بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-02-2012
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تيمور لنگ و كردها


تيمور لنگ و كردها

كتاب منم تيمور جهان گشا سرگذشت تيمور است بقلم خودش كه مارسل بريون فرانسوي گردآوري كرده و ذبيح الله منصوري آن را ترجمه كرده است
در اين كتاب سرگذشت تيمور از بدو تولد تا سن هفتاد سالگي را در بر دارد ،از جنگ ها و فتوحات خود از سمرقند تا روم شرقي و هند و ايران و...
بعد از خواندن اين كتاب مطالبي در مورد كردها و برخورد تيمور و نظر ات او در باره ي كردها مورد توجه اين حقير قرار گرفت كه آوردن اين مطالب در اين پست بي ربط نديدم
*تيمور لنگ بعد از فتوحات زيادي در ماوراءالنهر و تسخير شهرهاي ماوراءالنهر به قوچان رسيد و در آن جا با كردها برخورد كرد كه خود تيمور چنين مي گويد
من وقتي به قوچان رسيدم مرداني ديدم بلند قامت و قوي هيكل كه هنوز نمد در بر داشتند براي اينكه هواي بهار در قوچان سرد است در دست هر يك از آن ها يك چوب بلند ديده مي شد و گاهي آن چوب را بر دوش مي نهادند،آن ها در صدد نيامدند كه بقشون من حمله كنند ولي از نظر هايي كه به ما مي انداختند معلوم بود كه از ما نمي ترسند .برخي از آن ها چشم هاي زاغ و موهاي زرد داشتند و با زباني تكلم مي كردند كه نه فارسي بود و نه عربي و معلوم شد كه آن ها كُرد مي باشند و از كردستان كوچ كرده اند و در قوچان سكونت نمودند .
چون مردان كُرد نيرومند بودند چند تن از آن ها را فرا خواندم و با كمك يك ديلماج با آن ها صحبت نمودم و پرسيدم كه آيا ميل داريد كه وارد قشون من شويد آن ها پرسيدند تو كه هستي؟گفتم من تيمور سلطان ماوراءالنهر هستم و عنقريب سلطان خراسان نيز خواهم شد كُردها گفتند ما نمي خواهيم از زن و فرزندان و زادگاه خود دور شويم و به سر بازي احتياج نداريم
و داراي گوسفند هستيم و از راه پرورش گوسفند معاش خود را تامين مي نماييم با اينكه مردان قوچان قوي بودند ،اما بي آزار به نظر مي رسيدندو من از طرف آن ها آسوده خاطر شدم ،و عازم طوس گرديدم در طوس بر مزار فردوسي رفتم تا اينكه سنگ قبر او را ببينم،و مشاهده كردم كه اسم و رسم فردوسي را به زبان عربي نوشته اند در صورتي كه كه او اشعار خود را به فارسي سروده است گفتم سنگ قبر او را عوض كنند و به دو زبان عربي و فارسي بنويسند.آن گاه عازم نيشابور شدم.....(ص:64)

**تيمور لنگ در مور مشاور ارشد خود عبد الله قرميسين يا عبدالله كرمان شاهي چنين ميگويد(قرميسين اسمي است كه قدما روي كرمانشاه گذاشته اند و در كتب قديم ولايت كرمانشاهان به اسم ولايت قرميسين خوانده مي شد-ذبيح الله منصوري)
چون شهر بخارا شهرت علمي داشت پدر عبدالله از قرميسين كوچ كرد و براي تحصيل عازم بخارا شد و بعد از خاتمه تحصيل در ان جا متوطن گرديد و زن گرفت و عبدالله به وجود آمد پدر كه اهل فضل بود عبد الله را به مكتب فرستاد و آن پسر درس خواند و از اينكه بزرگ شد وارد خدمت من گرديد و در جنگ هاي نيشابور و سبزوار و اصفهان و جنگ با بيل اورگون سلطان مغول،با من بود چون عبدالله مردي تحصيل كرده بشمار مي آمد و زبان عربي را مي دانست (ليكن نه مثل من)نزد من تقرب داشت و شجاعتش را نيز مي پسنديدم عبدالله براي اينكه مقرب بود چيز هايي به من مي گفت كه ديگران جرات نداشتند بگويند و من او را مورد غضب قرار نمي دادم براي اينكه آزموده بودم كه هر چه مي گويد از روي دلسوزي و خير خواهي است و منظورش خدمت گذاري است.(ص123)

***تيمور لنگ بعد تسخير بغداد و آوردن غنايمي بيشمار از بغداد مي خواست به ماوراءالنهر باز گردد اجبارا بايد از كرمانشاه مي گذشت تيمور لنگ در اين باره چنين مي گويد هنگامي كه به سوي كرمان شاه مي رفتم وارد گردنه اي موسوم به گردنه ي پاتاق شدم و در آن جا طلايه ام خبر داد كه عده اي كثير سوار و پياده اطراف گردنه هستند و ممكن است سر خصومت داشته باشند من به طلايه دستور دادم كه تحقيق نمايد آن ها كه هستند و براي چه آن جا مستقرند طلايه جواب داد آن ها عده اي از عشاير كشور كرمان شاه هستند و مي گويند اطلاع دارند كه امير تيمور با بارهايي زر و سيم از بغداد مراجعه كرده و اظهار مي دارند اگر مي خواهد جان بسلامت ببرد زر و سيمي را كه از بغداد آورده بدهد و از اين جا بگذرد
گردنه پاتاق به طوري كه من ديدم مكاني است كه اگر اطرافش را بگيرند يك قشون نمي تواند از آن عبور كند مگر با تحمل تلفات سنگين چون علاوه بر اينكه مي توان از دو طرف آن قشون را به تير بست وضع گردنه طوري است كه روي قشوني كه ازآن جا عبور مي كند مي توان سنگ پرتاب كرد و كافي است كه عده اي در دو طرف گردنه قرار بگيرند و سنگ ها را از كوه جدا كنند و بر فرق سربازان سوار يا پياده كه از گردنه عبور مي نمايند ببارند و همه يا عده اي از آن ها را به قتل برسانند اين بود كه دستور دادم كه قشونم كه حدود صد هزار نفر بودندمراجعت كنند بعد از مراجعت قشونم به من اطلاع دادند كه عشاير كرمانشاه مبدا گردنه را آشغال كرده اند با شنيدن اين خبر خوشحال شدم و تصميم گرفتم كه به مبدا گردنه حمله كنم چون ديگر عشاير كرمان شاه نمي توانند از بالا ي كوه سنگ ها را به پايين پرتاب كنند چون هم قطاران خود را هدف قرار مي دادند.......تيمور لنگ با دادن تلفات سنگين بلاخره از گردنه عبور كرد
اماجنگ با عشاير كرمانشاه چنان سنگين و مهم بود كه تيمور لنگ قبل از حمله به گردنه وصيت نامه خود را نوشت و (قره گوز) يكي از فرماندهان ارشد خود را به عنوان جانشين و فرمانده سپاه خود انتخاب كرد (ص 180)

****در جنگي كه تيمور با توگول پادشاه كوهستان هاي آذر بايجان و كردستان تركيه امروزي داشت چنين ميگويد:سربازان توگول متشكل بودند از سربازان صارو خان-ساري قميش- تتارهاي روم و كردهاو هر يك از آن سربازان كه بسيار دلير بودند باروش خود مي جنگيدند ...سربازان كرد در آن جنگ ، گرز و شمشير به كار مي بردند و زماني كه از گرز زدن خسته مي شدند شمشير را از نيام مي كشيدند....سربازان تتار تسليم شدند اما سربازان كرد تسليم نگرديدند و ما در آن روز مجبورشديم تا نزديك غروب آفتاب بجنگيم
تيمور لنگ در مورد اين جنگ مي گويد"اگر من بودم و سربازاني آن چنان مي داشتم قشوني به وجود مي آوردم كه هيچ كس نتواند آن را شكست بدهد"(ص408)

ترخينه(دوينه-)
*****تيمور لنگ چنين مي گويد:موضوع ديگري كه در اردبيل سبب تعجب من شد اين بود كه نيمه شب،نصرت آلتون فرمانده ي سربازاني كه سلطان سليمان پادشاه روم به كمك من فرستاده بود به من اطلاع داد كه اردوگاه او مورد حمله ي موش هاي بزرگ و وحشت آور قرار گرفته است و چند موش هم براي من فرستاد تا من ببينم موش هايي كه به اردو گاه او حمله كرده اند چگونه هستند.نصرت آلتون حق داشت كه مي گفت آن موش ها وحشت آور مي با شند زيرا هر موش به بزرگي يك بچه گربه بود.
من حيرت كردم كه چگونه موش هاي مخوف ،اردوگاه سربا زان روم را مور حمله قرار دادند اما وارد اردوگاه سربازان ما كه وسيع تر بود نشدند.تا روز بعد اين موضوع براي من روشن نشداما وقتي روز دميد،اردبيليها علت حمله ي موش ها را به اردو گاه سربازان روم براي من بيان كردند .غذاي سربازان روم در سفر عبارت است از گندم پخته كه قبل از مسافرت با دوغ طبخ مي كنند و در آن مقداري از علف آويشن كوهي(هه زبو) مي ريزند تا اينكه خوش طعم شود .بعداز اينكه گندم در دوغ پخته شد چون چسپندگي پيدا مي كند. آن را به شكل كوفته هاي متوسط ،هر يك به اندازه ي يك مشت در مي آورند و دانه هاي گندم به هم مي چسپد و كو فته هاي مزبور(دوينه)را مي گزارند خشك شود آن گاه آن ها را در جوال مي ريزند و با قشون حمل مي كنند و وقتي سربازان اطراق كردند آن غذاي پخته را در ديگ مي گذارند و مي جوشانند وبه زودي غذايي گرم و لذيذ در دسترس سربازان روم قرار مي گيرد ولي آن ها نمي دانستند كه بوي آويشن كوهي(هه زبو)موش هاي اردبيل را جلب مي كند و به همين جهت مردم اردبيل هرگز آويشن كوهي(هه زبو)به مصرف نمي رسانند و حتي در دكان هاي عطاري و دوا فروشي اردبيل آويشن كوهي به دست نمي آيد چون همه مي دانند اگر آويشن كوهي در خانه يا دكان باشد آن خانه يا دكان مورد حمله موش ها قرار مي گيرد.آن شب سربازان روم تا بامداد با موش هاي بزرگ پيكار مي كردند و آن ها را مي كشتند اما نمي توانستند جلو سيل تهاجم موش ها را بگيرند و بعد از اينكه روز دميد،موش ها كه از روشنايي روز مي ترسيدند.از اردوگاه رفتند اما تقريبا تمام ذخيره ي خوارو بار سربازان روم را خوردند و نصرت آلتون مجبور شد كه براي سربازانش آذوقه خريداري نمايد..(ص420)

منبع : پالنگان
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها