بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #41  
قدیمی 12-27-2009
ali215 آواتار ها
ali215 ali215 آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: همین نزدیکی ها
نوشته ها: 122
سپاسها: : 1

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
ali215 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

یا حق مرسی امیر عباس
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #42  
قدیمی 12-27-2009
dada6 dada6 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
نوشته ها: 88
سپاسها: : 1

12 سپاس در 11 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow شعر محرم و عاشورا

مـاه محـرّم آمـد و فصـل بهـــار عشق
عـالم معطّر از گـل يـاسي كنار عشق
ماه محرّم آمـــــد و بـر خيـل عـاشقان
بارد شميم نـرگس عــالي تبــار عشق
باغي به نام كرب و بلا بين ! غريق نور
كـز يمن آن ، ثرا و ثـريّـا خمار عـــشق
سروي كشيده قـد بــه بلنداي آسمان
كآرد به ياد زنـده ي آزاده ، دار عشق
آغــوش لاله خفتـه يكي نـو شكفته اي
قلبـش پـر از ستاره و خود افتخار عشق
از نـه فلك بـراي تـماشا نشستـــه اند
بر جلوه هاي عـاطفه در گلعـذار عشق
عـالم نـديـده است بـدينسان تـحقّــقي
در عرض يك غروب گلستان به يار عشق
داغ دل
بيـا كه اين عصر باده ي خون با خيال جنون شرح جان دارد
بسوزد دل يا امام زمان ! درد عشقي كــــه عـاشقان دارد
بـه گــوشم پـژواك آن لالايــي خـاطـر ديـرين كرده سرزنده
بـه طفل شش ماهـه قلب فـلك نـاي آوازي مهربـان دارد
سر آن دارد كه پشت سحاب از خجالتي اش سوزد آن خورشيد
چرا كه سوزانده غنچه اي از گلشني كز حق بس نشان دارد
هـوا غمناك ، انـدرون ابـري ، چـشم دل دريـا ، ابـر طـوفـانـي
فـغان از ايـن شــرح حـالــي كـه از جنـاب گل ، باغبان دارد
بيا كه از چشمهاي فرات ، آبشار عطش ، تشنـه مي ريـــزد
صـداي نـالـه ز نـاي سما ، رعـد و بـرقي بس بي امان دارد
بكن بـا مـن زمـزمـه ايـنـك ، اي امـامم در صبـح آديـنـــه
گــــرفتـه بـد جـوري اين دل در گلسِــتاني كه داستان دارد
گهي اشكـم مـــي رود داخـل تـا زَنـَـد بيـرون آه سوزان را
نگــر چــون در سيـنـه ي دادا داغ غـــربت آتـشفشان دارد
شعر از : ابوالفضل دادا

ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-28-2009 در ساعت 02:18 PM
پاسخ با نقل قول
  #43  
قدیمی 12-10-2010
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های
پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان
درهای حسینیه ی دل را بگشا، های
طبّال بزن طبل که با گریه درآیند
طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های
زنجیر زنان حرم نور بیایید
ای سلسله‌ها ، سلسله‌ها، سلسله‌ها، های
ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید
ای قوم کفن پوش، کجایید؟ کجا؟ های
شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب
خونخواه حسین آید، درآیید هلا، های
کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من
کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های
این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم
آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های
***
از کوفه خبر می‌رسد از غربت مسلم
از کوفه و کوفی ببرم شکوه کجا؟ های
عباسِ علی تشنه و طفلان همه تشنه
فریاد و فغان از ستم قوم دغا، های
بازوی حرم، نخل جوانمردی و ایثار
عباس علی، حضرت شمع شهدا، های
آتش به سوی خیمه و خرگاه تو می‌رفت
از دست ابالفضل چو افتاد لوا، های
با یاد جوانمردی عباس و غم تو
خورشید جدا گریه کند، ماه جدا، های
خورشید نه این است که می‌چرخد هر روز
خورشید سری بود جدا شد ز قفا، های
می‌چرخد و می‌چرخد و می‌چرخد، گریان
هفتاد قمر گرد سرِ شمس ضُحی، های
خونین شده انگشتری سوّم خاتم
از سوگ سلیمان چه خبر، باد صبا!؟ های
از داغ علی اصغر محزون، جگرم سوخت
با رفتن عباس، قدم گشت دو تا، های
***
طفلان عطش نوش تو را حنجره، خون شد
از خفتنِ فریاد در آن حنجره‌ها، های
بگذار که از اکبر داماد بگویم
با خون سر آن کس که به کف بست حنا، های
تنها چه کند با غم شان زینب کبری
رأس شهدا وای، غریو اسرا، های
بر محمل اُشتر سر خود کوبید، زینب(س)
از درد بکوبم سر خود را به کجا؟ های
امشب شب دلتنگی طفلان حسین(ع) است
این شعله به تن دارد و آن خار به پا، های
این مویه کنان در پی راهی به مدینه‌ست
آن موی کنان در پی جسم شهدا، های
این پیرهن پاره، تن کیست؟ خدایا
گشتیم به دنبال سرش در همه جا، های
در آینه سر می‌کشد این سر، سر خونین
در باد ورق می‌خورد آن زلف رها، های
این حنجر داوودی سرهای بریده ست
ترتیل شگفتی‌ست ز سرهای جدا، های
بگذار هم از گریه چراغی بفروزم
بادا که فروزان بشود شام شما،های...
***
من تشنه و دل تشنه و عالم همه تشنه
کو آب که سیراب کند زخم مرا، های
آتش شده‌ام آتش نوشان منا، هوی
عنقا شده‌ام، سوخته جانان منا، های
هنگام اذان آمد و در چِک چک شمشیر
او حی غزا می‌زد و من «حی علی» های
امشب شب شوریدگی، امشب، شب اشک است
شمشیر مرا تیز کن از برق دعا، های
خون خوردن و لبخند زدن را همه دیدید
گل دادن قنداقه ندیدید الا، های
با فرق علی(ع) کوفه‌ی دیروز، چها کرد؟
از کوفه ندیدیم بجز قحط وفا، های
بر حنجره تشنه چرا تیر سه شعبه؟
کس نیست بپرسد ز شمایان که چرا؟ های
این کودک معصوم چه می‌خواست؟ چه می‌گفت؟
در چشم شما سنگدلان مُرد حیا، های
***
هر راه که رفتید همه خبط و خطا بود
هر کار که کردید هدر بود و هبا، های
این قوم نبودند مگر نامه نبشتند
گفتند که ما منتظرانیم بیا! های
گفتند اگر رو به سوی کوفه کنی، نَک
از مقدم تو می‌رسد این سر به سما، های
گفتند به شکرانه‌ی دیدار شما شهر
آذین شده با آینه و نور و صدا، های
آیینه‌تان پر شده از زنگ و دورویی
چشمان شما پر شده از روی و ریا، های
مختار، به حبس اندر و میثم، به سر دار
در کوفه ندیدیم بجز حرمله‌ها، های
این بود سرانجام وفا؟ رسم امانت؟
ای اف به شما، اف به شما، اف به شما، های
ای اف به شمایان که سرم بر سر نیزه‌ست
بس نیست تماشای شهیدان مرا؟ های!
در جان شما مرده دلان زمزمه‌ای نیست
در شهر شما سنگدلان مرده صدا، های
ای قوم تماشاگر افسونگر بی‌روح!
یک تن ز شمایان بنمانید به جا، های
***
یک تن ز شما دم نزد آن روز که می‌رفت
از کوفه سوی شام سر کشته ما، های
یک مشت دل سوخته پاشیدم زی عرش
یعنی که ببینید، منم خون خدا، های
آن شام که از کوفه گذشتند اسیران
از هلهله، از هی هی و هی های شما، های
دیروز تنی بودم زیر سم اسبان
امروز سری هستم در طشت طلا، های
ما این همه با یاد شماییم و شما حیف
ما این همه دلتنگ شماییم و شما... های
***
از کرببلا هروله کردیم سوی شام
از مروه رسیدیم دوباره به صفا، های
خورشید فراز آمده از عرش به نیزه
جبریل فرود آمده از غار حرا، های
این هیات بی‌سر شدگان قافله کیست؟
شد نوبت تو، قافله سالار منا! های
من قافله سالارم و ما قافله‌ی تو
ای بَرشده بر نیزه، تویی راهنما، های
ما آمده بودیم بمیریم و بمانیم
ما آمده بودیم به پابوس فنا، های
***
یا سید شوریده سران! کوفه چه می خواست؟
آن روز در آن هروله‌ی هول و ولا، های
منظومه‌ی خونین جگران! کوفه چه دارد؟
از کوفه چه مانده‌ست بجز گریه به جا؟ های
خون نامه‌ی بی‌سرشدگان! کوفه نفهمید
سطری ز سفرنامه‌ی دلتنگ تو را، های
پیراهن یوسف نفسان! کوفه چه داند؟
منظومه هفتاد و دو گیسوی رها! های
***
در مشعر زخم تو رسیدم به تشهّد
تا از عرفات تو رسیدم به منا، های
با گریه و با نذر کجا را که نگشتیم
حیران تو ای آینه غیب نما، های
در غربت این سینه برافروز چراغی
در خلوت این دیده جمالی بنما، های
آن شاعر شوریده که می‌گفت کجایید
اینجاست بیایید شهیدان بلا! های
من حنجره‌ام نذر شهیدان خدایی ست
من حنجره‌ام وقف تمام شهدا، های
از خویش بپرسیم کجاییم و چه داریم
از خویش برون می‌زنی امشب به کجا؟ های
ماندیم در این خاک و پری باز نکردیم
مُردیم در این درد و ندیدیم دوا، های
های ای عطش آغشته ترینان! عطشم کُشت
آبی برسانید به این تشنه هلا، های
یک بار بپرسید ز حالم که چرا هوی
تا پاسخ‌تان گویم یاران که چرا های ...
***
هفتاد و دو دف هر صبح می‌کوبد در من
هفتاد و دو نی هر شب در من به نوا، های
این جاده همان جاده خون است بپویید
این در، در دهلیز بهشت است، درآ، های
ای عاشق دل باخته، آهی بکش از جان
ای شاعر دلسوخته، اشکی بسرا، های
حالی چه کنم گر نکنم شکوه و فریاد
در منقبت و مرثیت آل عبا، های...
پاسخ با نقل قول
  #44  
قدیمی 12-15-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


متن کامل شعر زیبای عمان سامانى:
وداع آخر امام حسین علیه السلام
ديـگرم شـورى به آب و گـل رسيد
گـاه مـيـدان دارى ايـن دل رسـيد
نـوبت پـا در ركـاب آوردن اسـت
اسب عشرت را سوارى كـردن است
تنگ شد ساقى دل از روى صـواب
زين مى عشرت مرا پـر كن شـراب
كز سر مستـى سبـك سـازم عـنان
سرگران بر لـشكـر مـطـلب زنان
روى در ميـدان ايـن دفـتر كـنـم
شرح مـيدان رفـتن شـه ، سر كـنم
بـازگـويـم آن شـه دنـيـا و ديـن
سـرور و سرحـلقه اهـل يـقـيـن
چون كه خـود را يكه و تنها بـديـد
خـويشتن را دور از آن تـن هـا بديد
قـد براى رفـتن از جـا راست كرد
هر تدارك خاطرش مى خواست ، كرد
پـا نهـاد از روى هـمّت در ركاب
كـرد با اسب از سر شـفـقت خطاب
كـاى سبك پـر ذوالجناح تـيـز تك
گـرد نـعـلت سرمـه چـشم مـلك
اى سمـاوى جـلوه قـدسـى خرام
وى ز مـبـدأ تا معـادت نـيـم گـام
رو به كـوى دوست منهاج من است
ديده واكـن وقت مـعراج مـن است
بد به شـب معراج آن گـيتى فـروز
اى عـجب معراج من باشـد به روز
تـو بـراق آسـمـان پـيمـاى مـن
روز عـاشـورا شـب اسـراى من
پس به چالاكى به پشت زيـن نشست
اين بگـفت و برد سوى تـيـغ دست
اى مشعشع ذوالفـقـار دل شـكـاف
مدتـى شد تا كه مانـدى در غـلاف
آنـقدر در جاى خود كردى درنـگ
تـا گرفت آييـنـه اسـلام ، زنـگ
من تو را صـيقل دهـم از آگـهـى
تا تـو آن آيـينه را صيـقـل دهـى

* * *

خواهرش بر سينه و بر سر زنان
رفـت تا گـيرد بـرادر را عنان
سيل اشكش بـست بر وى راه را
دود آهش كرد حـيران شـاه را
در قفاى شاه رفتى هـر زمـان
بانگ مهلا مهـلااش بر آسمـان
كاى سوار سرگران كم كن شتاب
جان من لختى سبك تر زن ركاب
تا ببـوسم آن رخ دلـجـوى تو
تا بـبويم آن شـكـنج مـوى تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمى بدان سو كرد بـاز
ديد مشكين مويى از جنس زنـان
بر فلك دستى و دستى بر عـنان
زن مگـو مرد آفرين روزگـار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاك درش نقش جبـين
زن مگو دست خدا در آسـتـين

* * *

پس ز جان بر خواهر استـقبال كـرد
تا رخـش بـوسد الـف را دال كـرد
همچـو جان خود در آغـوشش كشيد
اين سخـن آهسته در گـوشش كـشيد
كاى عـنـان گير من آيا زيـنـبـى؟
يـا كـه آه دردمـنـدان در شـبـى
پيش پـاى شـوق زنجيـرى مـكـن
راه عـشق است عنان گـيرى مـكن
با تـو هستـم جـان خواهر هـمسفر
تو به پا ايـن راه پويى مـن به سـر
خانه سوزان را تو صاحب خانه باش
با زنان در هـمرهـى مردانه بـاش
جان خـواهـر در غمم زارى مكـن
با صـدا بـهـرم عـزادارى مكـن
هست بر من نـاگـوار و ناپـســند
از تـو زينب گـر صـدا گردد بلـند
هر چه باشـد تو على را دخـتـرى
ماده شيرا كى كـم از شـيـر نـرى
با زبـان زيـنـبى شه آنچه گـفـت
با حسيني گـوش زينب مـى شـنفت
گوش عشق آرى زبان خواهد زعشق
فهم عشق آرى بيان خواهد ز عـشق
با زبـان ديـگـر اين آواز نـيـست
گوش ديگـر محـرم اين راز نـيست

* * *

اى سخنگو لحظه اى خاموش بـاش
اى زبان از پاى تا سر گـوش باش
تا بـبـينم از سر صدق و صـواب
شاه را زينب چه مى گويد جـواب

* * *

عشق را از يك مـشيمه زاده ايـم
لب به يـك پـستان غم بـنهاده ايم
تـربيت بـودت بر يك دوشـمـان
پرورش در جيب يك آغـوشمـان
تا كنيم ايـن راه را مسـتانه طـى
هر دو از يك جام خوردستـيم مى
تو شهادت جستى اى سبط رسـول
من اسيرى را به جان كردم قـبول
خودنمايى كن كه طـاقت طـاق شد
جان تـجلّى تـو را مشـتاق شـد
حـالتى زيـن به براى سير نيست
خودنمايى كن در اين جا غير نيست

* * *

قـابـل اسـرار ديد آن سـيـنـه را
مسـتـعـد جـلـوه ديـد آيـيـنه را
معنى اندر لوح صورت نـقش بسـت
آنچه از جان خواست اندر دل نشست
آفـتـابى كـرد در زيـنـب ظهـور
ذره اى زآن آتـــش وادى طــور
شد عيان در طور جـانـش رايــتى
خـرّ مـوسى صعـقـا زان آيـتـى
عين زينب ديـد ز ينب را بـه عيـن
بلكه با عيـن حـسين ، عـين حـسين
غـيب بين گرديـد بـا چشم شـهـود
خواند بر لـوح وفـا نقـش عـهـود
ديـد تابى در خـود و بى تاب شـد
ديده خـورشيد بــيـن پـر آب شد
صورت حالـش پـريـشانى گرفـت
دست بـى تابى به پيـشـانى گرفـت
خواست تا بـر خرمـن جنس زنـان
آتـش انـدازد انـا الاعــلا زنـان
ديد شه لب را به دنـدان مـى گـزد
كز تو اين جـا پـرده دارى مى سزد
رخ ز بـى تـابى نـمى تـابى چرا
در حضور دوسـت بى تابـى چـرا؟
كرد خـوددارى ولـى تـابـش نبود
ظرفـيت در خـورد آن آبـش نـبود
از تـجـلّـى هاى آن سـرو سهـى
خواست زيـنب تا كـند قـالب تـهى
سايـه سـان بر پاى آن پـاك اوفتاد
صحيه زن غش كرد و بر خاك اوفتاد

* * *

از ركـاب اى شهـسوار حـق پرست
پاى خالى كن كه زيـنب رفـت ز دست
شـد پـيـاده بر زمـين زانـو نـهـاد
بـر سـر زانـو سـر بـانـو نـهـاد
گفت وگـو كـردنـد با هـم مـتـصل
ايـن بــآن و آن بــايــن از راه دل
ديگر اين جا گفت وگو را راه نيست !!
پـرده افـكنـدند و كـس آگاه نـيست !

__________________
پاسخ با نقل قول
  #45  
قدیمی 11-13-2013
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow شعر عاشورا

ایام ماتم حسینی را خدمت همه عزیزان و بزرگواران تسلیت عرض می کنم

متن نوحه سینه زنی + لینک دانلود
شور شهادت امام حسین (ع) - ای کشته ی دور از وطن - محمود کریمی

ای کشته ی دور از وطن، دور از وطن وااااای،
دور از وطن، وااااای، دور از وطن، وای وای وای
ای تشنه ی صدپاره تن، ای بی کفن، وااااای
ای بی کفن، وااااای، ای بی کفن، وای وای وای
شبهای جمعه فاطمه، با ناله و با زمزمه وای وای وای
گوید حسین من چه شد، نور دوعین من چه شد وای وای وای
چشمای زینب خونه، اشک علی بارونه، مادر براش میخونه
حسین غریب مادر
دور از وطن، واااای، دور از وطن، وای وای وای
ای تشنه ی صدپاره تن، ای بی کفن، واااای
ای بی کفن، واااای، ای بی کفن، وای وای وای
چشمای زینب خونه، اشک علی بارونه، مادر براش میخونه
حسین غریب مادر
شاه غریب و بی کس و بی لشگرم، واااااای، بی لشگرم، وااااااای، بی لشگرم، وای وای وای
ای قبله ی اهل حرم، اهل حرم واااااای، اهل حرم وااااااای، اهل حرم، وای وای وای
میسوزه چشمام از تب، لبهای خشک اصغرت، وای وای وای
میمیرم آخر از غم، سر جدا از پیکرت، وای وای وای
محرم از راه امد، با ناله او اشک و آه، بگو ابا عبدالله ،حسین غریب مادر
داغ تو کرده پیرم، انقد زبون میگیرم ،آخر برات میمیرم، حسین غریب مادر
چشمای زینب خونه، اشک علی بارونه، مادر براش میخونه
حسین غریب مادر
ای کشته ی دور از وطن، دور از وطن وااااای،
دور از وطن، وااااای، دور از وطن، وای وای وای
ای تشنه ی صدپاره تن، ای بی کفن، وااااای
ای بی کفن، وااااای، ای بی کفن، وای وای وای
راس تو ای خون خدا، بر نیزه ها، وااااای ،
بر نیزه ها، واااااای، بر نیزه ها، وای وای وای
ای که سرت شد از قفاء، از تن جدا ،واااااااای، از تن جدا ،وای وای وای
باز از حرم تا قتلگه، زینب صدایت میزند
کنار مقتل فاطمه، ناله برایت می زند
با ناله ی یا زینب، با نوحه ی یا عباس، هر روز ما عاشوراست، حسین غریب مادر
چشمای زینب خونه، اشک علی بارونه، مادر براش میخونه
حسین غریب مادر




نوحه و مداحی محرم “ غریب مادر ” با صدای حاج محمود کریمی


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ

وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ،

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ

وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ

وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ

وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #46  
قدیمی 11-13-2013
mohammad.90 آواتار ها
mohammad.90 mohammad.90 آنلاین نیست.
مدیر بخش ورزش
 
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242

6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گفت محمد که ز دشت بلا بي‌سر آيند حسين مرا
اي لب تو تشنه‌ترين غنچه‌ها کرده غمت با دل خونم چه‌ها
دل خوشي و عشق نگردند جمع شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطي اگر در قفس آئينه داشت چلچلة ما غم ديرينه داشت
غصه حريف دل مشتاق نيسته رکه کند شکوه ز عشاق نيست
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی

هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #47  
قدیمی 11-14-2013
پریشان آواتار ها
پریشان پریشان آنلاین نیست.
کاربر بسيار فعال
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,251
سپاسها: : 8,172

4,786 سپاس در 1,493 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آب را گِــل نــکُنید ... شایــد از دور عـلـمــدارِ حــســین ... مــشـکِ طــفلان بــر دوش ... زخــم و خــون بــر انـــدام ... می رِسَــد تــا کــه از ایــن آب روان ... پُـــر کُـــنَد مــشـکِ تــهــی ... بِــبَــرَد جــرعــه یِ آبــی بــرسانــد به حـــرم ... تـــا عــلــی اصــغرِ بی شـیــرِ ربـــاب ... نَـفَـسَـش تـــازه شَــوَد ... و بــخــوابــد آرام ...
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از پریشان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #48  
قدیمی 03-10-2015
seifi1 seifi1 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
نوشته ها: 58
سپاسها: : 0

15 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شور عاشورا ( غمگینترین شعر زلال از استاد دادا )
.



.
فـریـاد ازیـن درد
میـدان بگـرفتـه قـومِ نـامــرد
اولادِ حسین ابن علی(ع) زار و حزین است
آن ظلم که کوفه بر خدا کرد
غمخانه بگستـرد
*
بگذار بگریم
در این حرم ِ یار بگریم
بگـذار کـــه با دیــده ی خـونبار بنالم
با داغِ نهان ، زار بگریم
غمبار بگریم
*
امـروز فغان است
خون در لبِ یک رود، روانست
امـروز به شش ماهه عـطش ، آب نـدادنـد
نـامــردمی و ظلـم ، عـیانست
عالم نگران است
*
فریاد برآرید
آن حادثه بر یاد برآرید
امروز سرِ عـاطفه از پشت بریـدنـد
آه از دلِ آزاد بر آرید
فریاد برآرید
*
بگذار بسوزم
با محنتِ دلدار بسوزم
بگـذار کـه از آتـشِ جانکاه بـنـوشـم
در حسرت دیدار بسوزم
بسیار بسوزم
*
ای کاش بمیرم
از عالمِ بی عاطفه سیـرم
ای کاش که دیگــر غـم ِ تکــرار نبینم
با محنتِ بی فاصله پیرم
در عشق اسیرم
پاسخ با نقل قول
  #49  
قدیمی 03-10-2015
seifi1 seifi1 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
نوشته ها: 58
سپاسها: : 0

15 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


سوّم نوشت:«خون»

***
مـردی نماز کـرد
بعـد از نماز ، دست باز کرد
گفتـا: «بـده خـدای من، آنچـه صلاح توست!»
خالق، نظر به طرحِ راز کرد
پـرونده ساز کـرد
*
اوّل نوشت: «نور»
تاییدِ لحظه هائی از حضور
یعنی: تمام شد سخنِ بنده، حـرف نیست
بایـد مقـامی آورنـد جـور
در یک جهانِ دور
*
دوّم نوشت: «آب»
صیقـل به روح ، زیرِ آفتاب
یعنی: هر آنچه داخلِ جسم است رفتنی ست
گاهی به نرمی و گهی شتاب
گاهی در اضطراب
*
سوّم نوشت: «خون»
طـرحی شبیهِ نقشه ی جنون
رازی که در کلاسِ تمنـّای معنـوی ست
یعنی: عـلامتی ز دل بـرون
با حکمِ «راجعون»
*
آنگه فرشتگان
مستِ شکـوهِ محضرِ انسان
در آسمانِ حیــرتش اصلِ نمـــاز را
کردند ادا از دل و از جان
در عالمِ عرفان
*
آری، چنین شدست
رجعت بـــه مـاورا یقین شدَست
اینجا پُـلی بُــوَد بـــه تجلـیّ گــهِ شـهـود
آنکس که عاشقِ زمین شدست
دردآفرین شدست
*
بایـد به نـور رفت
در موقعش ز خاک دور رفت
یعنی: بــه دامِ نفس مبادا اسیـــر گشت
باید که غرق در حضور رفت
سرحال و جور رفت

.
از زلالیات دادا
اشاره به مقام والا و عروج معنوی امام حسین (ع)
پاسخ با نقل قول
  #50  
قدیمی 03-10-2015
seifi1 seifi1 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
نوشته ها: 58
سپاسها: : 0

15 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها