بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #91  
قدیمی 07-23-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض رابطه بین اهرام و ا عتقاد مصریان


رابطه بین اهرام و ا عتقاد مصریان


مصریان قدیم اعتقاد داشتند که فراعنه پس از مرگ به خدایی می رسند و بنابراین مقابرشان می بایست بسیار عظیم و غیرقابل نفوذ ساخته می شد.
این اهرام از200 سال پیش مورد کاوش های فراوانی قرار گرفته و در طول این سال ها بسیاری از گنجینه های آن به سرقت رفته است. در مورد ساخت بنایی چنین عظیم که ساخت آن500 سال به طول انجامید, سوالات بسیاری بی جواب مانده است.
اما آنچه از کل این سوالات مشهود است این که همگی در پی یافتن پاسخ این سئوال هستند که:این مصر بود که اهرام را ساخت یا اهرام مصر را ؟ !
از سال2300 تا2700 قبل از میلاد(400سال)،80 هرم در مصر ساخته شد. اولین هرم بزرگ را دومین پادشاه از سلسه سوم فراعنه بنام جوزر (Djoser) بر پا کرد و این سنت تا سلسه هجدهم ادامه یافت. بعد از آن تا بیست و پنجمین فرعون دیگر هرمی ساخته نشد.
مصری ها زندگی کوتاه این جهان را فانی و مرگ را آغاز یک حیات نوین و جاویدان در دنیای دیگر می شناختند. به همین دلیل منازل خود را با مصالحی مانند خشت و گل و مقابر را از مصالح با دوامی مانند سنگ می ساختند. بر اساس اعتقاد و تفکر آنان هر انسان علاوه بر جسم دارای یک روح بنام «بع»، ویک پیکر شبه گونه بنام «کا» است. «بع» پس از مرگ در زمین مانده و هر شب به جسد باز می گردد ولی «کا» می تواند مابین این دوجهان در حرکت باشد. به اعتقاد اینان، شرط جاودانه بودن زندگانی آن بوده که بع و کا هر دو بتوانند جسد خود را شناخته و به آن بازگردند. به همین علت برای از بین نرفتن اجساد مردگان آنان را مومیایی کرده و کلیه اشیا و متعلقات آنان را در کنار شان قرار می دادند. هم چنین برای محافظت از جسد، مقابر را محکم و غیر قابل نفود می ساختند تا «کا» بتواند در آنجا سکونت کند و از بلاهای طبیعی و سرقت اموال در امان باشد. درهای کاذب در کنار مقابر به منظور ورود و خروج «بع» و «کا» ساخته شده بود تا آنها بتوانند تردد کنند.
هر چقدر مقام مردگان بالاتر بود، مقبره بزرگتری برای او ساخته می شد.
مصریان قدیم اعتقاد داشتند که فراعنه پس از مرگ به خدایی می رسند و بنابراین مقابرشان می بایست بسیار عظیم و غیرقابل نفوذ ساخته می شد. چهار مثلث جانبی هرم در اهرام مصر به گونه ای طراحی شده اند که پرتوهای خورشید بر جسد فرعون تابیده شود و رابطه جاودانی او را با خدای آفتاب که «رع» نام دارد، حفظ کند. در کنار این اهرام مقابر کوچک تر مکعب شکلی بنام «مصطبه» (Mastababa) به تعداد زیادی ساخته شده است. فراعنه مراسم خاکسپاری خود را به شکل یک سنت ملی درآورده بودند به طوری که مذهب، هنر و تفکر مصریان آن زمان به شدت به سمت پرستش آنان سوق یافته بود.
اولین هرم :
در حدود2هزار و630 سال قبل از میلاد فرعون «جوزر» تصمیم گرفت تا اولین هرم غول پیکر را به عنوان مقبره خود بنا کند. معمار و مغز متفکر طراحی این مقبره غول پیکر، راهب و مجسمه ساز معروفی بنام ایم هوتپ (Imhotep) بود.

مکان این مقبره در10 مایلی شهر فینکس در محله ساکارا و61 متر بالاتر از شن های روان صحرا در کنار رود نیل تعیین و کار نقشه برداری، احداث کانال های آب و حمل سنگ های آهکی و گرانیت در فاصله900 کیلومتری از معادن آغاز شد. در آن زمان اکثر جمعیت کشور که به 2/1 میلیون نفر می رسید جهت ساخت این مقبره بسیج شد. پس از تایید و تعیین مختصات جغرافیایی این مکان و انجام مراسم مذهبی- سنتی قربانی کردن، کار خاک برداری آغاز شد.
این اولین و عظیم ترین ساختمانی بود که بشر توانسته بود آن را بنا کند. هرم به صورت شش پله ای ساخته شد. مصریان اعتقاد داشتند روح فرعون به وسیله این پله ها به آسمان رفته و به خدا می پیوندد. یک راه اصلی برای وارد شدن به آن و13 در ورودی مجازی برای بازگشت بع و کا به آن ساخته شد. در این زمان زبان نوشتاری خاصی برای ثبت موضوعات، سوابق، موارد اداری، نقشه ها، شماره گذاری و مشخصات مکان نصب سنگ ها و نظایر آن ابداع شد که برای نوشتن تاریخ و موضوعات اجتماعی معمول به کار نمی رفت.
منبع :tebyan.net


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #92  
قدیمی 07-23-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض ترسناک‌ترین مردم روی زمین!!


ترسناک‌ترین مردم روی زمین!!


سر و کله مغول‌های خونخوار از کجا پیدا شد؟
ارتش مغول‌ها در اوایل سده سیزدهم قدرت برتر آسیا بودند و مردم قاره کهن، از شنیدن نام آنها بر خود می‌لرزیدند.
آنها به رهبری چنگیز خان از سرزمین خود در شمال شرق آسیا به حرکت در آمدند و همه کشورهای سر راهشان را نابود کردند؛ شهرهایی که مقاومت کردند، هم در نهایت تسخیر و مردمشان قتل عام شدند.
ارتش مغول ها در اوایل سده سیزدهم قدرت برتر آسیا بودند و مردم قاره کهن، از شنیدن نام آنها بر خود می‌لرزیدند. آنها به رهبری چنگیزخان از سرزمین خود در شمال شرق آسیا به حرکت در آمدند و همه کشورهای سر راهشان را نابود کردند؛ شهرهایی که مقاومت کردند، هم در نهایت تسخیر و مردمشان قتل عام شدند. آنها از چین و عراق تا کوه‌های قفقاز را زیر هجوم وحشیانه خود گرفتند و در هر میدانی که جنگیدند، پیروز شدند. اما این قوم که بودند و چطور زندگی می کردند؟
امپراتوری چادرنشینان
مغول‌ها صحرانشینانی پرطاقت بودند که به زندگی در آب و هوای بسیار خشن عادت داشتند.این سربازان با مهارت در به کارگیری تیر، نیزه و تبرهای جنگی و تاکتیک‌های غیر‌قابل پیش‌بینی و حیله‌های جنگی برای تضعیف روحیه دشمنانشان می‌جنگیدند.آنان از منجنیق و تونل‌های زیر زمینی برای ویران ساختن محکم‌ترین باروها استفاده می‌کردند. با پخش شدن اخبار تهاجمات مغول در سراسر آسیا، ارتش‌ها می‌گریختند یا پیش از آنکه جنگی آغاز شود، به راحتی اسلحه خود را روی زمین می‌گذاشتند.
با رهبری چنگیزخان، مغول‌ها خود را از جماعتی پراکنده و بسیار فقیر، بدون هیچ گونه صنعت یا کشاورزی، به ترسناک‌ترین مردم روی زمین بدل کردند. آنها چین شمالی، آسیای مرکزی، بغداد و امیر‌نشین‌های روسیه را فتح کردند و حتی پس از مرگ چنگیزخان به وحشی‌گری‌شان ادامه دادند.
آنها بعد از چنگیز دسته‌جمعی به لهستان هجوم بردند و سپس تا مجارستان پیش رفتند و در آنجا سپاهیان شاه بلای چهارم را در هم شکستند. آنها بعد از عقب راندن این شاه تا کرانه‌های دریای آدریاتیک، حرکت خود را به سوی دروازه‌های وین، پایتخت خاندان پادشاهی هاپسبورگ، ادامه دادند.
برای کسانی که طعم تلخ هجوم مغول ها را چشیده بودند آ نها مثل فرستادگانی از جهنم به نظر می‌آمدند که به‌ندرت به شهرنشینان، از جمله زنان و کودکان، پیشه وران و اهل حرفه، اشراف و شاهان، ترحمی نشان می‌دادند.
با این همه، گونه‌ای تمدن مغولی بر پایه اسطوره و سنت شفاهی وجود داشت. مغولان خود را از شکارچیان جنگل‌نشین به رمه داران صحراگرد تغییر داده بودند که با تغییر فصل جابه‌جا می‌شدند و به عشیره‌های کوچک و مستقل تقسیم شده بودند.
اقوام تسخیر شده با این شیوه زندگی سازگاری نشان ندادند؛ اما بعد از پایان تهاجمات مغول، از یک دوره ثبات و امنیت بهره‌مند شدند. مغول‌ها با امن کردن جاده‌های تجاری که در گذشته خطرناک بود، به ترویج بازرگانی پرداختند و ارتباط میان آسیای شرقی و خاورمیانه را برقرار کردند. آنان نسبت به ادیان و فلسفه‌ها تسامح نشان دادند و دانشمندان و صنعتگران بیگانه را به خدمت گرفتند. این‌گونه کارها در قلمرو مغول‌ها، از بسیاری جهات متاثر از خود چنگیزخان و برداشت او از نوعی نظم جهانی جدید و بهتر بود.
مغول ها در دین
تاریخ طولانی زندگی به صورت صحرانشینی و سرنوشتی که بر اثر شرایط محیطی دشوار تعیین می‌شد، مغول‌ها را به پذیرفتن دیدگاه جبرگرایانه واداشته بود. سربازان مغول با آمادگی از جان خود در میدان‌های نبرد می‌گذشتند، در قوانین آنها برای بسیاری از جرائم سزای مرگ پیش‌بینی شده بود و خان‌ها و سردارانشان برای قتل عام کل جمعیت شهر‌ها شهرت داشتند. «زندگی» در میان مغولان پشیزی ارزش نداشت؛ حتی وقتی که چنگیزخان امپراتوری بزرگی را تاسیس کرد و دربار مغول از باج و خراج ثروتمند شد.
چنگیزخان اراده و قانون خود را بر پیروانش و سرزمین‌های گشوده شده تحمیل کرد؛ اما دین خود را تحمیل نکرد. این تسامح مذهبی به مسلمانان، مسیحیان، بوداییان و طبیعت‌پرستان محلی اجازه داد تا در مغولستان و سراسر قلمرو امپراتوری مغول بدون هیچ درگیری مذهبی زندگی کنند. هر گروهی عبادتگاه خود را داشتند و پیروانشان می‌توانستند در آنجا آیین‌ها و مراسم خود را بدون مزاحمت به جای آورند.
اما دین‌های بیگانه چندان راهی را در میان خانواده‌های مغول باز نکردند؛ چنگیز خان اگرچه در مورد دین‌های وارداتی تسامح نشان می‌داد؛ اما آنها را نمی‌پذیرفت و با آنکه به مردان مقدس بیگانه آزادی کامل داد، از آنان پیروی نمی‌کرد. مغول ها تنگری، الهه‌آسمان را می پرستیدند و از آموزش‌های شمن‌های سنتی خود پیروی می کردند. آنها به چنگیزخان به چشم یک شمن بزرگ، مردی که از سوی آسمان با یک تقدیر خوب تقدیس شده است و اختیار فرمانروایی بر مردم خود را دارد، می نگریستند و بی چون و چرا دستورات او را می پذیرفتند.
تاتارها و مغول‌ها
از سده‌های میانه نام‌های بسیاری به قوم چنگیز داده شده است؛ مغول‌ها، تاتارها و تارتارها. در سده دوازدهم، تاتارها قبیله نیرومندی در مغولستان شرقی به شمار می‌رفتند که بر استپ‌ها و صحراهای شمال چین تسلط داشتند. آنان متحد سلسله چین، واقع در شمال سرزمین چین بودند و رقیب قبایل قدرتمند دیگر استپ کرائیت‌ها، مرکیت‌ها، اونگیرات‌ها، نایمان‌ها و نیز قبیله چنگیزخان محسوب می‌شدند. چنگیزخان تاتارها را پیش از پذیرفته شدنش از سوی همه قبایل استپ به عنوان فرمانروای جهانی آنها مغلوب و نابود کرد.
اما در روسیه و اروپا، نام تاتارها به عنوان مردم مغولستان که رعیت چنگیزخان به شمار می‌رفتند، پذیرفته شده است. نام کوچک چنگیزخان تموچین بود، نام مرد تاتاری که پدر خود او را به قتل رسانده بود. وقتی تاتارها این مرگ را با مسموم کردن پدر تموچین جبران کردند، تموچین انتقام این قتل را هدف سراسر زندگی خود قرار داد. سرکوبی تاتارها به دست او، آنها را به عنوان یک قبیله مطرود مغولی از میان برد اما نام آنها سده‌ها در اروپا باقی ماند.
از مغول ها چه بر جای مانده؟
مغول ها در کلبه‌های گرد ساخته از چوب و نمد زندگی می‌کردند. آنها آخرین مهاجران بزرگ جهان بودند. اما بر خلاف هون‌ها، سلت‌ها و ژرمن‌ها و دیگر اقوامی که در گروه‌های بزرگ مهاجرت کردند، هرگز به خاطر اینکه در یک مکان جدید مستقر شوند دست از خلق و خوی سنتی و روش زندگی خود برنداشتند. برای مورخان و باستان‌شناسان، مغول‌ها پازل تاریخی شگفت‌انگیزی را به نمایش می‌گذارند که بسیاری از قطعات کلیدی آن مفقود است. آثار باقیمانده از امپراتوری بسیار کم است.
مغول‌ها هیچ شهری از آن خود بنا نکردند و هیچ بنای تاریخی، کلیسای جامع، برج یا دیواربلندی نساختند. حتی قراقورم، پایتخت امپراتوری، در سده پانزدهم به دست چینی‌ها ویران شد. فقط ساخته‌های دستی و نوشته‌هایی از آنها باقی ماند که بعد از انقراض شان در معابد بودایی محافظت می‌شدند.
ولی آنها هم در زمانی که اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین در سده بیستم بر اساس فلسفه مارکسیستی بر ضد‌هر شکلی از دین سازمان‌یافته مبارزه کردند، در معبدها از بین رفتند. چون بودیسم هم مانند همه ادیان دیگر مورد حمله قرار گرفت. معابد همه ویران، و راهبان آنها کشته یا زندانی شدند و دارایی ارزشمندشان به تاراج رفت.
در نتیجه آثار باقیمانده از زمان چنگیز بیشتر به حوزه ادبیات تعلق دارند. زندگی چنگیزخان در دو کتاب مهم که به دست آیندگان نوشته شده‌اند، حفظ شده است: آلتان دبتر (احتمالا به معنای دفتر طلایی) شرحی از خانواده و تبار چنگیزخان بود.
هرچند اصل این اثر موجود نیست؛ اما یک روایت چینی از آن با عنوان گزارش اردوهای امپراتور مقدس جنگاور، تاریخ امپراتوری مغول را از خطر نابودی نجات داد. منبع اصیل دوم در باره تاریخ مغول با عنوان تاریخ محرمانه مغول هم تقریبا پس از مرگ چنگیز به وسیله چینیان نگهداری شد.
مورخان بر این عقیده‌اند که این کتاب از آنجا که فقط رویدادهای دوره چنگیزخان و پسرش اوگتای را در بر دارد، احتمالا زمانی پیش از 1241 نوشته شده است. اگرچه کتاب تاریخ محرمانه بیش از آنکه در بردارنده پاسخ‌ها باشد برانگیزنده پرسش‌هاست و متن آن چنان مبهم است که فهم آن فقط در توان متخصصان تاریخ مغول است. اما به هر حال باعث شد چنگیزخان و امپراتوری مغول فراموش نشوند.
تسلیحات مغول
مغول‌ها در جنگ‌هایشان بر چند سلاح مهم تکیه داشتند. از جمله این سلاح‌ها، کمان‌های کوتاه و بلند مرکب بود که می‌توانست تیر یا گلوله سنگینی را تا مسافت 300 متر پرتاب کند. نوک آهنی تیر‌ها طوری شکل داده شده بود که گوشت تن دشمن را سوراخ یا پاره کند. سربازان مغول آموزش دیده بودند که در همه جهت‌ها تیراندازی کنند.
آنها به جلو یا عقب، در‌حالی‌که خود را پشت سر اسبانشان محفوظ می‌داشتند یا از زیر شکم اسب‌هایشان، و حتی هنگام تاخت و تاز در برابر دشمن با سرعت تمام تیر می‌انداختند. مغول‌ها همچنین تبرهای جنگی و شمشیرهای آهنی کوتاه خمیده‌ای با خود حمل می‌کردند که به شمشیر هلالی شهرت داشت. این سلاح، برای شقه کردن جنگنده روبه‌رو در نبرد‌های تن به تن عالی بود. نیزه‌هایشان میله‌هایی بلندی بود با نوک‌های تراش داده شده که برای حمله یا پرتاب به سوی گروهی از سربازان دشمن استفاده می‌شد.
مغول‌ها برای محافظت خود کلاهخود‌های فلزی یا چرمی بر سر می‌گذاشتند، گردن را با چرم می‌پوشاندند و زرهی از چرم سخت بر تن می‌کردند که گاهی نیز با پوششی از فلز کارایی‌اش را بالاتر می‌بردند. جامه‌های زیر آنان از ابریشم خام فشرده تهیه می‌شد که همچون پوششی تن آنان را از وارد آمدن نوک تیرها و ایجاد عفونت حفظ می‌کرد.
سربازان مغول همچنین، سپرهای گرد کوچکی همراه داشتند که اسکلت آن از چوب درخت بید ساخته می‌شد و پوششی از چرم خام داشت. این سلاح‌ها برای جنگیدن در گروه‌های کوچک در برابر سواران سبک اسلحه دشمن عالی بود.
اما روش‌های جنگی و تسلیحات مغول، هنگامی که چنگیزخان رهبری ارتش‌های بزرگ‌تر و سازمان‌یافته‌تر را در برابر شهر‌هایی با دیوارهای محافظ سنگی و بلند بر عهده گرفت، تغییر کرد. مغول‌ها از چینی‌ها آلات و ادوات مکانیکی محاصره شهری، مانند برج‌های متحرک و منجنیق‌هایی برای پرتاب گلوله‌های سنگی و گلوله‌های آتشین به داخل شهر‌ها، خریدند یا به زور به دست آوردند.
آنان برای پرتاب توپ‌های آهنی بر سر برج و باروها از قلعه کوب‌های برنزی استفاده می‌کردند که نخستین بار چینی‌ها ابداع کرده بودند. افراد گروه فنی که وظیفه خنثی کردن دفاع دشمن را برعهده داشتند، تونل‌هایی حفر می‌کردند تا در زیر دیواره‌های شهر مواد انفجاری کار بگذارند.
ارتش سواره نظام
همه مردان مغول از وقتی که می‌توانستند کمان و شمشیر در دست بگیرند و بجنگند، عضو ارتش به شمار می‌رفتند؛ مگرآنکه حرفه آنها برای مردم ضروری‌تر بود (مثل پزشکی) و از کودکی، همگی آنها بیشتر وقت خود را با اسب سر می‌کردند. اگرچه مغول‌ها مهارت‌هایی در استفاده از آلات مکانیکی جنگ و گلوله‌اندازی به دست آوردند، همچنان سپاهی سواره، بدون پیاده نظام باقی ماندند. آنان می‌توانستند روزها و شب‌ها پشت سر هم بر پشت اسب به سر ببرند، بخورند، شکار کنند و از همه مهم‌تر بجنگند.
چنان که در اثری از دوره ایشان آمده است: «آنان جفت شده با اسبانشان سواری می‌کنند؛ اسبانی که اندام چندان بزرگی ندارند؛ اما بی‌نهایت قوی‌اند و با علوفه کمی سر می‌کنند. آنان.... بی‌وقفه و شجاعانه با نیزه، گرز، تبر و شمشیر می‌جنگند. اما آنان به ویژه با کمان‌هایشان، تیراندازانی قابل و جنگاورانی حیله‌گر به شمار می‌آیند. برای اینکه پشت به دشمن نگریزند، پشت‌های خود را با لیاس جگ نمی‌پوشانند. تا زمانی که پرچم فرمانده عقب نکشد، میدان جنگ را هرگز رها نمی‌کنند. اگر شکست بخورند، تقاضای ترحم ندارند و چون پیروز شوند، عطوفتی نشان نمی‌دهند.»
اساس استراتژی جنگی چنگیزخان، توان حرکت‌های برق‌آسا در فواصل دوردست بود. مردان او می‌توانستند روزی 80 تا 100 مایل سواری کنند و چون مغول‌ها پیاده نظام نداشتند، واحدهایشان می‌توانستند بسیار سریع‌تر از ارتش‌های معمولی حرکت و دشمن را غافلگیر کنند. سربازان مغول برای این گونه راهپیمایی‌ها، اسب‌هایی اضافی همراه می‌بردند که آنها را قادر می‌ساخت مرکبشان را عوض کنند و به حیوان‌ها به طور مرتب استراحت دهند یا اگر اسبی در میدان جنگ کشته شد، آن را جایگزین کنند.
یاسای بزرگ
تا زمان چنگیزخان، مغول‌ها نه خط نوشتن داشتند و نه قانون مکتوب. آنان طبق آداب، سنت‌ها و تابوهایی که نسل به نسل به آنها می‌رسید، زندگی می‌کردند. یکی از این سنت‌ها، ازدواج درون طایفه‌ای را ممنوع می‌کرد. دیگری مربوط می‌شد به آداب قربانی کردن حیوانات که همیشه باید بیرون از خانه انجام می‌شد. پاشیدن خون در داخل خانه، از سوی مغولان که خانه‌های خود را محافظی در برابر نیروهای بیعت و هرگونه شر می‌دانستند، نوعی تابو به شمار می‌رفت. در استپ‌های مغولستان نه دادگاهی بود، نه قاضی و نه زندانی.
وقتی جرمی نظیر قتل، آدم ربایی و دزدی انجام می‌گرفت، قربانیان شخصا یا خانواده آنان باید خود به‌دنبال اجرای عدالت بر می‌خاستند. انتقام کشیدن از ستمی که رفته بود، موضوعی بود که باید به طور خصوصی فیصله می‌یافت. کسانی که دشمن داشتند باید خودشان شخصا با او مقابله می‌کردند، و این سنتی بود که چنگیزخان از آن پیروی می‌کرد.
در اوایل قدرت یافتن او، یک شمن پر نفوذ به نام تب تنگری برای اینکه نفوذ بیشتری کسب کند، کوشید میان خان و برادرش نفاق افکند. چنگیزخان موضوع را فهمید و تب تنگری را به خیمه خود دعوت کرد. در آنجا تموجه، برادر جوان‌تر چنگیز هم حضور داشت. با اشاره چنگیزخان، تموجه و چند تن از همراهانش شمن را بیرون کلبه بر زمین زدند و کمرش را شکستند، سپس او را در همان حالت فلج شده رها کردند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شود.
در دورانی که چنگیزخان عنوان فرمانروای جهان را به دست آورد، مجموعه‌ای از قوانین، فرمان‌ها و دستور کار‌ها وضع کرد که به یاسای بزرگ مشهور شد. یاسا به زبان مغولی به معنای قاعده، فرمان و حکم است. یاسا شامل دستورهای خان است و همچنین، رازهای مملکتی که فقط خود خان و مشاوران نزدیک و اعضای خانواده‌اش باید بدانند.
به طور سنتی، یاسا بر طومارهایی به خط اویغوری نوشته شده بود و در محل امنی در قصر خان از آن محافظت می‌شد. نسخه اصلی یاسا هم سرانجام ناپدید شد. هر چند که بعضی از مورخان در وجود نسخه مکتوب اصلی آن شک کردند. تنها نسخه‌های رونویس شده این قوانین به وسیله مورخان ایرانی، چینی و اروپایی باقی مانده است.
این قوانین شامل همه قبایل مغول می‌شد. در این قوانین طرز حکومت هر منطقه، وظایف حکمرانان و دیوانیان، مجازات جرم‌ها و حتی چگونگی اداره خانواده‌ها هم پیش‌بینی شده بود. احکام فردی که بیلیک خوانده می‌شدند، بر پایه داوری‌ها و احکام عام و رسمی و به وسیله خود چنگیزخان تعیین می‌شدند.
در یاسا برای طیف وسیعی از جرم‌ها مجازات مرگ معین شده بود که انعکاسی از خشونت خاستگاه آن بود. جزای دروغ گفتن و به دروغ تهمت زدن مرگ بود. و همچنین مجازات دزدی و شکست تابو، چه در خانه و یا حتی برای رها شدن از یک وضعیت اضطراری مرگ بود. مجازات تجاوز به عنف به زنان همقبیله مرگ بود.
اما همین عمل با بیگانگان نادیده گرفته می‌شد. برای فرار از این مجازات در میان مردان مغول رایج بود که دست به مبارزه بزنند و شوهران را پیش از آنکه همسرانشان را به چنگ آورند، بکشند.مجازات دزدی معمولا مرگ بود اما مجازات دزدی اسب این بود که از دزد خواسته می‌شد اسب دزدی را با نه اسب دیگر به صاحبش بازگرداند.اگر دزد این تعداد اسب نداشت، باید فرزندان خود را تسلیم می‌کرد و اگر فرزند نداشت باید به قتل می‌رسید. اگر کسی مال دزدی می‌یافت، باید به جست‌وجوی صاحبش برمی‌خاست و عین مال را تحویل می‌داد.
اگر یابنده در این کار موفق نمی‌شد، خودش دزد تلقی می‌شد و محکوم به اعدام می‌شد. دزدی آدم، ربودن همسران و بچه‌ها از دیرباز به‌طور گسترده دامنگیر اجتماع مغول‌ها بود. این وضع دشمنی‌های بسیار خونینی برانگیخت و همچنین تعلق بچه‌ها به پدر حقیقی و مسائل مربوط به وراثت آنها به صورت یک سر چشمه همیشگی تنش و جنگ در آمده بود. برای مقابله این مشکل، چنگیزخان مقرر کرد که همه بچه‌ها،- ‌خواه از همسر اول یا از همسران بعدی- از دارایی ارث ببرند.
یکی برای همه
چنگیزخان به مغول‌های پراکنده دو عنصر مهم و ضروری معرفی کرد ؛ یکی نظم و انضباط و دیگری حس شدید وفاداری نسبت به همرزمان. پیش از چنگیزخان برای مغول‌ها که مهارت خود را در سواری و جنگاوری در جست‌وجوی همیشگی برای زمین‌های هموار و مراتع خوب ضد‌یکدیگر به کار می‌بردند، زمان صلح همواره دردسر ساز بود. در ارتش چنگیز، سربازان مغول قسم می‌خوردند که به خاطر همدیگر بجنگند و اگر لازم شد جان خود را هم بدهند، در همه حال بیدار و مراقب باشند و در خواب، خوراک و اسلحه با همدیگر شریک باشند.شمار سربازان مغول در زمان چنگیزخان به 100 تا 200 هزار نفر می‌رسید.
این نیرو به واحد‌های 10 هزار نفری به نام تومان، واحدهای هزار نفری به نام مینگان، واحد‌های صدنفری به نام یاگون و واحد‌های ده نفری به نام آربان تقسیم می‌شد.اعضای آربان‌ها همیشه با هم زندگی می‌کردند، با هم سواری می‌کردند و با هم می‌جنگیدند.
آنان را قسم داده بودند که به هر قیمت از یکدیگر دفاع کنند و با افتخار بمیرند. به طور سنتی، مسن‌ترین مرد گروه به ریاست دسته می‌رسید اما اعضای دسته اگر می‌خواستند، می‌توانستند دیگری را به جای او انتخاب کنند. فرماندهان یا گون‌ها نیز انتخابی بودند اما فرماندهان مینگان و تومان‌ها را چنگیزخان، با توجه به توانایی و وفاداری‌شان، خود منصوب می‌کرد.
چنگیزخان همچنین یک نیروی کشیک پر قدرت ترتیب داد. کشیک واحد ویژه‌ای متشکل از 10 هزار مرد بود که عهده دار امنیت شخصی او بودند. نیروی کشیک به واحدهای نگهبان روز (تورقات)، نگهبان شب (کبتوت) و نیزه داران ( کرچی) تقسیم می‌شد که هریک شامل هزار نفر بود.
میخوارگی و انحطاط امپراتوری مغول
زیاده‌روی در نوشیدن، مدت عمر بسیاری از فرمانروایان مغول را بعد از چنگیزخان کوتاه کرد. پسر چنگیزخان در 1241 از افراط در شراب‌خواری درگذشت. گیوک خان، خان بزرگ بعدی، تنها دو سال از 1246 تا 1248 فرمان راند. ایلخانان هم مانند بازماندگان قوبیلای خان در چین عمرهای کوتاهی داشتند. توغان تیمور، پرسن و سال‌ترین ایشان، تنها تا 50 سالگی زیست.
جان میسن اسمیت، در مقاله خود (فساد در تغذیه و انحطاط در سلسله امپراتوری مغول) می‌گوید که میخوارگی نقشی کلیدی در انحطاط امپراتوری مغول داشت: «رواج می‌خوارگی در میان مردان مغول که از جانب زنانشان به خاطر نوشیدن سنگین تحسین می‌شدند، موجب آسیب به باروری و همچنین کوتاهی عمر ایشان شد.» و این روند به‌طور فزاینده به بن‌بست نظامی و فروپاشی سیاسی انجامید. بازماندگان چنگیز هرچه کمتر وقت خود را بر سر میز می‌گذراندند، بیشتر بر تخت سلطنت باقی می‌ماندند و حکومتی، تواناتر و حتی گسترده‌تر به وجود می‌آوردند.
منبع: hamshahrionline.ir


