شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
02-21-2013
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنهایی . . .
می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را
که نمی شود
تنهایی خورد؟
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
4 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-21-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شب نیست که با یاد تو سودا نکنم دل دریا زده را ، راهي دريا نكنم همه شب تا به سحر تا به ابد لب دريا هوس بوسه سارا نكنم اين جهان كار دلم ساخت كه من فكر زيبايي و مجنوني ليلا نكنم شمع تاريكي من سوخت نديدندهمه كه شكستم به نخي يكه وتنها،نكنم گويند يكي برد و يكي خورد ؛ نديدند با كه اين حرف بگويم،با همه دعوا نكنم حرف دارم كه دلم سوخته تر شد من كه كاري به تو و جز به تمنا نكنم ساحلت برد خيالم،هوس عشق نكردم من كز اين گفته خود هيچ كه پروا نكنم گر بديدي تو كه محبوب مرا،باز برايش دگر از تنگی دل؛تنگ شدم،قامت خود تا نكم صورت سرخ شده ،نيش و كنايه چه كنم كه ازاين وضع جهان؛يك شبه غوغا نكنم ناله ام سرد و خموش است؛چرا مي خندي به من خسته كه فكر شب فردا نكنم
|
3 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-22-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سفر کردم که از يادم بری ** از آهنگای معين
سفر کردم که از عشقت جدا شم ..... دلم می خواست دگر عاشق نباشم ولی عشقت تو قلبم مونده ای وايی ..... دل ديونم سوزنده ای وايی هنوزم عاشقم دنيای دردم ..... مثل پروانه ها دورت می گردم
سفر کردم که از يادم بری ديدم نميشه ... آخ عشق يه عاشق با نديدن کم نميشه غم دور از تو موندن يه بی بال و پرم کرد ... نرفت از ياد من عشق سفر عاشقترم کرد هنوز پيش مرگتم من. بميرم تا نميری ... خوشم با حاطراتت اينو از من نگيری دلم از ابر و بارون بجز اسم تو نشنيد ... تو مهتاب شبونه فقط چشمام تورو ديد نشو با من غريبه مثل نا مهربونها ... بلا گردون چشمات زمين و آسمانها می خوام برگردم اما می ترسم ..... بگی حرفی نداری. بگی عشقی نمونده می ترسم بری تنهام بذاری ..... بری تنهام بذاری
هنوز پيش مرگتم من بميرم تا نميری ... خوشم با خاطراتت اينو از من نگيری تورو ديدم تو بارون. دل ِ دريا تو بودی ... تو موج سبز ِ سبزه تن ِ صحرا تو بودی مگه ميشه نديدت تو مهتاب ِ شبونه ... مگه ميشه نخوندت تو شعر ِ عاشونه می خوام برگردم اما می ترسم ... بگی حرفی نداری ؛ بگی عشقی نمونده بری تنهام بذاری ؛
هنوزم پيش مرگتم من بميرم تا نميری ... خوشم با خاطراتت ... اينو از من نگيری
ویرایش توسط مستور : 02-22-2013 در ساعت 11:26 PM
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-27-2013
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جهان چو آبگینهی شکستهای ست
که سرو راست هم درو شکسته مینمایدت
چنان نشسته کوه در کمین درههای این غروب تنگ
که راه بسته مینمایدت.
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ میزند،
رونده باش!
امید هیچ معجزی ز مرده نیست،
زنده باش!
کوتاه شود
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
02-28-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است
و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
02-28-2013
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام بر همه
دوستان متن ترانه
نه تکه ترانه یا قطعه شعر
متن ترانه با اشاره به نام خواننده و ترجیحا دارا بودن اطلاعات ترانه
حالا ترانه رو هر خواننده ای خونده باشه
ترانه بابا ترانه
متن ترانه
نه شعر نه بیت نه مصرع ای خداااااااا
پستهای فاقد اعتبار رو از این به بعد تیم مدیریت پاک میکنه
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
6 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-02-2013
|
|
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240
1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دل بر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل بر گشا حاضر و هوشیار باش
نیست کس اگه که یار که بنماید جمال
لیک تو باری به من ساخته کار باش
لشکر خود باورد بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم دیده بیدار باش
گر دل و جان تورا در و بقا ارزوست
دم مزن و درفنا همدم عطار باش
شاعر عطار نیشابوری
خواننده علیرضا افتخاری
|
2 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-02-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هـر دم از نــو غمی آید بــه مبــارک بادم
رفتم رفتم تا شویم دست از رسوائی
نفرین نفرین بر مستی داد از شیدائی رفتم که رها شوم از عشق تو و فتنه تو داد از دل من که بود در دست غمت به گرو از تو گذشتم بهر که این عمر گران با غم گذرد
ای دل غافل شکوه مکن شکوه نکن کین هم گذرد بموج غم شویم دامان که بگذرم از این طوفان حکایت سوز و سازم خداکند یابد پایان {ترانه ای با صدای ناصر مسعودی}
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
03-03-2013
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به یاد زنده یاد ناصر عبد اللهی
دل من یه روز به دریا زد و رفت ...
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت ...
پاشنه کفش فرار و ور کشید ...
آستین همت و بالا زد و رفت ....
یه دفعه بچه شد و تنگ غروب ...
سنگ توی شیشه فردا زد و رفت ...
هوای تازه دلش میخواست ولی ...
آخرش توی غبارا زد و رفت ...
دنبال کلید خوشبختی می گشت ...
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت ...
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
5 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
03-08-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرغ سحر - شجریان
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَهای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر، مختصر کن
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 03:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|