مشاعره با حروف انتخابی

[ماهین]

کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن
این که گوید از لب من راز کیست
بشنوید این صاحب اواز کیست

ت

[mohammad.90]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

گ

[ماهین]

گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

چ

[افسون 13]

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

ج

[ماهین]

جز من ، میان این گل و باران کسی نبود
کو موزه ای بپا و کلاهی بسر نداشت
آخر، تفاوت من و طفلان شهر چیست
ایین کودکی ، ره رسم دگر نداشت

م

[افسون 13]

من می نه ز بهر تنگدستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم
من می ز برای خوشدلی میخوردم
اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم

ل

[ماهین]

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم

گ

[افسون 13]

گر آن نامهربانم مهربان بی
چرا از دیدگانم خون روان بی
اگر دلبر بمو دلدار می ‌بو
چرا در تن مرا نه دل نه جان بی

ن

[ماهین]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

س

[ساقي]

ساقی ازل چو از محبت دم زد
این قرعه به نام زاده ی آدم زد
بگرفت یکی جام زخمخانه عشق
یکجرعه فشاند و عالمی برهم زد


ج
...