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #93  
قدیمی 07-23-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض عدالت و قانون در زمان هخامنشیان



عدالت و قانون در زمان هخامنشیان


در زمان هخامنشیان به داوری و احقاق حق اهمیت داده میشد، چنانچه به نقل از هرودت مورخ نامی آورده شده است:
«بیش از هر چیز دادگستری مورد توجه ایرانیان بوده است . چنانچه مردی بسیار بزرگ و باهوش که دیوکیس نام داشت میان قوم ماد قد برافراشت.
مادها او را در دهکده خود به عنوان قاضی برگزیدند. ساکنان دهکده های دیگر نیز به سوی او شتافتند و دعاوی خود را به داوری او واگذار نمودند. روزی رسید که مردم به هیچکس جز او برای مرافعات خود رو نمیآوردند. سرانجام در یک انجمن همگانی به پادشاهی انتخاب شد.»
و او کسی نبود جز کورش بنیادگذار سلسله هخامنشی.
در عهد هخامنشی قضاوت و داوری زیر نظر شاه انجام می گرفت. مغان و پیشوایان مذهبی مجری قانون و مسئول صدور احکام بودند. مغانها نزد ایرانیان از فرزانگان بشمار می رفتند بطوریکه حتی کسی پیش از آموختن تعالیم مغان به پادشاهی نمی رسید. تمام قدرت و اختیارات منجمله امر قضاوت زیر نفوذ شاه بود شاه امر قضاوت و انتخاب قضاوت را به یکی از دانشمندان سالخورده واگذار می کرد. محاکم به دو دسته عالی و محلی تقسیم می شدند محاکم عالی از 7 نفر قاضی تشکیل می شد.
قوانین توسط کاهنان وضع می گردید محاکمات از روند خاصی پیروی می کرد که یکی از روندها پیشنهاد سازش از طریق داوری بوده با افزایش حجم امور قضایی گروه خاصی بنام سخنگویان قانون (وکیل امروزی) پیدا شدند که مردم را در کارهای قضایی راهنمایی و ارشاد می کردند روندهای دیگر محاکمات یکی سوگند دادن و اجرای احکام الهی بود.
در محاکمات ، سوگند دادن ، و واگذاشتن متهم به حکم الهی نیز مرسوم بود ، و آن چنان بود که متهم را به کار سختی چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وا می داشتند تا در صورتی که بی گناه باشد از خطر برهد و گرنه جان خود را از دست بدهد....رشوه دادن و گرفتن را از جنایتهای بزرگ می شمردند و مجازات دهنده و گیرنده رشوه ، هردو ، اعدام می شدند.کمبوجیه فرمان داد تا پوست قاضی فاسدی را زنده زنده کندند و برجای نشستن قاضی در محکمه گستردند.آنگاه فرزند همان قاضی را بر مسند قضا نشانید تا پیوسته داستان پدر را به خاطر داشته باشد و از راه راست منحرف نشود.
و آن چنان بود که متهم را به کار سختی چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وا می داشتند تا در صورتی که بی گناه باشد از خطر برهد و گرنه جان خود را از دست بدهد...
شاهنشاهان هخانشی مایل بودند بیشتر دعاوی مردم به طریق داوری خاتمه پیدا کند. چنانکه کوروش مقرر داشت بود که اگر کسی محاکمه با دیگری داشته یا نزاعی میان دو نفر روی دهند طرفین با توافق داورانی معین کنند تا به دعوای آنان رسیدگی و پایان دهد.
تنظیم قانون در دولت هخامنشی
در مورد جمع آوری قانون در زمان هخامنشی گفته شده است که:
«در زمان سلطنت داریوش، وی دستور داد که یک قانون مدنی کامل از روی قوانین کشورهای تابعه و قوانین ایران تهیه و مورد عمل قرار دهند که بعدها همان قانون پایه گذار قانونگذاران روم و سایر کشورهای جهان گردید.»
چنانچه افلاطون، قانون ایرانی بعنوان نمونه ای عقل و درایت توصیف شده است.
دادگاه های مختلف در این دوره
عدالت در زمان هخامنشیان توسط دادگاههایی که به ریاست سران طبقات جامعه تشکیل میشد اجراء میگردید، ایشان در آراء و احکام قضایی خود به سنن کهن و قوانینی که «داتا» نامیده میشد استناد میکردند.
دادگاههای رسمی دیگری وجود داشت که داوران آنها به «داته برا» مرسوم بودند و مستقیماً از طرف پادشاه منصوب میشدند و شغل آنان نیز مورثی بود.
استبداد ایرانی یا نظمی اجتماعی ؟
موروثی بودن قضات ، نشان از آن دارد که استبداد ایرانی ، به مفهومی که نزد غربی ها معروف است ،‌ نبوده است . چنانچه وراثت در میان قضات موجب می شده است که نظمی اجتماعی در میان مسۆولین اصلی قضاوت در کشور وجود داشته باشد که خارج از حیطه اختیار شاه بوده است و شاه مجبور به پیروی از آن می بود.
به همین جهت امکان آن نبود که شاه هرکس را که می پسندد و دوست دارد ، نصب کند و از طرف دیگر مجبور بود که کارها و تصمیماتش را با این قضات هماهنگ نماید و از مخالفت با آنها بطور علنی دست بردارد.
راجع به اهمیت عدالت و اجرای آن در عهده هخامنشی منقول است که کورش از زبان استاد خود گفته است:
«عدالت آن است که به مقتضای قانون و حق باشد و هرچه را از راه حق منصرف شود ستم و بی عدالتی است و قاضی عادل آن است که فتوایش به اعتبار قانون و مطابق حق باشد.»
انواع جرائم و مجازاتها در زمان هخامنشیان
در بررسی متون تاریخی چنین به نظر می رسد که پادشاهان از اختیارات بی حد و حصری برخوردار بودند آنان در تعیین نوع مجازات و میزان آن هیچ محدودیتی نداشتند شاه مافوق قانون بود و محدود به صلاحیت خاصی نبوده است عملکرد شاه ناشی از قدرت قانونی بود که تصور می کردند او از جانب خداوند قانون وضع می کند و خود وی نیز اجراء می کند.
در عهد هخامنشی قضاوت و داوری زیر نظر شاه انجام می گرفت. مغان و پیشوایان مذهبی مجری قانون و مسئول صدور احکام بودند
در زیر نمونه ای چند از مجازاتهای آن دورانها ذکر خواهد شد:
حق تعیین نوع مجازات و دادن این حق به دیگری: شاه هخامنشی می توانست حق انتخاب مجازات را به هر کسی که می خواست اعطاء کند بدیهی است که در این صورت شاه خود را صاحب مطلق مجازات می دانست در این صورت شخصی که اختیار تعیین مجازات به وی داده می شد هر نوع مجازات شدید یا خفیف را می توانست اعمال نماید و این مجازات مشروع تلقی می شد.
حق تغییر مجازاتها: چون شاه انتخاب نوع و میزان مجازات را حق خود می دانست لذا چنانچه توسط قضاوت وی یا داورانش مجازاتی تعیین می شد که محکوم علیه یا بستگان وی از شخص شاه درخواست تغییر یا تبدیل به نوع دیگر را می کرد شاه اگر مصلحت می دانست این اختیار را داشت که به هر نحو بخواهد عمل نماید.
حق عفو: پادشاه حق داشت هر مجرمی را که می خواست مورد عفو قرار دهد مجازاتها در ایران باستان اصولاً شدید بوده است و تابع ضابطه یا قاعده ی خاصی نبوده است، هر کس در منصب قضا قرار می گرفته (شاه، قضات شاهی، هر کس دیگر مأذون از شاه) و مأمور رسیدگی به دعاوی مردم بود بر اساس میل و اراده شخصی خود تصمیم می گرفت در این دوره از اصول قانون بودن جرم و مجازات که امروزه متداول و از اصول مسلم حقوق در تمام گروههای حقوقی است خبری نبوده است در این دوره دادگستری خصوصی بطور مطلق اجراء می شده است.

در دوران هخامنشی بین کیفر و جرم واقع شده هیچ شباهت و تناسبی نبوده است. قضات اختیارات نامحدود داشتند که مجازات کاملاً شدید یا کاملاً خفیف باشد، مجازات می توانست کاملاً خفت آور باشد. این مطلب را نباید فراموش نمود که شاه خود را حامی مردم می دانست و به شدت بر امور نظارت می کرده است. شاه در حکومت هخامنشیان خود را نماینده اهورامزدا می دانست. داریوش در بند پنجم کتیبه بیستون می گوید : «با اراده اهورامزدا من شاهم» یا در کتیبه دیگری می گوید: « اهورامزدا حامی توانای من است و آنچه را که او به من امر می کند به دست من انجام و اجرا می شود.»
آئین دادرسی و روش محاکمه
در زمان هخامنشیان برای آنکه کار محاکمات به درازا نکشد برای هر نوع دعوی مدت زمان معینی مقرر شده بود که می بایست در ظرف آن مدت حکم صادر شود.
همچنین به طرفین دعوی پیشنهاد سازش از طریق داوری میکردند تا دعوایی که میان انها اتفاق افتاده است توسط داور و به طرفین مسالمت آمیز حل و فصل شود.


منبع:tebyan.net

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #94  
قدیمی 07-23-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض دانستنی های جالب از بیستون که نمیدانستید !




دانستنی های جالب از بیستون که نمیدانستید !
داریوش شاه گوید: تو که از این پس، این نبشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی، مبادا که آنها را تباه سازی؛ تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار.” (کتیبه بیستون)
بیستون، مجموعه‌ای است تاریخی در فاصله حدود ۳۰ کیلومتری شرق کرمانشاه. این مجموعه و منظر طبیعی آن (کوه و دشت) در سال ۲۰۰۶ میلادی توسط سازمان یونسکو در فهرست میراث فرهنگی جهان ثبت شد.
کهن‌ترین آثار موجود در این محوطه، متعلق به دوران پارینه سنگی میانی و جدیدترین آنها مربوط به دوران صفویه است اما شهرتش را بیش از همه مدیون کتیبه و نقش برجسته داریوش اول هخامنشی (۵۲۱-۴۸۶ پیش از میلاد) است که در ارتفاع حدود ۸۰ متری از پای کوه، بر دل صخره نقر شده.
داستان کتیبه داریوش – معروف به کتیبه بیستون – چنین است که وقتی کمبوجیه، فرزند و جانشین کورش، برای فتح مصر به آن سرزمین لشکر کشید، یکی از مُغان به نام گئومات(Gaumata) علم طغیان برافراشت و خود را “بردیا” برادر کمبوجیه معرفی کرد. این در حالی بود که کمبوجیه پیش از رفتن به مصر، برادر خود را از ترس آن که مبادا در غیابش مدعی تاج و تخت شود، کشته بود.
بردیای دروغین با بخشودن مالیات سه ساله ایالات، موفق شد که تقریبا همگی را به اطاعت وادارد و چالش بزرگی را برای کمبوجیه و دودمان هخامنشی رقم زند. کمبوجیه به سرعت راه ایران را در پیش گرفت تا تاج و تخت خویش را بازستاند اما در میانه راه به طرز مشکوکی درگذشت.
چنین می‌نمود که مانع دیگری پیش پای گئومات باقی نیست اما هفت نفر از نجبای هخامنشی به رهبری داریوش بر ضد او قیام کردند و سرنگونش ساختند. بدین ترتیب، داریوش که متعلق به شاخه دیگری از دودمان هخامنشی بود به تخت نشست و پادشاهی از خانواده کورش به خانواده او منتقل شد.
داریوش دستور داد که داستان این پیروزی بزرگ را که به منزله نجات یافتن سلسله هخامنشی از سقوط حتمی بود، بر دیواره کوه بیستون نقر کنند. در آن زمان، کوه بیستون نه فقط از اهمیت مذهبی برخوردار بود بلکه از آن مهم‌تر، بر کناره شاهراه مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین قرار گرفته و در معرض دید مسافران و کاروانیان بود.
بررسی‌های باستان شناسان و پژوهش‌های تاریخی نشان می‌دهد که کتیبه بیستون در یک مرحله ایجاد نشده است. در مرحله نخست، نقش داریوش در حالی که هشت همدست گئومات دست بسته در مقابلش صف کشیده بودند و خودِ گئومات زیر پایش لگدکوب می‌شد، همراه با کتیبه‌ای به خط میخی و زبان عیلامی بر دل صخره نقر شد. در این قسمت، نقش فروهر بر فراز پیکره داریوش و اسیران دیده می‌شود و یک کماندار و یک نیزه دار نیز پشت سر داریوش ایستاده‌اند.
بعدها که داریوش شورش سکاها را فرونشاند، نقش “سکایی تیزخود” به انتهای صف اسیران افزوده شد و پس از آن نوشته‌های دیگری به خط میخی و به دو زبان بابِلی و پارسی باستان در کنار نقوش قدیمی قرار گرفت.
مهم‌ترین گفته‌های داریوش در کتیبه بیستون چنین است: معرفی داریوش و گستره شاهنشاهی او؛ داستان شورش گئومات و فرونشاندن آن؛ داستان سرکوب شورش‌های گوناگون در سرزمین‌های عیلام، بابِل، ماد، پارت، پارس، ارمنستان و مرو؛ تأکید بر راست بودن مفاد سنگ نبشته بیستون؛ مبرّا دانستن داریوش از پلیدی و دروغگویی و تبهکاری؛ درخواست از آیندگان برای نگاهداری کتیبه؛ دعا برای حافظان آن و نفرین بر آسیب زنندگان.
در دوره‌های بعد که ‌زبان‌ها و خطوط باستانی به دست فراموشی سپرده شد، کتیبه بیستون نیز ناخوانا شد؛ نه تنها کسی نمی‌توانست متن آن را بخواند، بلکه اصلا معلوم نبود که از آنِ چه کسی و مربوط به چه دوره‌ای است. در همین زمان بود که کتیبه داریوش و سایر حجاری‌های موجود در کوه بیستون که از دوران اشکانی و ساسانی بر جای مانده بودند، به فرهاد و عشق آتشین او به شیرین سریانی نسبت داده شدند و طنین بلندی در نظم و نثر پارسی یافتند: بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد!
نخستین کسی که موفق به خواندن کتیبه بیستون شد، هِنری رالینسون انگلیسی(Rawlinson) بود. او که در دهه ۱۸۳۰ میلادی و اوایل دهه ۱۸۴۰ به عنوان افسر ارتش هندِ انگلستان، مأمور خدمت در غرب ایران بود، موفق به رمزگشایی از خطوط کتیبه شد و نخستین ترجمه آن را به دست داد. رالینسون بعدها در اواخر دهه ۱۸۵۰ برای مدت کوتاهی، به سمت وزیرمختار انگلستان در ایران منصوب شد.
پس از رالینسون، افراد دیگری راه او را پی گرفتند و ترجمه‌های کامل‌تر و دقیق‌تری از کتیبه بیستون را بدست دادند؛ با این حال، بخش‌هایی از این کتیبه باستانی به علت فرسایش در برابر باد و باران از میان رفته و ناخواناست؛ و نیز بدین خاطر که در دوره‌ای از بی‌خبری ایرانیان، نقوش و خطوط آن به عنوان نشانه تیراندازی مورد استفاده قرار می‌گرفت.
امروزه، مانند زمان داریوش، جاده مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین (عراق) همچنان از کنار کوه بیستون می‌گذرد. معمولا مسافرانی که از کیلومترها آن‌سوتر مجذوب بلندی و سترگی کوه بیستون و مسحور زیبایی دشت پیرامون آن شده‌اند، چاره‌ای جز این نمی‌یابند که لختی پای کوه توقف کنند و به دیدار کتیبه داریوش بشتابند؛ کتیبه‌ای که بزرگ‌ترین سنگ نبشته تاریخی ایران و در عین حال، نخستین سند رسمی به زبان پارسی باستان است.
و این همان خواست داریوش و میل او به جاودانگی است: “داریوش شاه گوید: اگر این نبشته یا این پیکرها را ببینی و تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورامزدا خوب کناد.”
در گزارش مصور این صفحه آقای علی همدانی، پژوهشگر تاریخ به معرفی مجموعه تاریخی بیستون می‌پردازد. همچنین در آلبوم عکس جداگانه‌ای، می‌توانید توضیحات دقیق‌تری درباره مهم‌ترین آثار موجود در بیستون را بخوانید.
پی‌نوشت:
۱- این روایت از وقایع مربوط به مرگ کمبوجیه و انتقال قدرت به داریوش، مبتنی بر گفته‌های داریوش در کتیبه بیستون است که با روایت مورخان یونانی، کمابیش، همخوانی دارد. برخی پژوهشگران معاصر، روایت‌های دیگری را به دست داده‌اند که ماجرا را به مراتب پیچیده‌تر می‌سازد و روایت داریوش را به چالش می‌کشد.
سراب بیستون
سراب بیستون، چشمه‌ای است که از دل زمین می‌جوشد و آب آن در برکه‌ای نه چندان بزرگ جمع می‌شود. وجود این سراب یکی از دلایل اصلی استقرارهای انسانی از دوره پارینه سنگی تا عصر حاضر در این نقطه بوده است. در دوران تاریخی نیز به عنوان محل اتراق مسافران و کاروانیان در مسیر مرکز و غرب ایران به بین‌النهرین مورد استفاده قرار می‌گرفته است. بیش‌تر آثار تاریخی بیستون پیرامون این سراب قرار دارند.
غارهای بیستون
در دامنه کوه بیستون چند غار به نام‌های مرتاریک، مر دو در، مرخِر و شکارچیان وجود دارد که همگی مربوط به دوره پارینه سنگی میانی هستند و موادی چون استخوان‌های انسانی و جانوری و ابزارها و تراشنده‌های سنگی و استخوانی در آن‌ها کشف شده است. برای نمونه، در غار شکارچیان (عکس مقابل) استخوان حیواناتی مانند گوزن، غزال، گاو وحشی و گراز به دست آمده است. گمان می‌رود که شکارچیان از این غار به عنوان پناهگاه موقت استفاده می‌کرده‌اند و پس از قصابی شکارها، آن‌ها را به اقامتگاه اصلی می‌برده‌اند. غار شکارچیان تا دوران تاریخی مورد استفاده بوده و سفال‌هایی از دوره آشوری و هخامنشی در آن کشف شده است.
کتیبه بیستون
کتیبه و نقش برجسته بیستون، معروف‌ترین اثر تاریخی بیستون و از نخستین اسناد مکتوب تاریخ ایران است. این کتیبه به سه زبان عیلامی، بابلی و پارسی باستان و به خط میخی نوشته شده است و پیروزی داریوش اول هخامنشی بر شورشیان را شرح داده و به تصویر می‌کشد. اینان، پس از مرگ کمبوجیه، با رهبری فردی به نام گئومات مغ (بردیای دروغین) دست به شورش زدند اما داریوش موفق شد که همگی‌شان را شکست دهد و مجازات کند.
گوردخمه برناج
این گوردخمه کوچک که از دوره مادها تا دوره ساسانی تاریخ گذاری شده است، با فاصله زیادی در سمت راست کتیبه داریوش اول و در ارتفاعی پایین‌تر از آن قرار دارد.
مجسمه هرکول
مجسمه هرکول در پایین کوه بیستون و در سمت راست کتیبه داریوش قرار دارد. این مجسمه که هرکولس، خدای جنگ یونانیان را نشان می‌دهد، در سال ۱۵۳ پیش از میلاد و در دوران موسوم به یونانی مآبی که خدایان یونانی در ایران پرستش می‌شدند، ساخته شده است. این مجسمه در سال ۱۳۳۷ خورشیدی و هنگام ساخت جاده همدان به کرمانشاه کشف شد.
نقش بلاش
در دامنه کوه بیستون، یک تخته سنگ چهارضلعی به بلندای ۲،۵ متر وجود دارد که در سه طرف آن نقش سه مرد دیده می‌شود. نقش اصلی مربوط به بلاش اشکانی است که به علت مخدوش شدن نوشته‌ها مشخص نشده کدامین بلاش است. دو نقش دیگر نیز از آنِ مردانی ناشناس است که گویی به سمت بلاش حرکت می‌کنند. گمان می‌رود نقش بلاش، صحنه نیایش مذهبی را به تصویر کشیده است.
نقش برجسته بهرام دوم و گودرز دوم و کتیبه شیخ‌علی‌خان
در دامنه کوه بیستون و در پایین کتیبه داریوش، نقش برجسته‌ای از بهرام دوم و گودرز دوم اشکانی وجود دارد که به علت قرار گرفتن کتیبه‌ای از دوره صفویه در میانه آن به شدت مخدوش شده است. این کتیبه متعلق به شیخ‌علی‌خان زنگنه، حاکم کرمانشاه در دوره صفویه است که وقف املاکی برای کاروانسرای بیستون را شرح می‌دهد.
پل خسرو
این پل با حدود ۱۵۰ متر طول و ۷ متر عرض در جنوب غربی شهر بیستون و روی رودخانه گاماسیاب قرار دارد. نام و سبک معماری آن نشان می‌دهد که در اواخر دوره ساسانی و احتمالا در دوره خسرو دوم، پرویز ساخته شده است.
فرهاد تراش
فرهاد تراش که نام خود را از فرهاد کوهکن و عاشق دلباخته شیرین سریانی گرفته، دیواره بزرگی به طول ۲۰۰ و بلندای ۳۶ متر است که در دامنه کوه بیستون و در غرب کتیبه داریوش تراشیده شده است. اگرچه عده‌ای بر این باورند که این دیواره متعلق به دوران هخامنشی است اما نظریات جدید حاکی از آن است که احتمالا در دوره خسروپرویز ساسانی برای ایجاد کتیبه‌یا نقش برجسته آماده شده اما با سقوط و مرگ خسرو ناتمام مانده است.
کاخ ناتمام ساسانی و کاروانسرای ایلخانی
این کاخ، پایین کوه بیستون و مقابل فرهاد تراش جای دارد. سبک معماری و شواهد پیرامونی آن نشان می‌دهد که از آثار اواخر دوره ساسانی است که به علل نامعلوم، نیمه کاره رها شده است. روی بقایای این کاخ در دوره ایلخانان مغول، کاروانسرایی ساخته شده که بقایایایش همچنان باقی است.
پل بیستون
پل بیستون با ۱۴۴ متر طول و ۷،۶ متر عرض روی رودخانه دینور آب و بر سر راه قدیم کرمانشاه به صحنه ساخته شده است. پایه‌های آن در دوره ساسانی گذارده شده و در دوره‌های بعد از جمله دوران ایلخانان و صفویه مورد مرمت قرار گرفته است.
کاروانسرای بیستون
این کاروانسرا از آثار دوره صفوی است و ساختمان آن در دوره شاه سلیمان و به همت شیخ‌علی‌خان زنگنه به پایان رسیده است. این بنا در دهه‌های اخیر به عنوان پاسگاه و زندان مورد استفاده بود اما به منظور ثبت جهانی آثار تاریخی بیستون، تخلیه و مرمت شد.

منبع:iranvij.ir


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #95  
قدیمی 07-23-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض 10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند!


10 زن برجسته ای که چهره ارتش را تغییر دادند!



کمدین معروف ایلیان بوسلیر این طور می گوید: "ما زنانی را در ارتش داریم؛ امّا آنها ما را در خط مقدم قرار نمی دهند. آنها نمی دانند که اگر ما بتوانیم بجنگیم، می توانیم بکُشیم. فکر کنم ما می توانیم. تمام کاری که باید انجام دهیم، رفتن به پیش یک زن و گفتن این جمله می باشد: آیا دشمن را در آن منطقه می بینی؟ آنها خواهند گفت: چقدر در آن لباس ها چاق به نظر می رسند".
برای دهه ها، زنان اجازه ورود به ارتش را نداشتند. در گذشته، زنان باید خانه را حفظ می کردند، نه آنکه در جنگ ها شرکت کرده و مبارزه می کردند. هرچند، زنان امروز می توانند به شاخه نظای ارتش بپیوندند، امّا نه مجاز به کارهای سخت در نیروی دریایی هستند و نه می توانند عازم خط مقدم گردند. با این وجود، امروز 20 درصد از ارتش ایالات متحده آمریکا را زنان تشکیل می دهند. اگرچه، پیشرفت به سمت برابری بیشتر میان زنان و مردان در ارتش ایالات متحده آمریکا در حال انجام است، امّا هنوز هم اختلافات زیادی وجود دارد. در ادامه به ده زن برجسته ای اشاره خواهیم نمود که چهره ارتش را تغییر دادند.

10. ژاندارک




اگرچه او به عنوان دختر دهقان در شرق فرانسه بزرگ شد، امّا امروز از او با نام ژاندارک و به عنوان نماد قدرتی که زنان می توانند، حتّی در ارتش، داشته باشند، شناخته می شود. با وجود این حقیقت که بسیاری در گذشته و حتّی در دوران امروز، نسبت به موفقّیت زنان در حرفه نظامی، با دیده تردید می نگرند. در طول جنگ صد ساله، ارتش فرانسه با رهبری ژاندارک، به پیروزی هایی در چندین جنگ دست یافت. البتّه، ژاندارک مجبور شد تا زندگی مردانه را برای خود برگزیند، که منجر شد تا او موهایش را کوتاه نموده و لباس مردانه بر تن کند. در حالیکه بسیاری باور نداشتند که هدایت الهی از او خواست تا فرانسه به پیروزی هایی دست یابد و سرزمین مادری را از بریتانیا پس بگیرد، امّا در واقع این او بود که سبب موفقیت ارتش فرانسه شد.
در واقع، ژانداک توسط پادشاه چارلز ششم فرستاده شد تا اورلئان را از محاصره نجات دهد، و توانست تنها در 9 روز به این محاصره پایان دهد. او زمانی توانست این کار را انجام دهد که ژنرال ها را متقاعد نموده و بر خودبینی طولانی مدّت آنها مُهر خاموشی زند.
ژاندارک در آغاز بسیار موفق عمل کرد، و در چند جنگ بر علیه بورگاندیانز پیروز شد و حتّی توانست به چینون رفته و با پادشاه صحبت نماید. با این وجود، ژاندارک در 30 می سال 1430 دستگیر شد و به زندانی در روئین فرانسه فرستاده شد. جایی که او محاکمه شد و حکم الحادش صادر گشت. در پایان او محکوم به اعدام با سوزانده شدن در آتش شد. با این وجود، در ژوئن سال 1456، محاکمه دیگری برای او ترتیب داده و او را شهید خواندند و لایق بهشت برین دانستند. امروز، او یک قدیسه، قهرمان و "دوشیزه اورلئان" می باشد.

9. الیزابت سی. نیوکام




اگر همیشه دوست داشتند، زندگی مدرن فردی چون ژاندارک را بخوانید، بهتر است سراغ الیزابت نیوکام بروید. زندگی این دو دختر بسیار شبیه به یکدیگر است. در حالیکه هیچ روح الهی از او نخواسته بود که به جنگ برود، در سپتامبر 1847، نیوکام مسیر خود را برای ورود به جنگ در دژ نظامی لیوین وورث آغاز کرد، برای آنکه در جنگ میان آمریکایی ها- مکزیکی ها شرکت کند. او نیز برای آنکه بتواند وارد جنگ شود، مانند ژاندارک، لباس مردانه بر تن کرد.
نیوکام با موفقیت مثال زدنی به مبارزه با آمریکایی های بومی در شهر داگ پرداخت، هرچند سرانجام ده ماه بعد مشخص شد که او یک زن است. هنگامی که این حقیقت آشکار شد، او را عودت داده و اجازه بازگشت به میدان مبارزه را ندادند.
در جولای 1848، از نیوکام به خاطر رشادت های مثال زدنیش در جنگ تشکر کردند. با تصویب لایحه ای خاص در تاریخ 19 جولای 1848 در کنگره، زمینی 160 هکتاری به نیوکام بخشیده شد. علاوه بر این زمین، به او حقوقی برابر با یک سرباز را که ده ماه در جنگ خدمت کرده است، و همچنین سه ماه اضافی، پرداخت کردند. به دلیل فقدان اسناد دولتی در این رابطه، اطلاعات زیادی درباره نیوکام وجود ندارد (عکس: شهر داگ، کانزاس).

8. اوفا جانسون




اوفا جانسون فرصتی را به دست آورد تا در تاریخ 12 آگوست سال 1918، تاریخ ساز شود. هنگامی که وزیر نیروی دریایی به زنان اجازه داد تا وظایف دفتری داشته باشند و به نیروی دریایی و تفنگدارانش خدمت برسانند. جانسون با شنیدن این خبر، یک ثانیه را هم هدر نداد و روز بعد اسم او در لیست جای گرفت. در طول جنگ جهانی اوّل، تنها 304 زن داوطلب دیگر وجود داشت.
بیشتر این زنان شغل هایی چون آشپزی، نظافت، آموزش برای پرستار شدن و کار به عنوان منشی را بر عهده گرفتند. در آن زمان، زنانی که داوطلب می شدند این عنوان را داشتند: "یک مرد را از میدان نبرد دور کرده است". بسیاری از زنانی که در آن زمان این شغل ها را بر عهده گرفته بودند، فرستادن سربازان بیشتر به فرانسه را مجاز می کردند.
اوفا اوّلین زنی بود که داوطلب اعزام به جبهه های جنگ شد. او پیشاهنگ لیستی 18000 نفری از زنان بود که در طول جنگ جهانی اول در این لیست جای گرفتند. در واقع، زنان نیمی از پرسنل پایگاه های مختلف در سراسر ایالات متحده آمریکا را تشکیل می دادند. این تعداد بیش از تعداد سربازانی بود که برای جنگ با ژاپنی ها به سواحل غرب فرستاده شدند.

7. لورتا والش




لورتا والش در 22 آوریل سال 1896 در فیلادلفیا به دنیا آمد و اوّلین زنی بود که وارد نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا شد. در سال 1917، چند سال از جنگ جهانی اول گذشته بود و آلمان از قصد خود برای استفاده مجدد از زیردریایی های خود برای جنگ بر علیه نیروهای متفقین، از جمله کشتی هایی که با پرچم ایالات متحده آمریکا در آبها حرکت می کنند، خبر داده بود. با اعلام این خبر، آلمانی ها به چهار کشتی آمریکایی ها حمله نموده و 15 نفر را کشتند.
به همین دلیل، کشتی های تجاری آمریکا نیز مسلح شده و به آنها دستور داده شد که اگر حمله ای بر علیه شان صورت گرفت، از خود دفاع نمایند. این اتفاق سبب شد تا والش در 17 مارس سال 1917 در لیست داوطلبان قرار گیرد. چند روز بعد، این دختر هجده ساله به اوّلین دفتردار زن در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. هنگامی که آتش بس اعلام شد، والش را در رزرو افراد غیر فعّال قرار دادند، امّا هنوز هم کار خود را به عنوان یک دفتردار انجام می داد.
اگرچه زنان از چند دهه قبل از والش در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا کار می کردند، او اوّلین زنی بود که از حقوق و مزایایی برابر با مردان برخوردار بود. زنان داوطلب پیش از او بیشتر به عنوان پرستار کار می کردند و در جامعه با عنوان شهروند شناخته می شدند و نه پرسنل نظامی. والش اوّلین زن از 13000 زنی بود که داوطلب خدمت در نیروی دریایی شدند. امروز، او بخشی مهمّی از تاریخ زنان و همچنین تاریخ نیروی دریایی را تشکیل می دهد.

6. اویتا کالب هابی




سرهنگ اویتا کالب هابی، اوّلین زنی است که مفتخر به دریافت مدال لیاقت از ارتش ایالات متحده آمریکا شده است. این مدال در تاریخ 1945 به او اهدا شد. او در کیلین تگزاس به دنیا آمد و وارد کالج ماری هاردین بایلور که مخصوص زنان بود و همچنین دانشگاه تگزاس در هیوستون شد تا دو مدرک جداگانه را دریافت نماید. او به زودی با ویلیام هابی که فرماندار سابق ایالت تگزاس و همچنین ناشر هیوستون پست، ازدواج کرد. اویتا به یکی از سردبیران روزنامه تبدیل شد و بر بخش زنان وزارت جنگ تمرکز نمود.
با این وجود، در طول جنگ نیروی انسانی روندی کاهشی به خود گرفت، در نتیجه اویتا تصمیم گرفت تا وارد رسته زنان ارتش شود. پس از پرستاران ارتش، این زنان اوّلین زنانی بودند که لباس نظامی بر تن کردند. او مدارج ترقی را طی نمود و سرهنگ شد. او اوّلین زنی است که مدال لیاقت ارتش ایالات متحده آمریکا را از آن خود کرده است.
اویتا هابی پس از جنگ نیز به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد. در آن زمان، آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، او را به عنوان رئیس آژانس امنیتی فدرال منصوب نمود. او سپس برای چندین آژانس دولتی مختلف کار کرد. پس از آن به عنوان ویراستار کار نمود و سپس از شوهر بیمار خود که در حال مرگ بود مراقبت نمود. شوهرش در سال 1995 از دنیا رفت. اویتا هابی آنقدر مهم است که مدرسه ای در تگزاس به نام او می باشد، و همچنین نقل قولی از او بر روی یادبود جنگ جهانی دوم در واشنگتن دی. سی حکاکی شده است: "زنانی که در این راه قدم گذاردند، به عنوان شهروندان این کشور ارزیابی می شوند و نه به عنوان زن ... این جنگ مردم بود و همه در آن شرکت داشتند".

5. السی اِس. آت




اگرچه بسیاری از زنان حاضر در این لیست پرستار بودند، ستوان السی اِس. آت پرستار تخصصی پرواز بود. آنچه که نقش او را برجسته می سازد، حضور او در اوّلین پرواز بین قارّه ای برای تخلیه در ژانویه 1943 بود. حقیقت جالب در این زمینه آن است که آت هیش آموزش رسمی درباره تخلیه هوایی ندیده بود و پیش از این پرواز، هرگز سوار هواپیما نشده بود.
او در ایستگاه 159 و در بیمارستان کراچی مستقر گشت؛ در 26 ژانویه 1943، از او خواسته شد تا برای مراقبت از پنج بیمار در طول پرواز، آماده شود. آت اجازه نداد که این وظیفه جدید و ناشناخته او را از پای درآورده و شکست دهد. او برای شش روز از این بیماران مراقبت کرد تا آنها به شهر واشنگتن رسیدند. اگر این سفر با کشتی انجام می شد، چند ماه طول می کشید.
با وجودی که او هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بود، امّا آت کار خود را به خوبی و با موفقیّت به پایان رساند و به همین دلیل از تلاش های او تقدیر شد. به او مدال درجه یک نیروی هوایی اعطا شد، مدالی که برای اوّلین بار به یک زن اعطا شده بود. همچنین به او این فرصت داده شد تا دوره رسمی پرستاری پرواز را بگذراند. او نه تنها از تک تک بیماران به خوبی مراقبت کرد، بلکه همچنین پول خود را هزینه نمود تا برای آنها غذا بخرد. و همچنین نکاتی را در رابطه با مراقبت از بیماران در پرواز و چگونگی پشتیبانی از آنها یادداشت کرد. برخی از پیشنهادات او شامل کپسول اکسیژن و جعبه کمک های اولیه در هواپیما بود. آت همچنین ایجاد تغییر در لباس پرستاران پرواز را خواستار شد. دامن به نوعی مانع از سرعت عمل آنها در حین انجام وظایف می شد.

4. کوردلیا ای. کوک




یکی از زنان حوزه پزشکی این لیست می باشد. کوردلیا ای. کوک در رسته پرستاران ارتش در طول جنگ جهانی دوم خدمت نمود، و اوّلین زنی است که به خاطر رشادت هایش در طول جنگ، دو جایزه دریافت کرده است: ستاره برنزی و قلب بنفش. کوک در ایتالیا مستقر گشت و توانست وظایف خود را به عنوان پرستار در طول جنگ های سخت این منطقه به خوبی انجام دهد و بسیاری از سربازان زخمی و در حال مرگ را از مرگ حتمی نجات دهد.
ستوان کوردلیا کوک، ابتدا در سال 1943، مفتخر به دریافت ستاره برنزی شد، و او را به اوّلین زنی تبدیل کرد که توانست این جایزه را دریافت کند. مدّت کوتاهی پس از آن، جایزه قلب بنفش به او اعطا شد؛ این جایزه او را به اوّلین زن در تاریخ تبدیل نمود که به خاطر صرف زمان و تلاش های مثال زدنی اش در طول جنگ جهانی دوم، دو جایزه ارزشمند و شایان تعریف را دریافت نموده است.

3. مارگارت کوربین




مارگارت کوربین در جنگ انقلاب آمریکا جنگید؛ با وجود موقعیتی که زنان در آن روزگار داشتند. او زندگی عادی چون سایر زنان داشت تا آنکه در سال 1772 با جان کوربین ازدواج کرد. آنها همراه با صدها مرد دیگر، به جنگ بر علیه نیروهای بریتانیایی پرداختند، بخصوص در دژ واشنگتن در منهتن.
اگرچه جان در اوّلین شرکت توبخانه پنسیلوانیا داوطلب شده بود، امّا مارگارت حضور نداشت و در پشت جبهه خدمت می کرد. کاری که برای زنانی که شوهرانشان در جنگ بودند، کاری عادی تلقی می گشت. نقش اصلی او آشپزی، نظافت، و خدمت رسانی به سربازان بود. او زنی خانه دار در مکانی دور از خانه بود.
هنگامی که شوهر او و دیگر مردان به میدان نبرد می رفتند، مارگارت نیز با آنها می رفت. او به شوهرش در شلیک توپ کمک می کرد تا آنکه شوهرش مجروح شد و جانش را از دست داد.

او پس از این اتفاق، شجاعانه، خودش شلیک توپ را بر عهده گرفت. مارگارت در این میان سالم نماند: فک، قفسه سینه، و بازوی او آسیب دید. و سرانجام به دلیل جراحاتی که بر بدنش وارد آمده بود، تسلیم شد. او سپس در سال 1779 به فیلادلفیا رفت و پولی به او اعطا شد؛ نیمی از حقوق ماهانه یک سرباز حاضر در جنگ. بدین ترتیب، او به اوّلین زنی تبدیل شد که مستمری دریافت کرد. او همچنین اوّلین و تنها سرباز انقلابی بود که در گورستان نقطه غرب به خاک سپرده شد (تصویر بالا؛ هنرمند: هربرت نوتیل).

2. آنی جی. فاکس




آنی جی. فاکس در چهارم آگوست سال 1893 به دنیا آمد، و اوّلین زن نظامی بود که موفق به نشان قلب بنفش به خاطر شجاعت ها و رشادت هایش در رسته پرستاران نیروی دریایی آمریکا شد. هرچند این نشان به دلیل تغییرات الزام آور در رابطه با دریافت آن، از او پس گرفته شد؛ زیرا برای درفات این نشان شما باید مجروح شده باشید. او مدال ستاره برنزی را دریافت کرد که به خاطر شجاعت در دوران جنگ به افراد اعطا می گردد. این نشان به خاطر نقش فوق العاده او در طول نبرد بندرگاه مروارید به او اعطا شد. او اوّلین ستوان و سرپرستار در آوهو، هاوایی بود.
او به عنوان پرستار تربیت شده بود تا از سربازان مجروح و در حال مرگ نگهداری نماید. امّا گفته می شود که او شجاعانه به کار خود ادامه می دادف حتّی زمانی که منطقه به شدّت بمباران می شد. او قادر بود به درستی بیهوشی را انجام دهد و حتّی می توانست به پرستاران داوطلب شهری چگونگی تمیز کردن یک زخم را آموزش دهد. فاکس مطمئنا در این شرایط سخت و طاقت فرسا، آرامش خود را به خوبی حفظ می کرد. و به همین دلیل نشان قلب بنفش به او اعطا شد. در طول جنگ جهانی دوم، به 964،409 نفر نشان قلب بنفش اعطا شد. امروز تخمین زده می شود که 287 عدد از این نشان ها، به زن های حاضر در جنگ داده شده است.

1. ماری ای. واکِر




او در نیویورک و در خانه ای که طرفدار الغای بردگی بودند، متولد شد. واکِر امروزه به عنوان اوّلین و تنها زنی در تمام نیروهای ارتشی شناخته می شود که مدال افتخار کنگره را به خاطر اقدامات و کارهایش در طول جنگ داخلی آمریکا، از آن خود کرد. در حالیکه او کار خود را از ارتش آغاز نکرده بود، امّا برای حقوق زنان و اصلاح لباس آنان تلاش می کرد.
پیش از آغاز جنگ داخلی آمریکا، واکِر تنها زن طبقه خود بود که دارای مدرک پزشکی از کالج پزشکی سیراکوس بود. مدّت کوتاهی پس از آنکه او مدرکش را گرفت، جنگ داخلی آمریکا شروع شد و او به عنوان افسر پزشکی داوطلب شد. اما تنها یک جواب قاطع شنید: نه.
اگرچه به خاطر جنسیت او را نپذیرفتند، امّا واکِر با پافشاری هایش به دستیار جراح در ارتش کومبرلند در سال 1863 تبدیل شد. در طول این زمان، او لباس خود را به لباس یک افسر تغییر داد تا بتواند به راحتی با سربازان حرکت نماید. او سپس دستیار جراح پیاده نظام 52 اوهایو شد، امّا توسط متحدان در سال 1864 دستگیر شد و چهار ماه بعد آزاد گشت. او سپس در اسالت تنسی در یک یتیم خانه مشغول به کار شد. در 11 نوامبر سال 1965، او مدال افتخار دریافت کرد. در سال 1917 این مدال از او باز ستانده شد (چون مطابقت با استانداردهای تعیین شده در آن زمان نداشت)، امّا در سال 1977 به او بازگردانده شد.
منبع:seemorgh.com

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #96  
قدیمی 07-27-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کوروش کبیر


کوروش کبیر

دختري به كوروش كبير گفت من عاشقت هستم
كوروش كبير گفت لياقت شما برادرم است
كه از من زيباتر است و اكنون پشت سر شما ايستاده
دخترك برگشت و ديد كسي نيست
كورش گفت اگر عاشقم بودي پشت سرت را نگاه نميكردي.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #97  
قدیمی 07-27-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض داستان ناپلئون


داستان ناپلئون

به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند.ناپلئون به طور اتفاقی از سواران خود جدامیافتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را میگیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او میپردازند.
ناپلئون که جان خود را در خطر میبیند پا به فرار میگذاردو سر انجام در کوچه ای سراسیمه وارد یک دکان پوست فروشی میشود او با مشاهده ی پوست فروش ملتمسانه و با نفس های بریده بریده فریادمیزند (کمکم کن جانم را نجات بده کجا میتوانم پنهان شوم؟))پوست فروش میگوید: (زود باش بیا زیر این پوستینها)و سپس روی ناپلئون مقداری زیادی پوستین میریزد.پوست فروش تازه از این کار فارغ شده بود که قزاقان روسی شتابان وارد دکان میشوند و فریاد زنان میپرسند:او کجاست؟ما دیدیم که او امد تو.)قزاقان علیرغم اعتراضهای پوست فروش دکان را برای پیدا کردن ناپلئون زیر و رو میکنند. انها تل پوستین ها را با شمشیرهای تیز خود سیخ میزنند اما او را نمیابند سپس راه خود را میگیرند و میروند.
ناپلئون پس از مدتی صحیح و سالم از زیر پوستینهابیرون میخزد.در همین لحظه محافظان او از راه میرسند .پوست فروش رو به ناپلئون کرده و محجوب از او میپرسدببخشید که همچین سوالی از شخص مهمی چون شما میکنم اما میخواهم بدانم که اون زیر با علم به اینکه لحظه ی بعد اخرین لحظات زندگیتان است چه احساس داشتید؟)ناپلئون قامتش را راست کرده و در حالی که سینه اش را جلو میداد خشمگین میغرد:تو به چه حقی جرات میکنی که همچین سوالی از من بپرسی؟
سرباز این مردک گستاخ را ببرید چشماشو ببندید و اعدامش کنید من خودم شخصا فرمان اتش را صادر خواهم کرد.)محافظان بر پیکر پوست فروش چنگ زده کشان کشان او را با خود میبرندو سینه کش دیوار چشمان او را میبندند.پوست فروش نمیتواند چیزی ببیند اما صدای ملایم و موجدار لباسهایش را در جریان باد سرد میشنود .او برخورد ملایم باد سرد بر لباسهایش خنک شدن گونه هایش و لرزش غیر قابل کنترل پاهایش را احساس میکند. سپس صدای ناپلئون را میشنود ک پس از صاف کردن گلویش به ارامی میگوید:آماده.............هدف...... ........)
در این لحظه پوست فروش با علم به اینکه تا چند لحظه ی دیگر همین چند احساس را نیز از دست خواهد داد احساسی غیر فابل وصف سر تا سر وجودش را در بر میگیردو قطرات اشک از گونه هایش فرو میغلتد پس از سکوتی طولانی پوست فروش صدای گامهای را میشنود که به او نزدیک میشوند.
سپس نوار دور چشمان پوست فروش را بر میدارند. پوست فروش که در اثر تابش ناگهانی نور خورشید هنوز نیمه کور بود در مقابل خود ناپلئون را میبیند که با چشمانی نافذ و معنی دار چشمانی که انگار بر ذره ذره وجودش اشراف دارد به او مینگرد. آنگاه ناپلئون به سخن آمده و به نرمی میگوید:
حالا میفهمی که چه احساسی داشتم

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #98  
قدیمی 07-27-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تمدن جیرفت (ارت) کهن ترین تمدن بشری کشف شد!!



تمدن جیرفت (ارت) کهن ترین تمدن بشری کشف شد!!


تمدن ارت با ثروتهای فراوان و جایگاه اقتصادی و فرهنگی که در هزاره دوم قبل از میلاد تاثیرگذارترین تمدن بر مردمان بین النهرین به شمار می رفت امروز به صحنه ای برای جدال باران و باد با تمدنی اسرار آمیز تبدیل شده است.

اوایل هزاره دوم قبل از میلاد سرزمینی رویایی و پیشرفته در دنیای باستان، سرزمینی مملو از فرهنگ، هنر، تمدن و قدرت، سرزمین "ارت".

جایی که امروزه از آن به عنوان شهر دقیانوس یاد می کنیم پادشاه مقتدر ارت قلمرویی مملو از ثروت دارد در حالی که سومریان ضعیف و سرگشته به دنبال منابع جدید می گردند.

پادشاه ارت اما سرزمینی دارد در حاشیه رودخانه عظیم هلیل رود، دره ای مملو از زمین های کشاورزی، معادن و چهار راهی برای عبور کاروانهای مختلف، ارت مقتدر و با شکوه فراوان سر به فلک کشیده است.

در مقابل تمدن "اوروک" در بین النهرین در سرزمینی بی آب و علف در بین النهرین است که پست و فاقد هر گونه ثروت است اما مردمانی سرکش و یاغی دارد، هفت رشته کوه "اوروک" و"ارت" را از هم جدا می کنند.



لوح کشف شدن از تمدن ارت

نخستین مکاتبه بین المللی بین سران دو تمدن
اما "انمرکار" پادشاه اوروک چشم طمع به "ارت" دوخته است و در اینجاست که لوح کشف شده در حفاریهای اخیر تپه کنار صندل جیرفت صحنه جنگ دو پادشاه می شود.

داستان دو هم آورد نخستین پیام بین المللی بین دو پادشاه دو اقلیم است که نشان از جنگ لفظی بین دو پادشاهان قلمرو دارد.

طبق گفته کارشناسان در آن دوران روابط گسترده سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین تمدنهای ایران زمین و از سوی دیگر تمدن بین النهرین وجود داشته است که مهمترین شواهد لوح مشهور " المنکار و فرمانروای ارت" و همچنین کشف ظروف ساخته شده در حوزه تمدن ارت در حفاریهای شهرهای موسوم به تمدن سومر است.

مردمان ارت نوشتن را آغاز کردند
کشف لوح خطی با قدمت بیش از لوحهایی که آنها را سرمنشاء خط در جهان می دانستند بر پیچیدگی تمدن ارت افزوده است و نشان می دهد که مدتها قبل از لوحهای بین النهرین مردمان ارت می نوشتند.



فرسایش شدید باران بر دیواره های قلعه ارت

و این مردم ارت بودند که تمدن و فرهنگ خود را بر بین النهرین غالب کرده بودند و شهرهای سومر از لحاظ اقتصادی وابسته به مردمان دجله هلیل رود بودند.

انعکاس تمدن ارت در نشریه های مشهور باستانشناسی
نشریه مشهور "دیرینه شناسی" که در فرانسه منتشر می شود در شماره 399 خود در خصوص تمدن جیرفت که از آن به عنوان تمدنی اسرار آمیز یاد می کند و می نویسد: هزاران هزار شی نفیس از حفریهای غیرقانونی در جیرفت به دست آمده که کیفیت هنری این اشیا درجه والای رشد فرهنگی ساکنان فلات ایران را در اواخر هزاره چهارم نشان می دهد و باب تازه ای را در مطالعه نقش آنان در شکل گیری تمدن بین النهرین می گشاید.




هزاران قطعه سفال رها شده بر دامنه های کنار صندل جنوبی

در ادامه این مقاله آمده است که "صدها ظرف بازیافتی از نوع سنگ صابونی منقوش با نقوش انسانی و جانوری تزیین شده با سنگ نشانده هایی از سنگ های فیروزه، مرمر و... تنها نمونه کوچکی از هزاران هزار شی نفیسی است که از حفریات غیرقانونی در جیرفت در جنوب استان کرمان به دست آمده است.

نقش تمدن ارت در شکل گیری تمدن بین النهرین
این سرزمین که از یک سو با کویر لوت و از سوی دیگر با کشورهای افغانستان و پاکستان همسایه است، نشان می دهد که در حدود پنج هزار سال پیش مرکز تولید این نوع ظروف و اشیای نفیس تزیینی از انواع دیگر بوده است.

تولیداتی که در آن روزگاران از دره سند گرفته تا فرات و تا سواحل شمالی شبه جزیره عربستان خواهان فراوان داشته است.

کیفیت بی نظیر هنری این اشیا درجه والای رشد فرهنگی ساکنان فلات ایران را در اواخر هزاره چهارم نشان می دهد و باب تازه ای را در مطالعه نقشی می گشاید که آنها می توانستند در شکل گیری تمدن بین النهرین داشته باشند."

اما در واقع هیچ گاه این باب جدید در جنوب کرمان برداشته نشد تا اینکه چندی پیش باز 18 شی تاریخی تمدن جیرفت که حراج آنها در کریستی لندن متوقف شده بود نام ایران را بر سر زبانها انداخت و پس از بازگرداندن این اشیاء به ایران جلسات متعدد و باشکوهی برای رونمایی از این اشیاء برپا شد اما کسی در این جلسات از خود نپرسید بر سر سرزمین دقیانوس، محوطه مطوط آباد و دو تپه کنار صندل که مهد این تمدن بودند چه آمده است.

اینکه این تمدنها چگونه زیر خروارها خاک مدفون شده اند کسی نمی داند اما محتمل ترین گزینه سیلاب گسترده رودخانه هلیل رود است دقیقا همان سیلابی که حدود یک دهه قبل بر اثر طغیان رودخانه هلیل رود بار دیگر نمایان شد.

سیلاب تمدن مدفون شده را نمایان کرد/ داستانهای کودکانه به حقیقت تبدیل شد
داستان این تمدن فراموش شده از آنجا آغاز شد که حدود 10 سال قبل رودخانه هلیل رود بار دیگر طغیان کرد و پس از فروکش کردن طغیان رودخانه مردم محلی که پیش از این افسانه ها در خصوص شهر دقیانوس و پیدا شدن گنج در اطراف شهر جیرفت در داستانهای محلی به کودکان می گفتند و آنها را به خواب شبانه فرو می بردند پس از پایان سیلاب خود از خواب بیدار شدند و دیدند سیل شهری عظیم را نمایان کرده است و اینجا بود که پرده جدید این تمدن آغاز شد که موجب تاسف علاقمندان به باستان شناسی شد.

دشتهای سوراخ سوراخ ارت/ زخمی عمیق بر پیکر تاریخ
دشتهای سوراخ سوراخ شده حوزه تمدن جیرفت و حفاریهای غیر مجازی که درنهایت پس از رسانه ای شدن این موضوع حفاریها متوقف و اقدامات گسترده ای برای باز گرداند این اشیاء صورت گرفت اما هنوز در شهر جیرفت شایعه است که برخی مردم به واسطه همین گنجینه ها متمول شدند.

ارزش این گنجینه ها به حدی بود که تنها در حراج کریستی لندن 18 شی آن میلیاردها دلار به حراج گذاشته شد.

پس از مدت کوتاهی از این حفاریها، گروه باستانشناسی با سرپرستی " پروفسور " یوسف مجید زاده" در منطقه شروع به کاوش کردند در زمان کوتاه موفق به کشف دو تپه کنار صندل شمالی و جنوبی شدند که در واقع منطقه حاکم نشین تمدن ارت بود.

ارت بار دیگر به خاک سپرده شد
یکی از نخستین تمدنهای بشری کشف شد، حاکم نشین و در اطراف آن خانه های مردم عادی بر اساس طبقات اجتماعی در حفاریهای ابتدایی همه از جمله نشریات مشهور باستانشناسی فرانسه و ایتالیا از کشف تمدنی بزرگ سخن گفتند که می تواند بسیار از نظریه های باستانشناسی و تاریخ جهان را متحول کند که خود می توانست به عنوان افتخاری برای ایران زمین مطرح شود اما چند سال بعد به دلیل مشکلاتی حفاری ها متوقف شد سایه بانی که برای حفاظت تپه کنار صندل ایجاد شده بود برچیده شد و تمدنی که سر از خاک برآورده بود بار دیگر فراموش شد.

خروج قسمتهایی از این تمدن از دل خاک دیوارهای و باروهای قلعه کنار صندل و یک مجسمه سنگی را در معرض فرسایش شدید باران و سیلابهای رودخانه هلیل قرار داد و بار دیگر این نکته را به ما یادآور شد که خاک امانتدارترین عنصر ابنیه تاریخی است و این سوال را ایجاد کرد که اگر نمی خواستیم از این تمدن که از آن به عنوان یکی از نخستین خواستگاههای بشری و تمدنهای انسانی یاد می شود نگهداری کنیم چرا اقدام به حفاری کردیم.



عقاب نماد تمدن ارت

هم اکنون تپه های کنار صندل شمالی و به خصوص جنوبی تمدن ارت در وضعیت نا مناسبی قرار دارند بارانهای سیل آسا و وزش بادهای سهمگین جنوب کرمان موجب فرسایش شدید این تپه های باستانی شده است به طوریکه شیارهای بزرگی از راه آبه ها بر روی این تپه ها ایجاد شده است و به گفته مردم محلی سوراخهایی را در دل این تپه ها ایجاد کرده است.

گل اندود کردن کنار صندل برای رهایی از بارنهای سیل آسا!
با وجود هشدارهای مکرر خبرگزاری مهر در خصوص لزوم ایجاد سایه بان و جلوگیری از بارش مستقیم باران بر روی این آثار کهن پیش از تاریخ تنها کاری که انجام شده است گل اندود کردن برخی از ابنیه ای است که سر از خاک بیرون آمده است.



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #99  
قدیمی 07-27-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سیر تغییر نقشه و اراضی ایران از 5000 سال گذشته




سیر تغییر نقشه و اراضی ایران از 5000 سال گذشته - تصویر متحرک





__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #100  
قدیمی 07-27-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کتیبه نویافته جیرفت،


کتیبه نویافته جیرفت،

از دکتر یوسف مجید زاده


یافته های باستان شناسی جیرفت مربوط به تمدنی 7 هزار ساله در این منطقه است که افقی تازه در یافته های باستان شناسان درباره تمدن خاورمیانه گشوده است .
تمدن بزرگ و عظیم ارت که پنجره ای تازه رو به جهان گشود . آثار و یافته هایی که حکایت از پادشاهی مقتدر و بزرگ در قلمرو شرق آسیا در 7 هزار سال پیش داشت .
تا اینکه در سال 2002 بصورت اتفاقی و در اثر بارانهای سیل آسا در حوزه هلیل رود جیرفت این اشیاء از زیر خاک سر بر آوردند و از راز سرپوشیده تمدن جیرفت پرده برداشتند . این محوطه‌هاى باستانى که در هزاره‌هاى سوم پیش از میلاد آثار ارزشمندى را در خود جاى داده‌است، جزو غنى‌ترین محوطه‌هاى باستانى ایران محسوب مى‌شوند.

مدیر پایگاه میراث فرهنگی شهرستان علیدادی سلیمانی جیرفت گفت: در طول 400 کیلومتر رودخانه هلیل‌رود تاکنون بیش از 100 محوطه باستانى شناسایى شده است.

علیدادی‌سلیمانی خاطرنشان کرد: هنر حکاکى و سنگ‌تراشى مردم جیرفت از هنر مجسمه‌سازى آنها بسیار قوى‌‌‌تر بوده است.

وی در مورد دیگر مجسمه‌هاى شناسایى شده از این محوطه اذعان کرد: به جز مجسمه‌هاى لولایى نوعى دیگر از مجسمه‌ها نیز در این محوطه شناسایى شده که از جنس سنگ کولریت هستند و یک‌تکه ساخته مى‌شدند.

علیدادی‌سلیمانی بیان کرد: در دومین فصل کاوش در محوطه‌هاى باستانى جیرفت، باستان‌شناسان موفق شدند آثار خطى مربوط به 3 هزار سال پیش یعنى همزمان با اختراع خط در بین‌النهرین را کشف کنند.

وی اظهار کرد: همچنین در این فصل کاوش یکى از عبادتگاه‌های بزرگ ایران یافت شده که مربوط به 2300 سال پیش از میلاد مسیح است.

علیدادی‌سلیمانی تصریح کرد: به اعتقاد بسیارى از باستان‌شناسان بزرگ ایران در محوطه‌هاى تاریخى جیرفت آنچه تاکنون یافت شده، بیانگر سکونت در سرزمینى به وسعت تمدن بین‌النهرین و سومر در عراق است


خط هندسی

تا سال گذشته، در مجموع شانزده کتیبه به خط هندسی در ایران بدست آمده و شناخته شده است که سیزده تای آن از شهر اصلی فرمانروایی عیلامیان یعنی شوش در خوزستان بدست آمده و همگی در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شوند. چهاردهمین کتیبه، نبشته‌ای است بر روی جام سیمین معروف به جام مرودشت که در نزدیکی تخت‌جمشید پیدا شده و در تالار گنجینه موزه ایران باستان در تهران نگهداری می‌شود.
اما در یکسال گذشته به مجموعه آثار خط هندسی افزوده شده است. دکتر یوسف مجیدزاده در کاوش‌های تپه‌های باستانی «کنار صندل» جیرفت، موفق به کشف چند نمونه دیگر از کتیبه‌هایی به این خط شد و با توجه به محل پیدایی آنان، افزودن پسوند «عیلامی» به نام خط را غیرضروری دانست و حتی در مصاحبه‌ای، اصطلاح «خط ایرانی مقدم» را پیشنهاد کرد. از آنجا که نخستین نمونه‌های خط هندسی و نیز خط معروف به «عیلامی مقدم نوشتاری» (Elamite Linear) در تپه‌های باستانی شهر شوش بدست آمده‌اند، پسوند «عیلامی» در باره آنان بکار رفته است. اما با توجه به پیدایی نمونه‌های دیگری از خط معروف به «عیلامی مقدم» در تپه یحیی کرمان، تپه سیلک کاشان، تپه حصار دامغان، شهر سوخته سیستان و کنار صندل جیرفت، به نظر می‌آید که پیشنهاد آقای مجیدزاده شایسته پیگیری و توجه جدی باشد.


کتیبه نویافته جیرفت، از دکتر یوسف مجید زاده

پژوهش و کشف رمز خط هندسی، بیش از همه مرهون کوشش‌های فردیناند بُـورک Ferdinand Bork کارل فرانک Carl Frank و والتر هینتس است. هینتس در کتاب پیش‌گفته و در نخستین بخش آن با نام «جام سیمین نویافته از دوره ایلام کهن» به پژوهشی ناب و گسترده در زمینه خط جام مرودشت و دیگر کتیبه‌های بدست آمده به خط هندسی می‌پردازد و برای نخستین بار آوانوشت و ترجمه برخی از آنها را بدست می‌دهد. هینتس در این نوشتار موفق شده ۵۶ حرف در قالب ۶۱ علامت از خط هندسی را کشف رمز نماید و از آن میان، معنای ۲۱ حرف را تقریبی و نیازمند پژوهش‌های بیشتر بداند.

شهرستان جیرفت یکی از شهرستان‌های استان کرمان است. مرکز این شهرستان شهر جیرفت است
این شهرستان از شمال به شهرستان کرمان، از جنوب به شهرستان عنبرآباد، از شرق به قسمتی از شهرستان بم و از غرب به شهرستان بافت و رابر و ارزوئیه محدود شده‌است.
جمعیت شهرستان جیرفت بنا بر سرشماری سال 1390 تعداد 277000 نفر بوده‌است.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها