شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رفتار با پدر و مادر در قرآن قرآن در آيات مختلف انسان را به مهرباني با پدر و مادر سفارش كرده است. آياتي كه چگونگي رفتار با پدر و مادر در آنها توضيح داده شده, اينجا آورده شده اند ۱- سوره: ۴۶ , آیه: ۱۵ و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد مىگويد پروردگارا بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم
۲- سوره: ۳۱ , آیه: ۱۴ و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است
۳- سوره: ۲۹ , آیه: ۸ و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و[لى] اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى از ايشان اطاعت مكن سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد باخبر خواهم كرد
۴- سوره: ۴ , آیه: ۳۶ و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راهمانده و بردگان خود [نيكى كنيد] كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمىدارد
۵- سوره: ۱۷ , آیه: ۲۳ و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى
۶- سوره: ۲ , آیه: ۸۳ و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد
۷- سوره: ۶ , آیه: ۱۵۱ بگو بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم چيزى را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستى مكشيد ما شما و آنان را روزى مىرسانيم و به كارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشيده[اش] نزديك مشويد و ن فسى را كه خدا حرام گردانيده جز بحق مكشيد اينهاست كه [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش كرده است باشد كه بينديشد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از همان آغاز به علل مختلف، سير و سلوک عرفانی با شيوه ها و روشهای گوناگون انجام پذيرفته است که اين شيوه ها و سليقه ها به عنوان طريقت يا سلسله، شناخته شده اند، که به سلسله های مهم عرفان و تصوف اسلامی ذيلا اشارهای می کنيم:
سلسله قادريه:
منسوب به عبد القادر گيلانی (متوفی 562 ه.) ملقب به قطب الاعظم. پيروان اين مکتب به محبت و خدمت شهرت دارند. اگرچه در اصل از بين حنابله برخاسته اند، اما تا حدود زيادی اهل تسامح و مسامحه بودند. در اين طريقت به حفظ سنت و شعائر تاکيد می شود و اين طريقت در سراسر بلاد اسلامی منتشر شده است.
سلسله رفاعيه:
منسوب به ابو العباس سيد احمد رفاعی بصری(متوفی 578) است که سلسله شيوخ آن به معروف کرخی می رسد. پيروان اين طريقت جهانگرد و خانه به دوش و در کار رياضت و تربيت و ترتيب ذکر، تندروتر از قادريه اند.
سلسله بدويه:
منسوب است به سيدی احمد البدوی (متوفی 675) که آنان را احمديه نسز می نامند. سلسله بدوی در مصر انتشار زيادی پيدا کرد. در يکی از جنگهای صليبی که سن لوئی به مصر حمله کرد پيروان اين سلسله مسلمين را به جنگ با مسيحيان تشويق میکردند. اما بی بند و باری و ميگساری آنها بعدها از اسباب عدم توجه عامه مسلمين به آنها شد.
سلسله سهرورده:
منسوب به شهاب الدن عمر بن عبد الله سهروردی (متوفی 632 ه.) است که در تصوف طريقهای معتدل داشت. وی عمل به فرايض دین را مقدمه وصول به حقيقت می شمرد. سلسله های جلاليه، جماليه، زينبيه، خلوتيه و شعبه های متعدد و مختلف آن در آسيای صغير، روشنيه در افغانستان از طريق سهرورده نشات يافته اند. زکريای مولتانی، اين طريقت را در هند رواج داد و پيروانی يافت.
سلسله شاذليه:
منسوب به ابو الحسن شاذلی (متوفی 656 ه.) است. رعايت پنج اصل خوف ظاهری و باطنی، پيروی از سنت، عدم اعتنا به خلق، تسليم و رضا، توکل در شادی و محنت، پايه اعتقادی اين طريقت است. اين سلسله در مصر و مغرب و بلاد عثمانی قديم اعتبار تمام را کسب کرده است. سلسله های: جوهريه، وفائيه، مکيه، هاشميه، عفيفيه، و قاسميه، خواتريه در مصر و سلسله هايی مثل شيخيه، ناصريه، حبيبيه، و يوسفيه در مغرب، از آن منشعب شده اند.
سلسله نقشبنديه:
منسوب به خواجه بهاء الدين محمد نقشبند (متوفی 792 ه.).
اين سلسله در هند، مخصوصا در دوره اقتدار مغول هند، نفوذ داشت. پيروان اين طريقت طرفدار زهد و سادگی هستند.
البته مركزيت اين طريقت درزمان مولانا خالد نقشبندي شهرزوري از هندوستان به كردستان انتقال يافته ومشايخ نقشبنديه هورامان كه جانشينان مولانا خالد محسوب مي شوند اين طريقت را در سراسر جهان گسترش داده اند.
سلسله چشتيه:
اين سلسله را معين الدين چشتی (633) به وجود آورد. که شيخ فريد الدين شکر گنج (متوفی 670 ه.) و شيخ نظام الدين اولياء (متوفی 725 ه.) از اخلاف وی هستند.
سلسله شطاريه:
منسوب به عبد الله شطار (متوفی بين 818 و 832 ه.) استسخنان او يادآور سخنان بايزيد و حلاج است. اين طريقه در سوماترا و جاوه نيز پيروانی دارد.
سلسله مولويه:
منسوب به جلال الدين محمد بلخی رومی معروف به مولوی (متوفی 672) که دو فرقه پوست نشينان و ارشاديه از آن برخاسته اند. پيروان اين طريقت، معتقد به وحدت وجود هستند و توجه به وجد و سماع، قول و ترانه از مختصات اين طريقت است. مولويه در عهد دولت عثمانيها کسب نفوذ کردند و بعد از روی کار آمدن جمهوری ترکيه نفوذ خود را از دست دادند و اکنون فقط در حلب و بعضی بلاد کوچک باقی ماندند.
سلسله بکتاشيه:
منسوب به حاجی بکتاش ولی (متوفی 738 ه.) اين طريقت در حدود قرن هشتم هجری پيدا شد و در ترکيه در روزگار سلاطين عثمانی رواج يافت. در آداب و عقايد اين فرقه، هم صبغه تشيع است و هم نوعی گرايش به تاويل و مسامحه. بعضی آداب و رسوم هم از تاثير و تقليد نصارا در بين آنها رواج يافته است. کلاه سفيد، احترام به اديان، مبارزه با ظلم، از خصوصيات آنان است.
سلسله نعمت اللهيه:
منسوب به شاه نعمت الله ولی (متوفی 835 ه.) عقيده به وحدت وجود افراطی از مختصات اين طريقت است. چند طريقه از اين سلسله منشعب شده است که در ايران پيروانی دارد.
سلسله ذهبيه:
منسوب به مير عبد الله برزش آبادی که طريقه او از طريقت کبرويه جدا شده است و تا حدی رنگ غلو دارد و مانند سلسله نعمت اللهيه به تشيع منسوب است.
برگرفته از کتاب: عرفان نظری ص 195 - نويسنده: دکتر سيد يحيي يثربي
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سردار جنگل
میرزا کوچک جنگلی
یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ بسال ۱۲۵۷ ه.ش. در شهرستان رشت محله استادسرا در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود.وی سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمّدعلی و دیگری کوچکتر بنام رحیم، بود، که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافتهاند. بنا به روایات او مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود. طرفداران او میگویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح اللهجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری میکرد. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.
نقش در انقلاب مشروطه
میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود. او بانی جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.
جنگلیها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام میکردند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت. امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند".
بتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی اعلام که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و (سید جعفر جوادزاده) سید جعفر پیشهوری معروف کمیسر داخله شد.اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید. بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی میکردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و انزلی را ترک نمودند. لازم به ذکر است در این جنگها میرزا با قوای خود در صومعه سرا بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.
قزاقها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید. بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلیها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعلهای سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند.
در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند. میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به کوهای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.
کرم نام کرد (مکاری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو موجود را در میان برفها دید و شناخت. بسیار ناراحت شد از اینکه تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد. بااینحال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی نتیجه و بی حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.
خبر فوت میرزا که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمّدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با عدّهای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع کرد. سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلیها داشت دستور داد یکی از طالشهای همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا استکانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر بماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. در کاوشی که از جیبهای میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشا مردم قرار داده. سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.
سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار میشود.
منبع:ویکی پدیا
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
محمدرضا شجریان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اطلاعات هنرمند نام اصلی محمدرضا شجریان تولد ۱ مهر ۱۳۱۹
مشهد-خراسان-ایران سبکها موسیقی سنتی ایرانی فعالیت(ها) خواننده مدت فعالیت از ۱۳۵۰ تا کنون ناشر(ها) شرکت دل آواز
زندگی
محمدرضا شجریان، اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. خواندن را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و در سال ۱۳۳۱، برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش میشود.
وی در سال ۱۳۳۸ به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و از همان سال برای نخستین بار با یک معلم موسیقی آشنا شد.[۳]
وی پس از دریافت دیپلم دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به تدریس مشغول شد و در این زمان با سنتور آشنا شد. در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس برای اجرای برنامههای گلها به تهران نزد استاد داوود پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز شرکت کرد. شجریان در سال ۱۳۴۰ ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر (همایون) بود.[۳] او در سال ۱۳۴۶ به تهران رفت و با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس اسماعیل مهرتاش شرکت نمود. همچنین برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد استاد ابراهیم بوذری رفت. او از سال ۱۳۴۷، خوشنویسی را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. وی در سال ۱۳۴۹، درجهٔ ممتاز را در خوشنویسی بدست آورد.[۳]
شجریان تا سال ۱۳۵۰ با نام مستعار سیاوش بیدکانی با رادیو همکاری میکرد، ولی بعد از آن از نام خود استفاده کرد.[۳] در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیفهای آوازی را نزد وی دنبال کرد.[۳] در سال ۱۳۵۱ در برنامهٔ گلها با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و به آموختن شیوهٔ آوازی طاهرزاده نزد او پرداخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیفهای موسیقی و شیوههای تصنیفخوانی را فرا گرفت. در همین سال به همراه گروهی از هنرمندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجهای، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا نهاد.
وی شیوههای آوازی اقبال السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از سال ۱۳۵۴، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد. در سال ۱۳۵۵ به همراه هوشنگ ابتهاج و برخی هنرمندان دیگر از رادیو کنارهگیری کرد.[۳] شجریان در سال ۱۳۵۶ شرکت دلآواز را بنیانگذاری کرد. همچنین در سال ۱۳۵۷ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه اول را به دست آورد.[۳]
در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمانهای دولتی ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیفهای آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمیاش همت گماشت. در فاصله سالهای دههٔ شصت، شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز کرد که حاصل آن آلبومهایی چون ماهور، بیداد همایون، آستان جانان، نوا و دستان بود. در این سالها به همراه گروه عارف کنسرتهایی را در خارج از ایران اجرا کرد.[۳]
پس از سال ۱۳۶۸ به همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. این گروه در سال بعد، کنسرتهایی را برای جمعآوری کمک مردم دنیا به زلزلهزدگان رودبار انجام داد. آلبومهای دل مجنون، سرو چمان، یاد ایام و آسمان عشق با همکاری گروه آوا و نیز دلشدگان با آهنگسازی حسین علیزاده در این سالها منتشر شدند. در سال ۱۳۷۴، شجریان کنسرتهایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج برگزار کرد و در همین سال، آلبوم چشمه نوش را با محمدرضا لطفی و مدتی بعد، در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر کرد. وی در سال ۱۳۷۷، آلبوم شب، سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر کرد که کیهان کلهر را به عنوان یک نوازندهٔ سرشناس کمانچه مطرح کرد.
شجریان در سال ۱۳۷۸ جایزه پیکاسو را از طرف سازمان یونسکو دریافت کرد.[۴] از سال ۱۳۷۹ با حسین علیزاده، کیهان کلهر و پسرش همایون به اجرای کنسرت پرداخت که حاصل آن، آلبومهای زمستان است، بی تو به سر نمیشود، فریاد، ساز خاموش و سرود مهر بود. در سال ۱۳۸۲، به همراه همین گروه برای کمک به زلزلهزدگان بم کنسرتی در تهران با نام همنوا با بم اجرا کرد.
از سال ۱۳۸۶، شجریان به همکاری با گروه آوا پرداخت و کنسرتهایی در تهران، اصفهان، اروپا، آمریکا و کانادا اجرا کرد. در همین سال و در مراسم درگذشت مادرش، پس از ۳۰ سال، دعای ربنا را دوباره خواند.[۵] شجریان اکنون به همراه پسرش همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی میپردازد. پس از برگزاری کنسرت شجریان در ونکوور کانادا، گلوب اند میل، شجریان را افسانهٔ موسیقی شرق معرفی کرد.[۶]
کنسرتها
شجریان کنسرتهای زیادی برگزار کردهاست، که کنسرت راستپنجگاه به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر از مهمترین آنها به شمار میرود. از کارهای دیگرش، همکاری با گروه عارف و شیدا و همچنین چاووش بود که آثاری به یادماندنی موسیقی ایران را شامل میشوند. کنسرت هم نوا با بم نیز از جمله کنسرتهای به یاد ماندنی استاد شجریان میباشد که در آن کنسرت، سبک جدیدی از آواز مرغ سحر را با همخوانی فرزند برومندش اجرا نمود. پس از آن با اجرای کنسرتهای بسیار به همراه استادان دیگر به شناساندن موسیقی ایران در جهان کارهای بسیاری انجام داد که هنوز هم ادامه دارد. به همراه پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، محمد موسوی، داریوش پیرنیاکان، حسن کسایی و دیگر استادان، کارهای بسیاری ضبط کردهاست. وی در بهار ۱۳۸۶ به همراه مجید درخشانی، سعید فرجپوری، محمد فیروزی و فرزندش همایون شجریان، کنسرتهایی در چند کشور اروپایی انجام داد. این کنسرت، در تابستان و پاییز ۱۳۸۶ در تهران و اصفهان نیز اجرا شد.
استادان آواز
اسماعیل مهرتاش، رضا قلی میرزا ظلی، تاج اصفهانی، احمد عبادی، عبدالله دوامی، اقبالالسلطان آذر، قمرالملوک وزیری، نورعلی برومند و محمود کریمی از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها، گوشهها، و دورههای آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد.
وی همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت.
خود عبدالله خان دوامی شاگرد افرادی چون میرزا عبدالله و درویش خان از بزرگان موسیقی و آواز ایرانی بودهاست.
همکاری با رادیو و تلویزیون
برای اولین بار در سن ۱۲ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶ به تهران آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و «گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگفر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد. در سالهای آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را به گفته خود به دلیل «پخش آهنگهای مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامههای موسیقی، همکاری او نیز با رادیو قطع شد.
در سالهای اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از کارهای قدیمی و جدید او را پخش میکند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی در برنامهای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیو ایران» آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای ایرانی پخش میکند.اخیرا در حال تدارک کنسرتی در دوبی میباشد.
جوایز
در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش میکوشد اهدا میشود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتحعلیخان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود.
آثار
- ۱۳۸۶ - غوغای عشق بازان (در دستگاه شور و آواز افشاری)
- اجرا ۱۳۸۴ / انتشار ۱۳۸۶ - سرود مهر در آواز بیات ترک و افشاری
- اجرا ۱۳۸۴ / انتشار ۱۳۸۶ - ساز خاموش در آواز دشتی
- اردیبهشت ۱۳۸۴ - جام تهی (که در این سال به صورت رسمی بیرون آمد ولی ضبط آن به دهه پنجاه برمیگردد)
- ۱۳۸۳ - فریاد
- ۱۳۸۱ - بی تو به سر نمیشود
- ۱۳۷۹ - زمستان است
- ۱۳۷۸ - بوی باران
- ۱۳۷۸ - آرام جان
- ۱۳۷۸ - آهنگ وفا
- ۱۳۷۸ - تلاوت قرآن ۱ و ۲
- ۱۳۷۷ - شب، سکوت، کویر
- اجرا ۱۳۵۶ / انتشار ۱۳۷۷ - چهره به چهره
- اجرا ۱۳۵۴ / انتشار ۱۳۷۷ - راست پنجگاه
- ۱۳۷۶ - معمای هستی
- ۱۳۷۶ - شب وصل
- ۱۳۷۶ - رسوای دل
- ۱۳۷۵ - در خیال
- ۱۳۷۵ - پیغام اهل دل
- اجرا ۱۳۶۳ / انتشار ۱۳۷۴ - همایون مثنوی
- ۱۳۷۴ - گنبد مینا
- ۱۳۷۴ - جان عشاق
- اجرا تابستان ۱۳۷۱ / انتشار ۱۳۷۴ - یاد ایام
- اجرا ۱۳۷۳ - قاصدک (اجازهٔ انتشار نیافت)
- ۱۳۷۲ - چشمهٔ نوش
- ۱۳۷۱ - دلشدگان
- ۱۳۷۱ - آسمان عشق
- ۱۳۷۰ - سرو چمان
- ۱۳۷۰ - خلوتگزیده
- ۱۳۷۰ - دل مجنون
- ۱۳۷۰ - پیام نسیم
- اجرا ۱۳۵۹ / انتشار ۱۳۶۷ - ساز قصهگو
- ۱۳۶۷ -دستان
- ۱۳۶۷ - دود عود
- ۱۳۶۵ - نوا، مرکب خوانی
- ۱۳۶۵ - سر عشق
- ۱۳۶۵ - ماهور
- ۱۳۶۴ - آستان جانان
- ۱۳۶۴ - بیداد
- ۱۳۵۹ - عشق داند در آواز ابوعطا
- ۱۳۵۸ - پیغام اهل راز (راز دل و انتظار دل)
- ۱۳۵۸ - سپیده در دستگاه ماهور
- ۱۳۵۷ - گلبانگ ۲ (دولت عشق)
- ۱۳۵۷ - گلبانگ ۱
- ۱۳۵۶ - به یاد عارف در آواز بیات ترک
- ۱۳۵۵ - جان جان در دستگاه سهگاه
- برنامه گلهای ۲۳، ۲۵، ۴۱، ۷۱، ۷۷، ۱۰۷، ۱۲۱، ۱۳۳، ۱۴۱، ۱۴۷، ۱۵۸، ۱۶۰
- رباعیات خیام
- قرآن در دستگاه فارسی که پس از فوت پدرشان با نام به یاد پدر ۱ و ۲ به بازار آمد
منبع " دانشنامه ازاد ویکی پدیا
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ابزار جراحی در قرن چهارم هجری
مسلمانان در قرن چهارم جراحي ميكردند!
کتاب - کتاب التصریف لمن عجز عن تألیف به زبان های لاتین، فرانسه، ترکی و فارسی ترجمه شده و بخشی از آن درباره فنون و ابزار جراحی است.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب التصریف دارای 30 مقاله است که 29 مقاله آن اختصاص به بیماری های مختلف، کیفیت درمان آنها و هم چنین شناخت ادویه و عقاقیر دارد و آن چه که بیش از همه مورد توجه قرار گرفته و ترجمه های مکرر از آن شده همان مقاله سی ام است که اختصاص به جراحی دارد و خود این مقاله دارای سه باب است.
تصویری که میبینید مربوط به یکی از صفحات دستنویسی از التصریف لمن عجز عن التألیف اثر ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی (نسخه 397 کتابخانه سنا ، مورخ 710 ق) است. دستنویس مورد گفتگو حاوی مقاله سیام از سی مقاله کتاب التصریف میباشد که به دستکاری (جراحی) و ابزارهای آن اختصاص یافته و خوشبختانه ترجمه فارسی همین بخش با مشخصات التصریف لمن عجز عن التألیف (بخش جراحی و ابزارهای آن)، ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی، ترجمه احمد آرام و مهدی محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران و مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور، 1374 خ در دسترس قرار دارد.
میراث مکتوب گزارش داده است که این بخش از التصریف یکی از کهنترین نوشتههای دوره اسلامی درباره فنون و ابزار دستکاری است. این بخش دارای دهها تصویر از ابزار مربوط به این فن است و خوشبختانه نسخه کتابخانه سنا هم کامل بوده و هم تصاویر آن با کیفیت خوبی ترسیم شده است.
ابوالقاسم ابن عباس زهراوی یکی از پزشکان مسلمان و از مفاخر جهان اسلام است و در قرن ۴ هجری که ابن سینا و علی ابن عباس اهوازی در شرق تمدن عظیم اسلامی طلوع کردند او در غرب تمدن اسلامی و سرزمین اندلس منشأ بسیاری از پیشرفت های علمی و عملی به خصوص در زمینه جراحی شد و سالیان سال دانشمندان سراسر دنیا از خرمن دانش او خوشه چینی کردند. زهراوی که در زمان خود در رشته جراحی سرآمد بود و به آن درجه از برجستگی رسید که کتاب او به نام التصریف لمن عجز عن التألیف در تمامی دانشگاه های اروپا تا قرن ۱۷ میلادی تدریس می شد. در زمان ابوالقاسم زهراوی کار کردن در رشته های جراحی میان پزشکان در جامعه اروپا کاری پسندیده و مورد قبول نبود و روی آوردن به جراحی در اروپا بسیار محدود بود. اما این رشته میان پزشکان عرب و مسلمان پسندیده و مورد قبول بود و رنسانس اروپا از تألیفات علمی دانشمندان مسلمان از جمله تألیفات زهراوی به عنوان مراجع و منابع اصلی استفاده کرد.
منبع: خبرآنلاين
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
كلمه استكان ازكجا آمده است؟
در زمانهای قدیم هنگامیکه هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند برای نوشیدن چای به همراه خود پیالههایی را به این کشورها خصوصا عراق و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به پیاله معروف شد.
پس از آن اروپاییانی که برای تجارت به کشورهای عربی سفر میکردند چون در کشورشان از فنجان برای نوشیدن چای یا قهوه استفاده میکردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیالهها را به عنوان یادگاری میبردند و آن را East Tea Can مینامیدند یعنی: یک ظرف چای شرقی.
به تدریج این کلمه به کشورهای شرقی بازگشت و در آنجا متداول شد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بلاهايی که شاه اسماعیل و لشكر آدم خوار او بر سر ایران آوردند
آیا می دانستید دوران حکومت شاه اسماعیل صفوی یکی از وحشتناکترین دورانهای تاریخ ایران است؟
آیا می دانستید در این دوره نصف جمعیت ایران به دستور شاه اسماعیل قتل عام شد؟
آیا می دانستید طرفداران شاه اسماعیل گوشت سنیان و مخالفان او را می خوردند؟!
آیا می دانستید شاه اسماعیل خونخوار در زمانی که این دستورات قتل و جنایت را صادر می کرد هنوز پانزده ساله نشده بود؟
آیا می دانستید به دستور شاه اسماعیل علاوه بر کشتن بسياری از علمای بزرگ ایران، قبور مفاخر ایران(فقط به خاطر اين كه سنّي بوده اند) ویران شد و به جای علمای ایران، شیعیان تندرو لبنانی برای تسلط بر مردم به کشور آمدند؟
... یک وقایعنگار اروپایی در وقایع زمستان ۸۸۰ خبر از ظهور یک پیامبر دروغین جدید در ایران داده چنین نوشت: «گزارشی بهتاریخ دسامبر ۱۵۰۱ دربارۀ پیغمبر جدید از قول مسافرینی که تازه از ایران برگشتهاند داده شده که دربارۀ صوفی ۱۴ ساله(شاه اسماعیل) و ادعای پیامبری و خداییِ او و ۴۰ خلیفهاش که اعمال مذهبی را از طرف او انجام میدهند بحث میکند»
یکی از بزرگان آذربایجان به نزد شاه اسماعیل رفت و به او مشورت داد که اگر بخواهد مردم تبریز را مجبور کند که مذهب خودشان را رها کرده شیعه شوند شورش خواهند کرد. شاه اسماعیل چنین پاسخ داد:
«مرا به این کار واداشتهاند. خدای عالم و همۀ ائمۀ معصومین همراه مناند. من از هیچکس باک ندارم. به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر میکشم و یکتن را زنده نمیگذارم»
یکی از بازرگانان ونیزی دربارۀ چیرهدستی شاه اسماعیل در عمل لواط، دربارۀ به یک مورد که خودش شاهد بوده چنین نوشته است:
«او دستور داد تا دوازده تن از زیباترین جوانان تبریز را بهکاخ هشت بهشت بردند. او با آنها عمل شنیع لواط انجام داد، سپس آنان را به همین نیت به امرای سپاه خود سپرد»
شاه اسماعیل در خلال چند هفته بیش از ۲۰ هزار تن از مردان تبریز را به جرم سنی بودن قتل عام کرد و مساجد تبریز را تبدیل به طویلۀ استران و خران کرد و شکم زنان را درید و جنینهایشان را به جرم سنی بودن بیرون کشید. در اردبیل که همه مردمش سنی بودند هر که نمیخواست شیعه شود خانه اش را بر روی زن و فرزندانش به آتش میکشیدند.
دربارۀ کشتار همگانی مردم شهر طبس توسط شاه اسماعیل چنین نوشتهاند:
«غازیان عظام از گرد راه نرسیده در شهر طبس تاختند و هرکس را در آن بلده یافتند از دم تیغ بیدریغ گذراندند، آنگاه سورتِ غضبِ پادشاه عرب و عجم تسکین یافت.» و «بعد از آن که هفت هشت هزار کس کشته شدند و شهر را غازیانْ غارت نمودند، سَورتِ غضب پادشاه کشورگیر تسکین یافت»
یک بازرگان ونیزی که همراه کاروان قزلباشان میرفته دربارۀ آنها چنین نوشته است:
«نام خدا را مردم [یعنی قزلباشان] در سراسر ایران فراموش کرده و فقط نام اسماعیل را بهخاطر سپردهاند. اگر کسی هنگام سواری از اسب بر زمین افتد یا از اسپ پیاده شود، خدای دیگری را جز شیخ [یعنی اسماعیل] به یاری نمیطلبد… مسلمانان میگویند: لا الٰه إلاّ الله محمد رسول الله؛ اما ایرانیان [یعنی قزلباشان] میگویند: لا الٰه إلاّ الله، اسماعیل وَلِیّ الله».
طرفداران آدم خوار شاه!
و یکی دیگر از همردیفان این بازرگان مینویسد که اسماعیل برای قزلباشان، هم خدا است هم پیامبر است و هم ولی امر و شیخ طریقت.
دربارۀ خوردن گوشت لاشۀ دشمنان شاه اسماعیل توسط قزلباشانش، مؤلف جهانگشای خاقان چنین نوشته است:
«پادشاه کینهخواه… به لفظ گهربار ادا فرمودند که هرکه سرِ مرا دوست دارد از گوشت دشمن من طعمه سازد… به مجرد استماعِ این فرمان، کوشش و ازدحام جهت اَکلِ گوشت میتۀ (خوردن گوشت مردارِ) شیبکخان به مرتبهئی رسید که صوفیان تیغها کشیده قصد یکدیگر نمودند و آن گوشتِ متعفنِ با خاک و خون آغشته را بهنحوی از یکدیگر ربودند که چرغانِ شکاریْ در حالِ گرسنگیْ آهو را بدان رغبت از یکدیگر بربایند».
و امیرمحمود خواندمیر مینویسد:
«بهنوعی ازدحامِ هجوم شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند، و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشتِ او را از جمعی که نزدیکتر بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند»!
شاه اسماعیل در هرات دستور داد قبر جامی شاعر نامدار ایران را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آوردند و پراکندند.
او همۀ فقهای هرات را قتل عام کرد و مولانا تفتازانی که بزرگترین فقیه جهان اسلام بود را قزلباشان به دستور او تکه پاره کردند.
شاه اسماعیل در بغداد دستور داد ساختمان قبر امام ابوحنیفه را ویران کردند و گور ابوحنیفه را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آورده پراکندند و لاشۀ سگی در جای ابوحنیفه در ته گور افکندند و گور را تبدیل به مستراح عمومی کردند و شاه اسماعیل دستور داد که هر که در این گور بریند ۲۵ دینار تبریزی جایزه خواهد گرفت.
در کازرون و فیروز آباد که هیچ کس شیعه نبود یک کشتار همگانی از مردم کردند حتی سگان و گربه ها را به اتهام سنی بودن قتل عام کردند.
تدوین تشیع صفوی توسط ملایانی که از روستاهای جبل عامل لبنان وارد ایران شدند
در این گفتار به پیدایش تشیعِ خشونت گرا و دگرستیز در مناطق کوهستانی جنوب لبنان اشاره خواهیم داشت، و خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه مذهب خودشان را وارد ایران کرده تدوین کردند و با چه شیوه هائی در ایران گسترش دادند و همگانی و پایدار کردند.
در این باره که تشیع تا پیش از قزلباشان در ایران وجود نداشت و حتی یک کتاب که متناسب با آن مذهب باشد در ایران یافت نمیشد، حسن روملو چنین مینویسد:
«در آن اوان، مردمان از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد و قوانین ملت ائمۀ اثنی عشری اطلاعی نداشتند؛ زیرا که از کتب فقه امامیه چیزی در میان نبود. و جلد اول کتاب «قواعد اسلام» که از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمالالدین [ابن] مطهر حلی است که شریعتپناه قاضی نصرالله زیتونی داشت، از روی آن تعلیم و تعلم مسائل دینی مینمودند، تا آنکه روز به روز آفتاب حقیقت مذهب اثنی عشری ارتفاع یافت».
دربارۀ یک فقیه فقیه لبنانی که در پایان سلطنت شاه اسماعیل وارد ایران شده بود و در زمان شاه تهماسب به ریاست کل دستگاه دینی و قضایی و اوقاف کشور ما رسید، و منبع مشروعیت سلطنت شاه تهماسب شد، چنین میخوانیم:
«تمامی یاران او عرب بودند و به فرمان او امور مربوط به مذهب و شرع را انجام میدادند».
«او امر کرد که مخالفان و سنیان را [ازشهرها] بیرون کنند تا مبادا که موافقین را گمراه نمایند».
و شاه تهماسب در فرمانی مردم ایران را مکلف کرد که دربسته در فرمان او باشند:
«هرکه مخالفت خاتمُالمجتهدین، وارث علوم سید المرسلین، نائبُ الأئمة المعصومین بکند، و در مقام متابعت نباشد، بیشائبه ملعون ومردود [است]، و به سیاسات عظیمه و تأدیب بلیغه مؤاخذه خوهد شد».
یکی از ترتیباتی که این فقیه لبنانی برای شیعۀ صفوی کردن بچه های ایرانیانی که به تیغ قزلباشان و تبر تبرائیان کشته شده بودند توسط دستیاران لبنانیش انجام داد را حسین روملو چنین بیان کرده است:
در هر شهری چهل یتیم پسر و چهل یتیم دختر را تحویل میگرفتند، «ملبوس و مایحتاج تعیین فرموده معلم و معلمۀ شیعهمذهبِ پرهیزکار و خدمتکاران صلاحیتشعار قرارداده تربیت میکردند، و در هنگامِ بلوغ، هرکدام را با دیگری تزویج داده، غیر بالغی را در عوض میآوردند».
دربارۀ درگیریهای آمدگان از لبنان و عراق برسر مناصب حساس در کشور ما نیز سخن خواهیم داشت. خواهیم دید که لبنانیها کلیۀ دستگاههای قضایی و اوقاف را در کشور ما در قبضۀ خودشان درآوردند و یک طبقۀ نوظهور را در ایران تشکیل دادند که در تاریخ ایران دوران اسلامی سابقه نداشت. خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه تبدیل به سلاطین واقعی در کشور ما شدند. خواهیم دید که تشیع صفوی وامدار تاریخی است در برابر شیعیان جنوب لبنان، و هرچه دارد به برکت ملایان لبنانی به دست آورده است.
انزوای تاریخی ایران، عقبگرد تمدن و فرهنگ ایرانی
قزلباشان درآغاز سدۀ 16 مسیحی بر ایران مسلط شدند. ظهور آنها مقارن بود با حرکت تمدنی نوین اروپا وآغاز نهضت استعمارگرانۀ اروپاییان و توجه آنان بهسوی شرق. سال اول سلطنت شاه اسماعیل مصادف بود با استقرار پرتقالیان در سواحل هند به رهبری واسکو دیگاما سپس تأسیس نخستین مستعمرۀ پرتقالی در هندوستان. دهسال پس از ظهور قزلباشان، آلبوکرک پرتقالی از هندوستان به دریای پارس رسید و بندرِ ایرانی هرموز را که بزرگترین و ثروتمندترین بندر بازرگانی در خاورمیانه بود به اشغال درآورد. شاه اسماعیل هیچ اقدامی برای باز پس گرفتن این مهمترین و ثروتمندترین بندر ایرانی انجام نداد....
منبع : نقش قزلباشان در تاریخ ایران از دکتر امیر حسین خنجی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
10 روستای جذاب و ناشناخته ایران را بشناسید!
سرویس اجتماعی جهان: 10روستای جذاب و ناشناختۀ ایران را که یک فرصت گردشگری بکر محسوب می شوند با این گزارش بشناسيد:
کرمانشاه ـ هجیج
کفشهایتان لنگه به لنگه نمیشود!
آنجا اگر کمی سر کیسه را شکل کنید و یک جفت گیوه مرغوب هجیجی بخرید، کفشهایتان دیگر هرگز لنگه به لنگه نمیشوند چون گیوه لنگه راست و چپ ندارد و یکی از اصلیترین مکانهای تولیدش، روستای هجیج از توابع بخش نوسود شهرستان پاوه در استان کرمانشاه است.
هجیج ـ که برخی آن را با «ح جیمی» مینویسند و میگویند به معنای دره سرسبز و عمیق است ـ روستایی است که همه خانههایشان از سنگ هستند و حتی یک آجر در آنها به کار نرفته است.
در یکی از وبنوشتهها درباره هجیج، قصهای هست که میگوید، پانصد سال پیش در هجیج، آسمان خسیس شد و خشکسالی بیداد کرد. اهالی روستا سراغ مردی متدین که نسبش به امام موسی کاظم(ع) میرسید، رفتند تا برای باریدن باران، دعا کند. مرد دعا کرد و چشمهای پر آب، دل خاک را شکافت و مرد از همان وقت، صاحب احترامی ویژه میان مردم شد و حتی پس از مرگش، بقعهای به یادش ساختند به نام «بقعه سیدعبدالله» یا «بقعه کوسه هجیج».
کسی نمیداند این ماجرا درباره روستای هجیج و بقعه سیدعبدالله در کنار رودخانه سیروان، راست است یا تنها قصهای ساده است برای سنگین شدن پلکهای بچههای هجیجی، وقت خواب. مهم این است که اهالی هجیج، اهل تسنن هستند، اما به امامزادهشان احترام میگذارند واین بقعه از پنج قرن پیش تاکنون سرپا بوده است و زیارتگاه دوستدارانش.
چند کار واجب است که به محض رسیدن به هجیج باید انجام دهید، نخست این که دستکم یک جفت گیوه مرغوب بخرید، چون پیشه بیشتر هجیجیها، دوختن همین گیوههای فوقالعاده است، دوم به چراگاههای خوشمنظره «پیاز دول میشا» و «گاول» و آبشار بل در نزدیکی روستا که آب معدنی شفابخش دارد، سری بزنید و سوم اگر فرصت کردید از یکی از قدیمهای ده بپرسید چرا هجیجیها قابهای در و پنجره همه خانههای روستا را آبی آسمانی میکنند؟
گیلان ـ قلعه رودخان
افسون میشوید !
حتی از دیدن عکس روستای قلعه رودخان از توابع بخش مرکزی شهرستان فومن در استان گیلان هم لذت میبرید و دلتان تازه میشود تا چه رسد به اینکه آنجا باشید و در هوای خنک و مطبوعش نفس عمیق بکشید و صدای هوش گیاهان به گوشتان برسد و بوی سبزه مرطوب جنگل را حس کنید و به آواز پرندگان گوش کنید که در اعماق آن سبزی یکدست میخوانند.
طوری نمیشود، هیچکس نمیفهمد، فقط چند لحظه موتور خیالپردازیتان را روشن کنید و خودتان را به ما بسپرید تا پیشنهادمان را برای شما توصیف کنیم. آمادهاید؟
امروز صبح شما از طرف فومن راه افتادهاید و از روستای حیدرکلات گذشتهاید، در پارک جنگلی قلعهرودخان هستید و از روی پل چوبی رودخانه رد شدهاید و آن ترس عمیق و خواستنی از جریان تند آب خنک رودخانه زیر پایتان را تجربه کردهاید.
از همین جا، همین سنگفرش زیر پایتان، دالان بهشت آغاز میشود؛ دالانی سبز که سرشاخههای درهمپیچیده درختان، آن را برای شما آذین بستهاند. بگذارید آن سبز دلاویز چشمهایتان را بنوازد، بگذارید ریههایتان از نفس گیاهان انباشه شود و قدم تند کنید تا به پلههای قلعه رودخان، باشکوهترین دژ نظامی استان گیلان، برسید. پلهها زیادند و شاید هم به همین دلیل به آن قلعه هزار پله گفتهاند، اما مطمئن باشید طبیعت اطراف و قلعه عظیم و خزهبسته بالای تپه، چنان افسونتان میکند که مثل مسخشدهها، پلهها را با سرعت بالا میروید و خستگی را از یاد میبرید.
خب، حالا خیالپردازی را تمام کنید و تنها به یک پرسش ما پاسخ دهید؛ چرا وقتی از نعمت زنده بودن برخوردارید و خبر دارید این همه زیبایی در جایی از کشور، انتظارتان را میکشد، در خانه نشستهاید و ترجیح میدهید در رویا سیر کنید؟ مگر تا قلعه رودخان چقدر راه است؟!
آذربایجان غربی ـ سهولان
به کبوترها احترام بگذارید !
حتی اگر هیچیک از آن قلعهها و مساجد قدیمی، دور و بر روستای سهولان، از توابع بخش مرکزی شهرستان مهاباد در آذربایجان غربی نبود، حتی اگر آن چشمههای خروشان و باغهای میوه پربار، روستا را احاطه نکرده بودند، وسوسه سوار شدن بر قایقی پارویی و گردش در دالانهای تو در توی غار معروف این روستا، حتما میتوانست هر گردشگری را به آنجا بکشاند؛ وسوسه دیدن قندیلهایی که گاهی خوشه انگور شدهاند، گاه پروانه، گاهی پای فیل، گاهی توت فرهنگی، گاه عروس دریایی و ... .
کردها میگویند سهولان به زبان آنها به معنای یخبندان است که احتمالا دلیل گذاشتن این نام بر روستای چهارصد ساله سهولان، آب و هوای سرد آن است که اگر شما این پیشنهاد را بپذیرید و به آنجا بروید، به خوبی تجربهاش میکنید.
وقتی مسافر دنیای اسرارآمیز غار سهولان شدید، چه در دالانهای تو در توی بخش خشک آن پرسه میزدید، چه سوار قایق در حوضچههایش شدید، به یاد داشته باشید به کبوترها و آرامششان احترام بگذارید، چون آنها ساکنان اصلی سهولان به شمار میروند و در نقاط گوناگونش لانه ساختهاند، به همین خاطر هم اهالی به این غار «کوتهکوتر» یا «لانه کبوتر» گفتهاند!
برای سفر به روستای سهولان، باید آنقدر در جاده بوکان مهاباد برانید تا به فرعی برسید که به روستای عیسی کندی میرسد و همین جاده را اگر ادامه دهید، سهولان در انتظار شماست.
تهران ـ کر کبود
همخوانی موزون آب و سنگ !
برخی از پدربزرگهای آنها میگویند که از پدربزرگهایشان شنیدهاند و پدربزرگهایشان از پدربزرگهایشان نقل کردهاند و پدربزرگ بزرگهای آن پدربزرگها تعریف کردهاند که ... به هر حال مهم نیست دقیقا چه کسی گفته است، مهم این است که برخی بر این باورند که شاید نام روستای کر کبود از نام دو اسب که «کهر» و «کبود» صدایشان میکردهاند، گرفته شده است.
هر کس در دیدار از کر کبود از توابع بخش طالقان ساوجبلاغ در استان تهران درباره اینکه مهمترین جاذبه گردشگری روستا کدام است، نظری دارد، اما از نظر ما، زیباترین اجزای روستا، معماری سنتی خانههای آن، درختهای تنومند کهنسالش با سایههای پربرکت و کوچههای خاکی و شیبداری است که دیوانهوار پیچ و تاب میخورند، پله میشوند، حیاط میشوند، یا به دل کوه میزنند و به آبشار کر در هفتصد متری شمال شرقی روستا یا یخچالهای طبیعی آن در شمالش میرسند.
آبشار کر سی تا پنجاه متر ارتفاع دارد و صدای ریزش آبش آنقدر بلند است که با نیم ساعت گوش کردن به آن تا پایان روز در خواب و بیداری زمزمهاش در گوشهایتان تکرار میشود.
روستای کر کبود که به دلیل قرار گرفتن در دامنه کوه، آب و هوایی دلپذیر دارد، از مسیر اتوبان کرج ـ قزوین و از راه شهرستان طالقان قابل دسترسی است. فراموش نکنید شما به روستایی دعوت شدهاید که حدود 1100 سال قدمت دارد با دو امامزاده به نامهای امامزاده زید ابراهیم و امامزاده شاه محمد حنفیه و البته آرامگاه ملا یغمایی کر کبودی هم در قبرستان تاریخی روستا واقع شده است.
امامزاده زید ابراهیم در مرکز روستاست و نسبش بنا به گفتههای اهالی، به امام موسی کاظم(ع) میرسد، اما آرامگاه امامزاده شاه محمد حنفیه در ارتفاعات شمال شرقی روستا معروف به کوه عقیق قرار دارد، علاوه بر همه اینها، روستا حمامی تاریخی هم دارد که متعلق به دوره قاجار است.
چهارمحال و بختیاری ـ آتشگاه
خانه آبشارها !
ممکن است از ما بپرسید چرا از استان چهارمحال و بختیاری که سرزمین لالههای واژگون است، روستای آتشگاه از توابع بخش مرکزی لردگان در استان چهارمحال و بختیاری را انتخاب کردهایم که کمتر لاله وحشی دارد که به شما پاسخ میدهیم، اولا لالهها معمولا در اردیبهشت باز میشوند و در فروردین هنوز باز نشدهاند و ثانیا شک نکنید طبیعت آتشگاه هم آنقدر بکر و دستنخورده است که از سفر به آن پشیمان نمیشوید.
قدمت این روستا به دوره قاجار برمیگردد؛ همان زمانی که عشایر بختیاری آن را به عنوان یکی از ییلاقهای خود پسندیدند و چادرهایشان را در مجاورت آبشارهای زیبای آن که در مساحتی سه کیلومتری گسترده شدهاند، برپا کردند.
طبیعت در تبدیل آتشگاه به یکی از جذابترین مکانهای گردشگری چهارمحال و بختیاری نقش اساسی داشته است. درختان کهنسال بلوط و گردو و بنه در سراسر دره تنگی که روستا در آن واقع شده، کوههای شورم جلا و دریک در جنوب و شمال روستا و حتی جنس آهکی آنها که سبب به وجود آوردن غارها و آبشارهای متعدد در منطقه شده، همگی از جاذبههای بینظیر این منطقه به شمار میروند.
اگر خواستید از آتشگاه سوغاتی بخرید، از اهالی سراغ گیاهان معطر و دارویی یا شیر و پنیر و ماست و دوغ محلی یا گلیمهای ساده و بادوامشان را بگیرید. برای سفر به این روستا، باید به شهرستان لردگان بروید و از آنجا دو جاده هست که شما را به آتشگاه میرساند، اولی که طولانیتر است جادهای است که از روستاهای منجر موثی و کیهان و چلهگاه و کلار و چمنبید و دره نامدار و قلعه سوخته و باغ کاج و ده کهنه میگذرد و جاده دوم که کوتاهتر است، از لردگان و میلاس و سردشت و آبزا و دلی رد میشود و به آتشگاه میرسد.
خراسان شمالی ـ درکش
داروخانه سرسبز !
چند بار نام روستای درکش از توابع بخش مرکزی شهرستان مانه و سملقان به گوشتان خورده است؟ آیا دوست دارید مهمان کردهای کرمانجی در خراسان شمالی شوید؟ تا حالا پیش آمده به آوازهای محزون آنان، وقتی با دو تار همراه میشود، گوش دهید؟ تا به حال دوتارنوازی کرمانجیها را دیدهاید؟ از مهماننوازی و غیرتمندیشان شنیدهاید؟ وصف رسوم و سنتهایشان در عزا و جشن و ... چطور؟ اگر راجع به همه اینها کنجکاوید، به روستای درکش بروید که مردمش بیشتر کردهای کرمانجیاند.
درکش روستای خوش آب و هوا و کوهستانی است که چشمههای فراوانی در اطرافش جریان دارند و یافتههای باستانشناسی در حوالی برج تاریخی سبزعلیخان قراچورلو و تپههای اطرافش، نشان میدهند این روستا عمری دویست ساله دارد.
از زیباترین جاذبههای طبیعی روستای درکش، میتوان به مراتع وسیع و سبز اطراف روستا، حواشی رودخانه زومار و دره کنداب در جنوب آن اشاره کرد، اما آنچه دوستداران طبیعت را به درکش میکشاند، جنگل زیبا و انبوه بلوط در نزدیکی آن است که تنها جنگل بلوط شرق کشور به شمار میرود.
یک نکته دیگر هم درباره درکش هست که بد نیست آن را بدانید. این روستا بنا بر نظر گیاهشناسان، گنجینهای کمنظیر از گیاهان دارویی است، به گونهای که چند سال پیش، یکی از این کارشناسان گفته بود، 380 گونه گیاه دارویی در روستای درکش شناسایی شده است که 79 گونه از آنها بسیار ارزشمند هستند.
او برای نمونه از بابونه بجنورد به عنوان گیاهی منحصر به فرد در درمان بیماریهای گوارشی نام برده بود که در حوالی این روستا میروید. برای سفر به درکش از بجنورد به سمت آشخانه حرکت کنید و همین که روستای کلاته زمان صوفی را پشت سر گذاشتید، نرسیده به جوزک، جادهای فرعی شما را به روستا میرساند.
سیستان و بلوچستان ـ تیس
از خانه جنها تا خلوت با دریا !
آنجا روی یکی از آن صخرههای آهکی بلند که هنوز از پسمانده آفتاب ظهر گرمند، گوشهای دنج و خلوت پیدا میکنی و مینشینی و خورشید را نگاه میکنی که سرخ و لرزان و بی هیچ تقلایی در دریا غرق میشود و به صدای موجهایی گوش میکنی که آرام و منظم بر تن صخرهها میکوبند و اگر حوصله داشتی به بلوچهای سپیدپوشی که با دست پر از دریا برمیگردند، «خداقوت» میگویی، اما همه این توصیفها حتی گوشهای از زیباییهای روستای ساحلی تیس، از توابع بخش مرکزی شهرستان چابهار در سیستانوبلوچستان نمیشوند و حتما پیشینیان ما هم این را فهمیدهاند که از 2500 سال پیش در تیس ساکن شدهاند و به آن گاهی بندر تیزیا گفتهاند و گاهی تیز و گاهی تسی.
تیس، سه قلعه باستانی مهم دارد؛ اولی قلعه تیس است که سبک معماریاش نشان میدهد، به دوره سلجوقی تعلق دارد، دومین قلعه، «پیروز گت» نام دارد که به غیر کوهنوردها پیشنهاد نمیکنیم از داخلش بازدید کنند، چون راه ورود به آن سخت و خطرناک است، قلعه سوم، «بلوچ گت» است که بالای کوه قرار گرفته و دو مقبره هرمی کوچک هم در آن ساخته شده است.
انتخاب سفر به تیس ـ که از طرف نیکشهر و جاده چابهار ـ کنارک جادهای آسفالته دارد ـ با خودتان است، اما فقط این هشدار را بشنوید که اگر به تیس نروید، نه مقابر جنانی گچ را (که به باور اهالی، محل سکونت جنها بوده) میبینید، نه پیلبند را، نه سدهای تیس را، نه غارهای بان مسیتی و نقاشیهای عجیب و غریب داخلشان را، نه چاه باستانی تیس کوپان را و نه حتی گورهای مرموز تپه نهادی را. حالا تصمیمتان چیست؟ چمدان ها را میبندید یا نه؟
فارس ـ سرمشهد
یک مرد با دو شیر مرده !
آنجا شما شاهدان جنگی تقریبا تمام شدهاید؛ پیکاری میان بهرام دوم، پنجمین پادشاه ساسانی با شیری شرزه. بهرام خنجرش را در سینه شیر فرو کرده و شیری دیگر هم پیشتر به دست او کشته شده و بر خاک افتاده است. پشت سر شهریان چند تن از اعضای خانوادهاش در کنار کرتیر (موبد موبدان) ایستادهاند که ظاهرا بهرام در دفاع از آنها با شیرها جنگیده است. درست بالای سر بهرام و خانوادهاش هم کتیبهای نصب شده که یکی از چهار کتیبه موبد موبدان آن زمان و بزرگترین کتیبه عهد ساسانی روستای سرمشهد، از توابع بخش جره و بالده شهرستان کازرون در استان فارس که جادههای رسیدن به آن چه از طرف برازجان و چه از طرف کازرون، آسفالته و مناسب است.
متون قدیمی نشان میدهد روزگاری این منطقه مورد توجه پادشاهان هخامنشی و ساسانی بوده است و در آن بناهای گوناگونی ساختهاند که بقایای آنها هنوز در اطراف سرمشهد دیده میشود و از آن جمله میتوان به تپه باستانی تل نقارهخانه، آتشکده، تل خاموش، قنات سرمشهد، تل خندق و کاروانسرای کوشک اشاره کرد. در شش کیلومتری شمال شرقی روستا هم، باستانشناسان شهری کهن به نام «قندجان» را از دل خاک بیرون آوردهاند که از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.
کردستان ـ پالنگان
پله پله تا بهشت !
واقعا عجیب نیست که هنوز هم وقتی میپرسی: «کدام روستای ایران معماری پلکانی دارد؟» همه بلافاصله میگویند: «ماسوله»!. فکر میکنید چند نفر در پاسخ به این پرسش، از روستای پالنگان از توابع بخش مرکزی شهرستان کامیاران استان کردستان، یادی میکنند؟ فکر میکنید چند نفر میدانند این روستا گوشهای از بهشت است؟ چند نفر خبر دارند در ده کیلومتری شمال غرب این روستا در رشته کوههای «گواز»، چشمههای داغ آب معدنی شفابخشی از دل کوه، بیرون میجوشند که از فراوانی ترکیبات گوگردی و آهنی، شیریرنگ شدهاند؟ چند نفر وصف قلعه عظیم و اسرارآمیز این روستا را شنیدهاند؟ خیلی کم! خیلی خیلی کم! و به همین دلیل است که برخی ترجیح میدهند امسال هم راهی ماسوله شوند و بیشتر وقت تعطیلاتشان را در ترافیک جاده روستا بگذرانند و در انبوه جمعیت، فرصت خلوت کردن با طبیعت را از دست بدهند تا ما روزنامهنگارها در پایان تعطیلات با تأسف گزارش کنیم: «ماسوله گنجایش این همه گردشگر ورودی را ندارد! به بقیه ایران هم سری بزنید!».
اما شما که این مطلب را خواندهاید امسال پالنگان را انتخاب کنید، چون پالنگان، خلوت، خوش آب و هوا، پر از چشمهها و رودهای خروشان و طبیعتی دست نخورده است با کردهای مهربانی که به اورامی سخن میگویند و وقتی دلتنگ میشوند با صدایی محزون سیاه چمانه میخوانند یا چپله یا گریان، اما اگر شاد باشند آن وقت باید ببینید با دو دستمال رنگی و یک دهل، چگونه هنرنمایی میکنند. وقت رفتن فراموش نکنید از پالنگانیهای شریف، کشک و گیوه بخرید به رسم سوغات و اگر تعارفتان کردند به خوردن ولوشه یا غازینه یا شلمین، رد نکنید چون غذاهای کردی واقعا لذیذند!
پالنگان از راه شهرهای کامیاران و پاوه و سروآباد و سنندج قابل دسترسی است. پس بهانه نگیرید که چون دقیقا نمیدانید کجاست آن را برای سفر انتخاب نمیکنید.
کرمان ـ سیرچ
اینجا با کویر کنار نمیآید !
همین ابتدا باید اعتراف کنیم ما هم پیشتر مثل خیلی از خوانندگان این مطلب، خیال میکردیم کرمان استانی گرم و خشک و بی آب و علف است، اما شما هم باید مثل ما روستاهای طرز، لالهزار، میمند، هرزا و ... را ببینید تا باور کنید کرمان یک بهشت کوچک و دوستداشتنی است که کمتر کسی از همه جاذبههایش خبر دارد.
سخت است از بین روستاهای دیدنی کرمان، یکی را انتخاب کنیم، اما وقتی پای اجبار به میان میآید، ما به هزار و یک دلیل، روستای سیرچ از توابع بخش شهداد را برای معرفی میپسندیم. میپرسید کدام دلایل؟ اول اینکه سیرچ، زادگاه هوشنگ مرادی کرمانی، خالق «قصههای مجید» است، دوم آنکه روستای ما، سروی تاریخی دارد که سیرچیها میگویند دوهزار سال از خدا عمر گرفته است. سوم روستای پیشنهادی ما در مجاورت کویر واقع شده، اما در آن پیست اسکی زمستانی ساختهاند چون آب و هوایش با خلق و خوی کویر هیچ همخوانی ندارد و خنک و کوهستانی است که همین تضاد موجب شگفتیتان خواهد شد. چهارم اینکه در نزدیکی سیرچ، رودخانهای باصفا و کوهی بلند و مناسب برای کوهنوردی وجود دارد. پنجم آن که سیرچ چشمههای آب گرمی دارد که کرمانیها، آنها را برای آبدرمانی مناسبسازی کردهاند تا از گردشگران استقبالی درخور داشته باشند. و ششم با سفر به سیرچ میتوانید کره و روغن نباتی مرغوب، خشکبار، قالیچههای کوچک و حصیربافتههای تزئینی سوغاتی بخرید و ... .
ما شش دلیل از هزار و یک دلیل سفر به سیرچ را گفتیم، حالا نوبت شماست که از طریق جادههای آسفالته شهرهای کرمان یا شهداد، راهی سیرچ شوید تا شاید 995 دلیل دیگر را هم پیدا کردید.
به نقل از:جهان.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چهکسی «منشور کوروش» را پیدا کرد؟
در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی به هنگام کاوشهای باستانشناسی هیأت بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بینالنهرین، هرمز رسام (۱۸۲۶- ۱۹۱۰) باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار، استوانه گِلیای را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود.
به گزارش عصرایران، منشور کورش هخامنشی، کهنترین بیانیه حقوق بشرِ شناخته شده جهان و سند سربلندی ایرانیان از همزیستی آشتیجویانه و گرامیداشتِ باورها و اندیشههای همه مردمان تابعه در هنگامه بنیادگذاری نخستین امپراطوری جهان است.
محل اصلی نگهداری این منشور، موزه بریتانیاست.
در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش به رغم مخالفت دولت وقت بریتانیا برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد.
این منشور در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ وارد ایران و تحویل موزه ایران باستان شد.
قرار است منشور کوروش چهار ماه در ایران در معرض بازدید قرار گیرد و بعد از آن مجدداً به موزه بریتانیا تحویل داده شود.
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد.
بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود.
منبع:تابناك.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-16-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چند توصیه مهم برای کسانی که ساعات طولانی از رایانه استفاده میکنند
ایسنا نوشت:
اگر بیش از دو ساعت در روز از رایانه استفاده میکنید، احتمال دارد که به «سندرم بینایی رایانهای» مبتلا باشید.
دکتر جنیفر آشتون پژوهشگر و متخصص کانادایی در این باره گفت: سندرم بینایی رایانهای یا«CVS» شامل علائمی است که در پی استفاده طولانی مدت از رایانه و ابزار الکترونیکی دستی، iphoneها و ipodforها در طول روز و به طور مکرر بروز میکنند. به گزارش شبکه خبری سی بی اس نیوز، مهمترین علائم این سندرم عبارت از خستگی چشم، خشکی و تحریک پذیری چشم، خستگی عمومی بدن و سردردهای مکرر هستند.
در این مقاله، دکتر آشتون چند راه کار مفید برای بهبود و کاهش خستگی چشمی در مبتلایان به این سندرم ارائه کرده است.
وی توصیه میکند؛ کسانی که ساعات طولانی جلوی رایانه مینشینند باید پلک بزنند با این کار اشکها در چشم جریان پیدا میکنند و نه تنها از خشکی چشم جلوگیری میکند بلکه اشکها به طور طبیعی خاصیت درمانی دارند.
توصیه دوم؛ استفاده از قانون 20/20/20 است. به این معنی که هر 20 دقیقه 20 ثانیه به نقطهای در مسافت 20 فوتی خیره شوید تا چشهمایتان استراحت کنند.
نکته سوم؛ اطمینان از وجود نور مناسب در محیط است. بهتر است نور مناسب از بالای سر و در محدوده میز کار بتابد و نباید به خود فرد بتابد. همچنین باید صفحه مونیتور را طوری قرار دهید که نور پنجره یا چراغ از آن منعکس نشود. در پایان نیز تاکید میشود که موقعیت مناسب قرار دادن مونتیور، 15 تا 20 درجه پایینتر از سطح چشمهاست که 20 تا 28 اینچ هم باید از چشمها فاصله داشته باشد.
منبع:خبرآنلاین
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|