مشاعره سنتی

[parisun]

بر خاک بخواب نازنین تختی نیست
آواره شدن حکایت سختی نیست
از پاکی اشکهای خود فهمیدم
لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

[MAHDI]

تا خنده گیرد از تک آن لنگ برق را
و اندر شفاعت آید آن رعد خوش خطاب

[parisun]

به کوی میکده یارب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهدو ساقی و شمع و مشعله بود

[MAHDI]

در بن دریا به تک آب تلخ
در طلب گوهر رعنا خوشست

[parisun]

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شدقسم به شب نمیدانم

[MAHDI]

مرغ دلم باز پریدن گرفت
طوطی جان قند چریدن گرفت

[parisun]

تا سایه ی مبارکت افتاد بر سرم
دولت غلام من شدواقبال چاکرم

[MAHDI]

مرا در سایه ات ای کعبه جان
به هر مسجد ز خورشیدست محراب

[parisun]

بوی خوش تو هر که زباد صبا شنید
از یار آشنا سخن اشنا شنید

[parisun]

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا تن بیمارو دل بی طاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم