درد و دل هاي شبانه تنهاترین تنها

[amir ahmadi]

خوبی اخلاق ما ادما اینه که می تونیم شرابط را برا خودمون تغییر بدیم در هر شرایط بهترینها را برا خودمون بسازیم .باور کن ادم اگر بین فوجی هم نوع هم باشه بازم تنهاست .وقتی دور و برت زیاد باشن هر روزی از یکی شون گله می کنی چرا اینجور گفتی چرا این طور را رفتی چرا سرت راست گرفتی چرا پات چپ گذاشتی .اونوقت قدر این تنهایی خودت را می دونی هرچه می خواهی بگو هر چه می خواهی بخور بخواب بشین زیر نظر هیچکه نیستی تازه شما این همه دوست داری که با اونا درددل می کنی .خلاصه کلام هیچکس با وجود او تنها نیست.قربانت امیر

[صدای سکوت]

ميخوام امشب براي تو بنوسم فقط توشايد بخوني

ميخوام امشب حرف برنم خيلي چيزا واسه گفتن دارم خيلي چيزا واسه پرسيدن
ما آدمها همش فكر ميكنيم كه درد و مشكلم بزرگترين درد تو دنياست حتي خود منم اينطور فكر ميكنم اين خصلت ما آدمهاست اما هدفم از نوشتن اين حرفا اينكه به يكي بگم فكر نكن دنيا به آخر رسيده چون چه تو بخواي و چه نخواي روزگار و دنيا كار خودشونو ميكنن و نه به حرف تو گوش ميدن و نه به حرف من پس بجاي اينكه بشيني و غصه كارهايي كه تو گذشته انجام دادي رو بخوري الانتو بساز با همه وجود نزار لحظه هايي كه الان داري فقط و فقط بخاطر گذشتت نابود بشه چون گذشته كه گذشته آينده هم كه هنوز نيومده پس تو حال زندگي كن تو اين لحظه تو اين ثانيه خيلي سخته ميدونم اما باور كن هيچ كس مثل خودت نميتونه بهت كمك كنه جدايي سخته ميدونم... تنها بودن سخته ميدونم... اينكه كسي حرفتو نفهمه سخته ميدونم... اما باور كن با همه اينها هنوز زندگي جاريست پس تو هم مثل آب رونده باش و تو مسير زندگي جريان داشته باش و نزار يه سنگ جلوي راهتو بگيره چون اگه يه جا بموني و فقط درجا بزني تمام تلاشت تمام عمرت فنا ميشه و روزي ميرسه كه بخاطر همين لحظه هايي كه ازالان از دست دادي هم افسوس ميخوري باور كن

تقديم به كسي كه هميشه دوست داره خوب باشه و به ديگران خوبي كنه اما از خودش و احساسش غافله خدايا كمكش كن

[صدای سکوت]

حرف دل

نميدونم چرا ولي هيچ وقت حرفاي دل تمومي ندارن اما به نظرم بايد زده بشن كه اگه نگي جاي تعجبه حالا كه با خودم فكر ميكنم مي بينم ما آدمها عجب موجودات عجيب گاهي ترسناك و پيچيده اي هستيم هيچ چيزو نميشه واقعا تو يه آدم فهميد گاهي ميخنديم و ثانيه اي بعد گريه ميكنيم خيلي جالبه تو يه كتابي خوندم كه نوشته بو دانسانها تنها موجوداتي هستن كه مي توانند بخندند اوايل اين موضوع رو درك نميكردم اما بعدش كه يه خورده فكر كردم ديدم واقعا خيلي جالبه ما آدمها چه چيز مهم و گران بهايي داريم اما قدرشو نميدونيم يا يه جاي ديگه همن كتاب نوشته بود روزي فرشته اي از خدا پرسيد تو كه انسان رو خلق كردي براي خودت چرا غم رو هم آفريدي خدا در جواب گفت من انسان رو براي خودم خلق كردم اما اين موجود تا زماني كه ناراحت و غمگين و نااميد نباشه به ياد من كه خالقش هستم نميفتد واقعا چرا چرا ما تا زماني كه شاديم خدارو يادمون نيست اما همين كه نا اميدو خسته از روزگار و دنيا ميشيم رو به خدا ميكنيم و ازش كمك ميخوايم يا وقتي چيزي رو كه تو زندگي خيلي برامون مهمه و عزيزه رو از دست ميديم تازه يادش ميفتيم كه ازش بپرسيم چرا چرا اونو ازم جدا كردي اما هيچ كدوممون نمي پرسيم حكمتش چيه خدا چراهاي زيادي دارم اما بازم مي نويسم تا شايد غريبه اي آشنا ببينه و بدونه و بتونه جواب چراهاي منو بده

[amir ahmadi]

بار خدایا بر محمد و ال او درود فرست و مرا از هر کاری که پرداختن به ان از پرداختنم به تو باز می دارد بی نیاز گردان و به کاری برگمار که در روز باز پسین از من خواهی و روزهای عمر مرا در کاری برگمار که مرا برای ان افریده ای مصروف دار و مرا بی نیاز گردان و در روزی بر من بگشای و به نگریستن در مال و جاه کسان گرفتار مکن و عزیزم دار و به خود پسندی دچار مساز .مرا به بندگی خود گیر و عبادتم را به عجب و غرور تباه مکن .و بر دست من در حق مردم کارهای خیر جاری کن و کارهای خیر مرا به شائبه منت نهادن بر خلق خدای میامیز و از اخلاق متعالی بهره ورم کن و از نازش بر خویش در اماندار.بار خدایا مرا به راه شایسته هدایت راه بنمای و چنان کن که راه دیگرگون نکنم و طریق حق پیش پای من بگشای و چنان کن که به راه باطل نگرایم.ای خداوند هر خصلت بد که در من هست به صلاح اور و هر زشتی که با من است و موجب نکوهش من است به زیبایی بدل نمای و هر کرامت کمال نایافته که در من است کامل فرمای و بدل بفرمای کینه توزی دشمنان مرا به محبت و حسد حسودان مرا به مودت و بدگمانی صالحان در حق من به اعتماد و دشمنی نزدیکان به دوستی و کژتابی خویشاوندان به نیکخواهی و فروگذاشتن نزدیکان را به یاریگری و دوستی .امین یا رب العالمین

[pesare baroon]

...چشماي باروني...

دلم بد جور گرفته....يا شايدم ميتونم بگم كم اوردم...تو اين دنيا اولين باره توي مسئله اي اين جوري كم ميارم!!!!نميدونم چي بگم؟از كجا شروع كنم؟از تنهاييام بگم؟!!از قكر ديدن كسي بگم كه تنها ارزومه توي همون تنهاييام!!!؟نميدونم...واقعاً نميدونم...شايد دارم امتاحان ميشم؟!!
ديگه طاقت ندارم كسي رو كه اين قدر برام ارزش داره و اندازه تمام دنيا دوسش دارم رو توي ذهنم بزرگ كنم و هيچ تصويري ازش نداشته باشم/!!اره خب شايد الان شماها ميگيد يعني چي؟كسي رو كه نديدي اين جوري دوست داري؟
راستش خودمم جواب اين سوالمو نميدونم ...بعضي وقتا فكر ميكنم شايد از اولش اشتباه كردم كه گذاشتم قلبم اين قدر بهش نزديك بشه تا زماني برسه كه نتونم بدون ديدن اون طاقت بيارم...وشايدم اشتباه كردم كه گذاشتم اون اين قدر بهم نزديك بشه كه نتونه دوريه منو تحمل كنه؟!!
فقط ميدونم تمام فكرم الان پيش اينه كه كي ميشه كه منم كسي رو كه اين قدر برام مهمه ببينم؟ولي بعدش به خودم ميگم مطمئناً هيچ وقت با شرايطي كه هست؟!!
نميدونم چي كار كنم؟؟؟؟؟؟فقط ميدونم اگه گريه قشنگه فرشته ها نبود انسان ها خيلي راحت ميتونستن فرشته ها رو فرمواش كنن.؟!!ولي من ميگم فرشته ها هم بايد ظرفيت ما ادما رو در نظر بگيرن و بدونن كه تا يه جايي ميتونيم ادامه بديم!؟!!

[pesare baroon]

فرشته باروني

خب دلم ميخواد بازم بنويسم.....از اون بنويسم ...از اون كه همه وجودمه...از اون كه با حرفاش همه فكرو ذهنمو مشغول خودش ميگنه تا وقتي كه دوباره صداي بارونيشو بشنوم!!!
نميدونم!!خدا چرا از فرشته هاشو فرستاده رو زمين!!اخه من فكر ميكردم همه فرشته ها رو اسمونا هستن!!؟ولي الان ميبينم كه يه دونشو خدا فرستاده براي اينكه با صداي بارونيشون و حرفاي بارونيشون ادمايي كه روحشون وفكرشون كثيف رو زلال كنن!!!
و من ميدونم كه اون فرشته رو پيدا كردم و هيچ وقت تا وقتي كه خدا بخواد اونو تنها نميذارم و از دستش نميدم.....

[صدای سکوت]

ترانه من

دلم هواي ترانه كرد و باز اين منم من بي ترانه
اين منم من بي اميد
اين منم من بي صدا
اين منم من بي نفس
اين منم من بي هوا
اما باخدا



ترانه اي كه هيچ وقت صداي ترانه اش را نشنيدن ودر سكوت و خفا محو شد.

[pesare baroon]

ميخوام حرف بزنم..ميخوام بگم كه خيلي بدشانسم..ميخوام بگم كه تو اين دنيا ديكه برام هيچ چيز با ارزشي وجود نداره..ميخوام بگم از اين روزگار..ميخوام بگم از بي معرفتياش..ميخوام بگم:دنيا ديگه نميخوامت...برو ...برو با كسايي باش كه بتوني تحملشون كني..بارون ديگه نميخوامت..كم اوردم....ميخوام دلم مثل كوير هميشه خشك باشه و چشمام هميشه باروني....

خداياااااااااااااااااااااااااا ااا.....آخه چرا؟اخه چرا ميخواي منو اين جوري امتحان كني؟چه جوري ديگه بايد بگم؟به خدا من تحملشو ندارم...به خدا ديگه كم اوردم....
ميخوام كه هميشه چشمام باروني باشه تا هميشه به يادت باشم چون ميدونم كه نميتونيم با هم باشيم...حتي اگه منو تو بخوايم...پس دنياي باروني من هر وقت بارون اومد يادت باش كه يكي به ياد تو هميشه چشماش بارونيه.....

[pesare baroon]

تو رو خدا گريه نكن..به خاطر منم شده...بذار خيال كنم دلت راضي به رفتنم شده...
گريه كني نميتونم اشكاتو طاقت بيارم...فداي اشكات عزيزم...
ميرم ولي پيش چشمات عشقمونو جا ميذارم...دلم ميخواد نرم ولي روي دلم پا ميذارم..
تو هم ميخواي نرم ولي مثل مني پر غرور...مرگه منه وقتي برم از پيش تو يه جاي دور...
خط بكش رو خاطره ها...عكسامو پاره كن نبين...من كه براي عشقمون كهنه شدم اي نازنين...
دست بكش رو اسمونا ستاره تازه بچين...من چه كنم بي عشق تو وقتي شدم تنهاترين؟؟
من از خدا ميخوام كمك خودت فراموشم كني..منم خوشم كه تا ابد عروسك خيالمي...!!!

[ابریشم]

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت
آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد
حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد
نمی توان از او رنجشی به دل گرفت
بلکه باید تنها از خود رنجید
که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...
و این خود دردی کشنده است ...