر واژه«افتتاح» است كه در اصطلاح هاي مختلف، برابرهاي گوناگون بايد برايش برگزيد؛
مثلاً: افتتاحيه(در اصطلاح روزنامه نگاري): سر مقاله.
رأسمال الافتتاح(در تجارت): سرمايه اوليه.
افتتاح الحساب(در امور بانكي): افتتاح و بازكردن حساب.
به همين جهت، يافتن و تشخيص«تشابه»هاي هر دو زبان و نيز«تفاوت» هاي آن، در كيفيت جمله بندي و قواعد نگارشي و كاربرد اصطلاحات و لغات، از نيازهاي عمده مترجم است. مشكل مترجم تازه كار، انتخاب واژه مناسب،از ميان واژه هاي معادل و هم معناست. البته گاهي هم براي يك كلمه، تركيب يا اصطلاح، معادل شناخته شدهاي نيست. اگر مترجم، اديب و زبان شناس باشد، مي تواند واژه برابر و معادل وضع كند. اين اصطلاح سازي بايد منطبق بر قواعد ادبي زبان مقصد باشد. اصطلاح سازي در موارد نبود واژه هاي معادل، اغلب در متون و موضوعات علمي و فني و ابزار و ادوات صنعتي پيش مي آيد.
__________________
ویرایش توسط مهرگان : 07-07-2012 در ساعت 09:33 PM
|
07-07-2012
|
|
مدیر تالار انگلیسی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750
4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روش ترجمه - مقالات مفید در ازتباط با علم ترجمه - آشنایی با ترجمه - برگرداندن از یک زبان به زبان دیگر : )
ترجمه آزاد يا تحت اللّفظي
ترجمه آزاد يا تحت اللّفظي در ترجمه، سه شيوه مطرح است:
1. ترجمه آزاد
2. ترجمه تحت اللفظي و لفظ به لفظ
3. ترجمه جمله به جمله.
ترجمه آزاد: گرچه گاهي زيباتر است و مترجم، مضمون و محتوا را گرفته، با بيان و قلم خودش آن را مينگارد، ولي دقيق نيست و نمي توان محتواي اين گونه ترجمه ها را به حساب مؤلف اصلي گذاشت. مثلاً كتابِ«سخنان علي(ع)» از جواد فاضل، ترجمه آزاد نهج البلاغه است. زيباست، اما دقيق و مستند نيست و به صورت«نقل به معني» ترجمه شده است.
در ترجمه تحت اللفظي، مترجم مي كوشد تا از حال و هواي كلمات و جمله دور نشود و عيناً معادلِ هر كلمه را در مقابلش بگذارد؛ چون ساختار جمله در زبان هاي مختلف، متفاوت است گاهي اين گونه ترجمه هاي واژه به واژه، ثقيل، نامأنوس و غيرجاذب است. برخي از ترجمه هاي قرآن، نهج البلاغه و ادعيه، كه به صورت زيرنويس است، اين گونه است و آن را از فصاحت و زيبايي و شيوايي انداخته است.
اما ترجمه جمله به جمله آن است كه مترجم بكوشد مطالب بيان شده در جمله را در جملهاي ديگر به زبان مقصد بيان كند؛ با همه ويژگي هايي كه دستور زبان جمله دوم، از نظر جايگاه كلمات در جمله و نوع ضماير و خصوصياتِ ساختاري ديگر مي طلبد. به نحوي كه اگر بنا باشد جمله متن را به زبان دوم بگويند، به طور رايج و مصطلح، چه مي گويند كه بي تكلّف و تصنع باشد و تعابير و قسمت هاي جمله، به صورت طبيعي در جاي خود قرار گرفته باشد؟ و اگر مؤلف عرب يا غربي، فارس بود و با آگاهي ادبي از اين زبان و امكانات زبان ما مي خواست اين مطلب را بگويد، چگونه مي گفت؟ اين شيوه، مطلوب ترين روش ترجمه است، كه هم رعايت امانت در محتوا شده است، و هم ترجمه، از سلاست رواني برخوردار است.
