بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > سینمای جهان

سینمای جهان در این بخش به آثار سینمای خارجی و اخبار مربوط به آنها میپردازیم

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 05-29-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض پیر پائولو پازولینی، فیلمسازی فیلسوف و مولف


پیر پائولو پازولینی، 5 مارچ 1922 در بولونیای ایتالیا، که ذاتا چپ گرا ترین شهر ایتالیاست، به دنیا آمد. وی فرزند ستوانی از ارتش ایتالیا به نام کارلو آلبرتو، که به خاطر نجات زندگی موسولینی شهرت یافت و یک معلم مدرسه ابتدایی به نام سوزانا کلوزی بود. خانواده پائولو در 1923 به کونگلیانو و دو سال بعد به بلونو، جایی که پسر دیگر خانواده، گایدآلبرتو، به دنیا آمد هجرت کردند. در 1926، پدر پازولینی به خاطر بدهی های قمار بازداشت شد. و مادرش به خانه پدری خود در کاسارسا دلا دلیزیا، در ناحیه ی فریولی رفت. پازولینی در هفت سالگی نوشتن شعر را با الهام از طبیعت زیبای کاسارسا آغاز کرد. یکی از اولین مشوق های او کار آرتور ریمباد بود. در 1933 پدرش به کرمونا و سپس به اسکاندیانو و رجیو امیلیا منتقل شد. پازولینی وفق پیدا کردن با این تغییرات با وجود گسترش مطالعه شعر و ادبیات(از اشخاصی چون داستایوفسکی، تولستوی، شکسپیر، کولریج و نووالیس) و رها کردن مناطق مورد علاقه اش طی سالیان اخیر را مشکل می دید. در دبیرستان رجیو امیلیا، پائولو اولین دوست واقعی خود، لوچیانو سرا، را یافت. این دو یکدیگر را مجدا در بولونیا، جاییکه پازولینی هفت سال را برای تکمیل دوره دبیرستان گذراند، ملاقات کردند؛ در اینجا بود که وی علایق جدیدی از جمله فوتبل پیدا کرد. پائولوی جوان با دیگر دوستانش از جمله، ارمس پارینی، فرانکو فارولفی و الیو ملی انجمنی مختص مباحثات ادبیاتی به را انداختند. پازولینی در 1939 فارق التحصیل شد و به کالج ادبیات دانشگاه بولونیا وارد گشت. طی این دوره به طور همزمان موضوعات دیگری ماانند زبان شناسی، زیبایی شناسی و هنرهای تلمیحی را آموخت.وی همچنین به انجمن سینمای محلی رفت و آمد می کرد. پازولینی همیشه برای دوستانش سمبل قدرت و مردانگی بود و رنج های درونی خود را کاملا مستور می ساخت. او حتی در پرورش دولتی فاشیست و مسابقات ورزشی شرکت می کرد.

در 1941 همراه فرانچسکو لئونتی، روبرتو روورسي و سایرین، تلاشی برای انتشار یک مجله شعر را آغاز نمود، که به دلیل کمبود کاغذ با شکست روبرو شد. شعرهای این دوره پازولینی با قطعاتی به زبان فریولی، که در سرزمین مادر خورد آموخته بود، شروع شد. بعد از تابستان 1941 در کاسارسا، پازولینی با هزینه شخصی مجموعه ای از اشعار خود به زبان فریولی، به نام Versia Casarsa، را منتشر نمود. مجموعه وی از سوی روشنفکران و منتقدانی همچون جانفرانکو کونتینی، آلفونسو گتو و آنتونیو روسی مورد توجه و قدردانی قرار گرفت. نقاشی های او نیز با استقبال روبرو شد. پازولینی به طور همزمان سردبیری مجله ستاچیو را در اختیار داشت، ولی به دلیل درگیری با مدیر مسئول مجله که طرفدار رژیم فاشیستی بود، این کار را رها کرد. پائولو در سفرش به آلمان آثار فرهنگ ایتالیایی را در اوضاع ایالتی آنجا مشاهده نمود.این تجربیات باعث شد پازولینی در عقاید خود در رابطه با سیاست های فرهنگ سازی فاشیسم تجدید نظر کند و به تدریج در موضع کمونیست قرار گیرد. در 1942، خانواده وی که به کاسارسا پناه آورده بودند، آنجا را مکانی آرام برای اقامت تا پایان جنگ یافتند. در آنجا پازولینی برای اولین بار با تشویش حاصل از غرایض جنسی، که آن را در دوران بلوغ سرکوب کرده بود روبرو شد؛ که خود در این باره می گوید:"یک تشویش مبهم، با تصویری نامشخص و بی کلام در گیجگاهم می تپد و مرا منگ می کند."
چند هفته قبل از صلح 8 سپتامبر، وی برای جنگ جهانی دوم اعزام گشت، و توسط آلمان ها اسیر شد. هر چند که توانست با لباس مبدل یک کشاورز روستایی نجات پیدا کند و راهش را به سوی کاسارسا بیاید. در اینجا او به گروهی جوان از طرفداران زبان فریولی پیوست، که قصد داشتند این زبان را به زبان رسمی ناحیه ی اودین(Udine) تبدیل نمایند. از می 1944 آن ها انتشار مجله ای به نام Stroligùt di cà da l'agaرا آغاز کردند. در این زمان کاسارسا درگیر حملات هوایی و نام نویسی اجباری برای فعالیت های پارتیزانی توسط جمهوری دموکراتیک ایتالیا بود. پازولینی سعی می نمود از این رویدادها دور بماند و در کنار مادرش به دانش اموزان مقیم پوردنونه و اودین که جنگ آن ها را از تحصیل محروم گردانیده بود، تدریس کند. وی اولین عشق همجنس گرایانه خود را نسبت به یکی از دانش آموزانش، درست زمانی که یک دختر مدرسه ای اسلوونیایی به نام پینا کالک، عاشق پائولو شده بود، تجربه کرد. این موقعیت پیچیده احساسی با کشته شدن برادرش، گایدو، در 12 فوریه ی 1945 در یک پناهگاه به یک خاطره تراژیک برای پائولو تبدیل شد. شش روز بعد آکادمی زبان فریولی به وجود آمد. در همان سال پازولینی به انجمن مستقل فریولی نیز پیوست و با پایان نامه ای درباره کارهای جیووانی پاسکولی فارق التحصیل شد.
در 1946 مجموعه ای کوچک از شعر های پازولینی به نام خاطرات روزانه(I Diarii) توسط آکادمی منتشر شد. وی در اکتبر سفری دریایی به رم داشت و در می بعد او دست نوشته هایی در مدارس قدیمی به نام Quaderni Rossi را آغاز کرد که کتاب های تمرینی در جلد قرمز بودند. پازولینی درام خود، II Cappellano، به زبان ایتالیایی و همچنین مجموعه جدید شعر خود، اشک ها، را تکمیل کرد، که مجددا توسط آکادمی به چاپ رسید. در 26 ژانویه 1947 پازولینی اظهاراتی ستیزجویانه در صفحه نخست روزنامه ی Libertà، به این مضمون نوشت:"به عقیده ما تنها کمونیسم می تواند فرهنگ جدیدی به وجود آورد."این بحث تا حدودی به این دلیل بود که وی هنوز عضو حزب کمونیست های ایتالیایی(PCI) نشده بود. پائولو همچنین قصد داشت، فعالیت های آکادمی را به دیگر زبان های ادبیات عاشقانه توسعه دهد و با شاعر تبعیدی کاتالان کارلز کاردو آشنا شود. پس از پیوستن به PCI، چندین نمایش ساخت و در می 1949 به همایش صلح در پاریس دعوت شد. با مشاهده درگیری مردم و روستاییان و برخورد آشکار پلیس ایتالیا، وی نوشتن اولین رمان خود را آغاز کرد. در اکتبر همان سال، پازولینی به فساد و انحراف اطفال و اعمال شهوت انگیز در محل های عمومی متهم گشت و به همین دلیل از حزب کمونیست بخش اودین اخراج شد؛ هر چند او را از تمامی اتهامات تبرئه کردند. پائولو همچنین شغل تدریسی که سال گذشته در والواسونه(Valvasone) گرفته بود، از دست داد. زندگی در شرایط سخت باعث شد در ژانویه ی 1950 پازولینی همراه مادرش به رم مهاجرت کند. بعدها پازولینی این دوره زندگی خود را سخت توصیف کرده و گفت:"من در شرایطی از حومه فریول به رم آمدم، که چند سال بیکار بودم. همه مرا از خود می راندند. تا آنجا که ترس از زندگی مرا از همه چیز جدا کرده بود."
پازولینی به جای کمک خواستن از سایر نویسندگان، ترجیح داد را خود را بپیماید. او شغلی به عنوان یک کارگر در استودیوی Cinecittà یافت و کتاب های خود را به دستفروشان می فروخت. سر انجام به کمک شعر Vittorio Clemente ، به عنوان یک معلم در سیامپینو، در حومه پایتخت استخدام شد. در این سال ها پازولینی به جای مناظر فریولی از حومه شهر رم الهام می گرفت و در این زمان اثر بدنام بورگاته(Borgate)، مهاجر کارگر و بیچاره ای که در شرایط اجتماعی و بهداشتی اغلب وحشتناک زندگی می کرد، شکل گرفت. در 1954 پازولینی که اکنون برای بخش ادبی رادیوی ایالتی ایتالیا کار می کرد، شغل تدریس خود را رها نموده و به مجله ی مونتورده(Montverde quarter) نقل مکان کرده و اولین مجموعه مهم شعر با لهجه خود،La meglio gioventù ، را انتشار داد. اولین رمان وی، پسران زندگی(Ragazzi di vita)، در 1955 منتشر شد. این اثر موفقیت شایانی کسب نمود، اما با واکنش منفی تشکل PCI و مهمتر از آن دولت ایتالیا که حتی دادخواستی علیه پازولینی و ویراستا اثر، گارزانتی(Garzanti)، تنظیم نمود، مواجه شد. گرچه کاملا از هر اتهامی مبرا گشت، اما قربانی مناسبی برای حمله، به خصوص توسط نشریه تبلوید(Tabloid) شد. در 1957 همراه سرجیو چیتی(Sergio Citti) در ساخت فیلم Le Notti di Cabiria فدریکو فلینی را در نوشتن دیالوگ بخش هایی به لهجه رومی یاری کردند. پازولینی در 1960 در فیلم II gobo به عنوان یک بازیگر نقش آفرینی نمود. اولین فیلم وی به عنوان کارگردان و نمایشنامه نویس،گدا(Accattone)، در 1961، در محله های حاشیه رم ساخته شد.این اثر نمایش تند زندگی یک دلال محبتف در محله های کثیف و پست رم، شور و حرارت بسیاری ایجاد کرد و جنجال و رسوایی جدیدی برای وی محسوب می شد. در 1963 بخاطر همکاری در اپیزودی La Ricotta، شامل فیلم پیوسته Ro.Go.Pa.G و کفر آمیز مطرح شدن آن بازداشت شد و پس اعمال حکم تعلیق وی در حمله به دولیت ایالتی ایتالیا بسیار کوشید. پیش بینی می شد که فیلم بعدی وی، انجیل سنت متیو(Vangelo secondo Matteo, Il:1964)، که داستانی کاملا رئال با ظاهری برهنه و روشن از انجیل را نشان می داد، اعتراض مشابهی به دنبال داشته باشد؛اما به واقع این اثر به عنوان یکی از صادقانه ترین تصاویر مسیح بر پرده سینما مورد تحسین قرار گرفت. وی با اصالت ایتالیایی خودف به شکلی کنایه دار قداست St. Mathew را رد کرد. در این دوره پازولینی مکررا به مسافرت های خارج از کشور می رفت. در 1961 همراه السا مورانته(Elsa Morante) و آلبرتو موراویا(Alberto Moravia)، به هند (جاییکه 7 سال بعد دوباره به آنجا رفت)، در 1962 به سودان و کنیا، در 1963 به غنا، نیجریه، گینه، اردن و فلسطین جاییکه مستندی به نام Sopralluoaghi in Palestina را فیلمبرداری کرد) و در 1970 دوباره به آفریقا سفر کرد و در آنجا مستند Appunti per un Orestiade Africana را فیلم برداری نمود.
برای پازولینی اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، دوره منازعه دانش آموزی بود. وی همچنین محرک های ایدئولوژی دانش آموزان را که طبیعتا از نظر اهمیت در رده های بعدی انقلاب قرار داشت و در اهداف انقلابی گم شده بود، را پذیرفت. در رابطه با جنگ
Valle Giulia که در مارچ 1968در رم رخ داد، پازولینی اعلان نمود که دلش بیشتر برای پلیس ها می سوزد، که فرزندان خانواده های فقیرند، حال آنکه ستیزه جویان نماینده دسته ای به نام بال چپ فاشیسم به حساب می آمدند. فیلم آن سال پائولو،Teorema، در فستیوال فیلم سالیانه Venice در آب و هوایی گرم شرکت کرد. که پازولینی توسط داوران که خود کارگردان ها بودند، بالاترین امتیاز را کسب نمود. در 1970 پازولینی قصری قدیمی نزدیک ویتربو(Viterbo)، در چند کیلومتری رم، جاییکه او نوشتن آخرین رمان ناتمام خود،نفت(Petrolio)، را آغاز کرد، خرید. در 1972 وی با ساخت مستند 12 دسامبر، در باره بمب گذاری میدان فونتانا، در انجمن چپ گرای افراطی Lotta Continua، عضو شد. در سال بعد وی به روزنامه شهیر ایتالیایی II Corriere della Sera پیوست. در اوایل 1975 گارزانتی مجموعه مقالات انتقادی، نوشته های کشتی دزدان دریایی(Scritti Corsari)، از پازولینی را منتشر کرد. بطور کلی پازولینی شهرت همراه بدنامی را بسیار پیش از ورود به صنعت سینما به دست آورد.شعر منتشر شده ی وی در 19 سالگی و همچنین مقاله ها و داستان های بی شمار وی قبل از اولین نمایش تلویزیونی او در 1954، پائولو را مطح ساخته بود. دوره فیلم های پازولینی به شکلی متناوب و ممتاز، با ظاهری منحصر به فرد اغلب با اقتباسی رسوایی آور از متن داستان های کلاسیک، شامل Edipo re : 1967(پادشاه افسانه ای یونان)، Decameron, Il : 1971، Racconti di Canterbury, I : 1972(افسانه های کانتر بری) و Fiore delle mille e una notte, Il : 1974(شب های عربی: هزار و یک شب)، به همراه کارهای اغلب شخصی وی که بیان کننده نگاه هم ستیز گرایانه ی پازولینی به مارکسیزم، الحاد،فاشیزم و همجنس گرایی که از آن ها می توان به Teorema :1968(قاعده) و آخرین ساخته بد نام و به ظاهر کثیف وی Salò o le 120 giornate di Sodoma : 1975(سالو یا 120 سال لواط)، یک امتزاج شوم و بی رحمانه ی فاشیسم بنیتو موسولینی(Benito Mussolini) و حکومت و مرزبانی سادیسمیک(Marquis de Sade) که برای چندین سال در ایتالیا و بسیاری از کشورهای دیگر تحریم و قدغن بود، اشاره کرد. پازولینی در 2 نوامبر 1975 در ساحل اوستیا (Ostia)، مدت کوتاهی پس از تکمیل سالو، در نزدیکی رم، در مکانی مشابه یکی از رمان هایش در گذشت و در کسارسا، در فریولی مورد علاقه اش به خاک سپرده شد. در قبر، وی پیراهن تیم ملی بازیگران ایتالیا، که تیم فوتبال خیریه ای با بنیان گذاری پازولینی بود، به تن داشت. وی به طرز وحشیانه ای با چند بار عبور ماشین شخصی خود از روی بدنش کشته شد. جوزپه پلوزی(Giuseppe Pelosi)، کلاهبردار 17 ساله دستگیر شده و به قتل پازولینی اعتراف نمود. در 7 می 2005، وی اعترافات خود را رد کرده و ادعا نمود، که چند مرد ناشناس پازولینی را به قتل رسانده اند. او از سه غریبه با لهجه جنوبی ایتالیا، حرف زد که پازولینی را کمونیست کثیف خطاب می کرده اند. جوزپه تهدید به خشونت علیه خانواده اش را دلیل اعترافات اسبق خود عنوان کرده است. تحقیقات در مورد قتل پازولینی پس از تکذیب اعترافات گذشته پلوزی از سر گرفته شده است. قتل وی هنوز در حاله ای از ابهام باقی مانده است. برخی تناقض ها در اظهارات پلوزی، مداخله عجیب سرویس اطلاعاتی ایتالیا حین تحقیقات و بعضی کمبودها در وابستگی قسمت های مختلف پرونده در دادرسی، تعدادی از دوستان پازولینی(به خصوص Laura Betti بازیگر زن) را به این نکته بدگمان کرده است که قتل وی دستور دولتی بوده است. یک مصاحبه با دوست پازولینی، اوریانا فالاچی(Oriana Fallaci)، در مجله Europeo، بی کفایتی محققین را مطرح کرده است. سرنخ های زیادی نشان می دهد که حداقل پلوزی به تنهایی پازولینی را نکشته است. و به واقع پازولینی در چند ماه آخر زندگی سیاستمداران مختلفی را ملاقات نمود و به آن ها گوشزد کرد که از اسرار وخیم و مهمی مطلع است. در پی اظهارات می 2005 پلوزی، پلیس رم پرونده قتل پازولینی را دوباره گشوده است. همچنین قضات، عناصر نا مطمئن جدیدی را مامور این پرونده کرده اند.پازولینی در کسارسا، در فریولی مورد علاقه اش به خاک سپرده شد. در قبر، وی پیراهن تیم ملی بازیگران ایتالیا، که تیم فوتبال خیریه ای با بنیان گذاری پازولینی بود، به تن داشت. در سال 2005 شواهدی مبنی بر اینکه یک اخاذ پازولینی را کشته است، یافت شد. شهادت دوست پازولینی سرجیو چیتی(Sergio Citti) بیان می کند که چند حلقه از فیلم سالو دزدیده شده بود و پازولینی قصد داشت دزدان را، پس از دیداری در استکهلم، در 2 نوامبر 1975، ملاقات نماید. همچنین پازولینی به اطرافیانش گفته بود که می داند به زودی توسط مافیا به قتل خواهد رسید. کمی پس از آجسد پازولینی در اوستیا، خارج از رم پیدا شد. در سی امین سالگرد مرگ وی(2005)، انیمیشنی به نام رویای پازولینی، توسط ماریو ورگر(Mario verger) با عباراتی از آثار پازولینی از جمله Mamma Roma، Uccellacci e Uccellin، La Terra vista dalla Luna و در نهایت شرحی از قتل در اوستیا ساخته شد. پازولینی مردی متفاوت، با عقاید به ظاهر تاریک، که با نگاه اول ساخته های وی بیننده را متاثر خواهد ساخت. تلخی های زندگی روزمره را، آمیخته با عقاید خود، کاملا بی پروا و جسورانه طوری نمایان می سازد که انکار آن بی فایده است. خصوصیات سینمای ایتالیا کاملا در ساخته هایش هویداست. خیلی ها سالو را عامل قتل وی می دانند. فیلمی چند اپیزودی و مرتبط، که سبک زندگی نشان داده شده در آن شاید همان است که بشریت در آن دست و پا می زند و در روزمرگی نادیده می انگارد. هر صحنه از فیلم غم را به بیننده منتقل می نماید. در فیلم دکامرون کاملا روشن عادات و افکار پلید بشریت را در قالبی رئال، به تصویر کشیده است. نحوه ساخت و فلسفه خاص زندگی پازولینی، جای تامل فراوان دارد. فیلم هایش را می توان بارها دید و هر بار طوری دیگر تفسیر نمود. شاید او آنقدرها هم منفی فکر نمی کرد و تنها واقعیات اطراف و درون بشریت را طوری به وی یادآوری می کرد، که پذیرش آن برای انسان خیلی ساده نیست


فیلم شناسی (کارگردان)
سالو یا 120 سال لواط (1975) / شب های عربی یا هزار و یک شب (1974) / شکل های سرزمین پازولینی (1974) / افسانه های کانتر بری (1972) / دوازده دسامبر 1972 (1972) ناتمام / دکامرون (1971) / یادداشت هایی برای کوهستان آفریقایی (1970) / یادداشت هایی بر عشق کثیف (1970) / مده آ (1969) / خوکدانی (1969) / عشق و نفرت (1969) / قاعده (1968) / یادداشت هایی بر فیلم هندی (1968) / هوس به سبک ایتالیایی (1968) / پادشاه اودیپوس (1967) / افسونگران (1967) / شاهین ها و گنجشک ها (1966) / گذر از فلسطین (1965) / دیدار های عشقانه (1965) / پدر وحشی (1965) / انجیل سنت متیو (1964) / مورا دی سانا (1964) / هاری (1963) / بگذارید از نو بیندیشیم (1963) / ماما روما (1962) / گدا (1961)
فیلم شناسی (نویسنده)
یه سو (1998) / باسن جان وین (1997) / شراکت جرم (1995) / معما (1988) / پاتیل (1981) / زنان...زنان (1981) / سالو یا 120 سال لواط (1975) / شب های عربی یا هزار و یک شب (1974) / شکل های سرزمین پازولینی (1974) / داستان های هرزه (1973) / افسانه های کانتر بری (1972) / دوازده دسامبر 1972 (1972) / دکامرون (1971) / یادداشت هایی برای کوهستان آفریقایی (1970) / اوستیا (1970) / مده آ (1969) / خوکدانی (1969) / عشق و نفرت (1969) / قاعده (1968) / هوس به سبک ایتالیایی (1968) / افسونگران (1967) / شاهین ها و گنجشک ها (1966) / گذر از فلسطین (1965) / دیدار های عشقانه (1965) / انجیل سنت متیو (1964) / هاری (1963) / بگذارید از نو بیندیشیم (1963) / دروگر شوم (1962) / ماما روما (1962) / زندگی خشن (1962) / گدا (1961) / زن در ویترین (1961) / میلانو نه را (1961) / ناقوس آنتونیو (1960) / زندگی شیرین (1960) ناتمام / تصادف 8 دسامبر (1960) / از بالای لژ رومی یا منتخب از روم یا عشق کار روزانه است (1960) / شب طولانی 1943 یا در 1943 رخ داد (1960) / دختران بد گریه نمی کنند یا در هر خیابانی (1959) / مرگ یک دوست (1959) / شوهران جوان (1958) / شب های کابیریا (1957) / ماریسا (1957) / اسیر در کوهستان (1955) / دختر رودخانه (1955)
فیلم شناسی (بازیگر)
افسانه های کانتر بری (1972) / S.P.Q.R (1972) / دکامرون (1971) / پادشاه اودیپوس (1971) / بکش و دعا کن یا بگذار آن ها بیارامند (1967) / مورا دی سانا (1964) / گوژپشت رم (1960)
فيلم شناسي (فيلمبردار)
پادشاه اودیپوس (1971)
فيلم شناسي (تدوين گر)
هاری (1963)
فيلم شناسي (متفرقه)
افسانه های کانتر بری (1972) سرپرست موسیقی / اوستیا (1970) دستیار کارگردان / مده آ (1969) سرپرست موسیقی
کوتاه و خواندنی:
اگر شما مطمئنید که من بی اعتقادم، پس شما مرا بیش از آنچه در باره خود می دانم می شناسید. شاید من کافر باشم و لی کافری هستم که احساس غربت شدیدی برای ایمان دارد.
نکته ای که بر تمامی آثار من سایه افکنده، تلاش برای زندگی بیشتر است، این صحنه محرومیت که کاسته نمی شود، اما عشق به زندگی را افزایش می دهد.
جوایز و افتخارات:
نامزد جايز بافتا (انجيل سنت متيو / 1968)
برنده جايزه ويژه هيئت داوران كن (قصه هاي هزار و يك شب / 1974)
نامزد دريافت نخل طلايي كن (قصه هاي هزار و يك شب / 1974)
نامزد دريافت نخل طلايي كن (شاهين ها و گنجشك ها / 1966)
برنده جايزه بهترين فيلمنامه از فستيوال فيلم كن (شوهران جوان / 1958)
برنده خرس طلايي برلين (افسانه كانتربري / 1972)
برنده خرس نقره اي برلين (دكامرون / 1971)
نامزد دريافت خرس طلايي برلين (دكامرون / 1971)
نامزد دريافت خرس طلايي برلين (عشق و نفرت / 1969)
نامزد دريافت شير طلايي ونيز (قاعده / 1968)
نامزد دريافت شير طلايي ونيز (پادشاه اديپوس / 1967)
برنده جايزه OCIC از جشنواره ونيز (انجيل سنت متيو / 1964)
برنده جايزه ويژه هيئت داوران از جشنواره ونيز (انجيل سنت متيو / 1964)
نامزد دريافت شير طلايي ونيز (انجيل سنت متيو / 1964)
نامزد دريافت شير طلايي ونيز (ماما روما / 1962)
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها