سفرها
ابن عربی تا سن ۳۰ سالگی (۵۹۰ق/۱۱۹۴م) در اشبیلیه به سر برد و در این میان به شهرهای دیگر اسپانیا سفر میکرد.
در اشبیلیه وی با چند تن از شیوخ زمان خود، از جمله ابویحیی صنهاجی ضریر، صالح بربری، ابوعبدالله شرفی و
ابوالحجاج شُبَربُلی
دیدار داشته است. وی میگوید با این ۴ تن که از بزرگان ملامیه (ملامتیه) بودهاند، الفت و همنشینی و دوستی نزدیک داشته
است. ابن عربی به ایشان در الدرة الفاخرة پرداخته است (الفتوحات، ۱/۲۰۶). وی از «ملامتیان» سخت ستایش میکند و ایشان
را مردانی مینامد که در ولایت به بالاترین درجات آن رسیدهاند و بالاتر از درجة ایشان تنها درجة پیامبری است.در جای دیگری در
بارة ملامتیان میگوید که اگر مقام و منزلت ایشان نزد خدا بر انسانها آشکار میشد، آدمیان آنان را به جای خدایان میگرفتند.ابن
عربی در ۵۹۰ق اندلس را ترک گفت و به شمال آفریقا سفر کرد. در آن سال وی را در تلمسان مییابیم که در آنجا پیامبر(ص) را در
خواب میبیند.در همان سال وی به تونس میرود و در آنجا با ابومحمد عبدالعزیز بن ابوبکر بن قرشی مهدوی (د ۶۲۱ق/۱۲۲۴م)
آشنا میشود که از آن پس دوست نزدیک وی بوده است. ابن عربی بعدها خطبة کتاب فتوحات خود را به وی اهدا
میکند و در ۶۰۰ق/۱۲۰۳م، در مکه، رسالة روح القدس را به نام وی مینویسد و نیز نوشتن کتاب انشاء الدوائر، را
در ۵۹۸ق در تونس، در خانة وی آغاز میکند (الفتوحات، ۱/۹، ۹۸، ۱۲۰، روح القدس، ۱۹).
در ۵۹۱ق ابن عربی در شهر فاس بوده است (الفتوحات، ۴/۲۲۰، ۵۴۱). در ۵۹۲ق به اشبیلیه بازگشته و در آنجا به سر برده است
(همان، ۱/۳۲). در ۵۹۳ق در فاس با عبدالله بن استاذ موروری دیدار کرده است. ابن عربی از وی با عنوان «قطب
المتوکلین» یاد میکند و او را یکی از اولیاء «اهل الله» میداند (همان، ۴/۷۶، ۱/۶۶۶). در ۵۹۴ق نیز ابن عربی در
فاس بوده و خداوند در آنجا «خاتم محمدی» را به وی شناسانده و علامت او را به ابن عربی نشان داده است، ولی نام
او را نمیآورد (همان، ۳/۵۱۴، ۴/۵۴۹).
در ۵۹۵ ق ابن عربی در شهر المریه۱ در اندلس بوده و در رمضان آن سال کتاب مواقع النجوم را در ۱۱ روز نوشته بوده
است که به گفتة خودش آن را در پی یک فرمان الهی نوشته و آن کتاب «خواننده را از استاد بینیاز میکند، بلکه
استاد نیازمند آن است». وی در همین سال در شهر غرناطه بوده و با شیخ خود ابومحمد عبدالله شکار دیدار داشته
است (همان، ۱/۱۸۷). نیز در همین سال
ابن عربی را در زادگاهش مرسیه مییابیم (همان، ۱/۷۰۸). وی در ۵۹۷ق در مراکش بوده و در محرم آن سال به
«مقام القربة» رسیده بوده است (همان، ۲/۲۶۰-۲۶۱) و در همان سال به او الهام شده بوده است که به سوی «مشرق» روانه شود (همان، ۲/۴۳۶).
در ۵۹۸ق ابن عربی در تونس بوده و در خانة عبدالعزیز مهدوی به سر میبرده است (همان، ۱/۹۸). در همین سال وی با ابوعبدالله
ابن جنید قَبَرفیقی (از نواحی رُنده در جنوب اندلس) که از شیوخ طائفه و معتزلی مذهب بوده است، دیدار کرده و با وی مباحثاتی
داشته و سرانجام او را از نظریة «خلق افعال از سوی انسانها» منصرف کرده بوده است (همان، ۲/۱۸۲، ۳/۴۵)؛ وی همچنین در
همان سال در بیتالمقدس بوده و از آنجا پیاده روانة مکه گردیده است (همو، روح القدس، ۹۲-۹۳) و پس از رمضان همان سال وارد
مکه شده و به خدمت شیخ مکینالدین ابوشجاع زاهر بن رستم بن ابی الرجاء اصفهانی رسیده و شیفتة دختر وی به نام «نظام»
و ملقب به «عین الشمس» شده است و بعدها دیوان اشعار خود ترجمان الاشواق را به نام و برای او سروده است (نک: ترجمان
الاشواق، ۷ به بعد). ابن عربی تا ۶۰۰ق در مکه به سر برده است. در ۶۰۱ق، وی را در موصل مییابیم که با مردی به نام مهذب
ثابت عنتر حلوی که مدعی معارضه با قرآن بوده برخورد داشته است.علی بن عبدالله بن جامع، شیخ ابن عربی در همان شهر
«خرقة خضر» را به او پوشانده بوده است (همان، ۱/۱۸۷). ابن عربی، چنانکه خود میگوید: در مکه، روح مجسم محمد پسر
هارونالرشید خلیفة عباسی را در هنگام طواف کعبه دیده و با وی سخن گفته است. بعضی از یاران ابن عربی نیز در مکه نزد وی
احیاءالعلوم غزالی را میخواندهاند (همان، ۴/۱۲). در همین سال ابن عربی را در بغداد مییابیم که در آنجا برای نخستین بار رسالة
روح القدس را در حضور جمعی از علما میخواند.
یک سال پیش از آن (در ۶۰۰ق)، ابن عربی در مکه با مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی (که بعدها شاگرد برجستة ابن عربی
شد) آشنا شده بود. هنگامی که غیاثالدین کیخسرو اول (حک ۶۰۱ - ۶۰۸ق/ ۱۲۰۵-۱۲۱۱م) فرمانروای قونیه (قلمرو سلجوقیان
روم) شد، نامهای به دوست نزدیکش مجدالدین که در شام بود، نوشت و از وی دعوت کرد که به قونیه بازگردد (ابن بی بی، ۲۵).
مجدالدین در راه بازگشت به قونیه، پس از رسیدن به بغداد، ابن عربی را که در آن هنگام در آن شهر بود، هم سفر خود ساخت و
هر دو در ذیقعدة ۶۰۱ به قونیه رسیدند و کیخسرو مقدم هر دو را بسیار گرامی داشت (همو، ۹۱، ۹۳). به گفتة مقری، کیخسرو
خانهای به بهای ۱۰۰ هزار درهم به ابن عربی هدیه کرده بود. چند روزی پس از آن گدایی از ابن عربی چیزی در راه خدا خواست.
وی گفت: من چیزی جز این خانه ندارم، از آن تو باشد. سپس خانه را به آن گدا بخشید (۲/۱۶۴). ابن عربی در همین سال نیز در
موصل بوده است (ابن عربی، محاضرة الابرار، ۲/۴۱۹). پس از آن او را در ۶۰۲ق در بیتالمقدس (حصریه، ۱۵)، در ۶۰۳ق در مصر
(ابن عربی، الفتوحات، ۱/۴۱۰) و سرانجام در ۶۰۴ق در مکه مییابیم (همان، ۲/۳۷۶). وی در ۶۰۶ق بار دیگر به قونیه رفته و در آنجا
رسالة الانوار فیما یمنح صاحب الخلوة من الاسرار را نوشته بوده است. در ۶۰۸ق ابن عربی بار دیگر در بغداد بوده و در آنجا با صوفی
مشهور شهابالدین ابوحفص عمر بن عَمّویة سهروردی (د ۶۳۲ق/ ۱۲۳۴م) صاحب کتاب عوارف المعارف دیدار داشته است (ابن
عماد، ۵/۱۹۳). از سوی دیگر، ابن عربی در ۶۰۹ق از بغداد نامهای اندرز دهنده و سیاسی برای فرمانروای جدید قونیه عزالدین
کیکاووس فرستاده بود که در آن وی را به سخت گیری با مسیحیان تشویق میکرد. شاید یکی از علتهای نفرت ابن عربی از
مسیحیان، در آن زمان، مصائبی بوده باشد که در همان سالها از سوی مسیحیان در جنگهای صلیبی بر سر مسلمانان آمده بود.
وی مسلمانان را از زیارت بیتالمقدس که در آن زمان در دست صلیبیان بود برحذر میدارد (همان، ۴/۴۶۰). پس از آن ابن عربی را
در ۶۱۰ق یا اندکی پس از آن در حلب مییابیم (یحیی، حاشیه، ۱۴۳). در ۶۱۲ق ابن عربی بار دیگر به آناتولی سفر کرده و در آن
سال در سیواس و ملطیه به سر میبرده است. در رمضان آن سال کیکاووس انطاکیه را محاصره کرده بود. ابن عربی در خواب
میبیند که کیکاووس در نبرد با دشمن پیروز میشود و از ملطیه نامهای با چند بیت شعر برای وی میفرستد و مژدة پیروزی را به
او میدهد. کیکاووس در روز عید فطر، ۲۰ روز پس از رؤیای ابن عربی، در نبرد پیروزی مییابد.در سالهای ۶۱۲ -۶۱۶ق، ابن عربی
ظاهراً در شهر ملطیه در آناتولی به سر میبرده. وی در آنجا طی چند «سماع» برخی از نوشتههای خود، مانند روحالقدس،
ترجمان الاشواق و تاج الرسائل را تأیید کرده است در شهر حلب بوده و کتابهای خود مقام القربة، الفهوانیة و منزل المنازل را
«سماع» کرده است. در ۶۲۰ق/۱۲۲۳م، ابن عربی عزم سفر به دمشق کرد و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید و جز برای سفری
کوتاه به حلب، آنجا را ترک نکرد.وی در این شهر نسخة دوم کتاب بنیادی خود فتوحات را که نوشتن نسخة اول آن را در ۵۹۹ق/۱۲۰۳
در مکه آغاز کرده بود، در ۶۳۶ق به پایان رسانید (ابن عربی، الفتوحات، ۴/۵۵۳). کتاب مهم دیگر ابن عربی فصوص الحکم نیز در
همان شهر دمشق نوشته شده بود.
دوران زندگانی ابن عربی در دمشق، دوران شکوفایی و آفرینش فکری و روحی وی به شمار میرود. فرمانروایان آن دوران که وی را
گرامی میداشته و به او ارادت میورزیدهاند، اینانند: الملک العادل اول، ابوبکر محمد بن ایوب، سیفالدین (د ۶۱۵ق/۱۲۱۸م)، برادر
صلاحالدین ایوبی و فرزند او الملک الاشرف (د ۶۳۵ق/۱۲۳۴م) در دمشق و الملکالظاهر، غازی (د۶۱۳ق/۱۲۱۶م) دومین فرزند
صلاحالدین فرمانروای حلب. ابن عربی بسیار مورد اعتمادِ الملکالظاهر بوده و نزد وی شفاعتها میکرده و شکایات و درخواستهای
مردم را به آگاهی او میرسانده و سلطان نیز گاه از برخی فقیهان زمانش نزد ابن عربی شکایت میکرده است (برای نمونه، نک:
همان، ۴/۵۳۹، نیز ۳/۶۹ -۷۰). ابن عربی در ۲۸ ربیعالثانی ۶۳۸ق/۱۶ نوامبر ۱۲۴۰م در دمشق، در خانة قاضی محییالدین ابن زکی
در ۷۸ سالگی درگذشت و در دامنة جبل قاسیون، در مقبرة خانوادگی ابن زکی به خاک سپرده شد. آرامگاه او هم اکنون نیز در
دمشق زیارتگاه است. ابن عربی چند همسر داشته است که از آن میان، چنانکه دیدیم، مریم دختر محمد بن عبدون و فاطمه دختر
یونس بن یوسف شناخته شدهاند. وی از فاطمه دو پسر داشته است به نامهای سعدالدین (۶۱۸ -۶۵۶ق/۱۲۲۱- ۱۲۸۵م) و
عماالدین محمد (د ۶۶۷ ق/۱۲۶۹م). سعدالدین شعر نیکو میسروده و دیوانی هم داشته است (مقری، ۲/۱۷۰، ۱۷۲). ابن عربی
از دختر خود به نام زینب نیز یاد میکند (الفتوحات، ۴/۱۱۷). در برخی منابع آمده است که ابن عربی، پس از مرگ شیخ مجدالدین
اسحاق با همسر وی، مادر صدرالدین قونوی، ازدواج کرده است (قاری بغدادی، ۳۵، به نقل از ابوالحسن خزرجی). در تأیید یا رد این
گزارش هیچ مأخذ دیگری در دست نیست. اما این نکته روشن است که خود ابن عربی و نیز صدرالدین قونوی که سالها شاگرد وی
از یاران نزدیکش بوده است، در این باره چیزی نگفتهاند.