خیلی وقتا هست که سعی میکنی که یه مدت طولانی خاموش باشی .... تو لاک باشی .... نه واسه اینکه افسرده شی یا دل کسی واست بسوزه یا شکست خورده باشی یا درد دیده باشی .....به خاطر اینکه لایق آرامشی ...
ولی بعضی وقتا باید یه فریادی بزنی جوریکه همه بشنون ... نه به خاطر اینکه همه بشنون ، نه به خاطر اینکه همه ببینن ... بخاطر اینکه تو لایق این هستی که بتونی حرفاتو بزنی ... به خاطر اینکه حرف زدن ارث بابای هیچکس نیست که تو ازش محروم باشی ....با وجود اینکه هرکسی تورو یه جور قضاوت میکنه ولی تو دل خودت کارت درسته و لیاقتشو داری که توی این دنیا حرف بزنی ...
یه دوستی یه شعری رو برام خوند که این بود :
کار دلم به جان رسد ...
کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم
دم مزن و بیان مکن ...
ولی واقعا نمیشه ... نگفتن همیشه خوب نیست.
جدا نوشت :حس میکنم خدا امشب به حرفام گوش میده (احتمالا مث خیلی وقتا عمل نکنه ولی مطمنم که گوش میده آخه امروز توجهشو خیلی خفن جلب کردم ) کاش اوضاع تغییر کنه .تغییرم نکنه باز دمش گرم ... کاری از دستم نمیاد