مشاعره سنتی

[FereShteH]

اول دفتر به نام ایزد دانا

صانع پروردگار حی توانا

[مهرگان]

اي جام جان اي در طنين ديگر در آ از آستين
وز عطر بيدار زمين سرشار شو سرشار شو

[FereShteH]

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

[yad]

اى که به عشقت اسیر خیل بنى آدم اند

سوختگان غمت با غم دل خرمن اند

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت‏

با خبران غمت بى خبر از عالم اند

[FereShteH]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

[مهلا خانم]

دین که قوی دارد بازوت را
راست کند عدل ترازوت را

[FereShteH]

آتش عشقست کاندر نی فتاد

جوشش عشقست کاندر می فتاد

[آناهیتا الهه آبها]

دیده ی سیر است مرا،جان دلیر است مرا
زهره ی شیر است مرا،زهره ی تابنده شدم


مولانا

[yad]

مطرب از درد محبت عملی می پرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود

[FereShteH]

دوست نباشد به حقیقت که او

دوست فراموش کند در بلا