مشاعره سنتی

[اهورا]

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

[shokofe]

ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم زما شنید

[اهورا]

در کارخانهٔ عشق ازکفر ناگزیر است
آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد

[yad]

دل گفت وصالش به دعابازتوان یافت
عمریست که عمرم همه درکار دعا رفت

[اهورا]

تو را که گفت که احوال ما مپرس
بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس

[yad]

ساقی ومطرب ومی جمله مهایّست ولی

عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست

[yad]

ساقی ومطرب ومی جمله مهایّست ولی

عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست

[yad]

ساقی ومطرب ومی جمله مهایّست ولی

عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست

[اهورا]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو

خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

[آناهیتا الهه آبها]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود