درد و دل هاي شبانه تنهاترین تنها

[pesare baroon]

نوشته اصلی توسط amir ahmadi

پسر باران با بابا بارونش باعث لطافت همه چیزو همه کس می شه ولی راستش نمی دونم اینا را همین جوری نوشتی یا راس راسکی بدونم بهتر می تونیم همدیگه را بفهمیم یه وقت سر کارمون نذارید.

سلام اقا امير...اره همه جا اين طوريه ولي بارون مثل اينكه همش ميخواد فقط باعث طراوت چشماي من باشه؟!!
ولي اره حرف دلم بود اينا چيزي نبود كه از خودم ساخته باشم!!

[pesare baroon]

دوباره ميخوام بنويسم ....اون قدر ميخوام بنويسم شايد يه كم از دل تنگيم كم شه!!!!
تو اين زمونه هميشه فكر ميكردم اگه كسي رو واقعاً از ته دل دوست داشته باشي اون وقت خدا هر جوري شده يا تو رو به اون ميرسونه يا هيچ وقت نميذاره اون ازت جدا بشه چون ميدونم كه خدا خيلي خيلي مهربونتر از اين حرفاست كه بخواد بندش درد جدايي رو بكشه!!!!
اما راستش اومدم با خودم فكر كردم و گذشته ها رو ديدم تازه فهميدم كه ليلي هيچ وقت به مجنون نرسيدو تمام لذت عشقشون از اين بود كه با خاطره هم زندگي ميكردن؟!!!ولي بعدشم با خودم گقتم اونا عاشق واقعي بودن و اون عشق واقعي بوده كه بين اونا كه باعث ميشده طاقت بيارن و فقط فكر اين كه يه روزي بالاخره به هم ديگه ميرسن اونا رو روي عشقشون نگه داشته بوده....!!!
نميدونم...واقعاً نميدونم تو اين دنيا چي ميگذره چون دنياي من فقط يه نفر شده كه داره ازم هي دورتر ميشه!!!!ولي خدايا ازت خواهش ميكنم نذار بيشتر از اين ادامه داشته باشه چون خودمو ميشناسم و ميدونم بيشتر از اين طاقت ندارم!!!!!

[Gamer]

شیشه پنجره را باران شست
از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست!!!
واقعا تبریک می گم به تنهاترین تنها!!!
دل نوشته های همه بچه ها قشنگ بود منم دل نوشته زیاد دارم اگه بی اجازه نباشه می خوام اینجا بنویسم!!!
با تمامه وجود داد زدم می خواهم و برایش تا پا جان ایستاده ام اما دیگر دیر شده بود!!!
جایی برای خودم در قلبش نساخته بودم و می دانم این از اشتباهات خودم بود!! بدونه آنکه بخواهم عاشقش شده بودم و این آخرین راه من بود تنهای چون جز تنهایی راهی برایم نمانده بود!!!!
تنهاییی..............................

[صدای سکوت]

ممنونم و خوشحالم كه خوشت آمده خوشحال ميشم توهم درداي دلتو به ما هم بگي من منتظر حرفاي قشنگت ميمونمGamer عزيز

[Gamer]

ممنون از تنها ترین تنها که به من هم اجازه نوشتن داد!!!
وقتی می خواد خبر بد بشنوی می شنوی!!
کاریش هم نمیشه کرد !!!
وقتی بخوای بشه نمی شه و وقتی بخوای نشه میشه!!!
کاریشم نمی شه کرد!! ساختن و نساختن!! و یا بودن یا نبودن!! اتفاقات م فته و کاریش هم نمیشه کرد!!!
شاید دوباره بشه ون چز که باید بشه !! باید دید و منتظر موند!!
انتظار چه سخته.............................

[صدای سکوت]

طبيعت دل من

من در خلوت و سكوت قلبم در تك تك نفسهايي كه ميكشيدم شكستم آرام آرام و بي اراده هيچ كس حتي آن پرنده اي كه به تازگي پرواز را آموخته بود يا آن بچه آهويي كه تازه برروي پاهايش ايستاده بود هيچكدام نابود شدن ذره ذره احساسم را نفهميدن كاش مي شد مثل طبيعت بود و هر از گاهي رنگ و بوي تازه گرفت مي شد در سخت ترين لحظه در سردترين لحظه بهاري شد و دردناكترين حس را با بوي شكوفه هاي بهاري تعويض كرد كاش مي شد صداي له شدن تكه هاي دل را با صداي خوش مرغ عشقان عوض كرد كاش مي شد اميد را در پس تولد يك گنجشك پيدا كرد و يا حس زنده بودن و زندگي كردن را در شكوفا شدن غنچه گل سرخ ديد و خوشبختي را در وجود آن كبوتري پيدا كرد كه تمام روز به دنبال غذايي براي جوجه هايش هست





اما من با همه نااميديها با تمام احساسات پوچ بازهم به دوباره متولد شدن

اميدوارم

صداي تنهاترين تنهايي كه به دنبال زندگي و عشق دروجود تمام مخلوقات ميگردد

[amir ahmadi]

سلام من پدیرا باش جان دل
سلامی بی نیاز از موج حامل
سلامم و دعای من پذیرای وجود نازنینت کن
که روح پاک و بی الایشت چون نور اوج اسمان گیرد
بیفشاند به روح خلق معصوم خدا پاکی
نماند پیش نور تو نه خاکی و نه خاشاکی
تو و ان نور بی الایشت اکنون

شدی مانند یک غنچه گلی معصوم.

[pesare baroon]

تو دل بارون
ميخوام از دل تنگيم براي بارون بگم...ميخوام از دل تنگيم براي بدون با كسي بگم كه تمام هستي منه ..ميخوام از دل تنگي براي بودن با دنياي بارونيم بگم.....ديگه داره دلم ميتركه...
چند روزيه اينجا بارون نمياد؟نميدونم چي شده؟شايد ادماش به اندازه كافي پا شدن؟!!
يا نه شايدم اون قدر كثيفن كه خدا ميبينه چيزي ميتونه پاكشون كنه!!
نميدونم فقط ميدونم كه هر كسي ميتونه خوب باشه و پاك بشه!!!

كمي عاشقانه تر زير باران بمان
ابرها را بوسيدم تا بوسه بارانت كنند

[amir ahmadi]

سلام .اهای شماها که دم از تنهایی می زنید می دونید نعمت جاودانه در اختیار دارید .چه زیباست تنهایی با ان تنهای تنها /هر چه بگویی فقط او می شنود کسی دزدانه گوش نه ایستاده تا با دیدنش خجل شوی بدانید بدانید قدر این تنهایی اسمانی را .

تنهاییم را با تو قسمت می کنم ای گله مند از این تنهایی.

[صدای سکوت]

نوشته اصلی توسط amir ahmadi

سلام .اهای شماها که دم از تنهایی می زنید می دونید نعمت جاودانه در اختیار دارید .چه زیباست تنهایی با ان تنهای تنها /هر چه بگویی فقط او می شنود کسی دزدانه گوش نه ایستاده تا با دیدنش خجل شوی بدانید بدانید قدر این تنهایی اسمانی را .

تنهاییم را با تو قسمت می کنم ای گله مند از این تنهایی.

آقاي امير احمدي حرفتون درست منم قبولش دارم اما اگه آدم بهترين سالهاي عمرشو كه ميتونه به يادموندني ترين سالها باشه رو تنها و به دور از آدمها زندگي كنه اين درده اگه وقتي دلت گرفت نتوني حتي بلند گريه كني اين درده اينكه شب تا صبح صبح تا شب فقط 4 تاديوار دورت باشن كه باهاشون حرف بزني اين درده اين حرفا رو تنها كسي ميفهمه كه مثل من تنها بوده تنهايي خوبه اما فقط به اندازه نه بيشتر نه كمتر تنهايي خيلي چيزا به من داد اما خيلي چيزا رو هم ازم گرفت و من در حسرت تمام اونها دارم مي سوزم