بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #101  
قدیمی 04-17-2010
مجتب آواتار ها
مجتب مجتب آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: ساری
نوشته ها: 2,922
سپاسها: : 18

36 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض طنز:تست رضایت از ازدواج

طنز:تست رضایت از ازدواج


شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عيالتان را دوست داريد ؟!
الف) به اندازه تعداد سکه هاي مهريه اش
!ب) به اندازه تعداد قطعات جهيزيه اش
!ج) به اندازه تعداد صفر هاي جلوي مبلغ موجودي حساب بانکي اش
!د) به اندازه تمام ستاره هاي آسمان در روز !

2 - چه عاملي سبب شد تا شما به خواستگاري عيالتان برويد ؟!
الف) جووني کردم !
ب) سادگي کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاري ، اون اومد !

3 - اگر خدايي ناکرده عيالتان فوت کند شما چه کار مي کنيد ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال مي شويد !
ب) اول خرما و بعد شاباش مي دهيد !
ج) اول قبرستان و بعد محضر مي رويد !
د) انشاا... بقاي عمر 3 تاي ديگر باشه !

4 - ملاک شما در انتخاب عيالتان چه بوده است ؟!
الف) املاک پدرش !
ب) دارايي پدرش !
ج) املاک و دارايي پدرش !
د) همه موارد !

5 - اگر عيالتان از شما بخواهد که براي کادوي تولدش يک گردنبد طلا بخريد چکار مي کنيد ؟!
الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور مي شويد !
ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مريضي مي زنيد
!ج) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن مي زنيد !
د) آدرس يک بدلي فروشي کار درست را از دوستتان مي گيريد !

6 - محبت آميز ترين جمله ايکه به عيالتان گفته ايد چه بوده است ؟!

الف) عزيزم ، امروز صبحانه چي داريم ؟!
ب) عزيزم ، امروز ناهار چي داريم ؟!
ج) عزيزم ، امشب شام چي داريم ؟!
د) من واقعا ... من واقعا عاشق .... من واقعا عاشق تو .... من واقعا عاشق تو روبچه با پنيرم !

7 - در کارهاي منزل چقدر به عيالتان کمک مي کنيد ؟!
الف) در خوردن غذا با او همکاري مي کنيد !
ب) کانال هاي تلويزيون را شما با کنترل عوض مي کنيد !
ج) موقعي که عيالتان مشغول تميز کردن منزل يا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشويق مي کنيد !
د) گاهي اوقات کارهاي شخصي تان را خودتان انجام مي دهيد !

8- اگر عيالتان با شما قهر کند براي آشتي کردنش چه کار خواهيد کرد ؟!
الف) شما هم با او قهر مي کنيد تا زمانيکه خودش بيايد منت کشي !
ب) از طريق بکارگيري سيستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتي خواهيد داد
!ج) او را تهديد مي کنيد که اگر تا 20 بشماريد و آشتي نکند سريعا اقدام به اختيار نمودن همسر جديد مي نماييد !
د) حاضريد يک چيزي هم بدهيد اگر هميشه قهر باشد !

9 - نظرتان در مورد اين جمله چيست ؟
( مهرم حلال ، جونم آزاد ! )
الف) زيبا ترين جمله دنياست
!ب) با معنا ترين جمله دنياست !
ج) خوشحال کننده ترين جمله دنياست !
د) تخيلي ترين جمله عصر کنوني است !

10 - در کل ، از زندگي با عيالتان راضي هستيد ؟!
الف) اگر نباشم چيکار کنم ؟!
ب) چاره اي جز اين ندارم !
ج) يک جوري داريم مي سازيم ديگه !
د) بله که راضي هستم البته تا زمانيکه بتوانم پول مهريه اش را جور کنم !
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #102  
قدیمی 05-02-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض استجابت دعای زوج جوان

استجابت دعای زوج جوان

زن و شوهری بعد از سالیانی که از ازدواجشون می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردند. با هرکسی که تونسته بودند مشورت کرده بودند اما نتیجه ای نداشت، تا این که به نزد کشیش شهرشون رفتند.
پس از این که مشکلشون رو به کشیش گفتند، او در جواب اون زوج گفت: ناراحت نباشید من مطمئنم که خداوند دعاهای شما رو شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد نمود. با این وجود من قصد دارم به شهر رم برم و مدتی در اون جا اقامت داشته باشم، قول می دهم وقتی به واتیکان رفتم حتما برای استجابت دعای شما شمعی روشن کنم.
زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند. قبل از این که کشیش اون جا رو ترک کنه، بازگشت و گفت: من مطمئنم که همه چیز با خوبی و خوشی حل می شه و شما حتما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در شهر رم حدود 15 سال به طول خواهد انجامید، ولی قول می دم وقتی برگشتم حتما به دیدن شما بیام.
15 سال گذشت و کشیش دوباره به شهرش بازگشت. یه نیمروز تابستان که توی اتاقش در کلیسا استراحت می کرد، یاد قولی افتاد که 15 سال پیش به اون زوج جوان داده بود و تصمیم گرفت یه سری به اونا بزنه پس به طرف خونه اونا به راه افتاد. وقتی به محل اقامت اون زوجی که سال ها پیش با اون مشورت کرده بودند رسید زنگ در را به صدا در آورد.
صدای جیغ و فریاد و گریه چند تا بچه تمام فضا رو پر کرده بود. خوشحال شد و فهمید که بالاخره دعاهای این زوج استجابت شده و اونا صاحب فرزند شده اند.
وقتی وارد خونه شد بیشتر از یه دوجین بچه رو دید که دارن از سر و کول همدیگه بالا میرن وهمه جا رو گذاشتن رو سرشون و وسط اون شلوغی و هرج و مرج هم مامانشون ایستاده بود.
کشیش گفت: فرزندم! می بینم که دعاهاتون مستجاب شده... حالا به من بگو شوهرت کجاست تا به اون هم به خاطر این معجزه تبریک بگم.
زن مایوسانه جواب داد: اون نیست... همین الان خونه رو به مقصد رم ترک کرد.
کشیش پرسید: شهر رم؟ برای چی رفته رم؟
زن پاسخ داد: رفته تا اون شمعی رو که شما واسه استجابت دعای ما روشن کردین خاموش کنه!
__________________
پاسخ با نقل قول
  #103  
قدیمی 05-06-2010
مجتب آواتار ها
مجتب مجتب آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: ساری
نوشته ها: 2,922
سپاسها: : 18

36 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امان از این مردان!!
يه روز يه آقايي نشسته بود و روزنامه
مي خوند كه زنش يهو ماهي تابه رو مي كوبه سرش.
مرده ميگه:برا چي اين كارو كردي؟

زنش جواب ميده به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت

يه تيكه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم جنى (يه دختر)
نوشته شده بود ... مرده ميگه وقتي هفته پيش براي
تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش
شرط بندي كردم اسمش جني بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه.
سه روز بعدش مرد داشت تلويزين تماشا مي كرد كه
زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگتر كوبيد رو سر
مرده که تقريبا بيهوش شد.


وقتي به خودش اومد پرسيد اين بار برا چي منو زدي

زنش جواب داد آخه اسبت زنگ زده بود

__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.

پاسخ با نقل قول
  #104  
قدیمی 05-16-2010
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وقتي يک دختر حرفي نميزندميليونها فکر در سرش مي گذرد
وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است
وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود
وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد
وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي
وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي
وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند
وقتي يک دختر هر روزبراي تو [اس ام اس] مي فرستد

یعنی به تو فکر می منه و میخواد که جوابشو بدی
وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد
وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي
وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست


حالا ميخواي بدوني پسرا در اين مواقع چجوري هستند


وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد
وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد
وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است
وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه
وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني
وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند
وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه "فوروارد" کرده
وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)
وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
  #105  
قدیمی 05-16-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حرفهاي زن ومرد در مواقع مختلف زندگي! طنز
حرفهاي زن ومرد در مواقع مختلف زندگي! طنز




سالگرد ازدواج
1) زن :عزيزم اميد وارم هميشه عاشق بمانيم وشمع زندگيمان نوراني باشد.

2) مرد: عزيزم کي نوبت کيک مي شه؟
*****
روز زن

1)زن : عزيزم مهم نيست هيچ هديه اي برام نخريدي يک بوس کافيه

2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزي تو عاليه عزيزم (شام چي داريم؟)
*******
روز مرد

1) زن :واي عزيزم اصلا قابلتو نداره کاش مي تونستم هديه بهتري بگيرم.

2) مرد:حالا اشکال نداره عزيزم سال ديگه جبران مي کني (چه بوي غذايي مي ياد)
*****
40 روز بعد از تولد بچه

1) زن:واي ماماني بازم گرسنه هستي , (عزيزم شير خشک بچه رو نديدي)

2)مرد: با دهان پر(نه عزيزم نديدم , راستي عزيزم شير خشک چرا اينقدر خوشمزه است)
******
40 سال بعد

1)زن :عزيزم شمع زندگيمون داره بي فروغ ميشه ما پير شديم

2)مرد :يعني ديگه کيک نخوريم
******
2 ثانيه قبل از مرگ

1) زن :عزيزم هميشه دوستت داشتم

2) مرد: گشنمه
*****
وصيت نامه

1) زن: کاش مجال بيشتري بود تا درميان عزيزانم مي بودم ونثارشان مي کردم تمام زندگي ام را!!

2) مرد:شب هفتم قرمه سبزي بديد
*****
اون دنيا

1)زن : خطاب به فرشته ي مسول :خواهش مي کنم ما را از هم جدانکنيد , نه نه عزيزم , خدايا به خاطر من(((وسر انجام موافقت مي شه مرد از جهنم بره بهشت )))

2)مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توي بهشت شام چي ميدن
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #106  
قدیمی 05-19-2010
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow طنز خواستگاری، طنز ازدواج،دنیای زن و شوهرها از دیدگاه طنز

خداوند ديد مرد گرسنه است نان را آفريد. ديد تشنه است آب را آفريد. ديد در تاريكي است نور را آفريد. ديد هيچ مشكل ديگه اي نداره زن را آفريد

بيشتر مردها 2 آرزوي بزرگ دارند، اول داشتن خونه، دوم داشتن ماشين براي فرار از خونه

مثل هندي : ريشه ي تمام نزاعها سه چيزند : زر ، زن ، زمين .

سريع ترين دوربين جهان اختراع شد . اين دوربين مي تونه از خانوم ها در لحظه اي كه دهانشون بسته است عكس بگيره

ضرب المثل روسي: دو چيز هميشه بايد تازه باشند؛ عشق و تخم مرغ

ضرب المثل آمريکايي: سه چيز را زود به زود عوض کن؛ زن، عشق و پيراهن زير

مثل چيني :اگر ميخواهي براي يك روز معذب باشي مهماني كن و اگر مي خواهي براي يك سال معذب باشي پرنده نگاهدار و اگر مي خواهي مادام العمر معذب باشي زن بگير

کابينه زندگي مشترک یک زوج خیلی موفق!!!:
زن=وزير سلب آسايش
شوهر= وزير کار
مادر زن= وزيرجنگ
مادر شوهر=وزير اغتشاشات
خواهر زن= جاسوس دو جانبه
خواهر شوهر= وزير بازرسي
پدر زن= وزير فرهنگ
پدر شوهر= رئيس دیوان عدالت اداری




وقتي زنت خونه نيست چه كار مي‌كني؟ استراحت. وقتي هست چي؟ استقامت

اگر ديدي مردي در ماشين رو بري خانمش باز کرد مطمئن باشيد که يا ماشين نو است يا خانم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #107  
قدیمی 05-19-2010
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow دلیل قانع کننده (طنزززززززززززززززز)

دلیل قانع کننده
تهيه كننده : آقاي سياوش پارسي
زمان ارسال : 1389/02/27 ساعت 13:01
موضوع : حكايت و داستان


مرد میانسال وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.
قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود.کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد.چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت.
پدال گاز رافشرد و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس.سرعت به ۱۶۰ کیلومتر در ساعت رسید. مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او می‌آید و چراغ گردانش را روشن کرده است. صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است.
مرد اندکی مردّد ماند که از سرعت بکاهد یا فرار را بر قرار ترجیح دهد. لَختی اندیشید. سپس برای آن که قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید یا به رخ پلیس بکشد بر سرعتش افزود. به ۱۸۰ رسید و سپس ۲۰۰ را پشت سر گذاشت، از ۲۲۰ گذشت و به ۲۴۰ رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است.
ناگهان به خود آمد و گفت، “مرا چه می‌شود که در این سنّ و سال با این سرعت می‎رانم؟ باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه می‌خواهد.”
از سرعتش کاست و سپس در کنار جادّه منتظر ایستاد تا پلیس برسد.
اتومبیل پلیس آمد و پشت سرش توقّف کرد. افسر پلیس به سوی او آمد، نگاهی به ساعتش انداخت و گفت، “ده دقیقه دیگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم برای تعطیلات چند روزی به مرخّصی بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. اگر دلیلی قانع‌کننده داشته باشی که چرا به این سرعت می‌راندی، می‌گذارم بروی.”
مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت: “می‌دونی، جناب سروان؛ سالها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد.
تصوّر کردم داری اونو برمی‌گردونی!”

افسر خندید و گفت، “روز خوبی داشته باشید، آقا!” و برگشته سوار اتومبیلش شد و رفت. ..
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #108  
قدیمی 05-25-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گرچه کوتاهه ولی(می خواستم توی بخش جوک بزارم ولی مربوط به خواستگاری بود):
یک روز یک چوپانی به خواستگاری دختری می رود،از او می پرسند:شغل شما چیست؟
جواب می دهد:دامپیوتر
می پرسند چه گرایشی؟
-:پشم افزار
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #109  
قدیمی 05-27-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عاقل آنست كه هرگز نكند ميل سه كار
تا همه وقت وجودش به سلامت باشد

زن نگيرد اگرش دختر قيصر باشد
قرض نستاند اگر وعده قيامت باشد
نرود بر در ارباب كرم بهر طمع
اگرچه مشهور چو حاتم به سخاوت باشد







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #110  
قدیمی 06-04-2010
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض







شير يه روز تصميم گرفت با دوست دخترش(ببخشيد نامزدش) ازدواج كنه







در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم


















































موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم"











يكي از شير هاي ميهمان غريد كه" موش فسقلي تو چطور به يه شير

مي گي داداش؟"





موش با احتياط و به آرامي گفت " با اجازه تو داداش عزيز منم قبل از ازدواج شير بودم!!"
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها