بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 05-08-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را

خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن
بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را

ای رویت از قمر به آن رو به روی من نه
تا بنده دیده باشد صد دولت ابد را

در واقعه بدیدم کز قند تو چشیدم
با آن نشان که گفتی این بوسه نام زد را

جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی
کز چهره می‌نمودی لم یتخذ ولد را

چون دست تو کشیدم صورت دگر ندیدم
بی هوشیی بدیدم گم کرده مر خرد را

جام چو نار درده بی‌رحم وار درده
تا گم شوم ندانم خود را و نیک و بد را

این بار جام پر کن لیکن تمام پر کن
تا چشم سیر گردد یک سو نهد حسد را

درده میی ز بالا در لا اله الا
تا روح اله بیند ویران کند جسد را

از قالب نمدوش رفت آینه خرد خوش
چندانک خواهی اکنون می‌زن تو این نمد را

مولانا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از آريانا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 05-09-2010
HARLI آواتار ها
HARLI HARLI آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 39
سپاسها: : 0

3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کوچ

همهء خاطره زندگی ام
شده یک عکس قدیمی درون یک قاب
گفته بودند مسافر هستی
من مراقب بودم
صبح وقت رفتن
عکس از کیف تو افتاد درون گلدان
ظهر من گلدان را به اتاق آوردم
عکس زیبای تو را در کتاب شعرم
زود پنهان کردم
بعد وقت و بی وقت به کتابم نظری می کردم .
.....
با گذشت ده سال
جای گلدان سفید چند سالیست در آنجا خالیست
قبل از آنکه بروی روی یک کاغذ بی خط سفید
همهء حرف دلم را گفتم
ولی افسوس سرانجام به دستت نرسید
متن نامه این بود :
ای که از پنجره ها بی خبری
از تو این جمله برایم کافیست :
مطمئن باش که بر می گردم
جای من اینجا نیست .
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از HARLI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 05-09-2010
saniz آواتار ها
saniz saniz آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: بوشهر
نوشته ها: 103
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض

اهل عرفانم من

اهل عرفانم من !!، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من!!
سفره ی نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدورانجیر
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین می کارند
اهل عرفانم من !!
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من !!، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من !!،کارو بارم بد نیست
شعر از محمد جاويد
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 05-09-2010
saniz آواتار ها
saniz saniz آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: بوشهر
نوشته ها: 103
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض

اهل عرفانم من

اهل عرفانم من !!، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من!!
سفره ی نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدورانجیر
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین می کارند
اهل عرفانم من !!
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من !!، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من !!،کارو بارم بد نیست
شعر از محمد جاويد
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 05-10-2010
T I N A آواتار ها
T I N A T I N A آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0

66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.
می دویدم، می دویدم ، توی جنگل های پوچی ، زیر باران مدیحه ، رو به خورشید ترانه ، رو به سوی شادکامی .
می دویدم ، می دویدم ، هر چه دیدم غم فزا بود ، غصه ها و گریه ها بود ،
بانگ شادی پس کجا بود؟
این که می بارد به دنیا ، نیست باران ، نیست باران ، گریه ی پروردگار است،
اشک می ریزد برایم.
می پریدم از سر غم ، می دویدم مثل مجنون ، با دو پایی مانده بر ره
از کنار برکه ی خون.
باز باران ، بی کبوتر ، بوف شومی سایه گستر ، باز جادو ، باز وحشت ،
بی ترانه ، بی حقیقت ، کو ترانه؟! کو حقیقت؟!
هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، لیک فهمیدم که شادی
مرده او دیگر به دلها ، مرده در این سوگواری...

__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 05-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


زندگی را به تمامی زندگی کن
در دنیا زندگی کن بی آنکه جزیی از آن باشی.
همچون نیلوفری باش در اب
زندگی در آب،بدون تماس با آب!

زندگی به موسیقی نزدیک تر است تا به ریاضیات
ریاضیات به ذهن وابسته است
و زندگی در ضربان قلبت ابراز وجود می کند!
زندگی سخت ساده است!
خطرکن!
وارد بازی شو!
چه چیزی از دست می دهی؟
با دستهای تهی آماده ایم،و با دست های تهی خواهیم رفت.
نه،چیزی نیست که از دست بدهیم،
فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند،تا سرزنده باشیم،
تا ترانه ای زیبا بخوانیم،و فرصت به پایان خواهد رسید.
آری این گونه است که هر لحظه غنیمتی است!
مرگ تنها برای کسانی زیباست که
زیبا زندگی کرده اند از زندگی نهراسیده اند
شهامت زندگی کردن را داشته اند
کسانی که عشق ورزیده انددست افشانده اند
و زندگی را جشن گرفته اند
پس هر لحظه را به گونه ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است
و کسی چه می داند؟شاید آخرین لحظه باشد!



( اوشو )
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 05-19-2010
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشة ماه فروریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
- ” از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینة عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...“
باز گفتم که : ” تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم! “
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالة تلخی زد و بگریخت ...
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 05-21-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

« امشب به قصه ی دل من گوش می کنی »
« فردا مرا چو قصه فراموش می کنی »

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی

رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی

دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است
با بر گ های مرده هم آغوش می کنی

گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش میکنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت ، که مرا نوش میکنی

تو دره ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی

در سایه ها ، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟


فروغ فرخزاد
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 05-22-2010
T I N A آواتار ها
T I N A T I N A آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0

66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صداي تو بيداري بيشه آواز سبز برگه

صداي تو پر وسوسه مثل شب خونيه تگرگه

صداي تو آهنگ شكستن

بغض يه دنيا حرفه

تصويري از آغاز صريح قنديل نور و برفه

هيچ كي مثل تو نبود هيچ كي مثل تو منو باور نكرد

هيچ كي با من مثل تو توي نقد شب من سفر نكرد

هيچ كي مثل تو نبود ساده مثل بوي پاك اطلسي

يا بلوغ يك صدا ميون دغدغه دلواپسي

هيچ كي مثل تو نبود هيچ كي مثل تو نبود

تو غرورت مثل كوه مهربونيت مثل بارون مثل آب

مثل يك جزيره دور مثل يك دريا پر از وحشت خواب

هيچ كي مثل تو نرفت هيچ كي مثل تو نبود

شعراي تنهاييمو هيچ كي مثل تو نخوند

همه حرفام مال توست همه شعرام مال توست

دنياي من شعرمه همه دنيام مال تو

هيچ كي مثل تو نبود
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 05-22-2010
natanaeil آواتار ها
natanaeil natanaeil آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28

49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بهار،تابستان،پاییز،زمستان
و باز بهار،تابستان،پاییز،زمستان
رودها در جاری شدن
برف ها با آب شدن
فصل ها با گذاشتن
و انسان ها با عشق زنده اند
خدایا بر من رحم کن
بر من که ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که دست و پایی نداشته باشم
اما نباشد
"هرگز نباشد که در وجودم عشق نباشد"
__________________
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها