روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته |
02-21-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تاپیک کلی مهارت های زندگی
تاپیک کلی مهارت های زندگی
در این تاپیک دانستنی های کوتاه و مفید مهارت های کلی زندگی را قرار خواهیم داد....
امیدواریم مفید واقع شود.
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-21-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شوخی بله ، نیش نه
شوخی بله ، نیش نه
روانشناسی شوخی
اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کردهاند نتیجه گرفتهاند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال میکند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخطبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیشبینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخصهای مهارتی اجتماعی مطرح میباشند. افراد احساسی لطیفهها را خندهدارتر درک میکنند و بیشتر میخندند.
شوخی و خنده از بازیهای اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت میکنند از شوخی لذت میبرند. اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر میشود و باعث تخلیه هیجانات منفی میشود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازهای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستینهای غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت میبرند. کلید اصلی اغلب شوخیها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل میشود و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است. مثلا گستاخی و بیپروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر بر روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایعترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادیبخش رویدادهای استرسزا را کم خطر میسازد. همچنین کمک میکند تا با استرسهای اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی میشود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنشها شود.
افراد متعصب لطیفههای جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفههای بیمعنی را ترجیح میدهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت میبرند و از این طریق تنشهای خود را تخلیه میکنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیلهای است برای بیان غیر مستیم دلخوریها و ناراحتیها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمیتوان عنوان کرد.
شوخی در کودکان
کودکان خیلی زود تبسم میکنند. در هفتههای اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در 4 ماهگی میخندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازیهای دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک میباشد.به نظر میرسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد میشود. این کار در شرایطی امکانپذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.
از حدود 18 ماهگی به بعد ، کودکان به بازیهای تخیلی میپردازند. آنها مبالغه گوییها، لافزدنها و ناهمخوانیها را شروع میکنند.
بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.هر چه کودکان بزرگتر میشوند، لطیفههای خندهدار بحثبرانگیزی را پیدا کرده و بعد از شش الی هفت سالگی میتوانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله " تفکر عملیات عینی " پیاژه میرسند. از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد.
در سن سه سالگی میل قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت میکند تا آنها رابخنداند به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل میدهد.کودک 7هفت ساله در حضور دیگران بیشتر میخندد و مخصوصا در جمع خنده همسالانش خندهاش بیشتر میشود. کودک هشت تا ده ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا میکند و از لطیفهها براساس معانی دوگانه آنها لذت میبرد.
اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر میشود و باعث تخلیه هیجانات منفی میشود
شوخی یک کار جدّی است
نادیده گرفتن شوخی و شوخطبعی کار اشتباهی است. میدانید علتش چیست؟ زیرا شوخی میتواند حقایق را روشن سازد، در تفکرات محدود شکاف اندازد و جلال و جبروت فردی را بشکند. شوخی نشان میدهد که ما نمیترسیم. انسانها برای خودشان دیکتاتوری روانشناختی شخصی میسازند و بعد باید تحت آن زندگی کنند. این «زندانهای» شخصی بر پایههای محکم قوانین خشک و فرضیات درست و نادرست بنا میشود، با دیوارهای بلند «باید» و «نباید»، میلههای محکم «کمالگرایی»، قفلهای غیرقابل گشودن «defeatism» ونگهبانهای «خودبینی» و «تکبّر» با وظیفه ثابت «حق با من است».
و این خودبینی تا آنجا میتواند گسترش یابد که شخص، خود را کاملاً برتر از دیگران پندارد. یک شوخی مناسب که در زمان مناسب و توسط فردی مناسب انجام گیرد میتواند به مثابه راه فراری از درک محدود و یک بعدی باشد. و خنده بر طول عمر میافزاید.
چنانچه یک شوخی از مشخصات زیر برخوردار باشد، در مییابیم که شوخی جدی نبوده و استفاده کننده قصد انتقاد و حمله را در سر نداشته است:
• آیا از شوخی برای جهت دهی دوباره به گفتوگو استفاده میشود؟ آیا هدف شخص این بوده ا ست که از پیگیری موضوع خاصی خلاصی یابد؟
• آیا شوخی مرتبط با یک مطلب جدی است؟ آیا از شوخی برای پرهیز از رویارویی استفاده میشود؟
• آیا شوخی شخص همراه با نشانههای عطوفت آمیز و رقت قلب است و فرد بدین واسطه همراهی و همدلی و درک خود را نشان میدهد؟
• آیا شوخی سرپوشی برای حالاتی چون ترس ، سرخوردگی ، حسادت و احساس خشم است؟
• آیا شوخی میتواند معنا و مفهوم تازهای به جریان بحث و گفتوگو ببخشد؟
اشخاصی که از موقعیت زندگی خود راضی هستند و نسبت به موقعیت مادی و اجتماعی خود رضایت خاطر دارند، از شوخی به عنوان چاشنی و مزهی گفتو گو استفاده میکنند. چنین اشخاصی معمولاً از شوخی اغراض خاصی را دنبال نمیکنند. در هر صورت، با ارزیابی کردن دقیق اشکال شوخی میتوانید از اهداف و اغراض ناپیدای اشخاص استفاده کننده از این زبان و وسیله آگاه شده و بدین واسطه بهتر به شخصیت فرد برسید.
شوخی به عنوان یک ابزار آموزشی
شوخی، انتظارات را نقش برآب میکند و شوک خفیفی به وجود میآورد که مردم را به فکر کردن و بررسی فرضیات و تفکرات محدود خود وا میدارد. البته یک شوخی واقعی هرگز نژاد یا مذهب تا حتی خود افراد را مورد سرزنش قرار نمیدهد، بلکه خودپسندی نهفته و دیدگاههای محدود را روشن و آشکار میسازد. شوخی واقعی، عمومیت دارد و حدّ و مرزی نمیشناسد. من به شخصه عاشق شوخیهای فیالبداهه و نوآورانه هستم و به همین خاطر است که زیاد از جوکهای از قبل بستهبندی شده و فکر شده توسط دیگران خوشم نمیآید.
هنر شوخ نبودن
بعضی افراد سعی میکنند از طریق جوکگویی خود را شوخ جلوه دهند. امّا این روش کاهلانهای است زیرا جوکها قرضی هستند. چنین جوکهایی غالباً با وضعیت یا بافتی که جوک گوینده در آن زمان در آن قرار دارد مغایرت دارد و ممکن است باعث ناراحت کردن بعضی از حاضران گردند. امّا شوخی واقعی، کلیّت دارد و «به طور طبیعی» برآمده از وضعیت است. یک آدم شوخ طبع خوب، با به میان انداختن شوخی در یک وضعیت یا مکالمه که شامل «همه» بشود، حسن تفاهم با دیگران را تقویت میکند. نه این که با بیان کردن مصنوعی «یک جوک» سر رشته سخن را به دست بگیرد و خود را به نوعی برتر از دیگران بنماید. اگر میخواهید شما نیز این چنین باشید مطمئن باشید که شوخی شما مرتبط با جریان مباحثاتی که دیگران نیز در آن قرار دارند باشد و بدین ترتیب حس دخالت داشتن آنها را تقویت کنید. این کار باعث تقویت ارتباط شما با دیگران میشود.
سخن آخر
یک روز شخصی از آبراهام لینکلن پرسید: «پای انسان چقدر باید دراز باشد؟» و او این پاسخ معروف را داد: «آنقدر که به زمین برسد!» این نوع شوخی در واقع نوعی «شوک یادگیری» است و محترمانه به شخص میگوید: «این چه سوالی است که میپرسی؟» به نظر من بدترین شوخی آن است که کسی به شما بگوید: «صبر کن تا این را برایت بگویم. از خنده رودهبر خواهی شد.» شوخی فرصتی است برای یادگیری زیرا «غیرمنتظره» است. چه کسی دلش میخواهد تحت فشار قرار داشته باشد که از قبل یک چیز را خندهدار تشخیص دهد؟
بهتر است آدم از پیش نداند که یک چیز خندهدار است و ناگهان متوجه شود. بهترین شوخی آن است که شنونده را همپای خندیدن به فکرکردن وادارد. وقتی شما از شوخطبعی خود استفاده میکنید نشان میدهید که به اندازه کافی آرامش دارید که فکر کنید و نشان میدهید که دارای عقیدهای از خود هستید و ذهنتان فعال است.
منبع : تبیان
ویرایش توسط GolBarg : 02-21-2011 در ساعت 09:28 PM
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-28-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم
مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم
اگر مي خواهيد سال جديد را متفاوت شروع کنيد، اگر مي خواهيد در سال جديد از زندگي بيشتر لذت ببريد و اگر مي خواهيد در روابطتان با ديگران از سال گذشته موفق تر عمل کنيد، پيشنهاد مي کنيم مطلب زير را براي افزايش مهارت هاي ارتباطي خود مطالعه کنيد. واقعيت اين است که ايجاد تنش در روابط انساني امري اجتناب ناپذير است و به خودي خود مشکل نيست بلکه چگونگي روبه رو شدن با آن است که دو نفر را از هم دور يا آن ها را به هم نزديک تر مي کند.
ضعف مهارت هاي ارتباطي، سوءتفاهم، اختلاف نظر و درک نکردن طرف مقابل موجب بروز عصبانيت و ايجاد فاصله بين افراد مي شود و زمينه قطع روابط را فراهم مي کند.
اما نکته مهم اين است که مهارت هاي ارتباطي را مي توان با آموزش و تمرين افزايش داد. بنابراين در سال آينده با به کار بستن چند راهکاري که به نقل از سايت روان شناسي امروز ارائه کرده ايم، سعي کنيد روابط خود را با ديگران تقويت کنيد.
* روي «حال» متمرکز شويد. گاهي اوقات تلاش براي رفع مشکل، آن را بيشتر مي کند. علت هم اين است که وسوسه مي شويد از آزارهايي که قبلا ديده ايد صحبت کنيد و گذشته ها را پيش بکشيد. تلاش مي کنيد مشکل را حل کنيد اما آن را بدتر مي کنيد. در چنين شرايطي مشکل موجود حل نمي شود و بحث پيچيده تر و پردامنه تر مي شود. بنابراين اين بار که خواستيد رفع کدورت کنيد، گذشته را به ميان نياوريد. فقط روي «حال» تمرکز کنيد و از احساس و فهمتان از مشکل صحبت کنيد و به دنبال راه حل بگرديد.
* با دقت گوش کنيد. بيشتر مردم فکر مي کنند به حرف ديگران گوش مي دهند در حالي که مشغول آماده کردن جواب حرف هاي طرف مقابل هستند.
يک گفت وگوي سازنده فقط وقتي شکل مي گيرد که گفتن و شنيدن هر دو به طور کامل تحقق پيدا کند. ممکن است اول غيرطبيعي به نظر برسد اما اين بار سعي کنيد به هنگام صحبت کردن همسرتان به او گوش کنيد. حرف او را قطع نکنيد، حالت دفاعي به خود نگيريد. فقط گوش کنيد و نسبت به حرف هاي او بي تفاوت نباشيد تا بفهمد به او گوش مي دهيد. خواهيد ديد که با شنيدن فعالانه، يکديگر را بهتر درک خواهيد کرد و ميل به شنيدن خود را تقويت کرده ايد.
* به مسائل از ديد او بنگريد. طبيعي است که به هنگام تنش همه ما دوست داريم ديگران حرفمان را تاييد کنند. ديدگاهمان را درباره موضوع مورد مناقشه مطرح مي کنيم و توقع داريم ديگران هم از همان زاويه برخورد کنند. غافل از اين که در اين شيوه خودخواهانه، نظر ديگران گم مي شود و هيچ کس به مقصود نمي رسد. اين بار سعي کنيد نظر ديگران را درک کنيد و خود را جاي ديگران بگذاريد. فقط در اين صورت است که مي توانيد بهتر ديدگاه خود را توضيح دهيد. اگر نتوانستيد موضع طرف مقابل را درک کنيد، از او سوال کنيد تا به نتيجه برسيد.
* با همدردي به انتقاد گوش کنيد. وقتي کسي شروع به انتقاد مي کند، راحت ترين کار جبهه گرفتن است. درست است که شنيدن انتقاد دشوار است و اغلب با احساسات گوينده مبالغه آميز مي شود اما لازم است تحمل شنيدن آن را داشته باشيد و با همدلي با احساسات خشم آلود يا ناراحتي عميق او برخورد کنيد. سعي کنيد به دنبال آن چه در گفته هاي او حقيقت دارد، برويد چون اطلاعات خوبي براي شما دارد.
* مسئوليت پذير باشيد. به عهده گرفتن اشتباهاتي که داشته ايد نشانه قدرت است، نه ضعف. برقراري ارتباط سالم وقتي رخ مي دهد که بپذيريد ممکن است در روابط با ديگران اشتباه کنيد. اين کار مستلزم اين است که بدانيد چه زماني از زير بار مسئوليت شانه خالي مي کنيد و يا آن را گردن شخص ديگري مي اندازيد. مي دانيد که حق نداريد خود يا ديگري را سرزنش کنيد. با خود و ديگران مهربان باشيد تا به صورت منطقي و متعادل به يک راه حل منطقي و قابل اجرا برسيد.
*از «من » استفاده کنيد. به جاي اين که جملاتتان را با «تو» شروع کنيد جملاتتان را با «من » شروع کنيد. درباره افکار و احساسات خودتان حرف بزنيد نه طرف مقابل. گفتن جمله «خيلي ناراحت شدم» اتهام برانگيز، تدافعي وپرخاشگرانه نيست و فقط ناراحتي فرد را از موقعيت آزاردهنده اي که به تنش انجاميده است نشان مي دهد. اغلب جملاتي که با «تو »شروع مي شود سرزنش آميز و اتهام برانگيز است.
*به دنبال کسب توافق باشيد، به جاي تلاش براي برنده شدن در بحث به راه حلي که توقعات همه را برآورده کند، فکر کنيد. اين کار ممکن است تغيير نگرش به موضوع يا پيدا کردن يک راه حل جديد باشد. بهتر است به جاي به کرسي نشاندن حرف خود به قيمت محکوم کردن ديگران فقط به راه حل فکر کنيد. در يک گفت وگوي سازنده هميشه راه حلي وجود دارد که مورد توافق و رضايت طرفين است.
*به خود استراحت دهيد. گاهي اوقات تلاش براي حل يک مشکل با عصباني شدن يکي از طرفين ممکن است به دعوا و جنجال کشيده شود. اگر احساس کرديد ادامه بحث به عصبانيت بيشتر طرف مقابل منجر مي شود، بهتر است بحث را لحظاتي قطع کنيد تا آرامش حکم فرما شود. گاهي اوقات گفت وگوي سازنده يعني دانستن اين که چه موقع بايد موضوع را خاتمه داد.
*تسليم نشويد. درست است که قطع کردن بحث ممکن است ايده خوبي باشد، اما به ياد داشته باشيد که هميشه بايد بحث را تمام کنيد. اگر هر دو طرف به شيوه سازند ه اي با موضوع برخورد کنند، احترام متقابل و تلاش براي درک يکديگر باعث مي شود بتوانند مشکل خود را حل کنند.
*به ياد داشته باشيد که هدف يک گفت وگوي سازنده نه برنده شدن و نه اثبات خود است بلکه رسيدن به توافقي است که دو طرف از آن رضايت داشته باشند. لازم است هنگام گفت وگو احترام هم را نگه داريد حتي اگر حرف ها تلخ و گزنده باشد.
*در هنگام مکالمه به انتقال کامل پيام خود بپردازيد. يک پيام شامل ۴ بخش است. مشاهده که بيان صرف واقعيت است، افکار که نشان دهنده نظر و عقايد شماست، احساسات و نيازها که بيان کننده خواسته شما از طرف مقابل است. به اين مثال که يک پيام کامل است،توجه کنيد: «تعطيلات آخر هفته نزديک است. اميدوارم بتوانيم با هم سينما برويم. دوست دارم وقتي را با هم بگذرانيم». در اين جمله واقعيت، فکري که در ذهن است و احساس و نياز با هم قرار دارد و طرف مقابل کاملا متوجه نياز شما مي شود و بهتر مي تواند با شما همراهي يا همدلي کند. هر قدر بتوانيد حرف هايتان را منطقي تر و بهتر بزنيد، راحت تر خواهيد توانست با طرف مقابل کنار بياييد.
*از احساساتتان به جاي سلاح استفاده نکنيد. سعي کنيد در هنگام گفت وگو احساسات خود را هرچه شفاف تر بيان کنيد. بيان پرخاشگرانه احساسات به شما کمکي نمي کند، اين دو جمله را با هم مقايسه کنيد. «واقعا» ناراحت شدم که چنين حرفي زدي و گفتي من هميشه بي توجهم. «جمله دوم» چطور جرات مي کني به من بگي بي توجه!»
*شفاف صحبت کنيد. وقتي شکايت داريد به طور دقيق بگوييد چه چيزي ناراحت تان کرده است و کلي گويي نکنيد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد.«وقتي ديدم غذاتو نخوردي ناراحت شدم» جمله دوم: «متشکرم که دست پخت من را کنار گذاشتي!» سعي کنيد از خودتان بگوييد و مانع سوءتفاهم شويد نه اين که با جملات خود سوءتفاهم را بيشتر کنيد.
*روي مشکل تمرکز کنيد نه شخص. حمله به شخصيت طرف مقابل در يک گفت وگوي سازنده توجيهي ندارد. شکايت بايد متمرکز بر يک رفتار خاص باشد نه يک شخص. انتقاد بي محابا بيشتر مخرب است تا سازنده، اغلب با سرزنش همراه است و در آن مبالغه صورت مي گيرد، شخصيت طرف مقابل را زير سوال مي برد و اغلب پايان خوشي ندارد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد«تو يک دست و پا چلفتي شلخته اي». جمله دوم: «کاش لباس هايت را از توي اتاق جمع مي کردي، آن وقت خيلي خوشحالم مي کردي».
منبع : روزنامه خراسان
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-24-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پدر؛ خیلی دور خیلی نزدیك
پدر؛ خیلی دور خیلی نزدیك
با شنیدن واژه پدر، اولین كلمه یا جمله ای كه به ذهنتان می رسد را بگویید.»این تصور تا حد زیادی به نوع رابطه شما با پدرتان در گذشته و حال مربوط است. پدر یكی از اركان مهم خانواده است، هر چند ما براساس فرهنگ بومی مان، عادت كرده ایم كه نقش اساسی را در خانواده به مادر بدهیم، اما این نگاه بتدریج به حذف چهره پدر به عنوان ركن خانواده منجر شده و تایید بیش از حد بر نقش اقتصادی پدر، حضور او را در ادبیات خانواده كمرنگ كرده است.
در حالی كه بنابر پژوهش های موجود، پدر تنها نان آور خانواده نیست و هر عملی از جانب او بر جهت گیری رشد شخصیت كودكان اثر می گذارد. حتی گفته می شود كه كودك در دوران جنینی، صدای پدرش را می شنود، آن را می شناسد و به آن واكنش نشان می دهد. چه عاملی باعث شده كه این عضو فعال و تاثیرگذار خانواده در حد تامین كننده وسیله معاش تنزل رتبه پیدا كند و این روزها شاهد ارتباط كمتر فرزندان با پدران باشیم؟
به گفته روان شناسان، كودك در مسیر رشد و شكل گیری شخصیت از افراد زیادی تاثیر می پذیرد. تمام افرادی كه در اطراف وی هستند بر رفتار او اثر می گذارند، اما تاثیر پدر به مراتب از سایر اطرافیان پایدارتر است. حتی برخی روان شناسان رفتار فرزندان را انعكاسی از رفتار پدران دانسته اند و گفته اند، پدران می توانند زمینه رشد یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم كنند.
توصیه به پدران:
دست كم روزی نیم تا یك ساعت با فرزندانتان حرف بزنید درددل و بازی كنید تا یخ ارتباط شما ذوب شود
خیلی از كارشناسان معتقدند هر چند پدر در خانواده صاحب اقتدار است، اما نباید در محیط خانواده ریاست كند، چون این كار باعث ایجاد شكاف بین او و فرزندانش می شود و آنها را از هم دور می كند. اساسا كسی نمی تواند با فردی كه عنوان ریاست دارد به لحاظ روانی و عاطفی نزدیك شود. این همان آفتی است كه از عدم حقوق به جامعه كوچكی به نام خانواده راه یافته و عنوان ریاست پدر بر خانواده، شكاف بین او و اعضای خانواده را تشدید كرده است.
پدران چند شغله و كاهش ارتباط با فرزندان
دكتر علیرضا شریفی، عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت، با تاكید بر این كه تربیت فرزندان این روزها بیش از پیش تحت تاثیر نهادهای اجتماعی به جای والدین قرار گرفته، می گوید: پدر عضوی از خانواده است كه بر پسر و دختر تاثیر می گذارد. همانندسازی پسران برای گرفتن نقش جنسیتی پسرانه یا مردانه از پدر گرفته می شود و پدر به طور مستقیم و غیرمستقیم، نقش مهمی در تربیت فرزندان پسر دارد. در مورد دختران نیز همین وضعیت وجود دارد. دختر قرار است طبق تعریف جامعه نقش یك همسر را در آینده ایفا كند و پدر برای او الگویی است كه بر مبنای آن به دنبال همسر ایدهآل می گردد.
وی چند شغله بودن پدران را یكی از عوامل كاهش تاثیر تربیتی پدر بر فرزندان می داند و می گوید: طبق مطالعاتی كه درباره چند شغله بودن پدران و تبعات آن در خانواده انجام داده ام، مشخص شد: از آنجا كه پدران چند شغله بیشتر ساعات روز مجبورند بیرون از خانه كار كنند، زمان مناسب برای تعامل با فرزندان را از دست می دهند. در نتیجه بهترین زمان هایی را كه می توانند روی شخصیت فرزندان تاثیر بگذارند، در خارج از منزل سپری می كنند كه اثرات جبران ناپذیری بر فرزندان می گذارد.
دكتر محمود گلزاری، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز مهم ترین عامل گرایش نوجوانان به مصرف موادمخدر را ارائه نشدن نقش مناسب والدین بویژه بی توجهی به اهمیت تربیتی پدر می داند و می گوید: «متاسفانه در جامعه كنونی ما به نقش پدر توجه جدی نمی شود و درواقع اهمیت حضور مقتدرانه و همراه با حمایت و ارائه آگاهی پدرانه به فرزندان در نظر گرفته نمیشود.»
دكتر گلزاری، الگوی فرزندان در امر سوء مصرف موادمخدر (و نیز سایر آسیب های اجتماعی) را در بیشتر موارد پدر خانواده عنوان كرده و توضیح می دهد: «پدر عامل تعیین كننده ای در تربیت فرزند و ایجاد شخصیتی مستقل در جوانان است و برای ایجاد شخصیتی مقاوم و به دور از تزلزل در جوان كه موجب ایجاد مصونیت در برابر انحرافات اجتماعی می شود، لازم است وابستگی جوان به خانواده و بخصوص مادر بتدریج كاهش یابد. در این راه بازگرداندن نقش و جایگاه پدر در جامعه ایرانی به عنوان یكی از مهم ترین راهكارها شناخته میشود.»
متاسفانه با وجودی كه كارشناسان بر نقش تربیتی پدر بر فرزندان تاكید می كنند، بارها در برخی كتاب ها و مقالات خوانده شده كه بر نقش تك بعدی مادر در تربیت فرزند تاكید می شود، چنین امری به فاصله بین پدر و فرزندان دامن می زند؛ چراكه در باور بسیاری از ما، پدر بیشتر از آن كه یك دوست و همراز باشد، یك شخصیت پر صلابت، جدی و رئیس است كه تامین معاش خانواده را به عهده دارد.
دختر برای مادر است!
«از پدرم خجالت می كشم، هیچ وقت با او شوخی نمی كنم. پدرم با برادرانم جورتر از من است. پدرم با من مهربان است، اما صمیمی نیست. هیچ وقت نمی توانم به پدرم بگویم به پول نیاز دارم. همیشه مادرم این كار را برایم انجام می دهد. حتی تصورش هم نمی كنم كه یك روز با پدرم درباره علائقم صحبت كنم. از وقتی بچه بودم، پدرم معتقد بود كه باید با مادرم حرف هایم را بزنم و»...
منیره جاودان، مشاور تربیتی یك دبیرستان دخترانه در مورد اهمیت ارتباط دختران جوان با پدران می گوید: «پدرها معمولا در سنین كودكی دخترانشان را خیلی دوست دارند، اما وقتی دختران به سن بلوغ می رسند، با وجودی كه به محبت و توجه پدرانه بیشتر نیاز دارند، به نوعی از او فاصله می گیرند و این تصور وجود دارد كه از آن پس محبت كردن به دختر از مسوولیت های مادر است.»
این مشاور تاكید می كند: «متاسفانه خیلی از پدرها حتی به وضعیت تحصیلی دخترانشان بی اعتنا هستند و با این بهانه نباید به مدرسه دخترانه بیایند. در حالی كه دختران با حضور پدرانشان اعتماد به نفس می گیرند، همان طور كه مادران وقتی پشت پسرانشان باشند، آنها دلگرم تر و عاطفی تر خواهند بود.»
جاودان توضیح می دهد: «معمولا دخترانی كه با پدرانشان صمیمی هستند، معاشرتی و اجتماعی، مطمئن و محكم و نسبت به آینده خوشبین ترند».
یك پدر خوب باشیم
هر چند این روزها حضور والدین بویژه پدران در فضای خانواده كمتر شده و چند پیشگی پدران از ساعات حضورشان در كنار فرزندان كاسته، اما كیفیت این حضور می تواند تا حد زیادی خلأ آنان را پر كند. كارشناسان به پدران توصیه می كنند به رغم خستگی از كار روزانه، دست كم نیم ساعت تا یك ساعت در روز را با فرزندانتان سپری كنید، با آنها حرف بزنید، گاهی درددل كنید، بازی كنید، شوخی كنید و خلاصه یخ ارتباط خود با پسر و دخترتان را ذوب كنید.
منیره جاودان، در مورد ارتباط دختران با پسران نیز توضیح می دهد: البته من كمتر با پسران نوجوان مانوس بوده ام، اما پسران معمولا در بلوغ و بعد از آن با مدیریت پدران مشكل پیدا می كنند، حرف نشنو، خشن و گاهی هم بی توجه و پرخاشگر می شوند. اگر پدری سخت گیر در كنارشان باشد، كمتر انعطاف نشان می دهند، در این صورت رابطه شان همواره توفانی است، اما اگر پدر منعطف باشد و از كودكی با پسرش رابطه خوبی داشته باشد، بیشتر با پسر و حالات روانی او كنار می آید و حتی چه بسا روحیات تلخ پسران را تعدیل خواهد كرد.
تصور كلیشه ای پدر را از ذهن دور كنیم
در برخی خانواده ها، پدر یعنی قدرت، ابهت و ریاست. این تفكر كه البته در بسیاری از خانواده های امروزی تعدیل شده است، گاهی در ذهن برخی افراد به دوران مطلوب در گذشته یاد می شود، در حالی كه در شرایط امروزی با توجه به ارتقای سطح آگاهی، مادر و فرزندان بخشی از قدرت در خانواده را ـ چه بخواهیم چه نخواهیم ـ عهده دار هستند و مسوولیت های خانواده میان آنان تقسیم شده است.
پدران امروز ترجیح می دهند به جای ریاست، پشتوانه فرزندانشان باشند. مفهوم پدر در اذهان جوانان امروز فردی نیست كه حرف اول و آخر را می زند. كارشناسان توصیه می كنند كه اگر در خانه نیستید، روزی دست كم یك بار با منزل تماس بگیرید و با همسر و فرزندانتان در هر سنی هستند، یكایك صحبت كنید و به آنها بگویید دوستشان دارید. پدر خوب بودن این روزها دشوار است، اما شدنی است.
منبع: تبیان
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-25-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تکلیف اونهایی که بزرگ شدند با باباهاشون چیه ؟
پدر من هیچوقت بیشتر از 10 دقیقه با من هم صحبت نشد ! باور نکردنی هست اما واقعیت داره ! مخصوصاً پدرهایی که کارمند و کارشناس هستن (خدانکنه شغلشون دولتی هم باشه)
من به عنوان یک پسر به محبت پدر نیاز داشتم به حس در کنارم بودن
حسی که پدرم هیچوقت اونو درک نکرد !
پدر من به من هیچ چیزی یاد نداد .... مطلقاً هیچی ! هر وقت میامد خانه میگفت حوصله نداره و نمیخواد با من صحبت کنه
الان 6 ماهه که دیگه دست برداشتم ببینم میخواد کجا رو بگیره !
رفتی شعبه سرپرستی ، گیریم بازم رفتی بالا آخرش چی ؟ حقوق بیشتر ؟ مزایای بیشتر؟ یه روز که بازنشست میشی ! بعدش چی؟
دیگه حتی به هم بزور هم سلام میکنیم صداش میکنم آقای مهندس !!
مادرم هم شاغل هست خیلیها میگن اگر پدر و مادر تحصیلکرده باشه چقدر خوش به حال فرزند میشه !! من مخالفم ، پدر و مادر من هر دو لیسانس دارن ! پدرم داره فوقش رو میگیره ! کی اهمیت میده؟ 75 درصد عمرم رو تنها زندگی کردم !
یا سر کار بودن یا اگه میرفتن مهمونی مال بزرگا بود منم همراه خودشون نمیبردن .
تا حالا طعم تنهایی تو خونه موندن اون هم به مدت زیاد رو تجربه کردید ؟
ویرایش توسط bigbang : 04-25-2011 در ساعت 11:47 PM
|
2 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-26-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اقا محمد من ناراحتی شما رو کاملا درک میکنم..
زمانی که در گروه درمانی شرکت میکنی متوجه میشی که این مشکل فقط واسه شما نیست....
الان چیکار کنید..الان میتونی صحبت کنی..از تمام حرف هایی که میخواستی بگی و تا حالا نگفتی بگی...من امتحان کردم وخیلی جواب گرفتم..
با اینکه پدر و مادر هر دو شاغل هستن و اینکه از فرزند خودشون دور هستن موافقم..هیچی تا 5 و 6 سال اول جای یک مادر رو بگیره...حتی اگه بهترین مهد کودک بره و یا حتی یکی از اقوام اونو بزرگ کنه.
و از پدر و مادر های شاغل انتظار میره زمانی که به منزل میایین سعی کنن بیشترین وقت خودشونو با فرزند خودشون بگذرونند....
و مورد اخر ....وقتی به شرایط پدر و مادرت خوب نگاه کنی ..که چوری جوری کودکی شونو گذروندن..از صفر شروع کردن و یک زندگی تشکیل دادن..خیلی خیلی مشکلات پشت سر گذاشتن...بهتر میتونی درک شون کنی...و این احساس ناراحتی خودت کمتر میشه....
موفق باشی
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
05-03-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ابراز وجود کنید
ابراز وجود کنید
آیا هرگز در حالتی گیر کردهاید که احساس ناامیدی و ناتوانی بکنید و ندانید که چگونه باید رفتار کنید؟
آیا تا به حال دیگران شما را برای انجام خواستههایشان تحت فشار قرار دادهاند بطوری که شما از سر اجبار و برخلاف میل خود تسلیم شده باشید؟
اگر چنین مواردی در زندگی شما بارها و بارها تکرار شده باشد، حتما لازم است که روشهایی را بیاموزید که بتوانید در چنین شرایطی رفتار مناسبی داشته باشید.
ابراز وجود یعنی اینکه دل و جرات داشته باشید و بتوانید از حق خود و خواسته خود دفاع کنید و نگذارید حق شما ضایع گردد و یا مجبور به کاری شوید که تمایلی به آن ندارید. افرادی که در این زمینه مشکل دارند، بازیچه خواستههای دیگران میشوند و دائما احساس ناراحتی از وضعیت موجود دارند و خود را سرزنش میکنند. راه حل این کار سرزنش کردن خود نیست. روشهایی را باید یاد بگیرید تا برای همیشه از این مشکلات دور شوید.
ابراز وجود ، گاه با ویژگیهایی چون عنادجوئی ، منفیکاری و ساز مخالف زدن اشتباه گرفته میشود. میتوان گفت افرادی که دائما ساز مخالف میزنند و میخواهند برخلاف خواستهها و شرایط دیگران رفتار کنند، مشکل دیگری دارند که حتما باید به فکر حل آن باشند. این افراد نه تنها ابراز وجود نمیکنند، بلکه دارای مشکلاتی در زمینه اعتماد به نفس و عزت نفس هستند که به صورت میانبر و کاذب اقدام به کارهایی میکنند که به دیگران قاطعیت و توانایی و اعتماد به نفس خود را نشان دهند.در شرایطی که فرد ابراز وجود سالم و مثبتی دارد، بر اساس یک منطق و دلیل (هر چند شخصی) از موضع خود دفاع میکند و علاوه بر اینکه به حقوق دیگران احترام میگذارد، از حقوق خود نیز دفاع میکند و نمیگذارد فدای خواستههای دیگران شود. چنین فردی درباره زندگی خودش تصمیم میگیرد، ولی یک دنده و لجوج نیست.
برای تصمیمگیری بهتر از دیگران کمک میخواهد، ولی تصمیم نهایی را خودش میگیرد، به میل خود شغلش را انتخاب میکند. قاطعانه جواب نه میدهد و خود را مقید به آداب و رسوم زائد نمیکند و کمتر میخواهد بنا به دلخوشی دیگران رفتار کند.
وقتی به شیوه بیان کسانی که به مناسب ترین وجه ممکن ابراز وجود می نمایند، توجه کنید، متوجه می شوید که این افراد عبارات خود را با لغت «من» آغاز می کنند . آنها با صراحت و در کمال شجاعت سخن می گویند و در عین حال ، پیشنهاداتشان آمرانه و تحکم آمیز نیست ؛ بلکه صمیمانه و بر مبنای همدلی است . جملاتشان عاری از واژگان «باید» و «می بایستی» است
گشاده رو هستند و انتقادات سازنده شان فاقد ملامت ، عیب جویی ، حدس و گمان می باشد . رفتارشان متین و انعطاف پذیر است . به دیگران اعتماد می کنند . آنها را می پذیرند و با حوصله به نقطه نظرهایشان گوش می دهند .روشن ، صادقانه و مختصر سخن می گویند. دستورات خود را در قالب پرسش مطرح می کنند با مطرح کردن سوالات ، افکار و احساسات دیگران را جویا می شوند . به حقوق دیگران همچون حقوق خود می نگرند .
وقتی با کسی اختلاف نظر دارند ، ضمن رعایت احترام به دنبال راه حلهایی هستند که مورد قبول طرفین باشند.بکار بردن راهبردهای ابراز وجود به شما کمک می کند تا بیاموزید چگونه از حقوق خود دفاع كنید؛ از دیگران تقاضا كنید و یا تقاضای آنها را رد كنید؛ با دیگران سلام و احوالپرسی كنید و یا به سلام آنها پاسخ دهید و خشم خود را به نحو سازنده ای بیان دارید. در زیر به تعدادی از این راهبرد ها اشاره می شود.
* حقوق، خواستهها و نیازهای شخصیتان را شناسایی كنید.
*در توصیف احساساتتان از ضمیر "من " بهره بگیرید. استفاده از ضمیر "من " در گفتههایتان به جای ارزشیابی یا سرزنش دیگران، احساسات شما را نشانه میگیرد، مانند "من ناراحتم " به جای "تو مرا ناراحت كردی " یا " تو آدم بی ملاحظهای هستی" (خیلی مهمه هاااا )
* به هنگام صحبت كردن، احساسات خود را با برخی از رفتارهای خاص دیگر پیوند دهید، مثلا بگویید "من آزرده شدم وقتی بدون خداحافظی رفتی ". ولی نگویید "من آزرده شدم چون تو آدم بی ملاحظه ای هستی"(یعنی تعبیر وتفسیر نکنید)
* صریح باشید. حرف خود را مستقیم و بدون واسطه به شخص مورد نظرتان بزنید. تقاضای خود را در یك یا دو جمله ساده و قابل فهم بیان كنید.
*بكوشید درباره این كه دیگری در مورد شما چه فكری میكند و یا چه احساسی دارد؛ چه انگیزههایی دارد؛ ممكن است چه واكنشی نسبت به شما نشان دهد، هیچگونه حدس و گمانی نزنید.
* از طعنه و كنایه زدن، ترور شخصیت یا توهین به دیگران بپرهیزید، مانند: استفاده از واژههایی مانند "تو هرگز .""تو همیشه ..."، "تو دائما . " و غیره.....
* از گفتن جملاتی كه با "چرا ؟" ، "تو ."شروع میشوند، خودداری كنید. اینگونه جملات شخص را در موضع دفاع قرار میدهد.(تو روانشناسی گشتالت اینو میگه چرا و زیرا واژه های پستی هستند )
* از مخاطب بازخورد بگیرید: "حرفهایم را روشن گفتم ؟" " دریافت بازخورد، به شما كمك میكند تا هرگونه كج فهمی ر اصلاح كنید و دیگران دریابند شما در ارتباط باز هستید و عقاید، احساسات تمایلات و خواستههای خود را بیان میكنید.
* انتظارات خود را ارزشیابی كنید. آیا آنهامنطقی هستند؟ در غیر اینصورت انتظارات خود را تعدیل كنید.
* ابتدا از موضع خودمطمئن شوید، یعنی مشخص كنید كه میخواهید بگویید بله یا خیر. اگر مطمئن نیستید، بگویید كه برای پاسخ دادن باید كمی فكر كنید. به شخص مقابل بگویید كه بداند چه زمانی پاسخ خواهید گفت.
* اگر شما كاملا متوجه نشده اید كه فرد مقابل از شما چه تقاضایی دارد، از او توضیح روشنی بخواهید
* تا آنجا كه میتوانید كوتاه و موجز سخن بگویید، یعنی دلیلی موجه برای امتناع خودارائه دهید ولی از توجیه و توضیحات مفصل اجتناب ورزید. چنین عذرهایی چه بسا باعث شود كه فرد مقابل با شما بحث كند تا شما را از موضع " نه " پایین بیاورد.
*هرگاه از تقاضایی سرباز می زنید، واقعا از كلمه " نه" استفاده كنید. "نه " از قدرت بیشتری برخوردار است تا عبارت مبهمی مانند " خوب، من این طور فكر نمی كنم."
* مطمئن شوید كه ژستهای غیر كلامی شما آینة پیامهای كلامیتان هستند. وقتی "نه" را برزبان میآورید. سرتان را به نشانه نفی تكان دهید. خیلی از افراد وقتی میكوشند از تقاضایی امتناع ورزند، آگاهانه لبخند میزنند و با سر موضوع راتصدیق میكنند.
*گاه ممكن است شما بارها تقاضای فرد مقابل را رد كنید تا سرانجام او دست از پافشاری بردارد. در چنین مواردی لزومی ندارد كه هربار برای امتناعتان توضیح جدیدی ارائه دهید، بلكه فقط "نه" خود و دلیل اصلی امتناعتان را تكراركنید.
* اگر شما پس از بارها تكرار "نه " همچنان فرد مقابل بر دریافت پاسخ مثبت از سوی شما اصرار داشت؛ سكوت اختیار كنید( این كار در گفتگوهای تلفنی ساده تر است ) یا موضوع گفتگو را تغییر دهید. شما حق دارید كه به گفتگو پایان بخشید.
ممكن است شما بخواهید احساسات فرد مقابل را درباره امتناعتان بپذیرید و میگویید: " می دانم كه از من دلخور شدی، ولی واقعا من نمی توانم ." یادتان باشد در اغلب موقعیتها برای عذر خواهی از امتناعتان، نیازی به گفتن "متاسفم " نیست. بیان "متاسفم " یعنی شما از حق اساسی "نه " گفتن خود با تسامح و تساهل برخورد كردهاید.
* احساس گناه نكنید. شما حلال مشكلات همه نیستید یا نمیتوانید همه را خشنود نگه دارید.
منبع : تبیان
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
05-20-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رابطه سالم
یک ارتباط سالم و مثبت ، ضمن حفظ استقلال فردی ، سلامت ، شادابی ، بهترینها را برای طرفین به همراه دارد .انسانهای که ارتباط درستی با یکدیگر دارند استرس کمتری تجربه میکنند و شادتراند .
آیا رابطه شما با دوست و یا همسر خود سالم و رشد دهنده است ؟ و یا آنکه رابطه ای یک سویه و مخرب ؟ گاه ما درگیر رابطه ای میگردیم که از سالم بودن آن آگاهی نداشته و دائما احساس بدبختی و سردرگمی میکنیم بی آنکه بدانیم علت ، همان رابطه ناسالم می باشد . یک رابطه سالم دارای وپژگی های ذیل است :
احساس خوشایندی نسبت به خود و یکدیگر .
دوستی و رفاقت متقابل – تنها یک رابطه فیزیکی نمیباشد .
رعایت حریم شخصی از سوی دو طرف
پذیرش عقاید یکدیگر
نداشتن خواسته های و تقاضاهای غیر معقول از یک دیگر
داشتن سهم برابر از قدرت و کنترل در رابطه .
تمایل به مذاکره برای دستیابی به یک راه حل منصفانه در مشاجرات از سوی دو طرف .
پذیرش مسئولیت اعمال و تصمیمات از سوی هر دو طرف .
داشتن احساس امنیت در هنگام بیان حقایق و رک گویی ها .
پذیرفتن یکدیگر بدون قضاوت و عدم نیاز به تغییر دادن یکدیگر .
وجود آرامش و عدم تنش و خشم .
ایجاد رشد و پیشرفت به همراه لذت و شادابی .
علاوه بر موارد فوق برای دستیابی به یک رابطه سالم خود شناسی که لازمه هر کاریست و هر فرد پیش از آنکه عاشق شود خودش را باید کاملا شناخته باشد . و همچنین حقوق خود را بشناسد . چرا که یک رابطه سالم در بر گیرنده احترام متقابل می باشد . در هر رابطه ای فرد حق دارد که سهم برابری در اتخاذ تصمیمات دارا باشد و عقاید خود را بیان کند و از همسر یا دوست خود بخواهد آنها را محترم بشمارد ( حتی اگه با آنها موافق نباشد ) .
معمولا یک رابطه سالم زمان و فضای لازم را در اختیار فرد قرار میدهد تا به زندگی شخصی خودش ادامه و آرزوها و علایق خود را دنبال کند .
منبع : ravan88.blogfa.com
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-08-2011
|
مدیر روانشناسی
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهارت ارتباطی در محیط کار
مهارت ارتباطی در محیط کار
کودکان از همان لحظه ی تولد راه و رسم برقراری ارتباط را یاد می گیرند. آنها اولین ارتباط خود را از طریق گریه کردن با مادر خود آغاز می کنند. بعد از آن طی زندگی، پیشرفت فرد در این مسئله به برقراری ارتباط او با سایرین، و سایرین با وی بستگی دارد. مهارت های ارتباطی سرمایه ای مهم برای هر فرد در راه موفقیت به شمار میرود.
توانایی برقراری ارتباط برای همه ی مخلوقات زمین الزامی است، و انسانها نیز از این قانون مستثنی نیستند. البته، ارتباط انسانها بسیار پیچیده تر و دشوارتر از سایر مخلوقات است. راه های متعدد و مختلفی برای برقراری ارتباط میان انسانها وجود دارد. در این مقاله قصد داریم تا درمورد مهارت های ارتباطی میان فردی صحبت کنیم که برای رسیدن به موفقیت مسئله ای حیاتی است.
اتفاقی نیست که اکثر شرکتها و سازمانها در برنامه ی آموزشی خود برای پیشرفت شغلی کارکنان، مهارت های ارتباطی را نیز می گنجانند. تا حد زیادی میتوان گفت که اصلی ترین عامل موفقیت شرکتها، صلاحیت برقراری ارتباط کارکنان آن است. آنها که به نوع بخصوصی از مهارتهای ارتباطی مثل سخنرانی در جمع نیاز دارند، دوره های ویژه در شرکت یا خارج از آن برای آندسته از کارکنان تدارک دیده می شود.
معدود افرادی هستند که عقیده دارند هرچه مهارتهای ارتباطی فرد قوی تر باشد، به موفقیت بیشتری دست پیدا خواهد کرد و آینده ی شغلی درخشانتری خواهد داشت. همه می دانیم که فاکتورهای مهم دیگری نیز برای کسب موفقیت در کار وجود دارد، اما از اهمیت مهارتهای ارتباطی در این زمینه نباید غافل بود.
مزایای مهارتهای ارتباطی
منافع و مزایای مهارتهای ارتباطی بسیار زیاد و مختلف است. این مهارتها می تواند زندگی شما را در آینده به طرقی حفظ کند، قلب فرد مورد علاقه تان را برباید یا ازدواجتان را نجات دهد.
در کار و تجارت هم، فواید و مزایایی از قبیل موارد زیر خواهد داشت:
کنترل کارمندان
کنترل کارمندان نیازمند ارتباط پایدار و موثر است. اگر نتوانید با افراد زیردستتان رابطه برقرار کنید، توانایی شما در مدیریت محدود خواهد شد و روحیه ی کارکنان را از بین خواهد برد. نیاز به برقراری ارتباط به طور صحیح در زمانهای مامور کردن، تشویق کردن، درک کردن کارمندان و آموزش دادن به آنها الزامی است.
ارتباط خوب با کارمندان، به شما فرصت می دهد بتوانید آنها را ترغیب و تشویق کنید و انگیزه ی لازم برای کار را به آنها بدهید. داشتن مهارت برقراری ارتباط صحیح، از شما مدیری بهتر و کامل تر می سازد.
برخورد با افراد خارج از سازمان
چه برای یک شرکت کار کنید یا یک سازمان یا اداره ی دولتی، باید با افرادی خارج از آن شرکت یا سازمان از طریق تلفن ارتباط برقرار کنید. داشتن مهارتهای برقراری رابطه، باعث می شود بتوانید در چنین موقعیتی هم خود و شرکتتان را به بهترین شکل به طرف مورد نظر نشان دهید، از اینرو تاثیرگذاری شما دو برابر اهمیت پیدا می کند، اول به خاطر تصویری که از شرکت یا سازمان محل کار خود به آنها نشان می دهید، دوم به خاطر پیشرفت کاری خودتان.
ایجاد اعتماد به نفس
با پیشرفت مهارتهای ارتباطیتان، خواهید دید که اعتماد به نفستان نیز رو به افزایش است، از اینرو تقویت مهارتهای ارتباطی می تواند جزء استراتژی های طولانی مدت شما برای رسیدن به موفقیت باشد.
بهتر است بدانید که ارتقاء مهارتهای ارتباطی در جنبه های مختلف زندگی شما، فواید و منافع متعدد دیگری نیز دارد.
راه های پیشبرد مهارتهای ارتباطی
دوره های آموزشی یادگیری مهارتهای ارتباطی بسیار متداول هستند، و امکان دارد حتی کارفرمای خودتان نیز چنین دوره هایی را برای کارمندان شرکت برپا کند. نوع دوره ی انتخابی شما بستگی به نیازهای شما دارد، دوره های مهارت سخنرانی در جمع، مهارت برقراری ارتباط کلامی، مهارتهای تلفنی، مهارتهای ارتباطی نوشتاری، و…شما باید با مشورت با رئیستان، یکی ا این دوره ها که بیشتر مورد نیازتان است را انتخاب کرده و در آن شرکت کنید.
تمرین نیز ضروری است، به همین خاطر بهتر است در هر موقعیت مناسبی با کارمندان یا همکاران خود صحبت کنید. سه نکته ی دیگر نیز وجود دارد که باید به خاطر بسپارید:
۱. ارتباط مسئله ای دو طرفه است. فقط حرف زدن شما برای کارکنان شرکت مهم نیست. شما باید آنها را نیز ترغیب کنید تا آزادانه با شما گفتگو کنند. در بعضی موارد، این مسئله ای ساده نیست، به همین دلیل مهارتهای برقراری ارتباط میان فردی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. شنونده ی خوب بودن نیز چزء مهارتهای ارتباطی است. در واقع، شنونده ی خوب بودن، برای هر فردی سرمایه ای فوق العاده محسوب میشود.
۲. هر کسی که طرف صحبت شما باشد یک فرد محسوب می شود. یک گروه نیز ترکیبی از افراد مختلف است، و این را باید به یاد داشته باشید. باید مخاطبین خود را بشناسید تا بتوانید با آنها ارتباط صحیح برقرار کنید.
۳. اگر کارمندان و کارکنان یادی زیر دست شما هستند، داشتن یک حافظه ی خوب بسیار به شما کمک خواهد کرد. چون برای اینکه بتوانید مدیری قدرتمند و خوب باشید، باید تک تک کارمندان خود را خوب بشناسید.
حافظه در سایر انواع برقراری ارتباط نیز نقش مهمی دارد. یک نمونه ی آن سخنرانی در جمع است، چون صحبت با گروهی از افراد از حفظ باعث بالا بردن اعتماد به نفس و تاثیر گذاری شما می شود. اگر سخنرانی حین صحبت کردن مداوم به یادداشت های خود نگاه کند، تاثیر کمتری بر مخاطبین خود خواهد داشت.
حافظه همچنین برای ارائه ی ایده ها، کارها و پیشنهادهایتان به بالا دستانتان مفید است. اگر بتوانید همه ی اطلاعات لازم را کسب کنید، نه تنها سطح کاریتان بالاتر خواهد رفت، بلکه تاثیرگذاری بیشتری هم خواهید داشت.
برقراری ارتباط مبحثی بسیار گستره است، اما باید از جایی شروع کنید تا بتوانید مهارتهای ارتباطی خود را ارتقاء دهید. شاید بهترین نقطه ی شروع، نقطه ضعفهایتان باشد. بهتر است با رئیستان درمورد این مسئله گفتگو کنید. و اگر رئیسی ندارید، یکی از دوستانتان که به عقاید و نظرات او احترام میگذارید، بهترین کسی است که میتوانید در مورد نقطه ضعفهایتان با او صحبت کنید .
منبع: مردمان
ویرایش توسط GolBarg : 08-08-2011 در ساعت 05:55 PM
|
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
09-10-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تلاشهای شما به نتیجه می رسد
یك تكه یخ را كه تا دمای ۵۰ - درجه سانتی گراد سرد شده بردارید و به آن گرما بدهید ، ابتدا هیچ اتفاقی رخ نمی دهد . این همه انرژی گرمایی صرف می شود ولی هیچ نتیجه ی قابل رویتی مشاهده نمی شود . ناگهان ، در دمای صفر درجه ، یخ ذوب و به آب تبدیل می شود . كار را ادامه بدهید . باز هم انرژی فراوانی صرف می شود بدون آنكه تغییری مشاهده گردد . تا اینكه وقتی به حدود ۱۰۰ درجه سانی گراد می رسیم ، حباب و بخار ایجاد می شود !
و نتیجه ؟
این احتمال وجود دارد كه ما انرژی زیادی را صرف كاری كنیم ، مثلا صرف یك پروژه ، یك شغل وحتی یك قالب یخ و با این وجود به نظرمان برسد كه هیچ نتیجه ای نگرفته ایم . اما در حقیقت انرژی ما دور از چشممان در حال ایجاد دگرگونی بوده است . كار خود را ادامه دهید و مطمئن باشید كه دگرگونی از راه خواهد رسید . این اصل را به خاطر بسپارید ، بی جهت دچار هراس نشوید و یاس را نیز به خود راه ندهید و بدانید كه : هیچ تلاشی ، بی نتیجه نمی ماند. آری باید امیدوار بود و به کمترین ناملایماتی که در تلاش هایمان می بینیم ناامید نشویم.
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
ویرایش توسط MAHDI : 09-10-2011 در ساعت 01:32 PM
|
3 کاربر زیر از MAHDI سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|