امروز آقای انصاری یه جایی نوشته بودند 5 شنبه ی آخر سال نزدیکه دلم برای پدرم تنگ شده
خدا پدر ایشون رو قرین رحمت کنه
دل منم تنگه
کلانتر نیست
پدرم نیست
و این حس بدی بهم دست میده
کلانتر هم جای یه پدر یه دوست عالی و نمونه یه مرد بزرگوار بود
دقیقا این دو نمونه ای از معنای واقعیه مرد بودند برام توی تمام سال های زندگیم
خدا رحمتشون کنه
ناراحتم و بغض دارم که نمیتونم 5 شنبه ی آخر سال یا هر مناسبت دیگه ای که میرن سر مزار عزیزان نمیتونم حتی دست روی سنگ مزارشون بزارم و زار بزنم
این دو عزیز برای ما موندگارترین افراد هستند . کسانی که با رفتنشون قلب و روح منو شکستن و هنوز باور نمیکنم نیستند
پدرم که تاج سر من بود و هست و وقتی به مامان نگاه می کنم داغ دلم عجیب تازه میشه هنوز عشق رو تو نگاهش میتونم به وضوح ببینم وقتی از بابا میگه....
کوروش کلانتر ( عبدالرضا) هم تنها کسی بود که بعد از بابا حس میکردم نمونه است . اونم رفت و داغم دو برابر شد . یه مرد متعهد مومن مودب فهیم شایسته و نمونه نمونه نمونه...
خدایا هر دو عزیز رو بیامرز و منو هم ببخش