مشاعره قلب

[haj_amir]

این نوع مشا عره برعکس مشاعره معنویه یعنی بجای تایید شعر قبلی وگفتن شعری هم معنی آن
شعری مخالف معنی شعر قبلی بگید
تبصره
هرکس باید دو تا شعر بگه یکی در جواب قبلی یکی برای نفربعدی
نفر بعدی باید یک شعر در مقابله با بیت دوم نفر قبلی بزاره
و دوباره یک بیت هم برای نفر بعدی البته در یک پست
این مشاعره رو با شعری از حافظ شروع می کنم

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

[haj_amir]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

[haj_amir]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
!نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

به مژگان سيه کردي هزاران رخنه در دينم
بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم

[haj_amir]

با اجازه کلانتر و جهت آموزش بهتر به علاقه مندان شعر و شاعری و خصوصا مشاعره
این یه نمونه واقعی از مشاعره قلب من و کوروش کلانتره

نوشته اصلی توسط haj_amir

خدا را اي نصيحتگو حديث ساغر و مي گو
که نقشي در خيال ما از اين خوشتر نمي‌گيرد

جان بياسود به يک ضربت قاتل ما را
یعني از عمر همين بود تن آسايي ما

نوشته اصلی توسط kalantar48

در طريق عشقبازی امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آيد به دست
عالمی ديگر ببايد ساخت و از نو آدمی

[haj_amir]

خوب دیگه فکر کنم جا افتاد
مشاعره رو با این شعر آغاز می کنیم

نقد صوفي نه همه صافي بي‌غش باشد
اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

[haj_amir]

به آب ديده بشوييم خرقه‌ها از مي
که موسم ورع و روزگار پرهيز است

در شگفتم که در اين مدت ايام فراق
برگرفتي ز حريفان دل و دل مي‌دادت

[kalantar48]

حاجی فکر کنم برای اینجا زوده
ولی به هر حال فرصت کنم جواب میدم
تا عزیزان دیگه هم بیان ...
پست 4 چرا ویرایش شده؟...بله فضولم

جواب مشاعره:

نوشته اصلی توسط haj_amir

در شگفتم که در اين مدت ايام فراق
برگرفتي ز حريفان دل و دل مي‌دادت

صحبت از دوری و نزدیکی نیست
بعد منزل نبود در سفر روحانی

بیت برای بعدی:

برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاريک می‌بينم شب هجر

[haj_amir]

آن پريشاني شب‌هاي دراز و غم دل
همه در سايه گيسوي نگار آخر شد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسکين داد

پست 4 داشتم برای یکی توضیح می دادم

[kalantar48]

امیر عباس؟
عزیز دل منه استاده

گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود وليک به خون جگر شود

سرم برفت و زمانی به سر نرفت اين کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری ...

[haj_amir]

زير شمشير غمش رقص کنان بايد رفت
کان که شد کشته او نيک سرانجام افتاد

فريب زندگي تلخ داد دايه مرا
ز شکري که به طفلي مرا به کام کشيد