مشاعره سنتی

[mahmood70]

همچو صبحت،شود گریبان چاک
ای که چون شب،سیاهکار نه ای

[مهدی]

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به
در دست به از تخت فریدون صد بار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به

[mahmood70]

هزار شکر که از رنج زندگی آسود
وجود خسته و جان ستم کشیده من

[yad]

نکته ای دلکش بگویم خال آن مه روببین
عقل وجان رابسته ی زنجیرآن گیسوببین

[mahmood70]

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه ی مساله آموز صد مدرس شد

[yad]

دل حافظ به دیدارتوخوگرشده بود
ناز پرود وصال است مجو آزارش

[فرانک]

شاهد شیرین من برد دل و دین من
برد دل و دین من شاهد شیرین من

[yad]

نوشته اند برایوان جنّت المأوی
که هرکه عشوه ی دنیا خرید وای به وی

[mahmood70]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی خواهد آمد دوستداران را چه شد

[yad]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت وتمکین من است