ترجمه چنان بايد جا افتاده و طبيعي و بي دست انداز و بدون پيچيدگي باشد، كه«بوي ترجمه بودن» از آن نيايد و خواننده، حس نكند كه عبارات، ترجمه شده است. اين كار، برخي حذف و اضافات جزئي را، آن هم در عبارت نه در مضمون، الزام مي كند. مثلاً اين جمله نهج البلاغه را (كانَ لي فيما مَضي اَخٌ ...) اگر ترجمه كلمه به كلمه بكنيم، مي شود«بود براي من در آن چه كه گذشت، برادري» ولي در ترجمه جمله به جمله چنين مي شود: « در گذشته، برادري داشتم» و اين دومي بسيار رساتر و شيواتر از نوع اول است. مهارت در اين زمينه با تمرين به دست مي آيد كه در اين نوشته، مجالي براي آن و ارائه نمونه هاي بيشتر و مفصّل تر نيست، ولي مطالعه ترجمه هاي قوي بسيار كار ساز و راهنماست.
در سه مرحله، بايد دقيقاً روي«برابر يابي» كار كرد:
1. برابر يابي كلمات(نزديك ترين و مصطلح ترين معادل واژه)؛
2. برابر يابي دستوري(نزديك ترين ساختمان نحوي و دستوري در زبانِ مقصد، بدون تأثير پذيري از زبان مبدأ)؛
3. برابر يابي سبك و شيوه بيان(تناسب قالبِ نوشته مبدأ و ترجمه).
وحدت سبك
متن اصلي، گاهي ساده و روان، يا ادبي و توصيفي، يا علمي و محققانه است. مترجم نيز بايد به متن وفادار بماند و آن سبك را در ترجمه حفظ كند؛ به خصوص اگر شعري يا متن ادبي و زيبايي ترجمه شود، بايد در حد امكان، نكات بديعي و صناعات لفظي و ظرافت هاي به كار رفته در متن نخستين، در ترجمه هم اعمال شود و اين كاري است به غايت دشوار! به همين جهت است كه ترجه شعر، دشوارتر از نثر است و جاذبه كلامي متن نخستين، معمولاً در ترجمه ها نيست، چون بيشتر ظريف كاري هاي لفظي و هنرنمايي هاي تعبيري متن مبدأ، در ترجمه از بين مي رود و گاهي اصلاً غير قابل انتقال است. رعايت«ايجاز» نيز در همين مقوله است. اگر متن، از ويژگي ايجاز برخوردار است، ترجمه هم بايد همان اسلوب را(گنجاندن حداكثر معاني و مضامين در حداقل عبارات) داشته باشد. اگر متن، علمي و فني است، چه در تأليف و چه در ترجمه، بايد نكات زير مراعات شود:
رعايت سبك متن مبدأ در ترجمه به نوعي«امانت در ترجمه» هم محسوب مي شود. هم بايد ديد مؤلف«چه» گفته و هم اين كه«چگونه» گفته است. رعايت«سطح» نيز از همين مقوله است. سبك ترجمه در موضوعات مختلف و رشته هاي گوناگون كلامي نيز يكسان نيست. شعر را به گونهاي بايد ترجمه كرد، نثر را به گونهاي ديگر. متون اخلاقي و عرفاني به صورتي است، جدا از متون حماسي و رزمي. ترجمه متون جديد، با متون كهن بايد فرق داشته باشد. هم چنين متن داستاني، علمي، ادبي، حديثي، محاورهاي، نمايش نامهاي و ... همه به يك شيوه و سبك، ترجمه نمي شود. در هر كدام، سبكي خاص خود بايد رعايت گردد. ترجمه متون مذهبي به ويژه قرآن كريم، به جهات متعدد هم دشوار است، هم دقت بيشتري را مي طلبد و از همين روي، اغلب مترجمان قرآن ترجمه ديگران را قبول ندارند و بر آن ها ايراد مي گيرند و پيوسته احساس نياز و ضرورت به ترجمهاي جديدتر مي كنند.
ترجمه خوب كدام است؟ در ترجمه، هم بايد به«رواني» توجه داشت، هم به«دقت»، هم به رسا بودن ترجمه نسبت به مفهوم مورد نظر نويسنده. گاهي به بهانه روان بودن، تفصيل اضافي داده مي شود، در حالي كه هنر آن است كه ميان روان بودن و موجز بودن جمع كنيم تا ترجمهاي خوب پديد آيد. جز نكات مختلفي كه بيان شد و رعايت آن ها ترجمه را«خوب» مي سازد، به جاست كه مشخصات يك«ترجمه خوب» را از زبان يكي از معروف ترين مترجمان معاصر، استاد احمد آرام نقل كنيم:
چند تذكر: از آن جا كه مرحله نخست در هر ترجمه، «فهم و درك» مطلب متن اولي است، بيشترين تأكيد را روي درست و دقيق فهميدن متن بايد داشت و مطمئن شد كه محتوا را خوب فهميدهايم، آن گاه شروع به ترجمه كنيم.
از اين رو بهتر است قبل از آغاز كار، يك بار متن اوليه را بخوانيم تا در فضاي كلي آن قرار بگيريم. اين به درستي ترجمه كمك مي كند. گاهي فهم يك متن، در گرو فهم يك واژه كليدي است و بدون درك آن، متن در ابهام مي ماند و گشوده شدن آن، قفل كل جمله را مي گشايد و نوع معني كردن و فهم درست آن، سمت و سوي كل جمله را تعيين مي كند. اين جاست كه بايد در اين فهم كليدي دقت بيشتري كرد و به اطمينان رسيد. برگردان يك نوشته به زبان ديگر، مثل مداواي يك بيمار است كه دو مرحله دارد:
1. سادگي و رواني و نداشتن ابهام
2. انسجام و به هم پيوستگي
3. وحدت سبك و يك دست بودن قلم و نگارش
4. اطلاعات ارائه شده در حد نياز و مرتبط با هدف نوشتن باشد.
1. آگاهي به موضوع 2
. مطابقت ترجمه با روش درست فارسي نويسي
3. لزوم اطلاع كامل بر زبان مورد ترجمه
4. از مترادفات، دوري جستن
5. خالي بودن از كلمات وحشي بيگانه
6. مراعات علامات نقطه گذاري
7. پرهيز از شتاب و بي دقتي
8. انتخاب كلمات عربي يا فارسي(هر كدام رايجتر و گوياتر است).
در كتاب«بر سمند سخن» نيز شرايط و نكات يك ترجمه پسنديده، زيبا و مورد قبول همگان را چنين مي شمارد: 1. تا آن جا كه ممكن است، از اصل بهره بيشتري داشته باشد.
2. وفاداري مترجم به برگرداندن عين متن اصلي محقق باشد.
3. روح و حقيقت مطالب كتاب، مورد درك مترجم واقع شده و بدون هيچ گونه دخل و تصرفي با دقت و هوشياري به زبان ديگر منتقل شده باشد.
4. داراي انشايي روان و شيوا باشد و كلمات و اصطلاحات، با دقت تمام برگزيده شده باشد، جمله ها كوتاه، بيان ساده و بدون پيچيدگي لفظي و معنوي باشد.
5. نكات نادرست، بدون تحقير و استهزاي مؤلف، در حاشيه ذكر شود و در پايان هر مورد(م) كه مخفف«مترجم» است گذارده شود.
6. نكات مبهم يا ناآشنا و اصطلاحات مختلف علمي، فني، ادبي، هنري و ... براي خوانندگان در حاشيه توضيح داده شود.
7. مختصري از شرح احوال و آثار نويسنده براي اطلاع خوانندگان در آغاز كتاب قرار گيرد.
8. مآخذ شرح احوال مؤلف و توضيحات مترجم ذكر شود.
1. مرحله تشخيص(درك مطلب) 2. مرحله درمان(آغاز به ترجمه).
براي اين كه اين كار، به خوبي انجام گيرد، توجه به نكات زير مفيد است:
1. خواندن متن مورد ترجمه، حداقل يك بار از اول تا آخر.
2. تقسيم بندي جمله ها به نهادها و گزاره ها، براي درك بهتر متن.
3. براي يافتن معني و معادل كلمات، بيشتر به فرهنگ هاي يك زبانه مراجعه كنيد، نه فرهنگ هاي دو زبانه.
4. براي ترجمه متون علمي، بيش از هر فرهنگي، به فرهنگ يك زبانه تخصصي همان رشته علمي مراجعه كنيد.
5. پس از فهم متن مبدأ، جملاتش را، جمله به جمله به زبان مقصد برگردانيد.
6. در ترجمه، به انتقال درست و رساي معني، بيشتر از زيبايي و رواني پاي بند باشيد، هر چند ترجمه درست ولي پيچيده و ابهام آلود هم نامطلوب است.
7. پس از پايان ترجمه، يك بار خودتان به عنوان يك خواننده به قصد فهم معاني و پيامهاي نوشته، آن را بخوانيد، ببينيد چه مي فهميد؟
8. سراسر ترجمه را يك بار با صداي بلند بخوانيد، تا بتوانيد به زيباسازي جملات بپردازيد. گوش شما مي تواند داور خوبي باشد.
9. متن ترجمه شده را به فرد ديگري بدهيد تا بخواند و نظر بدهد.
10. اگر متن اصلي، براي گروه سني خاصي يا افراد به خصوصي نوشته شده، ترجمه را هم به يكي از افراد آن گروه بدهيد، تا بخواند و نظر دهد.
11. براي آغاز كار ترجمه، از كتاب هاي سادهتر و داستاني شروع كنيد.
12. كتاب هايي را كه ترجمه خوبي از آن ها منتشر شده. متن و ترجمه را با هم مطالعه و مقايسه كنيد، تا در معادل يابي و برگرداندن متن، قوت پيدا كنيد. هم چنين، خودتان بخشي را ترجمه كنيد و با ترجمه ديگر تطبيق كنيد و نقاط قوت و ضعف را تشخيص دهيد.
13. مقالاتي را كه در نقد آثار ترجمه شده در مطبوعات منتشر مي شود، به دقت مطالعه كنيد تا از ظرايف اين فن مهم و پيچ و خم هاي اين راه و لغزش گاه هاي آن با خبر شويد.
14. برنامه هاي عربي و انگليسي و ...«صدا و سيما» را گوش دهيد و با مشابه اخبارش به زبان فارسي مقايسه كنيد و از اين مقايسه، كيفيت ترجمه را بالا ببريد. هم چنين مجلات و روزنامه هاي عربي و انگليسي داخلي را مطالعه و با فارسي مقايسه كنيد.
15. براي تقويت زبان ادبي، به جاي مطالعه روزنامه ها، بيشتر از مطالعه كتب ادبي قديم و جديد و متون قوي(در هر دو زبان مبدأ و مقصد) بهره بگيريد تا بر زبان و تعبيرات شيوا و درست آن مسلط شويد.
16. مطالعه جدي روي ساختارهاي زباني در ادبيات و مقايسه ساخت فارسي و زبان بيگانه، مباحث زبان شناسي و لغت شناسي، انس با فرهنگ نامهها، مرور روي لغت نامه هاي دو زبانه، از عوامل مؤثر در اين مورد است.
17. در ترجمه، حتماً با نظارت استاد كار كنيد و نمونه هاي كار خويش را بر وي عرضه داريد و تمرين بسيار كنيد تا كار شما پخته و استوار باشد.
18. در مواردي كه نسبت به درست فهميدن و درست برگداندن، ابهام و شك داريد حتماً با ديگري مشورت كنيد تا اطمينان بيابيد. از هيچ قسمتي با شك و ترديد، نگذريد. گاهي با آن كه مفردات متن مورد ترجمه روشن است، ولي معناي عبارت تركيبي روشن نيست. اين جاست كه بايد دقت بيشتري داشت تا اطمينان به مقصود نويسنده يافت.
__________________
|
2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت خطی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 04:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|