وقتی « شراره» را منتشر کردیم بدون فکر کردن روی این موضوع که حرف اولش « ش» هست این کار را انجام دادیم و فقط چون نام یکی از آهنگ ها شراره بود، نام آلبوم اینگونه انتخاب شد. « شوک» هم همچین شرایطی را داشت اما بعد از آلبوم « شوک» احساس کردم استفاده از « ش» در ابتدای نام آلبوم می تواند نکته جالبی باشد. ببین در مجموع هر چیزی که برای خواننده منحصر به فرد محسوب شود، به شرط این که به هویت آلبوم و خواننده ضربه ای وارد نکند به نظرم مشکلی ندارد و اتفاقاً خیلی هم خوب و جالب است.
به نظرم این که کار با کیفیت منتشر شود خیلی مهم تر از این است که مثلاً هر سال یک آلبوم منتشر کنم. البته اگر فاصله بین دو آلبوم بیش از حد هم باشد به نفع خواننده نیست اما فکر می کنم دو سال فاصله بین دو آلبوم، فاصله زیادی نیست. ما در این دو سال داشتیم روی آلبوم کار می کردیم تا کار خوبی منتشر کنیم و این طور نبود که یک سال بیکار بنشینیم و سال بعد به فکر انتشار آلبوم جدید بیفتیم. البته ممکن است در آلبوم بعدی این فاصله کمی کمتر.
البته فکر می کنم آلبوم « شانس» هم این پتانسیل را داشت که خوب شنیده شود اما در زمان خودش به اندازه شلیک شنیده نشد. ما امروز گول این را نمی خوریم که الان مردم دارند کارمان را گوش می دهند. ما یک تیمی هستیم که بعد از پایان کار دور هم جمع می شویم و نظرات منتقدین و مردم را می شنویم و آن ها را تحلیل می کنیم تا ایرادهای کارمان را بفهمیم. مثلاً زمانی که « شانس» منتشر شد با این نظر مواجه شدیم که ترانه های آلبوم ضعیف بود و به همین دلیل برای آلبوم « شلیک» خیلی روی مساله ترانه دقت کردیم و فکر می کنم در شلیک الان آهنگ هایی وجود دارد که مردم ترانه اش را بیش از ملودی دوست دارند. نکته مهم برای من و همکارانم این است که هر آلبومی که منتشر می کنیم، نسبت به آلبوم قبلی یک گام رو به جلو برایمان محسوب شود. ما نقد را دوست داریم و برعکس خیلی از خواننده ها که نسبت به نزول کارشان گارد منفی می گیرند، واقع گرا هستیم و وقتی می بینیم کارمان افت کرده مشکلات را بررسی می کنیم تا دوباره به اوج بازگردیم. زمانی که « شوک» منتشر شد به این نتیجه رسیدیم که کار افت کرده است و شیوه کار را 180 درجه تغییر دادیم تا دوباره بتوانیم نظر مخاطبین را به خود جلب کنیم و با انتشار « شانس» یک ورود تازه به عرصه موسیقی داشتیم و توانستیم آلبوم نسبتاً موفقی منتشر کنیم. درباره « شلیک» هم باید بگویم که ما سعی کردیم در تولید این آلبوم از تجربه هایی که زمان انتشار « شانس» کسب کرده بودیم بهره ببریم و با اضافه کردن ایده های جدید و حفظ هویت موسیقی امان شلیک را تولید و منتشر کردیم.
موضوع این است که اساساً امسال آلبوم قدرتمندی منتشر نشد و من امسال هر زمانی آلبوم را منتشر می کردم همین وضع بود! تا آنجایی که خاطرم هست بعد از « رگ خواب» یگانه آلبوم موفق دیگری نداشتیم. البته آلبوم هایی بودند که قطعات خوبی در آن ها وجود داشت اما در کل آلبوم های خوبی نبودند، مثل آلبوم « مهدی یراحی»!
در سالی که خوانندگان زیادی آلبوم هایشان را منتشر کردند به نظرم بیشترین آلبومی که قبل از شلیک شنیده شد آلبوم «شهرام شکوهی» بود.من اصولاً واهمه ای از ارائه نظرات خودم ندارم و با هیچ کس هم الکی دوستی و رفاقت ندارم. مثلاً همین چند وقت پیش نظر سنجی در سایت های موسیقی انجام شد که از بعضی فعالان موسیقی که اکثراً هم به جناح و گروهی وصل هستند، در مورد بهترین های موسیقی سال 90 سوالاتی پرسیده شده بود! در این نظرسنجی قطعه ای به عنوان بهترین قطعه سال انتخاب شده بود که اصلاً با این عنوان نسبت نداشت. یا آلبومی به عنوان بهترین آلبوم انتخاب می شود که بیشتر از 20 هزار نسخه فروش نداشته! چرا این اتفاق می افتد؟ چون کسانی که نظر دادند کسانی بودند که به نفع دوستانشان نظر داده بودند! نظرات هنرمندانمان یا جناح بندی می شود یا اساساً اشتباه است. معیار اشتباه بودن نظرات نظر مردم است که 180 درجه به نظر دوستان متفاوت است. ما داریم در عرصه موسیقی پاپ کار می کنیم، نمی توانیم بگوییم نظر مردم برایمان مهم نیست و نظر منتقدانی برایمان اهمیت دارد که منصفانه اظهار نظر نمی کنند! فکر می کنم ما اول باید این موضوع را در جامعه موسیقی حل کنیم و با واقعیت ها رو به رو شویم و بعد بیایم به این فکر کنیم که چرا وضع موسیقی اینطور است.
ما این روزها شاهد این هستیم که یک خواننده ای می آید و با یک قطعه بازار را تسخیر می کند و بعد از آن فکر می کند بهترین خواننده دنیا است و با توجه به افرادی که اطرافش هستند و فقط از او تعریف می کنند، کار می کند و یکی پس از دیگری کارهای بی کیفیت منتشر می کند. بدترین چیز هم این است که عده ای باشند که فقط از تو تعریف کنند و مثلاً به تو بگویند استاد یا سلطان!
این القاب از طرف خود خوانندگان داده می شود و خودشان هستند که باعث می شوند این کلمات در موردشان استفاده شود.
در این دو سال خیلی درگیر مسائل مربوط به کنسرت ها بودم و این موضوع خیلی وقتم را گرفته بود و نمی توانستم به طور مستمر کارهای آلبوم را پیگیری کنم. اما این که فقط تنظیم یکی از قطعات را خودم انجام دادم به این معنا نیست که روی بقیه کارها نظارت نداشتم و روی کار همه قطعات نظارت کامل داشتم.
ترانه این آهنگ متعلق به حامد رجبی و مسعود محمدی است. یک روز مهمان دوست و همکار خوبم هژیر مهر افروز بودم که یک کاری را برایم پخش کرد که ترانه آن آهنگ خیلی توجه ام را به خود جلب کرد، وقتی از هژیر پرسیدم ترانه سرای این آهنگ کیست او حامد رجبی و مسعود محمدی را به من معرفی کرد. این دو دوست عزیز که به نظرم خیلی هم در زمینه ترانه سرایی مستعد هستند، سه ترانه در آلبوم شلیک دارند که یکی از آن ها ترانه «یک زن» هست! دفعه اول که این ترانه را از بچه ها گرفتم، نتوانستم ملودی خوبی روی آن بسازم و برای مدتی آن را کنار گذاشتم و روی ترانه های دیگر کار کردم اما باتوجه به اینکه خانواده ام خیلی روی این ترانه نظر مثبتی داشتند، یک بار دیگر و این بار به همراه عباس لطیفی روی ساخت ملودی این ترانه کار کردیم. عباس قسمت اول ملودی را ساخت و قسمت دوم ملودی را هم به همراه هم ساختیم و شد چیزی که امروز دارید آن را می شنوید. به نظر من در قطعه « یک زن» ترانه نسبت به موسیقی کار برجسته تر است.
روزبه از دوستان خوبم است و قبل از این هم در« شانس» یک ترانه از روزبه خوانده بودم. قبل از آن هم چند ترانه با او کار کرده بودم و همکاری خوبی با هم داشتیم. ترانه « بچه» یکی از ترانه هایی است که روزبه در آلبوم شلیک دارد و به شدت هم مورد توجه مردم قرار گرفته است. پر رنگ تر شدن حضور روزبه در این آلبوم دقیقاً به دلیل همان ایرادی بود که در آلبوم « شانس»حس کردیم. همانطور که گفتم آلبوم « شانس» از نطر ترانه یک مقدار ضعف داشت و خواستیم با بهره بردن بیشتر از روزبه در آلبوم این نقص را تا حدی رفع کنیم که فکر می کنم 50-60 درصد هم در این امر موفق بودیم.
بگذار اول کلی صحبت کنیم و بعد در مورد فروش شلیک توضیح بدهم. بعد از آلبوم « یه شاخه نیلوفر» محسن چاوشی که حدود 700 هزارنسخه فروش داشت با همه گیر شدن اینترنت، فروش آلبوم ها افت چشمگیری داشت. بیاییم به خودمان دروغ نگوییم فروش آلبوم ها به طور کل پایین آمده است. فروش « شلیک» بیشتر از 400 هزار نسخه نیست و نخواهد شد چون ما کلاً 400 هزار نسخه منتشر کرده ایم. هرکسی امروز بگوید آلبوم ام بیشتر از 500 هزار نسخه فروخته دروغ گفته است چون با وجود سی دی های ام پی تری و سرعت بالای دانلود این رغم فروش ممکن نیست.
من محسن یگانه را خیلی بیشتر از شما می شناسم و اگر حرفی در این مورد نمی زنم به این دلیل است که چند سال از او بزرگترم و خوب می دانم ماجرا چیست! اگر بخواهم جواب حرف های ایشان را بدهم فرقی با محسن یگانه ندارم! مگر من تا امروز از محسن یگانه برداشت موسیقایی می کردم که بخواهم بیایم در « شلیک» آهنگ او را کاور کنم؟ محسن یگانه خواننده ای است که مدتی با هم کار می کردیم ولی سبک کاری امان هیچ شباهتی به هم ندارد. فکر می کنم محسن خودش خوب می داند که « دوریت» کاور آهنگ او نیست و این صحبت ها خودش را زیر سوال می برد. شما خودت ترانه سکوت را روی ملودی « دوریت» بگذار، واقعاً این آهنگ کاور است؟
وزن دو ترانه شبیه به هم بود و من این را همان ابتدا هم متوجه این موضوع شدم و اگر محسن این را می گفت من ناراحت نمی شدم و این نقد را قبول می کردم اما ما که موزیسین هستیم خوب می دانیم که ملودی این دو آهنگ با هم متفاوت است، چرا یکدیگر را تخریب می کنیم؟ البته آن هم دلیل دارد…
نمی خواهم زیاد این ماجرا را باز کنم! فرض کن ما دو نفر با هم یک دوستی داریم اما سر مساله ای با هم دچار مشکل می شویم، این دلیل نمی شود مشکلمان را به مسائل دیگر هم تعمیم دهیم.
الان هم من با محسن مشکلی ندارم چون من اخلاق آدم ها را می شناسم. یکسری رفتارها و واکنش ها بچه گانه است و اگر قرار باشد من هم اینطور رفتار کنم کار بچه گانه ای کرده ام.
من هیچ وقت در این مورد صحبت نخواهم کرد چون به نظرم موضوع مهمی نیست. این خیلی بد است که قبل از انتشار یک آلبوم در مورد آن سم پاشی کنیم.
به نظر من رفتار آدم ها تعیین می کند که چه اتفاقاتی در آینده برای آن ها می افتد. اول این را بگویم که من با آقای چراغعلی هیچ قراردادی نداشتم، ما باهم دوست بودیم و یک مدتی باهم کار کردیم، الان هم هیچ مشکلی با هم نداریم و فقط ترجیح دادیم دیگر باهم همکاری نداشته باشیم. مطمئن باش امروز نه من پشت ایشان بد می گویم نه ایشان پشت من چون قطع همکاری نباید باعث شود که دوستی ها هم خراب شود! ما اگر توانایی این را نداشته باشیم که مشکلات کاری امان را بین خودمان حل کنیم و مسائل را به رسانه ها بکشانیم مشکلات زیادی برایمان ایجاد می شود! ما باید یاد بگیریم جنبه کار گروهی را داشته باشیم.
من اگر یک آدم باجنبه و باشخصیت باشم خیلی از این مسائل برایم اتفاق نمی افتد، خیلی ها هستند که دارند در بازار موسیقی کشورمان فعالیت می کنند و کوچکترین حاشیه ای برایشان پیش نیامده! یک سری از خواننده ها هستند که باید بزرگ شوند، میانگین سنی خواننده هایی که امروز دارند کار می کنند کمی پایین است و اگر یک مقدار سن و سال دوستان بالا بیاید بخش بزرگی از این مسائل پایان می یابد. نکته بعدی این است که خیلی از ما فکر می کنیم با تخریب یکدیگر موقعیت خودمان را بهبود می بخشیم در صورتی که اینطور نیست! مردم وقتی می بینند من با آقای فلانی دعوا می کنم، نسبت به من بدبین می شوند وچیزی که از من در ذهنشان ساخته اند تخریب می شود. من به شخصه به این مسائل دامن نمی زنم و فقط از این ناراحت می شوم که حرمت ها دارد از بین می رود. ما حرمت همکار بودنمان را که نگه نمی داریم، حرمت بزرگ و کوچکی هم از بین رفته است و حالا دیگر حرمت رفاقت ها را هم نگه نمی داریم. با این وضع چطور انتظار داریم مردم حرمت ما را نگه دارند؟
اول یگانه خوانده بود اما محسن چاوشی نظرش عوض شد و به سراغ من آمد. من هم به دلیل اینکه آن روزها خواننده مجاز بودم گفتم با آن شعر اولیه نمی خوانم، محسن شعر را تغییر داد و « نفس بریده» را باهم خواندیم.
چرا همکاری ما ادامه داشت. تمام کارهای میکس و مستر آلبوم «متاسفم» را من انجام دادم و محسن چاوشی هم یک آهنگ در « شوک» برایم ساخت.
بدم نمی آید دوباره با محسن چاوشی یک کار مشترک بخوانم اما به نظرم در این مورد باید باهم به یک تفاهم و اشتراکی برسیم و کاری کنیم که بهتر از « نفس بریده باشد».
حالا که اکران فیلم هم به پایان رسیده است خیلی راحت می توانم راجع به آن صحبت کنم. من قبل از اینکه فیلم را ببینم هم حدث می زدم، فیلم، فیلم ضعیفی است اما نه در این حد! وقتی فیلم را دیدم واقعاً عصبی و نارحت شدم…
واقعاً فکر می کنی آن چیزی که در فیلمنامه بود، ساخته شد؟ شما اصلاً در این فیلم چیزی به نام راکورد صحنه می دیدید؟ این یک بخش ماجرا است! یک بخش دیگر که خیلی من را عصبانی کرده بود، گریم های من بود.
وقتی من را در پارک گریم می کنند و من دسترسی به آینه ندارم که خودم را ببینم چه اعتراضی کنم؟ این همه آدم واقعاً نابینا هستند و نمی فهمند گریم بد است؟ البته شاید گریمور پیش خودش فکر کرده دارد من زیبا جلوه دهد اما واقعاً این مصداق بارز دوستی خاله خرسه است! وقتی اینقدر شرایط غیر حرفه ای است به نظرم اصلاً نباید به این فیلم پروانه نمایش داده می شد! البته این راهم باید در نظر بگیریم فروش این فیلم در شرایطی که همان زمان فیلمی از حامد بهداد، پژمان بازغی و… روی پرده بود، زیاد هم بد نبود.
نه، از فروش خودم راضی ام چون آن فیلم به جز فرزاد فرزین ویژگی برای فروش نداشت.
پسران آجری فیلم بود، اما فیلم بدی بود. ابتدا و انتهای این فیلم مشخص بود اما ایراداتی هم داشت.
آن روزها تازه من به شهرت رسیده بودم که زایا سلیمان با من تماس گرفت و گفت یک فیلم سینمایی هست، بازی می کنی؟ من هم از آنجایی که همیشه به فیلم و سینما علاقه داشتم بدون هیچ حرف اضافه ای قبول کردم و اصلاً راجع به جزئیات صحبت نکردم! من فقط می خواستم بازی کنم و باقی ماجرا برایم مهم نبود. کی فکر می کرد برای من که برنامه طنز برای تلویزیون می ساختم و تلویزیون آن را قبول نمی کرد، چنین شرایطی به وجود بیاید که نقش اصلی یک فیلم سینمایی را بازی کنم؟ فکر می کنم من در مورد حضور در « پسران آجری» اشتباه نکردم و اشتباهم را سر فیلم « کنسرت روی آب» انجام دادم و شهامتش را هم دارم و اشتباهم را می پذیرم.
فیلم سومی که بازی کرده ام، « صفحه 113» نام دارد که کارگردانی آن برعهده رضا توکلی بود و انشالله اگر اتفاق خاصی نیفتد در جشنواره فجر امسال شرکت خواهد کرد. در این فیلم با بازیگران چون نیما شاهرخ شاهی، مهدی سلوکی، علیرضا جلالی تبار، لیلا اوتادی و قاسم زارع هم بازی بودم و فکر می کنم فیلم خوبی از آب در آمده است.
دیده شدن هم می تواند روی علاقه ام به سینما تاثیر بگذارد اما همه ماجرا این نیست. رویکرد من نسبت به بازیگری فرق کرده است و از طرفی بین بازی ام در « پسران آجری» و « کنسرت روی آب» به نظرم پیشرفت داشته ام و فکر می کنم هنوز هم می توانم در این زمینه پیشرفت داشته باشم.
این را در خودم می بینم. من بازیگر بسیار خوبی می توانم باشم! این حرف را کسی که با من بدن و بیان کار می کند بهم گفت. رضا اصغری ( مربی بدن و بیان) به من گفت که کلاً فراموش کن که خواننده ای و هر که از تو پرسید چرا توی خواننده آمدی و بازیگر شدی؟ به او جواب بده به تو مربوط نیست.
بله، از فیلم « صفحه 113» به بعد این روند را آغاز کرده ام. شاید برایت جالب باشد اما امسال من 5 فیلمنامه را رد کرده ام و تازه دارم یاد می گیرم در سینما هم حرفه ای فکر کنم.
من از دوران نوجوانی موسیقی را دنبال می کردم اما در کنار آن به فیلم و سینما هم علاقه داشتم. آن سال ها اکثر دوستانم در آموزشگاه استاد سمندریان هنرجو بودند و به کمک آن ها در سال 77 وقتی 17 ساله بودم یک فیلم برای جشنواره رشد ساختم که فکر می کنم کار بدی هم از آب در نیامد! بعد از تجربه ساخت آن فیلم،یک سری آیتم های طنز ساختم و حتی یک زمانی این آیتم ها را به تلویزیون هم دادیم اما آن را قبول نکردند.
من یهو کشف شدم (خنده)! زمانی که برای خودم موسیقی کار می کردم برای خودم آهنگ می ساختم و یک شعر الکی هم روی آن می گذاشتم و میخواندم و همینطور کم کم به سمت حرفه ای شدن حرکت کردم.
مطمئناً اگر در سینما موفق شوم هیچ وقت به جایگاهی که در موسیقی رسیده ام، دست پیدا نمی کنم. من برای خودم این را مشخص کرده ام که در موسیقی تا آنجا که دستم باز است و می توانم کارهای جدید، با ایده های نو ارائه دهم. همین الان اگر یک اتفاق مهم در آلبوم بعدی ام نباشد، من دیگر هیچ آلبومی منتشر نخواهم کرد.
بستگی به جنس آن خواننده دارد! ممکن است یک خواننده ای طرفداران دختر زیادی داشته باشد و یک خواننده ای اینطور نباشد. ما باید قبول کنیم که خواننده ها یک شخصیت فیزیکی هم دارند. به نظر من نکته ای که تو گفتی هم می تواند دلیل این ماجرا باشد. من معتقدم مسائل خصوصی هر کسی به خودش مربوط است. تو یک خواننده را دوست داری، قبول! اما اینکه زن او کیست، پدر و مادر و برادرش چه کسانی هستند و چه کار می کنند ارتباطی به تو پیدا نمی کند! مگر من مسائل خصوصی همه طرفدارانم را می دانم؟
خود ِ پوریا می داند که من وقت نمی کنم زیاد تلویزیون ببینم (خنده)! اما شنیده ام که « مسیر انحرافی» سریال خوبی بود.
رضا صادقی: شخصیتش را دوست دارم، اما از نظر موسیقی به شخصه رضا صادقی قدیم را بیشتر دوست دارم
احسان علیخانی: از دوستان صمیمی ام است
محسن چاوشی: از دوستان خوبم است
محسن یگانه: همکار
چراغعلی: همکار ِ سابق
فرزاد فرزین: آدم رک و نقد پذیری و متاسفانه گاهی عصبانی است! رفته رفته هرچه سنش بالا می رود هم واقع گرا تر و صمیمی تر می شود و هم نقد پذیر تر می شود. البته احساس می کنم در بعضی مسائل هنوز کم تجربه است.