بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-02-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اشعار حماسی

روده اي از خانم توران بهرامي ( شهرياري )
برگرفته از كتاب ديوان توران



كنون گويمت رويدادي دگر
زتاريخ ديرين اين بوم و بر
چو اسكندر آمد به ملك كيان
يكي گرد فرمانده قهرمان
به ايرانيان داد درس وطن
در اين ره گذشت از سرو جان و تن
كه فرزند نام آور ميهن است
مر آن شير دل آريو برزن است
چو اسكندر آهنگ ايران نمود
همه آگهان را هراسان نمود
جهانگستري فكرو سوداي او
جهانگيري انديشه و رأي او
چو موج شتابنده مي راند پيش
بشد كار دارا به سختي پريش
سرانجام دارا در آمد زپا
از اين بار شد پشت ايران دوتا
بسي شهر ها را سكندر گشود
به جز پارس ، چون راه دشوار بود
گذرگاه او تنگه اي بود تنگ
دو سويش همه صخره و كوه و سنگ
همه سنگ ها بود ره ناپذير
همه صخره هايش كهن سال و پير
در آن تنگه سردار ايران سپاه
بر اسكندر و لشكرش بست راه
چو كوهي سر افراشت بر آسمان
كه تا ره بود بسته بر دشمنان
پس از روزها پايداري و جنگ
پس از هفته ها كارزار و درنگ
سكندر نيارست از آن ره گذشت
بكارش فرومانه و در مانده گشت
سرانجام فكري سكندر نمود
پي چاره تدبير ديگر نمود
بگفتا به سردار ايران سپاه
كه بگذر زپيكار و بگشاي راه
ببخشم ترا بر همه مهتري
از اين پس تو سردار اسكندري
ولي آريو برزن پاكدل
پي پاس اين خاك و اين آب و گل
به اسكندر از خشم پاسخ نداد
چو كوهي فراروي او ايستاد
سرانجام ، نابخرد گمرهي
به دشمن نشان داد ، ديگر رهي
چو اسكندر از تنگه آمد فراز
زنو آريوبرزن چاره ساز
گران پا تر از صخره هاي بلند

بپا ايستاد اندر آن ، تنگ ، بند
بدينگونه ره بر سكندر ببست
بر او آشكار و مسلم شكست
بدانست جز مرگ در پيش نيست
و را تا عدم يك قدم بيش نيست
چو نزديك شد لحظه واپسين
به ميدان آورد گفت اين چنين :
(( بدان اي سكندر پس از مرگ من
پس از ريزش آخرين برگ من
تواني گشايي در پارس را
نهي بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و كاخ شاهنشهان
قدم چون نهي بادگر همرهان
مبادا شوي غره از خويشتن
كه ايران بسي پرورد همچو من
چو اسكندر اين جانفشاني بديد
سر انگشت حيرت به دندان گزيد
به آهستگي گفت با خويشتن
كه اينست مفهوم عشق وطن
اگر چند آن آريا مرد گرد
پي پاس ايران زمين ، جان سپرد
ولي داد درسي به ايرانيان
كه در راه ايران چه سهل است جان !))
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها