شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
داستان جالب “شیطان بازنشست شد !”
امروز ظهر شیطان را دیدم !
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم:…
به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جملات و سخنان زیبا و پندآموز برنارد شاو
روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خندهدارترین لطیفه دنیا است..
۱٫ یک مرد تا زمانی که صحبتهایش را انکار نکنید حرفی نمیزند!
۲٫ روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خندهدارترین لطیفه دنیا است.
۳٫ وقتی که انسان بخواهد ببری را بکشد اسمش را ورزش میگذارد اما اگر ببر بخواهد او را بکشد اسمش درنده خویی است.
۴٫ عده کمی از مردم بیش از یک یا دو بار در سال فکر میکنند. من با یکی – دو بار فکر کردن در هفته برای خودم شهرتی دست و پا کردم.
۵٫ مرد خردمند سعی میکند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند. بنابراین کلیه پیشرفتها بستگی به تلاشهای مرد نابخرد دارد.
۶٫ ما از تجربه کردن میآموزیم که انسان هیچگاه از تجربه کردن چیزی نمیآموزد.
۷٫ اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق میافتد.
۸٫ اگر در موزه ملی آتش سوزی شود، کدام نقاشی را نجات خواهم داد؟ البته آن را که به در خروجی نزدیکتر است.
۹٫ تنها کسی که با من درست رفتار میکند خیاطم است که هر بار که مرا میبیند، اندازههای جدیدم را میگیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیدهاند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
۱۰٫ در زندگی دو تراژدی وجود دارد: اینکه به آنچه قلبت میخواهد نرسی و اینکه برسی!
۱۱٫ انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات!!
۱۲٫ وقتی چیزی خندهدار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست و جو کنید!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گفتگوی بند و خدا گفت و گوی خدا و بنده اش
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی
که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟..
گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی
بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
منبع : راد اس ام اس
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تعریف های بزرگان از زنان
. دختران ۲ دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند وفورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند (شاو)
زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید (تواین)
با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید (وایلد)
کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)
از دست پخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)
ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)
زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)
در زندگی یک مرد ۲ روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد (ویکتور هوگو)
نگهبان زن زشتی اوست (مثل عربی)
هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید (برنارد شاو)
راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد (پوشکین)
مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از ۲گوش وارد و از دهان خارج می کنند (برنارد شاو)
زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند (برنارد شاو)
گرانقیمت ترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد (چگورا)
در برخورد با تازه عروس مردها به صورتش نگاه میکنند و خانمها به باسنش (دیکنز)
زنها فقط ۲روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ (برنارد شاو)
زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست (گالیله)
شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد (لاروشنوکو)
اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است (داوینچی)
اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند (دیکنز)
برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد (چاپلین)
اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد (ضرب المثل سوئدی)
مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت (برنارد شاو)
و در آخر ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 07-14-2011 در ساعت 05:41 PM
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
داستان های خنده دار ملانصرالدین
شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست.شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد. داستان خویشاوند الاغ روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد, شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!
داستان دم خروس یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت, ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.
داستان خروس شدن ملا یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد! ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی! ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!
داستان الاغ دم بریده یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید. اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟
داستان مرکز زمین یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟ ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.
داستان پرواز در اسمانها مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت: خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم. ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!
داستان درخت گردو روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
داستان قیمت حاکم روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟ ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!
داستان قبر دراز روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است! شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!
داستان خانه عزاداران روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم! ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست: دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!
داستان بچه ملا روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد! ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟ ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!
داستان ملا در جنگ روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست. ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟
داستان نردبان فروشی ملا روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم! باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم. داستان لباس نو روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد! ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.
داستان ملا و گوسفند روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد. ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم. ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟
داستان خانه ملا روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟! ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
داستان داماد شدن ملا روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟ ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!
داستان گم شدن ملا روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟ ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟
داستان دوست ملا روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟ دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!
داستان ماه بهتر است روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟ ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مثه خوابی…مثه رویا
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه روی طاقچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی.
.
.
.
بی تو من موندم و رویا
خسته از تموم دنیا
یه دل تنگ شکسته
دو تا چشم خیس خسته
روزا تب دار شبا بیدار
یه تن خسته بیمار
مثه یه مرده سر دار
از خودم از همه بیزار
له له لحظه دیدار
بینمون دیوارو دیوار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من حسودی میکنم
به تموم چشمایی که یه روزی تو رو میببینن
از تو باغچه نگاهت گلای نرگس میچینن
به همون تکه زمینی که قدمهاتو میذاری
به تموم دستهایی که دستتو یه روز میگیرن
به گلای نرگسی که عطر و بوی تو رو دارن
به بال فرشته هایی که زیر پاهات میذارن
به همون لحظه نابی که بالاخره میآیی
نازنینم نازنینم تو کدوم جمعه میآیی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی
قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی
منو کشتی ٬منوکشتی٬ منو قلبمو سوزوندی
رفتی و رو همه حرفات خیلی راحت پا گذاشتی
خودت اما خوب میدونی منو با راز نگاهت
توی این شهر غریب رفتی و تنها گذاشتی
رفتی و ازم گرفتی همه ی دارو ندارم
به جز اندوه و غم و غم دیگه چیزی جا نذاشتی
رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار
حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یادته بهت می گفتم اگه تو بری می میرم
حالا تو رفتی و نیستی ٬ پس چرا من نمی میرم؟؟
چرا هستم؟ چرا موندم؟ چجوری طاقت می آرم؟
چجوری من دلم اومد رو مزارت گل بزارم؟؟
جای خالیت و چجوری میتونم بازم ببینم؟
دیگه چشمام و نمیخوام. نمیخوام دیگه ببینم!
وای چطوری دلم اومد جسم سردت و ببوسم؟
من که آتیش میگرفتم٬ چی باعث شد که نسوزم؟
ذره ذره٬قطره قطره٬ میسوزم اما میمونم
خودمم موندم چه جوری میتونم زنده بمونم
هنوزم باور ندارم که تو نیستی و من هستم
شایدم من مرده باشم٬ الکی میگن که هستم!
کاشکی وقتی که میرفتی دستتو گرفته بودم
کاشکی پر نمیکشیدی بالت و شکسته بودم
نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم
دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم
تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم
مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟
میدونم یه روز دوباره می تونم تو رو ببینم
تو پیش خدا دعا کن که منم زود تر بمیرم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه آسمون زمین شه
اگه دریا یه کویر شه
اگه دنیا زیرو رو شه
اگه چشمات بی غرور شه
اگه خورشید بی غروب شه
بازم عاشقت میمونم
عشقو تو نگات میخونم
اگه کوه بیاد رو دوشم
اگه جام زهر بنوشم
اگه ماه دیگه نباشه
روزا آسمون سیاه شه
اگه جنگل بشه صحرا
اگه امروز نشه فردا
بازم عاشقت میمونم
عشقو تو نگات میخونم
اگه خوابتو نبینم
دیگه گل برات نچینم
اگه حتی یه جوونه
توی گلدونا نمونه
بازم عاشقت میمونم
عشقو تو نگات میخونم
اگه باز مثه همیشه
بگی( من با تو ؟؟!!! )نمیشه
بگی که منو نمیخوای
دیگه پیش من نمیای
بازم عاشقت میمونم
عشقو تو نگات میخونم
اگه باشم و نباشم
هر جای دنیا که باشم
حتی از چشمات جداشم
بازم عاشقت میمونم
عشقو تو نگات میخونم
اگه شعرامو نخونی
اگه باز پیشم نمونی
راز عشقم رو ندونی
بازم عاشقت میمونم
عشق و تو نگات میخونم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دلم که مهمون نمیخواست کی گفت که مهمونم بشی؟
کی گفت بیای تو قلبم و مهمون ن…ه بشی؟
کی گفت منو صدا کنی با اون چشات نگاه کنی
قلبم و از جا بکنی بعدش اونو رها کنی
کی گفت یواشکی بیای تو قلب من پا بذاری
کی گفت بری و تا ابد رد پاتو جابذاری
کی گفت منو شکار کنی شکارت و رها کنی
صیدت و تنها بذاری صید دیگه شکار کنی
کوه غرور بودم کی گفت بیای و مجنونم کنی
کی گفت که تو حصار غم اسیر و زندونم کنی
کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی
کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی
کی گفت که از چشای من خواب و بدزدی و بری؟
کی گفت پریشونم کنی٬ کی گفت بری؟کی گفت بری؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ببین خدایی با دلم چه کردی
این کارا رو با دل دیگه کردی؟
مثه دل من دلی رو سوزوندی؟
لباس غم به هیچ دلی پوشو ندی؟
هیچکی مثه من نازت و خریده؟
هیچکی با رویای تو پر کشیده؟
میشه بگی چند تا دل و شکستی؟
میشه بگی تو چند تا دل نشستی؟
دین و مرام و اعتقادت اینه؟
دوست دارم عاشقتم همینه؟
دروغ بود هر چی که به من میگفتی؟
همین بود اون وفایی که میگفتی؟
شاید خدا نکرده عاشق شدی؟
عاشق یک دلبر دیگه شدی؟
برو ولی اینو یادت بمونه
تو قول دای بیوفای دیوونه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم
ببخش منو که بچگی کردم و خواهانت شدم
ببخش که التماس من می لرزونه دل تو رو
ببخش که میخوام بدونم هر لحظه ای حال تو رو
تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا می ذارم
وقتی که اسم تو میاد رو همه چی پا میذارم
عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم
ببخش که تو خیالمم حتی بوست نمی کنم
ببخش که نیمه های شب فاصله رو داد میزنم
ببخش که توی خوابمم اسمت و فریاد میزنم
ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده
راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاشکی الان تو خواب بودم تو رویا
یعنی میشه بیدار بشم خدایا؟
بیدارشم و ببینم اینا خوابه
یا مثلا حباب روی آبه
اما نه این تقدیر شوم منه
مثل یه جغد شوم رو بوم منه
انگار باید بسوزم وبسازم ا
ی خدا جون مرامت و بنازم
نمیدونم تا کی ادامه داره
تا کی میخواد بلا واسم بباره
تا کی باید هی الکی بخندم
چشام و رو بدیها من ببندم
همه بگن چه دختر شادیه
خوش به حالش از زندگیش راضییه
کا شکی دلم غصه پنهون نداشت
جغد رو بوم خونمون جون نداشت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاشکی میشد این دلمو از تو سینه در بیارم
پاره کنم دور بریزم یک دل بهتر بیارم
یه دل که توش غم نباشه
غصه و ماتم نباشه
یه دل که عین سنگ باشه
زشتی ها توش قشنگ باشه
دلی که توش راز نباشه
یه دلبر ناز نباشه
به غصه و غم هیچ دری
توی دلم باز نباشه
دلی که با نگاه اون پاره نشه
این همه نازک نباشه
یه دل که توش خون نباشه
غصه ی پنهون نباشه
دلی که مثل قصه ی
لیلی و مجنون نباشه
کاشکی میشد کاشکی میشد
اما میدونم نمیشه
همین دلم توی تنم
میمونه واسه همیشه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم
خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم
دیگه کسی نیست که بهش هر چی دلت میخواد بگی
هی التماست بکنه بگه نگو ، بازم بگی
چقد بهت گفتم نگو صبرم یه روز تموم میشه
حالا اومد اون روزی که می ترسیدم همون بشه
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم
این جمله رو اینقد میگم تا که فرموشت کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نازنین وقتی که نیستی میدونی چه حسی دارم
میدونی از غم دوریت چه حس غریبی دارم؟
مثه حس یه قناری که توی قفس می میره
مثه اون نهال کاجی که تو گلدون جون می گیره
مثه اون ماهی کوچولو که توی تنگش اسیره
مثه اون پرنده ای که زیر بارون پر میگیره
مثه حس بچه ای که مامانش جلوش می میره
باباشم زودی میره یه زن دیگه میگیره
مثه حس بابایی که پسرش دوچرخه میخواد
باباهه قول بده اما..نتونه واسش بگیره
مثه وقتی که بخوای داد بزنی اما نتونی
مثه حس غنچه ای که باغبون اونو می چینه
مثه وقتی که دلت واسه یکی خیلی می سوزه
بغض و گریه لباتو به هم می دوزه
مثه وقتی آسمون ابری باشه اما نباره
مثه وقتی بگی اما … بت بگن اما نداره
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم
از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم
من باشم و داداشی و فرشته های آسمون
چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون
ماه و دعوت نمیکنم آخه خودت ماه منی
بذار خیال کنم یه شب تا خود صبح مال منی
به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم
هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم
تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم
اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم
کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش
بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک
با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک
خاطره و یه قلب بی قرار و کوچک
فقط می خوان بهت بگن تولدت مبارک
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ضربالمثلهای ناب از سراسر دنیا!
اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی….
۱- ضرب المثل جامایکایی
no call alligator long mouth till you pass him
قبل از آن که از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.
[تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن. ]
۲ – ضربالمثل هاییتیایی
if you want your eggs hatched , sit them yourself
اگر میخواهی که جوجههایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
[تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی، آن را به شخص دیگری غیر از
خودت مسپار.]
۳ – ضربالمثل لاتین
a silly rabbit have three opening to its den
یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
[تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی]
۴ – ضربالمثلی از شمال آفریقا
Every beetle is a gazelle in the eyes of its mother
هر سوسکی از دید مادرش به زیبایی غزال است.
معادل فارسی: اگر در دیدهی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
۵ – ضرب المثل روسی
An empty barrel makes greatest sound
بشکهی خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
[تفسیر: هیاهو و ادعای بسیار نشان از میان تهی بودن دارد.]
۶ – ضربالمثل اسپانیایی
after all , to make a beautiful omelet you have to break an egg
برای پختن یک املت خوشمزه، حداقل باید یک تخممرغ شکست.
[تفسیر: بدون صرف هزینه، به نتیجهی مطلوب دست نخواهی یافت]
معادل فارسی: بیمایه فطیر است.
۷ – ضربالمثل روسی
all are not good cooks who carry long knives
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزومآ آشپز ماهری نیست.
[تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست]
معادل فارسی: به عمل کار برآید.
پیوست: این ضربالمثلها برگرفته از کتاب “بهترین حرفهای دنیا” گردآوری شده توسط آقای محمدسروش تفضلی است
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سیب را با پوست بخورید
خواص سیب به اندازهای زیاد است که گفته میشود خوردن یک عدد از این میوه در روز، مانع از بروز بسیاری از انواع بیماریها میشود.
این در حالی است که بخش عمدهای از این خواص در پوست سیب قرار دارد تا جایی که به گفته محققان نیمی از ویتامین ث موجود در سیب، در پوست آن است.
علاوه بر این پوست سیب حاوی مقدار زیادی فلاونوئید است که از سلامت قلب محافظت میکند.
فلاونوئیدهای مختلف هر یک نقش متفاوتی را در بدن برعهده دارند که از آن جمله، تأمین آنتیاکسیدان برای کاهش التهابات، جلوگیری از انباشته شدن پلاکتهای خونی، تنظیم فشار خون و کمک به متوقف ساختن تولید بیش از حد چربی در سلولهای کبد است.
پوست سیب همچنین حاوی فیبر بسیار بالایی است، از اینرو مانع از ذخیره کلسترول در رگهای خونی شده و رودهها را نیز تمیز میکند. این پوست خوراکی به خنثی کردن اثرات رادیکالهای آزاد در بدن نیز کمک میکند.
مطالعات انجام گرفته روی پوست سیب حاکی از آن است که وجود ترکیبی به نام فنولیک در پوست سیب، خواص ضدسرطانی را همراه خواهد داشت.
از اینرو پوست سیب دارای قدرت بالقوهای در مبارزه با سلولهای سرطانی خصوصاً سرطان سینه، کبد و روده است.
علاوه بر این پوست سیب در کنترل قند خون نیز نقش داشته و حاوی مواد مغذیای چون آهن، پتاسیم و گروه ویتامین ب است.
میزان ترکیبات فتوشیمیایی مفید موجود در پوست سیب، بیش از شش برابر میزان موجود در میوه آن است.
این ترکیبات برای حفظ سلامت و جلوگیری از ابتلا به انواع بیماریها تأثیر بسزایی دارند.
آنتیاکسیدان موجود در پوست سیب نیز از بروز انواع بیماریهای قلبی – عروقی، سرطان، دیابت و آلزایمر جلوگیری میکند. همچنین مانع از صدمات سلولی ناشی از اثرات اکسیداسیونی استرس شده و علاوه بر محافظت از آنها، سلولهای آسیب دیده را ترمیم میکند.
قدرت آنتیاکسیدان موجود در پوست سیب پنج برابر قدرت آنتیاکسیدانی تمشک آبی، ۱۱ برابر قدرت آنتیاکسیدانی کلم بروکلی و ۱۴ برابر قدرت آنتیاکسیدانی آب انار خالص است.
برای پاک کردن پوست سیب و زدودن آلودگی آفتکشها و … از آن باید سیب را بهخوبی با آب سرد شستوشو داده و از مصرف مواد شوینده برای شستن آن خودداری کرد.علاوه بر این استفاده از پوست سیبهای ارگانیک مفیدتر خواهد بود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جملات فوق العاده زیبای عاشقانه انگلیسی با ترجمه فارسی
No man is worth your tears, and when you find the man who is, he’ll never make you cry.
هیچ مردی ارزش اشکهایت را ندارد و اگر روزی مردی را پیدا کردی که ارزش اشکهایت را داشت، او هیچوقت باعث اشک ریختنت نمی شود
Anonymous
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
True love never dies, even if you have found a new love, the sweet memory of the past will continue to hunt you for the rest of your life.
عشق واقعی هیچگاه پایانی ندارد حتی اگر عشق جدیدی پیدا کنید و خاطرات شیرین گذشته در ادامه زندگی همیشه همراه شما خواهد بود
Jeffrey
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
A woman has got to love a bad man once or twice in her life to be thankful for a good one.
هر زنی باید در عشق چند باری در زندگی اش شکست بخورد تا قدر عاشق واقعی اش را بداند
Mae West
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
You being in my arms, heart by heart feels like our love would never end.
زمانی که در آغوشم هستی و قلبمان در کنار هم می تپد، گویی عشقمان هیچگاه پایان نمی یابد
Valentin Gonzalez
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Sometimes the heart sees what is invisible to the eye.
گاهی اوقات قلب می بیند آنچه را که با چشمان دیده نمی شود
H. Jackson Brown Jr
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
The bravest thing that men do is love women
شجاعانه ترین چیزی که مردی انجام می دهد عاشق زنی شدن است
Mort Sahl
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Boys are like stars, there are millions of them out there, bbut only one can make your dreams come true
پسرها همچون ستاره می مانند، میلیونها پسر وجود دارد اما تنها یکی از آنها می تواند رویاهایت را به حقیقت نبدیل کند
Courtney Conner
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Love and respect will make any good relationship better.
عشق و احترام هر رابطه ای را بهبود می بخشد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-14-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ثروتمند ترین مردان جهان در طول تاریخ
20 فرد ثروتمند تاریخ که ثروت آنها بر اساس تخمین های علمی و مطابقت با نرخ تورم در سپتامبر 2008 ارزیابی شده است. باید توجه داشت که در لیست ارائه شده تنها بیل گیتس، وارن بافت و کارلوس اسلیم در قید حیات هستند. همینطور لازم به ذکر است که آنها هنوز هم شانس آن را دارند که جایگاه خود را در میان ثروتمند ترین افراد تاریخ بهبود ببخشند. همانطور که خواهید دید بسیاری از افراد موجود در این فهرست از بریتانیا و آمریکا هستند و دلیل آن را می توان وجود یک سیستم مالکیت خصوصی مشخص و همچنین سیستم ارزیابی و تخمین نظام مند در این دو کشور دانست.
به گزارش پول نیوز برای محاسبه میزان ثروت افراد در هر جامعه ای ابتدا نیازمند شرایطی خاص در این زمینه هستیم:
ابتدا، حتما باید یک سیستم مالکیت خصوصی وجود داشته باشد تا افراد بتوانند دارایی هایی مختص به خود را در اختیار داشته باشند؛ سیستمی که تعلق دارایی به آنها را تضمین کرده و به آن مشروعیت ببخشد.
همچنین، وجود نوعی سیستم یا مرجع ارزیابی برای بررسی ارزش و بهای دارایی ها به صورت خالص و بر اساس یک ارز رایج (مثلا دلار آمریکا) است.
و در آخر، پنهان نبودن دارایی های افراد و قابلیت محاسبه آن موضوع مهمی در رتبه بندی افراد پولدار است. باید توجه داشت در بسیاری از موارد اطلاعات دقیقی از میزان دارائی افراد در دست نیست. فرار از پرداخت مالیات های سنگین یکی از دلایل اصلی این پنهان کاری است.
فهرست زیر شامل 20 فرد ثروتمند تاریخ است که ثروت آنها بر اساس تخمین های علمی و مطابقت با نرخ تورم در سپتامبر 2008 ارزیابی شده است. باید توجه داشت که در لیست ارائه شده تنها بیل گیتس، وارن بافت و کارلوس اسلیم در قید حیات هستند. همینطور لازم به ذکر است که آنها هنوز هم شانس آن را دارند که جایگاه خود را در میان ثروتمند ترین افراد تاریخ بهبود ببخشند. همانطور که خواهید دید بسیاری از افراد موجود در این فهرست از بریتانیا و آمریکا هستند و دلیل آن را می توان وجود یک سیستم مالکیت خصوصی مشخص و همچنین سیستم ارزیابی و تخمین نظام مند در این دو کشور دانست.
شماره 20: کارلوس اسلیم (Carlos Slim)
میزان ثروت: 61.8 میلیارد دلار
منبع ثروت: کارلوس اسلیم مالک چندین شرکت بزرگ مخابراتی به ویژه شرکت «آمریکا موویل» در مکزیک است که یکی از بزرگترین شرکتهای آمریکای لاتین محسوب می شود. گفته می شود که بین سالهای 2005 تا 2007 میزان دارایی های اسلیم دوبرابر شده است و در این مدت روزانه 27 میلیون دلار بر آن افزوده شده است. دلیل این امر ساده است: او مالک همه چیز در مکزیک است. مالکیت حدود 200 شرکت در اختیار اوست که در زمینه های مخابرات، حمل و نقل، تولید سیگار و صنعت نوشابه سازی فعالیت دارند.
19: وارن بافت (Warren Buffett)
میزان ثروت: 63.9 میلیارد دلار
منبع ثروت: سرمایه گذاری در زمینه های مختلف. او مدیر عامل و سهامدار اصلی شرکت برکشایر هاتاوی می باشد. در ماه ژوئن سال ۲۰۰۶ ٬ او ۸۳٪ از دارایی خود را به بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا کرد. او قول داده تا پایان عمرش 99 درصد از داراییهای خود را اهدا کند. علیرغم داشتن ثروت زیاد، او به داشتن زندگی ساده و رفتار فروتنانه مشهور است. آخرین معامله اقتصادی وی، خرید 23 میلیارد دلاری شرکت ریلگی با همکاری شرکت مارس بود. وی همان فردی است که در مقابل کنگره حاضر شد و بر اهمیت وضع مالیات بر املاک تاکید کرد. فقط ثروتمندترین مردان تاریخ می توانند دست و دلبازی های میلیاردی داشته باشند.
18: سام والتون (Sam Walton)
میزان ثروت: 64.5 میلیارد دلار
سام والتون یک خرده فروش افسانه اي بود که در سال 1962 «وال مارت» را بنيان نهاد. ميگويند اگر سام والتون اكنون زنده بود، ثروتي دو برابر بيل گيتس داشت. او سال 1998 در ميان فهرست 100 فرد تاثيرگذار قرنبيستم مجله تايم قرار گرفت. شرکت مال مارت به اندازه ای رشد کرده است که هر کدام از چهار فرزند سام والتون ثروتی معادل 20 میلیارد دلار دارند. درگذشت سام والتون در سال 1992 بسیار زودتر از آن بود که وی بتواند پتانسیل کامل امپراتوری خود به نام وال-مارت را ببیند، هر چند که در طول عمر خود، قطعا فرد موفقی بود. او از یک فروشگاه کوچک در آرکانزاس به یکی از پولدارترین مردان تاریخ تبدیل شد.
17: مارشال فیلد (Marshall Field)
میزان ثروت: 66.1 میلیارد دلار
منبع ثروت: فلسفه «همیشه حق با مشتری است» با مارشال فیلد آغاز شد. از این رو آگاهی درباره ارائه خدمات مناسب به مشتریان با موفقیت روبرو شد و فیلد را در لیست ثروتمندان تاریخ قرار داد. وی کار خود را از فروشگاههای کوچک آغاز کرد اما طی مدت کوتاهی، ثروت هنگفتی را بدست آورد. فیلد سرمایه گذاریهای خوبی در حوزه املاک و مستغلات در شیکاگو انجام داد.
16: استفان وان رنزلایر (Stephen Van Rensselaer)
میزان ثروت: 68.5 میلیارد دلار
منبع ثروت: رنزلایر سرهنگ ارتش ایالات متحده آمریکا و عضو مجلس ایالتی نیویورک بود. وی با تاسیس «موسسه پلی تکنیک رنزلایر» تجارت پرسودی را براه انداخت.
15: جی گولد (Jay Gould)
میزان ثروت: 71.2 میلیارد دلار
جی گولد غول راه آهن ایالات متحده آمریکا و سلطان بازار طلا و همچنین بانی تحول در صنعت حمل و نقل آمریکا در قرن نوزده بود. وی با همکاری یک سرمایه گذار دیگر به اسم جیمز فیسک به شناخته شده ترین چهره های بازار طلا در زمان خود تبدیل شدند.
14: هنری دوک از لنکستر (Henry Duke of Lancaster)
میزان ثروت: 77.5 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخدان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
وی یک دیپلمات انگلیسی، نجیب زاده، سرباز و از اعضای بنیان گذار «فرمان شوالیه گری» بود. امروزه او بیشتر بخاطر انجام مذاکرات صلح با فرانسه و حامی «کالج کورپوس کریستی» در دانشگاه کمبریج شناخته می شود.
13: فردریک ویرهاوزر (Frederick Weyerhaeuser)
میزان ثروت: 79.4 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: او بنیانگذار «شرکت ویرهاوزر» به عنوان یکی از بزرگترین شرکت های تهیه الوار در ایالات متحده آمریکا است. به عبارتی ویرهاوزر فردی است که نامش با صنایع چوب و الوار عجین شده است. پس از جنگ داخلی در آمریکا با توجه به افزایش تقاضا برای خرید الوار به منظور مرمت آسیب های برجامانده از جنگ ،ویرهاوزر برگ برنده را در اختیار داشت چراکه هر روز بر میزان تقاضای الوار افزوده می شد. وی نقش مهمی در ایجاد بسیاری از فرصت های شغلی در مزارع بسیاری از مناطق ایالات متحده داشت.
12: ای. تی. استوارت (A.T. Stewart)
میزان ثروت: 88.9 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: استوارت یکی از کارآفرین های برجسته آمریکایی بود. وی اولین فروشگاه خرده فروشی خود را منهتن تاسیس کرد و پس از اندک مدتی فرشگاههای زنجیره ای خود را در سراسر ایالات متحده گسترش داد.
11: جان از منطقه گونت (John of Gaunt)
میزان ثروت: 101 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخ دان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: او نایب السلطنه ریچارد دوم در پایان دوره پادشاهی وی و هم چنین پدر هنری بولینگ بروک (یکی از پادشاهان انگلیس) بود. جان از شخصیت های داستان های شکسپیر هم به شمار می رود. وی به لطف دارائی های به ارث رسیده از طرف پدرش جز ثروتمندان تاریخ به شمار می رود.
10: استفان گیرارد (Stephen Girard)
میزان ثروت: 105 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
گیرارد یک آمریکایی فرانسوی الاصل بود که از چهره های موفق صنعت حمل و نقل به شمار می رفت. او در اواخر عمر خود وارد صنعت بانک داری شد و «بانگ گیرارد» را تاسیس کرد.
9: ریچارد فیزالان دهم (Richard Fitzalan 10th Earl of Arundel)
میزان ثروت: 108 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخ دان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: او کنت منطقه آروندل و یک فرمانده نظامی بود و در جنگ های استقلال اسکاتلند و جنگ های یکصد ساله برای بریتانیا جنگید. فیزالان ثروت فراوانی را در طول عمر خود بدست آورد.
8: جان جاکوب آستور (John Jacob Astor)
میزان ثروت: 121 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: او یک تاجر موفق در صنعت پوست و خز بود و انحصار این بازار را در حدود سالهای 1800 در دست داشت. وی سرانجام حوزه تجارت خود را تغییر داد و به سرمایه گذاری در زمینه املاک در نیویورک سیتی روی آورد.
7: ویلیام دو وارن (William de Warenne)
میزان ثروت: 134 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخ دان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: ویلیام دو وارن که اصلیت نرماندی داشت در جنگ هاستینگ ها شرکت کرد و عمده ثروت خود را از مناطق نورث فولک و یورکشایر جمع آوری کرد.
6: بیل گیتس (Bill Gates)
میزان ثروت: 136 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی ها از منابع مختلف و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: بیل گیتس در سال 1975 شرکت مایکروسافت را با همکاری پاول آلن بنیان نهاد و در مدت کوتاهی به غول صنعت کامپیوتر تبدیل شد.
5: آلان روفوس (Alan Rufus)
میزان ثروت: 149 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخ دان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: روفوس یک نورمن بود که در جریان حمله ویلیام فاتح به بریتانیا در قرن یازده به نیروهای او پیوست. او مالکیت بیش از 250 هزار هکتار زمین از یورکشار تا لندن را در اختیار داشت و همچنین مالک قلعه ریچموند در شمال یورکشایر بود.
4: کورنلیوس واندربیلت (Cornelius Vanderbilt)
میزان ثروت: 185 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: واندربیلت ابتدا در صنعت قایقهای بخار سرمایه گذاری کرد اما در سال 1862 شروع به خریدن خطوط راه آهن نمود و پس از مدتی نسبتا طولانی توانست به جمع میلیاردهای تاریخ بپیوندد.
3: ویلیام کانکویرور (William The Conqueror)
میزان ثروت: 209 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی تاریخ دان ویلیام روبنشتاین در نشریه تایمز و محاسبه ثروت وی بر اساس دلار و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: وی در سال 1066 اولین حمله خارجی خود به بریتانیا را با موفقیت به اجرا درآورد. اگر چه او پادشاهی خودکامه بود اما میزان ثروت وی قبل از رسیدن به تاج و تخت، همچنان می تواند وی را در ردیف سومین فرد ثروتمند جهان قرار دهد.
2: اندرو کارنگی (Andrew Carnegie)
میزان ثروت: 309 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: کارنگی زمانی که بازار تجارت فولاد پر رونق بود به سرمایه گذاری در این صنعت روی آورد و پس از مدت کوتاهی به امپراتور صنعت فولاد ایالات متحده تبدیل شد.
1: جان دی. راکفلر (John D. Rockefeller)
میزان ثروت: 336 میلیارد دلار (بر اساس ارزیابی پیتر برنشتاین از مجله فوربس و مطابقت آن با نرخ تورم روز)
منبع ثروت: راکفلر در سال 1870 و در سن 31 سالگی شرکت استاندارد اویل را تاسیس کرد و بسیاری از پالایشگاه های نفت در ایالات متحده را خریداری نمود. او در اواخر عمر خود مالک بیش از 90 درصد از صنعت نفت آمریکا بود.
گاس لوبین (Gus Lubin)
منبع:بیزنس اینسایدر
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 8 نفر (0 عضو و 8 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 08:48 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|