مشاعره سنتی

[yad]

وگر کمین بگشایدغمی زگوشه ی دل
حریم درگه پیرمغان پناهت بس

[فرانک]

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

[shokofe]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

[yad]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

[مهرگان]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

[FereShteH]

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

[دامن کشان]

شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد...

[مهرگان]

دیوانه رویت منم آشفته مویت منم
سردسته کویت منم دارم هوای عاشقی

[FereShteH]

یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه

شد غلام آن کنیزک پادشاه

[فروغ تفرشي]

هرزبان سبزه او ترجمان ديگري است

ازخميرخاكيان،يكسرخبرداردبهار