شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
11-06-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترانه جوانبخت (شاعر معاصر)
دکتر ترانه جوانبخت ؛ نقاش ، آهنگساز، نویسنده ، پژوهشگر و متافیزیسین مقیم کانادا است .
نقاشی های او به سبک های مدرن، پست مدرن ، رئال ، سوررئال و انتزاعی است . نقاشی های او در نمایشگاه بین المللی نقاشی واقع در مرکز فرهنگی مونترال در معرض بازدید عموم قرار گرفت .
او در زمینه آهنگ سازی فعالیت دارد . آهنگ هایی که او برای گیتار و پیانو ساخته به سبک های کلاسیک و مدرن است .
او در زمینه نگارش نمایش نامه و فیلم نامه نیز فعالیت دارد .
نمایش نامه های او عبارت است از :
ـ شطرنج
ـ دریا
ـ آسیاب
ـ چند نفر
ـ سردرد
فیلم نامه های او عبارت است از:
ـ راه پنجم
ـ آبی
ـ معما
ـ جستجو
ـ اتاق آخر
متافیزیک او با نام «نتیسم یا شبکه گرایی» شامل دیدگاه های او درباره هستی ، تأثیرگرایش به تکرار بر عقل و نقد عقل محض کانت است . گفتنی است که این پژوهشگر در حال حاضر در حوزه ژنتیک مولکولی در کانادا تحقیق می کند .
ترانه جوانبخت از فعالان جنبش زنان است . او درباره لزوم چند شغله
بودن زنان می نویسد : «زنان بهتر است چند شغله باشند به این معنی ست که در چند زمینه مختلف فعالیت کنند و افکار و آموخته هایشان را روی کاغذ بیاورند چرا که با نگارش افکار و آموخته ها می توان پیشرفت واقعی کرد . اگر زنان می خواهند تفکرات خود را به زبان های مختلف به مردم سراسر دنیا ارائه کنند و نیز از نوشته های آنها بهره برند تا سریع تر و گسترده تر پیشرفت کنند لازم است زبان های مختلف را یاد بگیرند. زنی که به چند زبان زنده دنیا بتواند اندیشه اش را مطرح کند سربازی ست که در میدان کارزار رقابت واقعی با مردان گوی سبقت را از آنان خواهد ربود».
او برنده جایزه شعر منتقدان آمریکا در سال ۱۳۸۲ شد .
ابوالفضل عطار کارگردان و فیلم ساز درباره ترانه جوانبخت می نویسد : « ترانه جوانبخت زنی است که روح بلندی دارد . او به عنوان زنی متفاوت شناخت لازم را دارد از فلسفه تا عرفان ، ادبیات ، علم ، مسئله زبان و ... ذهن همه و همه چیزهایی است که او را فراتر از آنچه هست می کند»
هاوارد الی منتقد شعر آمریکایی درباره اشعار ترانه جوانبخت می نویسد : «ترانه جوانبخت از دیدگاه منحصربه فرد و خلاقیتی بکر برخوردار است که در شعرهایش به طور ویژه یافت می شود .
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
11-06-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مادر
مادر! از عرش يقين آيت احسان داري
پرتويي در دل خود از ره خوبان داري
من در اين وادي مستي به جواني ماندم
تو در اين غفلت من عزت عرفان داري
من ز خود خواهي خود سخت نمودم راهت
تو مرا زين همه ايثار چه حيران داري
شامگه باز آمد ليک در اين افكارم
كه به هر درد و غمي يک مي درمان داري
خام در كودكي و تشنه ز اين دريايم
تو وراي سخنم قدرت و ايمان داري
ره ديگر چو روم حيف نمودم فكرت
تو مگر اي دل من فرصت جبران داري؟
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-06-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
طلسم عشق
در روشني آمدن روزگار وصل
من حرمت گل را به جهان هديه كرده ام
در لحظه هاي زندگيم زين طلسم عشق
من خاطره آن مه خود زنده كرده ام
شبها كه بي نصيب گل و غافلم ز خود
در آرزوي آمدنش گريه كرده ام
مست از مي وجود گل و عاشق از اميد
جان را فداي حس چنان غمزه كرده ام
پايان شام هجر شد آخر نصيب من
خود را نثار لطف همان لحظه كرده ام
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-06-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق کذایی
اي عشق كذايي ! آه اي خار ره عرفان
اي آمده از شهوت ، اي اهرمن انسان
اي درد همه چشمان اي آمده از غفلت
اي ساحره جانها ، اي قاصدک طوفان
قصدت ستم و غارت زين سينه انسانها
باشي توشه قلب هر آدم بي ايمان
هستي دگر ياران با ديو دو چشمت رفت
بر ما نشدي غالب اي همنفس ديوان!
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-06-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
محنت پُرشور
اينكه من زين وطن خويشي بسي دور شدم
زان دليل است كه در عشق تو محسور شدم
آيتي در دل من ، يار شب تارم باش
من در اين غربت غم قاصد مسرور شدم
راكب مركب عشقم ، غم دورانم نيست
عاشق آن نگه لعبت مخمور شدم
ساحل عيش و طرب همره درياي منست
من كه سرگشته اين محنت پرشور شدم
ساقيا ! دوره هجرت به سر آمد كه كنون
راغب مژده وصل رخ پرنور شدم
بين مقصود و دلم نيست دگر راهي چون
من در اين معجزه ميكده منظور شدم
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-07-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دریای رحمت
من در اين كنه صداقت درد عبرت ديده ام
در طلسم زندگي غرقاب محنت ديده ام
خنده در آيينه فرداي خود ديدم كه باز
سينه را اندر مرام ملک فطرت ديده ام
غايت ما را بگفت آن مرشد فرزانه چون
جان خود قرباني دنياي غفلت ديده ام
من به لطف كبريا ديدم نمايان عشق خويش
در نسيم بندگي معناي هجرت ديده ام
همت رؤياي شيرين تا ابد با من بمان
چون در اين پيمانه من درياي رحمت ديده ام
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-09-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حرمت یاد
آخر از آتش غم دل به تب دوست فتاد
ساقيا ! شكر كه خود را به ره دوست نهاد
چون در اين بي خبري حزن گران جرمش بود
خود ندانست كه اين كار گياهست و جماد
قدح شكر به لب چون ببرد رند طريق
گويي آن سكر غريب آيد ازين محفل شاد
چون سيه روي به خاک ره او كرد سجود
گفت مرشد كه چنين باد همي حرمت ياد
بايد اين فاصله ها در ره افسانه نهاد
همچو آن آيت ره مادر هستي چو بزاد
ما كه در دلشدگي ره به ثريا برديم
اينچنين است گريز از حسد و بخل و فساد
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-09-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آیت فرزانه
تو كه با پاكدلان همدل و همسان بودي
كاش در محفل ما يار مريدان بودي
تو كه خود مدعي بخشش و احسان بودي
كاش در باغ جنون در غم رندان بودي
تو كه دلباخته حكمت و عرفان بودي
كاش آگه ز غم سينه مستان بودي
تو كه آن آيت فرزانه جانان بودي
كاش دلداده سرمست گلستان بودي
تو كه همگام ره عشق به يزدان بودي
كاش با ما به از اين ظلمت دوران بودي
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-11-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ای کاش ...
اي كاش ما را با تو پيماني دگر بود
اي كاش ما را لحظه هايي خوبتر بود
اي كاش فرجامي دگر رؤياي ما داشت
ايام ما با حسن رويت در گذر بود
اي كاش در قلبم در اين زندان دنيا
اميد خوش بودن به فردايي دگر بود
اي كاش زين رؤياي هستي بر كن عشق
آن مهرخ دنياي خوبي باخبر بود
اي كاش در عمق نگاه با تو بودم
معناي خوش بودن به رخسار قمر بود
اي كاش با آن ساغر نام آور علم
همره شدن پايان اين شوريده سر بود
اي كاش مي شد آگهش زين راز دل كرد
اي كاش ما را در جواني اين هنر بود
اي كاش مي شد عاقبت از خود رهيدن
اي كاش پايان شب ظلمت سحر بود
اي كاش در امواج آبي رنگ دريا
مرغ مهاجر را فرودي بي خطر بود
اي كاش با ما اندر اين صحراي عزلت
آن شهسوار مست خوبي همسفر بود
اي كاش در توفان غم افزاي حرمان
درمان درد هجر گل ما را ثمر بود
اي كاش كام از لعل گل در شام ديدار
آغاز وصل مهرخ والاگهر بود
اي كاش در اين انعكاس باور عشق
آگه جهان زين سينه پرشور و شر بود
اي كاش مي شد درد ما را چاره وصلش
يا جام ما را شوكران درد سفر بود
اي كاش در ميعادت اي سرشار از احساس
ما را در اوج همصدايي بال و پر بود
اي كاش بي همتا کنون بودي كنارم
تا قلب من از عشق ديگر بر حذر بود
اي كاش اين پاييز اين سرماي جانكاه
بر آن شقايقهاي مستي بي نظر بود
اي كاش روي ماهت اي رزم آور عشق
در كارزار زندگي ما را سپر بود
اي كاش در روز جواني هر چه جانست
در آتشت چون ساقه هاي خشک و تر بود
اي كاش زين حسن رخ زرين تن عشق
اين آدمي از كار خود آگاهتر بود
اي كاش سيلي مي شد از ايثار اشكم
تا سرنگون اين عالم خواهان زر بود
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-12-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پرده ی انکار
آهي ز فرط حسرت ديدار مي كشم
تيغ فغان به دامن پندار مي كشم
در آرزوي ديدن دلبر به روي دل
تصوير ناز چهره اش اين بار مي كشم
بر رود پاک سينه خود از ضمير دوست
دستي به رنگ آبي ايثار مي كشم
در فكر خويش ماتم او را ز باغ ياس
در رنگ سياه پس ديوار مي كشم
چون دلشدگان حاصل ديدار گر نشد
بر عشق خويش پرده انكار مي كشم
اين دهر را چو ديوي و دل را فرشته اي
در پيچ و خم صحنه پيكار مي كشم
حرمان خويش را به تمناي يک نگاه
بر روي ياس ميكده چون خار مي كشم
درياي من ز رود دلم كرده قصد هجر
من تشنه فغان از فراق يار مي كشم
تصوير ناز چهره اش اندر كتاب عشق
دستي به چهره آيت اسرار مي كشم
با من بگري در غمش اي آسمان من
وقتي كه بر اين آينه زنگار مي كشم
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت خطی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 06:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|