بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی

منتخبی از غزلیات فروغی بسطامی



1
صف مژگان تو بشکست چنان دل ها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را

2
به جان تا شوق جانان است ما را
چه آتش ها که بر جان است ما را

3
کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نھفته که پیدا کنم تو را

4
گر در شمار آرم شبی نام شھیدان تو را
فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

5
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را

6
دوش به خواب دیده ام روی ندیده ی تو را
وز مژه آب داده ام باغ نچیده ی تو را

7
میفشان جعد عنبر فام را
ببین دلھای بی آرام خود را

8
چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
مگر به دامن محشر برند مست مرا

9
شد وقت مرگ نوش لبی هم نشین مرا
عمر دوباره شد نفس واپسین مرا


10
ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا
تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا










__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 06-17-2010 در ساعت 05:54 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


11
به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را
که تا هستیم بشناسیم از کافر مسلمان را

12
دادیم به یک جلوه ی رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را

13
در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را

14
دی به رهش فکنده ام طفل سرشک دیده را
در کف دایه داده ام کودک نورسیده را

15
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را

16
نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را
نه روز روشنی از پی شب سیاهی را

17
هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا

18
تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما

19
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

20
ای زلف تو بر هم زن فرزانگی ما
وین سلسله سرمای هی دیوانگی ما






__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


21
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

22
اولم رام نمودی به دل آرام یها
آخرم سوختی از حسرت ناکامی ها

23
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است

24
بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست
کار من دل سوخته را ساخته برخاست

25
آن که لبش مای هی حلاوت قند است
کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است

26
طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است

27
آن که مرادش تویی از همه جویاتر است
وان که در این جستجو است از همه پویاتر است

28
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

29
بار محبت از همه باری گران تر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوان تر است

30
از دل سخت تو کز سنگ سیه سخ تتر است
می توان یافت که آه دل ما بی اثر است








__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


31
کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است
در دور سپھر آن چه دلم خواست به کام است

32
امشب ز روی مھر ، مھی در سرای ماست
کز یمن مقدمش سر مه زیر پای ماست

33
شیوه ی خوش منظران چھره نشان دادن است
پیشه ی اهل نظر دیدن جان دادن است

34
قاعده ی قد تو فتنه به پا کردن است
مشغله ی زلف تو بستن و واکردن است

35
نخست نغم هی عشاق فصل گل این است
که داغ لال هرخان به ز باغ نسرین است

36
چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست
هر که نظر م یکنی محو تماشای اوست

37
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نھم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

38
درد جانان عین درمان است گویی نیست هست
رنج عشق آسایش جا است گویی نیست هست

39
کفر زلفش رهزن دین است گویی نیست هست
کافری سرمایه اش این است گویی نیست هست


40
ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست
کی خوش تر از این در همه عالم هوسی هست



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


41
هیچ سری نیست که با زلف تو در سودا نیست
هیچ دلی نیست که این سلسله اش در پا نیست

42
از تو ای ترک ختن لعبت چین خوش تر نیست
نقشی از روی تو در روی زمین خوش تر نیست

43
مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست
دل ز خالش برگرفتن خالی از اشکال نیست

44
بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست
خون عشاق تو در ره گذری نیست که نیست

45
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست
عشق اگر خیمه زند ملک جھان این همه نیست

46
من کیم، پروانه ی شمعی که در کاشانه نیست
خانه ام را سوخت بی باکی که او در خانه نیست

47
چندی از صومعه در دیر مغان باید رفت
قدمی چند پی مغبچگان باید رفت

48
یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت
داد خود را زان مه بیدادگر خواهم گرفت

49
کی دل از حلقه ی آن زلف دو تا خواهد رفت
آن که این جا به کمند است کجا خواهد رفت

50
هم به حرم هم به دیر بدر زجا دیدمت
تا نظرم باز شد در همه جا دیدمت


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


51
عھد همه بشکستم در بستن پیمانت
دامن مکش از دستم، دست من و دامانت

52
ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت

53
تا پرده ز صورتش برافتاد
آتش به سرای آذر افتاد

54
دل در اندیشه ی آن زلف گره گیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد

55
دل به ابروی تو ای تازه جوان باید داد
بوسه بر تیغ تو باید زد و جان باید داد

56
لعل تو به سر چشمه ی زمزم نتوان داد
این مھر خدا داده به خاتم نتوان داد

57
روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد
کام دل تنگ من از آن تن گدهان داد

58
همان که چشم تو را طرز دل ربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد

59
هر سر که به سودای خط و خال تو افتد
چون سایه همه عمر به دنبال تو افتد


60
آخر این ناله ی سوزنده اثرها دارد
شب تاریک، فروزنده سحرها دارد



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


61
جھان عشق ندانم چه زیر سر دارد
که زیر هر قدمی یک جھان خطر دارد

62
آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد
اگر انصاف دهد عیش دو عالم دارد

63
هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد

64
کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد
بیاض چھره اش از خون دل نشان دارد

65
چراغی کاین همه پروانه دارد
یقین کز سوز ما پروا ندارد

67
این چه تابی است که آن حلقه ی گیسو دارد
که دل هر دو جھان بسته یک مو دارد

68
غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
نه مملوکی که هر ساعت نظر با مالکی دارد

69
دوش زلف سیھت بنده نوازیھا کرد
دل دیوانه به زنجیر تو بازیھا کرد

70
چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
که به یک جرعه مرا بی خود و لایعقل کرد

71
بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد
پاداش آن جفاها یک ره وفا توان کرد



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


71
بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد
پاداش آن جفاها یک ره وفا توان کرد

72
نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد
نه صبر در فراقش زین بیشتر توان کرد

73
ای خوشا رندی که رو در ساحت می خانه کرد
چاره ی دور فلک از گردش پیمانه کرد

74
نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان م یکرد
مشتری فکر خریداری اش آسان می کرد

75
نرگس مست تو راه دل هشیاران زد
خفته را بین که چسان بر صف بیداران زد

76
چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد
ای بسا فتنه که در دور زمان برخیزد

77
کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد
کو وجودی که ز جان در طلبت سیر نشد

78
زان غنچه دهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد

79
تا حریفان بر در میخان ه ماوا کرده اند
خانه غم را خراب از سیل صھبا کرده اند

80
کاش می داد خدا هر نفسم جانی چند
تا به گام تو می کردم قربانی چند

81
دادن باده حرام است به نادانی چند
کب حیوان نتوان داد به حیوانی چند



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


82
ای خوش آنان که قدم در ره میخانه ی زدند
بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند

83
مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

84
مرا با چشم گریان آفریدند
تو را با لعل خندان آفریدند

85
تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند
کامی از تیغ تو گر نوبت دیگر گیرند

86
دل دیوانه ی من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود

87
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریک تر از موی تو بود

88
گر در آید شب عید از درم آن صبح امید
شب من روز شود یک سر و روزم همه عید

89
بگشا به تبسم لب شیرین شکربار
کز تنگ دهانت به شکر تنگ شود کار

90
من نمی گویم که عاقل باش یا دیوانه باش
گر به جانان آشنایی از جھان بیگانه باش

91
شاهد به کام و شیشه به دست و سبو به دوش
مستانه می رسم ز در پیر می فروش





__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فروغی بسطامی غزلیات فروغی بسطامی


92
خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
پس از پیاله ببوسد دهان دل خواهش

93
دل سپردم به نگه کردن چشم سیھش
ترسم آن مست سیه کار ندارد نگھش

94
رنج بیھوده مکش، گه به حرم گاه به دیر
گنج مقصود بجو از دل ویران هی خویش

95
خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک
برخیز پی جلوه که برداریم از خاک

96
من خراب نگه نرگس شھلای توام
بی خود از باده ی جام و می مینای توام

97
پرده بگشای که من سوخته ی روی توام
حسرت اندوخته ی طلعت نیکوی توام

98
آن که به دیوانگی در غمش افسانه ام
آه که غافل گذشت از دل دیوانه ام

99
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشه ی فردای حسابم


100
در عالم محبت دانی چه کار کردم
بعد از سپردن دل جان را نثار کردم
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها