مشاعره سنتی - صفحه 110

marykhosh · #**1091** 03-03-2009

دور از خس وخاكم كن، موجي زن و پاكم كن
وين قصه مگو با كس، كي بود و كجا ؟ دريا !

**mary.f** · #**1092** 03-03-2009

آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

sheida.jojo · #**1093** 03-04-2009

تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت

marykhosh · #**1094** 03-04-2009

تو، مادر بي خوابي. من كودك بي آرام
لالائي خود سر كن از بهر خدا دريا .

**mary.f** · #**1095** 03-04-2009

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به جان دوست دارمت

marykhosh · #**1096** 03-05-2009

تن از نامهرباني ها فسرده

ز حسرت پاي در دامن كشيده

به خلوت، سر به زير بال برده

**mary.f** · #**1097** 03-07-2009

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

sheida.jojo · #**1098** 03-07-2009

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

گفتمش بیهوده گو که چه هنر بهتر از عشق

**mary.f** · #**1099** 03-08-2009

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

**SonBol** · #**1100** 03-08-2009

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد